به رغم گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی و همه تلاش های تحسین برانگیزی که در این مدت برای توسعه عدالت آموزشی شد، هنوز این مفهوم کامل در جامعه فراگیر نشده است؛ موضوع مهمی که گویا وزیر آموزش و پرورش و دوستانش در جریان آن نیستند که اگر بودند، برنامه های خود را به گونه ای طراحی نمی کردند تا عدالت آموزشی بیش از پیش تضعیف و منافع محیط هایی چون مدارس غیرانتفاعی تقویت شود!
به گزارش «تابناک»؛ مدتی است وزیر آموزش و پرورش و دوستانش در رأس وزارت آموزش و پرورش تلاش می کنند با عملیاتی کردن حذف آزمون های مدارس نمونه دولتی و تیزهوشان به سمت حذف کامل این مدارس حرکت کنند و سیاست های کلان خود را به گونه ای پیش ببرند که دیگر در سال های آینده، نشانی از این مدارس در کشور نباشد.
هرچند دلایلی که آنها مطرح می کنند، در نگاه اول منطقی به نظر می رسد و همگان را به خاطر نیت خوب آنها در مسیر اصلاح نقایص آموزش و پرورش به تحسین وامی دارد، اگر تصمیم آنها دقیق و جامع تر بررسی شود، اشکالات فراوانی که در فرایند آن وجود دارد، خودنمایی خواهد کرد و نگرانی های شدیدی را در مورد آینده ایران و و موضوع آموزش آن آشکار می کند.
وزیر آموزش و پرورش در مورد چرایی حذف آزمون های مدارس نمونه دولتی و نیز تیزهوشان، عقیده دارد، این اقدامات با روح و رسالت اصلی آموزش و پرورش ـ که تربیت نیروی انسانی است ـ منافات دارد و نگرانی و اضطراب فراوانی را به دانش آموزان تزریق می کند.
سید محمد بطحائی بر این باور است، در دورانی که دانش آموزان باید با آرامش و بدون توجه به استرس های مربوط به آزمون های چهارگزینه ای تحصیل کنند، وجود مدارسی چون تیزهوشان و نمونه دولتی به آنها استرس وارد می کند و از سویی نیز سبب می شود، به دانش آموزانی که در این آزمون ها پذیرفته نمی شوند، مهر بی استعدادی خورده شود.
هرچند استدلال هایی که در این فرایند در مورد چرایی حذف مدارس نمونه دولتی و تیزهوشان و برخی مقامات دیگر وزارتخانه از جمله زرافشان، معاون متوسطه وی نیز تکرار می شود، یکی از مشکلات اصلی نظام آموزش و پرورش ایران است و باید برای حل آن چاره جویی کرد، اما اینکه آیا راه حل آن حذف مدارس نمونه و تیزهوشان است یا خیر، مسأله ای است که به نظر پاسخ درستی به آن از سوی مقامات علی وزارت آموزش و پرورش داده نمی شود!
وزیر آموزش و پرورش و معاون متوسطه او در حالی با استدلال های مذکور بر حذف مدارس نمونه و تیزهوشان تأکید می کنند که در پاسخ به پرسش هایی که در مورد پیامدهای این اقدام آنها مطرح می شود، نه تنها پاسخ صریح، روشن و قانع کننده ای ندارند، بلکه سخنانی بر زبان می آورند که دقیقاً بر خلاف عدالت آموزشی و حمایت از نخبه های مستضعف قرار دارد.
از جمله اساسی ترین انتقادهایی که به این تصمیم وارد می شود، این است که حذف مدارس نمونه و تیزهوشان تنها فضاهای دولتی کشور که محل پذیرش و پرورش جمع زیادی از دانش آموزان نمونه مناطق محروم و مستضعف است را از بین خواهد برد و آنها را در برابر نخبه های خانواده های ثروتمند که فرزندشان را به مدارس غیرانتفاعی خواهند فرستاد بی پناه خواهد کرد.
معاون متوسطه آموزش و پرورش در مورد این نگرانی روز گذشته به رسانه ها پاسخی داد که این نگرانی را تأیید می کند. زارافشان در پاسخ به این که راهکار آموزش و پرورش برای جلوگیری از سوء استفاده مدارس غیردولتی از حذف این مصوبه و جذب دانشآموزان نخبه که توانایی مالی دارند چیست، گفت: ما نمیتوانیم به خاطر یک مصوبه، قانون مدارس غیردولتی را که در مجلس تصویب شده است لغو کنیم؛ بنابراین، اگر دانشآموزی توانایی مالی دارد و میتواند، برود و در آن مدارس ثبتنام کند. او درباره اینکه آیا با این روش حقوق دانشآموزان نخبه کمتر برخوردار پایمال نمیشود، توضیحی نداد.
سکوت معنادار معاون وزیر در برابر این پرسش که با این حساب دانش آموزان نخبه و مستضعف باید چکار کنند، به خوبی اثبات می کند مقامات عالی این وزارتخانه برنامه خاصی برای این دانش آموزان ندارند و تصمیم آنها به صورت جدی باعث گرم شدن بازار مدارس غیر انتفاعی خواهد شد.
به بیان دیگر وزیر آموزش و پرورش و دوستانش در حالی نگران هستند که با پذیرش برخی دانش آموزان در مدارس نمونه دولتی و تیزهوشان به دیگر دانش آموزان مهر بی استعدادی زده شود که در برابر گرایش روزافزون دانش آموزان ثروتمند به مدارس غیر انتفاعی و مهر فقیری که به دانش آموزان محروم زده می شود، سکوت می کنند!
با حذف مدارس نمونه و تیزهوشان، دانش آموزان به دو گروه ثروتمند و فقیر تقسیم خواهند شد. دانش آموزان ثروتمند به مدارس غیرانتفاعی خواهند رفت و با امکاناتی که از طریق خانواده ها به مدرسه تزریق می شود، تحصیل خواهند کرد و دانش آموزان معمولی نیز بدون توجه به میزان استعداد و توانمندی در یک سطح از امکانات دولتی برخوردار خواهند شد.
جدا از اینکه در چنین شرایطی، بسیاری از خانواده های معمولی نیز تلاش خواهند کرد با تأمین هزینه های مدارس غیر انتفاعی به هر قیمتی از فرستادن فرزند خود به مدارس معمولی جلوگیری و با این اقدام به گرم شدن بیشتر بازار مدارس غیر انتفاعی کمک کنند، از سوی دیگر موضوع این است که چه فضایی در انتظار دانش آموزان با استعداد برتر در مدارس معمولی خواهد بود؟
پرسش این است، در مدارس معمولی که بسیاری از دانش آموزان به درس و مطالعه به صورت جدی نگاه نمی کنند و برخی دانش آموزان قدرتمند از نظر فیزیکی تلاش می کنند تا کلاس را به سمت حاشیه بکشانند، یک دانش آموز صاحب استعداد برتر چگونه باید با آرامش به شکوفایی استعدادهای خود بیندیشد؟
بسیاری از مدارس کشور در برخی شهرستان های محروم کشور با اجبار برخی دانش آموزان ضعیف چند هفته زودتر فرا رسیدن سال نو تعطیل می شوند و به دلیل برخی شیطنت های دانش آموزان، محیط مناسبی برای آموزش نیز ندارند؛ بنابراین، یک معلم چگونه می تواند نیازهای یک دانش آموز صاحب استعداد برتر در میان تعداد زیادی دانش آموز معولی را برطرف کند؟
وقتی در یک کلاس درس طیف گسترده ای از دانش آموزان از تیزهوش تا ضعیف کنار هم به تحصیل مشغول باشند، معلم کلاس چگونه می تواند درس مورد نظر به گونه ای ارائه دهد که هم نیازهای دانش آموز برتر تأمین شود و هم ملاحظه دانش آموز ضعیف تر را کرده باشد؟
پرسش مهم تر آنکه در چنین شرایطی که مدارس معمولی با بحران های عدیده رو به رو خواهند شد و استعداد برتر برخی دانش آموزان در این مدارس در حال تلف شدن است، فرزندان خانواده های سرمایه دار در مدارس غیرانتفاعی چه شرایطی دارند؟ آیا این اقدام مسیر هموارتری برای بی رقیب شدن این دانش آموزان برای پذیرش در مراکز آموزش عالی ایجاد نخواهد کرد؟
به نظر می رسد، وزارت آموزش و پرورش و مقام های ارشد آن، خواسته یا ناخواسته در مسیری گام نهاده اند که پایان آن وارد آمدن خسارات سنگین به عدالت آموزشی، منافع استعدادهای برتر کشور در مناطق محروم و نیز تقویت روزافزون مدارس غیر انتفاعی است.
در چنین شرایطی واجب است تا نهادهای نظارتی فرا دولتی به موضوع ورود کنند و احیاناً هر گونه ارتباط میان مدارس غیر انتفاعی با تصمیم گیران این سیاست خطرناک را واکاوی کنند. آنها همچنین باید در این مسیر جور مجلس را نیز بکشند و تا دیر نشده تلاش کنند که از اجرایی شدن این برنامه ناعادلانه به هر شکل ممکن جلوگیری کنند.