مژده لواسانی باحضور در برنامه «دورهمی» از ترس قدیمی خود گفت و درباره نحوه شروع فعالیت حرفه‌ای‌اش توضیح داد.
به گزارش خبرآنلاین، مژده لواسانی مجری تلویزیون شامگاه پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت مهمان برنامه «دورهمی» بود.
لواسانی در ابتدای برنامه درباره ترس‌اش از گربه توضیح داد: «من خیلی از گربه می‌ترسم، آخرین بار هم چند دقیقه پیش بود که زنگ تلفن فردی که من را رساند صدای گربه بود و خیلی ترسیدم. این ترس در کودکی من ریشه دارد که یک گربه روی کالسکه‌ام پرید و در من نهادینه شد.»
او سپس از تجربه حضورش در رادیو گفت: «من در کودکی برای رادیو تست دادم و خانم وکیلی خوششان آمد، از آن زمان در برنامه «سلام کوچولو» حاضر شدم و این همکاری ادامه پیدا کرد و نمک گیر رادیو شدم.»
سپس صدای کودکی او در آن برنامه برای حضار پخش شد.
لواسانی در مورد اولین حقوقش گفت: «من یادم هست ۹ هزار تومان بود و هنوز هم فیش آن را دارم.»
مهران مدیری هم دراین باره بیان کرد: «من سه شیفت در رادیو کار می کردم و حقوقم ۱۲۰۰، ۱۳۰۰ تومان بود، وقتی می‌رفتم بانک که چک آن را بگیرم، متصدی بانک می‌گفت هزینه صدور چک از مبلغ آن بیشتر است.»
این مجری سپس درخصوص ازدواج نکردنش، توضیح داد: «به نظرم به شرایطی نیاز دارد و باید موقعیتی پیش بیاید که من دلم پیش فردی گیر کند و من بتوانم در کنارش زندگی کنم و لحظات خوبی را رقم بزنیم. من هیچ گاردی نسبت به ازدواج ندارم و خیلی دوست دارم مادر شوم، حتی اسم بچه هایم را انتخاب کردم که امیرعباس، امیرمهدی، نازنین زهرا و نازنین فاطمه است.»
لواسانی در مورد اینکه به عنوان بهترین مجری تلویزیون انتخاب شده است، گفت: «مردم خیلی لطف داشتند و تصور این را نداشتم. شاید هم به دلیل احترامی بود که به جوانان گذاشتم. من در اجرا سعی می‌کنم همان چیزی که در زندگی هستم باشم. به نظر می‌رسد این جنس حرف الان خواهان بیشتری دارد.»
او ضعفی که در آشپزی دارد را اینطور توصیف کرد: «آشپزی یک هنر است و خیلی به کسانی که غذاهای خوب درست میکنند حسودی‌ام می شود. خیلی در کنار مادرم ایستادم ولی یاد نگرفتم و دوست دارم روزی به درجه خوبی در این هنر برسم.»
در بخش دیگر این گفت‌وگو لواسانی خاطره‌ای از کودکی خود که یک جوجه رنگی را له کرده تعریف کرد.
این مجری درباره دشمنانی که دارد توضیح داد: «خیلی دشمن دارم، شغل ما ایجاب می‌کند که دشمن زیادی داشته باشیم و متاسفانه بعضی از دوستان برای رسیدن به جایگاه بهتر برای هم می‌زنند.»
جوانهای پسر خیلی تهی و بی ارزش شده اند و دخترها حق دارند از این قشرِ حقیر بترسند و لذا دیر ازدواج میکنند 
