سینمای ایران در حالی در بخش بینالملل فاقد بازدهی حداقلی است و این بازدهی با اصرار بر روشهای سنتی در حوزه اقتصاد بینالملل سینما رو به تنزل نهاده که تغییرات حداقلی در بخش بینالملل جشنواره فجر نیز پاسخگو نخواهد بود؛ اما آیا در مقابل مقاومتی که برابر تغییرات در بخش بینالملل سینمای ایران وجود دارد، شاهد ارادهای برای یک جراحی عمیق در این حوزه خواهیم بود و نگاهی تازه در این عرصه حساس برقرار خواهد شد؟
به گزارش «تابناک»، وقتی حجتالله ایوبی رئیس سازمان سینمایی، دیدگاههایش را درباره جشنواره فیلم فجر با صاحب نظران به اشتراک گذاشت و از آنها کسب نظر کردند، نقطهای که بیش از همه بخشها محل نقد بود، بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر بود و در واقع اکثر صاحبنظران تأکید داشتند با این شرایط، نبود بخش بینالملل گزینه بهتری است.
این مطالبه آنچنان جدی بود که پس از عدم حذف کامل بخش بینالملل جشنواره و تنها حذف بازارچه ناکارآمد جشنواره، اعتراض عدهای از صاحب نظران را شاهد بودیم و مشخصاً علی معلم درباره عدم ایجاد تحول در جشنواره به تندی سخن گفت و سخنان منتقدان جشنواره را که اکثراً چهرههای مطرح حوزه سینما هستند، تکرار کرده بود.
معلم گفته بود: «هر جشنوارهای میتواند یک پسوند بینالمللی کنار نام خود بگذارد و از وجهه جهانی خود بگوید، کمااینکه میبینیم در کشور ما تقریبا تمامی جشنوارهها بینالمللی هستند؛ از جشنواره فجر گرفته تا کودک و حتی رویش و...؛ اما آیا این پسوندها باعث بینالمللی شدن جشنواره میشوند؟ طبیعی است که نه. بینالمللی شدن نیاز به ابزاری دارد که تا فراهم نشود، جشنوارهها بینالمللی نخواهند شد».
او البته به انتقال زمان بخش بینالملل به اردیبهشت نیز نقد وارد کرده بود و تأکید داشت که این تاکتیک نیز تأثیر جدی نخواهد داشت و تاکید کرده بود: «مشکلات جای دیگری است که به آنها توجه نمیشود. باید کیفیت را ارتقا داد. نحوه برگزاری، چینش مهمانان، نوع جوایز، محصولاتی که در جشنواره عرضه میشوند و بسیاری دیگر از ملزومات هستند که باعث افزایش کیفی بخش بینالملل میشوند»؛ اما چه اشخاصی باید این ملزومات و افزایش کیفیت را فراهم کنند؟
پاسخ مشخص در این حوزه به بخش بینالملل جشنواره فجر بازمیگردد که سالهاست به موازات بخش بینالمللی فارابی ـ با فراز و نشیب نسبی ـ در اختیار امیر اسفندیاری بوده و وی نیز با یک ترکیب نسبتاً ثابت فعالیت کرده و در نهایت آنچه در حوزه بینالملل جشنواره فجر و ـ کلانتر از آن ـ سینمای ایران شاهدش هستیم، تا حدود زیادی به کمیت و کیفیت فعالیتهای این تیم مربوط میشود؛ تیمی که با وجود تغییر چندین مدیر سینمایی، تغییر نیافته و اسفندیاری تاکنون سکان این حوزه را در اختیار دارد.
در واقع سابقه حضور اسفندیاری در بخش بینالملل سینمای ایران، آنچنان طولانی و مداوم است که نمیتوان وضعیت تأسف آور امروز سینمای ایران را در بخش بینالملل به ماقبل او نسبت داد. شاید به همین دلیل است که اسفندیاری نه تنها حاضر به پذیرش ضعف آشکار موقعیت سینمای ایران در سطح بینالملل نیست، بلکه با استدلالهای عجیب، سینمای ایران را در عرصه بینالملل موفق ارزیابی و از برگزاری بازارچه جشنواره فیلم فجر دفاع میکند؛ بازارچهای که خروجی جدی ندارد و بیشتر بهانهای برای سفر توریستیِ رایگان عدهای به ایران شده است.
نکته جالب اینکه اسفندیاری گفته است: «داوریهایی که به چهرههایی مثل بلا تار، زویاجینتسف و کاپلان اوغلو داد از یک طرف و حضور شخصیتهایی تأثیرگذار مثل فولکر شلوندورف، کریشتف زانوسی، کوستا گاوراس، پرسی ادلون، فرانچسکو رزی، باب چارتف، آنیژکا هولاند، لئون ویتالی، بروس برسفورد، استیفن واربک و... در جشنواره از طرف دیگر، باعث شد از نظر بینالمللی، جشنواره در وضعیت قابل قبولی قرار گیرد» و البته عنوان نکرده این لیست محصول تجمیع اسامی ادوار جشنواره فجر است و نه تجمیع اسامی یا یک، دو و یا حتی سه دوره جشنواره و در واقع همه واقعیت گفته نشده است.
حقیقت امر آن است که برخی جشنوارههایی که عمرشان به یک دهه نمیرسد، به چنان اعتباری دست یافتهاند که داورانشان سینماگران تراز اول جهانی هستند و برای دفاع از بخش بینالملل جشنواره از لئون ویتالی دستیار کوبریک که شش دوره پیش به جشنواره فجر آمده بود، وام گرفته نمیشود. جشنوارههای معتبر بینالمللی در هر دوره آنقدر چهرههای سرشناس در هر دورهاش حضور دارند و آنچنان از داوران تراز اولی در هر دوره برخوردارند که نیازی به جمعآوری اسامی داوران و میهمانان چند دورهشان برای دفاع از موجودیتشان ندارند.
موضوع جالبتر اینکه بسیاری از چهرههای بینالمللی که به جشنواره فجر آمدهاند، به دلایل دیگری، جز رایزنی مسئولان بینالملل جشنواره، راهی این ماجرا شدهاند و در این زمینه میتوان به ویتوریو استورارو اشاره کرد که مشخصاً به واسطه پیگیری پروسه فیلم «محمد» (ص) در ایران حضور داشت و در این میان در جشنواره فجر پیشین نیز از او تقدیر شد و به دنبال آن، نقش حداقلی اسفندیاری و همکارانش مشخص شد. متأسفانه تجربهای که او و همکارانش در سفرهای مکرر به کن و برلین به دست آوردهاند، نتوانسته برای سینمای ایران در عرصه بینالملل راهگشا باشد و اگر توفیقی نیز حاصل شد، حاصل تلاشهای فردی اشخاصی نظیر اصغر فرهادی بوده است.
موضوع جالب دیگر آنکه اسفندیاری عنوان کرده، جابجایی زمان جشنواره به این رویداد ضربه میزند و در دفاع از حفظ بخش بینالملل جشنواره در بهمن ماه و همزمان با بخش اصلی، چنین استدلال آورده است: «اولا در زمان تثبیت شده، پیش از برگزاری جشنواره برلین، در زمانی که برخی از ساکنان قارههای آمریکای شمالی و جنوبی برای شرکت در این رویداد سینمایی به اروپا سفر میکنند، امکان خوبی برای سفر ایشان به کشورمان هم فراهم میآید. ثانیا انتقال زمان برگزاری جشنواره به اردیبهشت، که زمانی بعد از تعطیلات طولانی نوروزی در ایران است و مقطعی کوتاه بعد از بازار مهم میپ تی وی است و قبل از آغاز بازار فیلم کن که به نوعی برای بسیاری از شرکتهای فعال، اولین رویداد مهم برای آماده سازی محصولات سال جدید است، دشواریها را در امر اجرا چند برابر میکند. ثالثا و مهمتر از همه، جذابیت اصلی برای خارجیها، یعنی امکان تماشای فیلمهای جدید ایرانی در مقطعی کوتاه، یعنی در ایام دهه فجر، را از بین میبرد».
این استدلالها نیز یک شوخی است؛ اگر حقیقتاً بخش بینالملل جشنواره فجر جا افتاده، باید پرسید چرا همواره اختتامیه بخش بینالملل جشنواره زودتر برگزار میشود تا انگشت شمار میهمانان خارجی این بخش پیش از آنکه جشنواره فجر را رها کنند و به برلین بروند، توزیع تعدادی از سیمرغهای جشنواره را تماشا کرده باشند؟ آیا فراموش کردهایم که اصغر فرهادی به واسطه آنکه مجبور بود برای «جدایی نادر از سیمین» در جشنواره برلین باشد، نتوانست در اختتامیه جشنواره فجر شرکت کنند؟
شوخی جالبتر ادعای حضور گروهی از سینماگران آمریکا در اروپا برای جشنواره برلین بود که به همین مناسبت چند هزار کیلومتری نیز به این سوتر میآیند و در جشنواره فجر شرکت میکنند! حقیقتاً آیا میتوان نام این سینماگران مطرح آمریکایی را که به موازات جشنواره برلین به جشنواره فجر میآیند، برشماریم؟ شاید رابرت دنیرو به اشتباه به جای تهران راهی ابوظبی شده بود و مهمان قاپی را در این فضا نیز شاهد بودهایم! علاوه بر اینها مگر چند فیلم مهم سینمای ایران با زیرنویس اکران میشود و حقیقتاً چه تصوری از سینمای ایران داریم که احساس میکنیم با اشتیاق برای دیدن این فیلمها به جشنواره میآیند؟
اگر واقعاً بخش بینالملل سینمای ایران و جشنواره فیلم فجر به عنوان نماد این سینما، جایگاه توصیفی توسط اسفندیاری را دارد، چرا به تعداد انگشتان یک دست فیلمساز شهیر بینالمللی غیرایرانی حاضر نشدهاند فیلمشان را در جشنواره فجر رونمایی کنند و برای نمایش فیلمهای خارجی در جشنواره ایران، هزینه پرداخت میشود؟ کدامین جشنواره بینالمللی فیلم معتبر با چنین قواعدی پیش میرود و حوزه بینالملل کدامین کشورِ صاحبِ سینما، چنین وضعیت اسفباری دارد؟
آنچه در حوزه بینالملل سینمای ایران رخ داده و آثارش در حضور کمرنگ سینمای ایران در بازارهای جهانی و همچنین راهبردهای اشتباه در این حوزه نمایان است، حقیقتاً شوخی بانمکی است که انتظار میرود در فاصله اندک تا جشنواره فیلم فجر و با گذشت این مدت از مدیریت ایوبی با یک جراحی عمیق همراه شود و مسافران همیشگی ونیز و کن جایشان را به گروهی بدهند که حداقل با شناخت از فضای بازارهای جهانی سینما، آثار دارای مخاطب جهانی را به این رویدادها اعزام کنند.