شعار اصلی انقلاب ما «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بوده و هست، ما باید «آرمان گرائی واقع بینانه» داشته باشیم، واقعیت را باید گفت که «استقلال اقتصادی» تاکنون یک آرمان محقق نشده برای انقلاب ما بوده است. اقتصاد کشوری چون ایران که دارای «جهان بینی خاصی» است و این جهان بینی با منافع قدرت های بزرگ در تضاد است، یک اقتصاد خاص است و بهترین تعبیر از این اقتصاد همان «اقتصاد مقاومتی» است، اصطلاح «اقتصــاد مقاومتی» اولین بار در تاریخ 1389/۰۶/16توسط مقام معظم رهبری وارد ادبیات اقتصادی کشور شد که فرمودند؛ « ما باید یک اقتصاد مقاومتىِ واقعى در کشور به وجود بیاوریم».
اقتصاد مقاومتی از نگاه معظم له بر سه رکن اساسی و سه الزام حیاتی استوار است:
الف) مردمی کردن اقتصاد
ب) کاهش وابستگی اقتصاد به نفت
ج) مدیریت و تعادل در مصرف
واقعیت این است که رهبر انقلاب از همان «روزهای اول رهبری شان» بر این موضوع تاکید ویژه داشته اند و این را بوضوح می توان در «گفتمان اقتصادی» ایشان یافت، بعنوان نمونه آنجا که فرمودند:
«من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان "تکنوکرات” لبخند انکار زدند که مگر می شود؟! بله، می شود؛ باید دنبال کرد، باید اقدام کرد، باید برنامهریزی کرد. وقتی برنامهی اقتصادی یک کشور به یک نقطهی خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطهی خاص تمرکز پیدا می کنند».
حالا به مورد الف و ب می پردازیم: مردمی کردن اقتصاد یعنی چه؟
کاهش وابستگی اقتصاد به نفت چگونه؟، برای اینکه به این سوال پاسخ بدهیم ابتدا نیاز است «اوضاع کنونی اقتصاد کشور» را بررسی مختصر کنیم؛ از نگاه عقلای علم اقتصاد، اقتصاد امروز ایران در یک شرایط «رکود تورمی» است، یعنی رکود بخش تولید و بیکاری از یک طرف و تورم و گرانی اجناس از دیگر سوی، اقتصاد ملی ما را مورد فشار قرار داده اند، همزمانی رکود و تورم با هم بر حساسیت موضوع می افزاید و شاید به همین خاطر است که از «رکود تورمی» به «حالت گرداب گونه» هم تعبیر می کنند.
در اقتصاد کلان اصلطلاحاَ می گویند «بخش عرضه کل اقتصاد دچار شوک شده است»، به تعبیر ساده یعنی یک عامل خارجی(تحریم) به مانند یک شوک حال و روز اقتصاد ایران را به این روز در آورده است!، اما سوال اساسی اینجاست که «چرا باید یک عامل خارجی بتواند اینگونه بر اقتصاد ما تاثیر بگذارد و اقتصاد ما برای اینکه بتواند در مقابل این شوک و شوک های احتمالی بعدی مقاومت کند باید چه تغییراتی داشته باشد؟ اصلاَ ضعف اساسی کار در کجاست؟»، اینجاست که نقش اقتصاد مقاومتی بخوبی برجسته می شود، اینجاست که تاکید های مکرر رهبری جامعه مبنی بر «تکیه بر ظرفیت های درون زا » پدیدار می شود.
و درنهایت مورد ج: متاسفانه فرهنگ مصرف در کشور ما، یک فرهنگ اسراف گونه و نامتعادل است، یکی از عوامل اصلی خراب شدن فرهنگ مصرف در کشور ما همین «استفاده ناصحیح از منبع عظیم نفت و گاز» در سالیان گذشته بوده است، راه اصلاح این کار هم قبل از هرچیزی نیاز به «پیوست فرهنگی» دارد و اینجاست که به خوبی به سومین رکن اقتصاد مقاومتی یعنی « مدیریت و تعادل در مصرف» پی می بریم، البته امرائی که مبتنی بر آموزه های علم اقتصاد غربی، یک روز در این مملکت تمام همت شان بر این بود که «خوی کاخ نشینی و مصرف بی رویه» را در لایه های جامعه رسوخ دهند باید در پیشگاه تاریخ و ملت ایران پاسخگو باشند، چرا که فرمود؛ « الناس علی دین ملوکهم».