صاحب کارخانه باید سالها تبلیغات بیوقفه میکرد تا اینطور معروف شود. او یک شبه ره صدساله را رفت؛ البته از لحاظ معروفیت که صد البته با محبوبیت تفاوت دارد. «خلیل نظری»، مدیرعامل چسب هل را دیگر همه میشناسند. اگر چند روز اول تنها در فضای تويیتر و تلگرام معروف بود، حالا به مدد رسانههای دیگر، آوازهاش تقریبا به گوش همه رسیدهاست؛ صاحب کارخانهای که لقبهای مختلف به او داده اند از جمله هیتلر، دیکتاتور، رهبر کره شمالی و ... .
به گزارش قانون، یک کارخانه چسب سازی در 15 کیلومتری تبریز؛ چسب هل. اصلا تاكنون نامش را شنیدهبودید؟! ماجرا از همان عکس معروف شروع شد. عکسی از نماز جماعت کارگران که بالای سرشان بنری به چشم میخورد که روی آن قوانین سرسختانه کارخانه را در رابطه با فریضه نماز نوشتهاند. قوانینی که حتی در وزارتخانهها و دیگر ارگانهای دولتی برقرار نیست. طبق قوانین اعمال شده از سوی صاحب کارخانه، آقایان در صورتی که سر وقت برای نماز جماعت حاضر نشوند، جریمه خواهند شد. آنها باید به محض شنیدن اذان، وضو بگیرند و نماز بخوانند. البته، این تنها قانون اعمال شده از سوی آقای ريیس نیست. از جمله دیگر قوانین خودخواهانه میتوان به این موارد اشاره کرد:«آقایان تنها درصورتی که متاهل باشند استخدام میشوند. خانمها نیز تنها در صورتی که مجرد باشند، میتوانند استخدام شوند. در صورت ازدواج کارکنان خانم، آنان موظف هستند در اسرع وقت موضوع را به مدیریت اطلاع دهند. در صورت تمایل کارفرما، ادامه همکاری خانمها از تاریخ تاهل، آن هم فقط در دوران نامزدی حداکثر یک سال است. با توجه به اینکه ورود و خروج به سرویس بهداشتی توسط دوربین کنترل میشود، اگر بیش از ۱۰ دقیقه به طول انجامد، شامل عکسالعمل خواهد شد. اگر در کارخانه به هر دلیلی چیزی سرقت یا مفقود شود، در صورت پیدا نشدن فرد خاطی، کلیه کارکنان جریمه شده و حداقل عذر یک نفر نیز خواسته میشود».
این قوانین، آدم را بیشتر به یاد فیلمهای سینمایی میاندازد. همانهايي که نقش منفی اول، عدهای را در مکانی دورافتاده، محصور کرده و آنها را با قوانین سرسختانه خود برای منظوری خاص به کار کشیدهاست. عکسهای دیگری هم که از کارخانه منتشر شده، به این گمانهزنیها دامن میزد. از جمله عکسهای جشن تولد صاحب 36 ساله کارخانه یعنی همان خلیل نظری كه در یکی از آنها کارگران به صورت خبردار پشت مبلهای استیل که گویی برای مهمانان خاص چیده شدهاند، ایستادهاند و در یکی دیگر از عکسها مشغول پاشیدن برف شادی در مسیر عبور کارفرما هستند. یکی دیگر از عکسها هم کارگران زن و مرد را در حال تقدیم شاخههای گل سرخ به ريیسشان که کیک تولد مقابلش است، نشان میدهد. حالت صورتشان کاملا مصنوعی است. آدم اگر نداند، واقعا خیال میکند عکسها مربوط به یک فیلم سینمایی است. همینها بود که موجی از انتقاد را در فضای مجازی و میان مردم به راه انداخت.
خلیل نظری، اما با انتشار ویديوی 11دقیقهای از خود، منکر این اتهامات شد و آنچه از سوی او انجام شدهبود را کاملا منطقی و مطابق با اصول قانونی بيان کرد. این در حالی است که «احد حسینی»، مدیر اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی آذربایجان شرقی پس از آن اعلام کرد که بازرسان این اداره با بازدید از کارخانه چسب هل صحت بنرهای نصب شده در مورد قوانین خودسرانه را تایید کردهاند و به کارفرما تذکرات لازم داده شده است.
در همین راستا، به کارفرمای چسب هل تاکید شد تا در زودترین زمان ممکن، نسبت به برچیدن این بنرها و جایگزین کردن آن با تابلو نوشتههایی که محتوای مطالب آنها سخنان ائمه و معصومین در مورد اقامه نماز جماعت است، اقدام کند.
ماجرای چسب هل اما تنها نمونهای است از کارخانههایی که در آنها حقوق کارگران با قوانین خودسرانه و ساز و کارهای عجیب و غریب، نادیده گرفته میشوند. آنها در بیشتر مواقع ناچارند در مقابل این قوانین سر خم کنند و دم نزنند تا طعم بیکاری را نچشند.
به گفته «علی خدایی»، عضو کارگری شورای عالی کار کشور، کارخانه چسب هل تنها یک نمونه از کارخانههای ایران است. بسیاری از کارگران با وجود برقراری قوانین کار و تامین اجتماعی، امنیت شغلی ندارند و همواره از سوی کارفرما تهدید به واکنش و عکسالعملی مانند اخراج و جریمه نقدی میشوند. بنرهای نصبشده بر دیوارهای کارخانه چسب هل نیز نشانههای آشکار تهدید کارگران به اخراج از سوی کارفرماست. این در حالی است که کارفرما نباید بتواند با وضع قوانین مستقل، فردیت و شخصیت کارگران را زیر سلطه ببرد.
حرفی نداریمفعالان کارگری و مسئولان استان در رابطه با قضیه چسب هل به ابراز نظر پرداختند. اینکه آیا کارگران از این شرایط راضی بودند یا خیر، مطلبی است که با گفتوگو با خودشان معلوم میشود. اما خیال کنید میخواهید وارد دژی شوید که قوانین سختگیرانهای هم دارد. شما یک غریبهاید و حتی ممکن است از دور با اسلحه دوربیندار، درست وسط پیشانیتان را هدف بگیرند. نه، شوخی کردم. این میتواند فضای یک فیلم باشد. کارخانه چسب هل از دور شبیه بسياري دیگر از کارخانههاست. هیچ وجه تمایزی ندارد. باید نزدیکتر شد تا فهمید قضیه از چه قرار است. ساعت 7 و 30 دقیقه صبح کارگران وارد کارخانه میشوند. جلو میرویم. توجهشان کمی به غریبهها جلب شده اما واکنش خاصی نشان نمیدهند. «ممکن است در مورد قوانین کارخانه توضیح دهید. خبرنگار هستیم». با شنیدن نام خبرنگار، اخم میکند. سرش را برمیگرداند و میرود. آن یکی دیگر، مرد جوانی که همراهش بود میگوید:«ما حرفی نداریم بزنیم. مشکلی هم نداریم. همه چیز خوب است. میدانیم برای اینجا شایعه درست کردهاند». یکی دیگر اصطلاح جوسازی را به کار میبرد و میگوید:«اینجا هیچ وقت نمازخواندن اجباری نبوده. ما از حقوقمان راضی هستیم. من جای قبلی کمتر از اینجا میگرفتم. الان خدا را شکر اوضاعم بهتر است».
آشكار است كه تمايل ندارند حرف بزنند. موقع تعطیلی کارخانه باز سراغشان میرویم. میشود در مسیری با یکی دوتایشان همسفر شد. کارگران مثل صبح حرفی برای گفتن ندارند جز آنچه گفتهاند. دو سه نفرشان اما با سر و چشم اشاره میکنند که میخواهند حرف بزنند. دو سه کیلومتر آن طرفتر با آنها قرار میگذاریم. دل پری دارند اما بسيار هم نگران هستند که حرفهایشان باعث دردسر خود و همکاران شان شود. «بعد از آن قضیه لو رفتن عکس نمازخانه، به ما دستور دادهاند با کسی حرف نزنیم. مجبوریم اینجا کار کنیم چون وضعیت کار خراب است. بنابراین اگر هر قانونی هم برایمان بگذارند ناچاریم اطاعت کنیم. توی کارخانه به ما سخت میگیرند. مثلا برای دستشویی رفتن بیشتر از 10 دقیقه نباید معطل کنیم. یا وقت ورزش صبحگاهی نباید سرمان را بالا بیاوریم و به همدیگر نگاه کنیم و بخندیم. در مورد نماز خواندن هم خیلی تحت نظر هستیم». کارگرها به این موارد اشاره میکنند و اصرار دارند حتی به مشخصات ظاهریشان اشاره نشود چون برایشان دردسر میشود و نمیخواهند کارشان را از دست بدهند.
یکی دیگر از کارگرها که دل پری از یکی از مسئولان کارخانه دارد، میگوید:« قوانین و نظم و انضباط در کارخانه آنقدر مو به مو اجرا میشه که آدمرو اذیت میکنه. مثلا حق نداریم زمان کار حتی برای چند لحظه با دوست و همکارمون صحبت کنیم يا اگر آچار و پیچگوشتی روی میز دیگري جا بذاریم، جریمه ميشیم. والا 960 هزار تومان حقوق میدن انتظار دارن مثل برده براشون کار کنیم».
کارگرانی که با آنها صحبت میکنم از ترس اینکه کسی زاغشان را چوب بزند و راپورتشان را به مسئولی بدهد، مدام اینور و آنورشان را میپایند و هول هولکی حرف میزنند. میخواهم سوالات دیگری از آنها بپرسم ولی با عجله خداحافظی میکنند و میروند و حتی نمیایستند تا شمارهای به آنها بدهم تا بعد از تعطیل شدن از کارخانه زنگ بزنند. شاید این چند کارگر جزو معدود کارگرانی باشند که جرات کردهاند تا گوشهای از مشکلاتشان را در این کارخانه جنجالی برایم تعریف کنند.اكنون کارخانه هل حسابی معروف شده است. صاحبش باید سالها تبلیغات میکرد تا اینگونه نام کارخانهاش را سر زبان بیندازد. گرچه حالا به دلیلی غير از کیفیت محصول تولیدیاش، معروف شده و شاید آرزو دارد کسی نامی از چسب هل نبرد اما آبروی رفتهاش، بازگردد.