سبکتر شدن اقساط وام خانه اولیها، دستمریزاد رئیس جمهور به تبریز، جبهه واحد در حمایت از برجام، تاکید رئیس جمهور برای حمایت از کفش ایرانی در تبریز، دخالتهای احزاب اصلاحطلب در انتخاب شهردار تهران، دستور ویژه رئیس دستگاه قضا برای حفظ حقوق عامه، پاسخ تند ایران به بازی جدید اروپا، صحبتهای جنجالی الیور استون، «مرتد» چالش جدید در بهارستان، سکوت روحانی در حوزه زنان و صندوق توسعه ملی یا قلک خرجهای دولت؟! از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»، روزنامههای امروز پنجشنبه ۶ اردیبهشت چاپ و بر پیشخوان مطبوعات کشور قرار گرفت که سفر رئیس جمهور به تبریز و سخنان او در افتتاحیه رویداد تبریز ۲۰۱۸، بازدید سرزده او از بازار کفش تبریز و اظهارات برجامی او از یک سو و موضوعاتی دیگر از جمله هشدار رئیس جمهور فرانسه برای عدم خروج از برجام به ترامپ، و سهم خواهی احزاب اصلاح طلب از شهرداری تهران از سوی دیگر عناوین صفحات نخست روزنامههای امروز را شامل میشوند.
روزنامه جوان این سخن ترامپ خطاب به شیخ نشین را که گفته است «پول ندهید یک هفتهای سقوط میکنید» را تیتر یک کرد و ضمن چاپ تصویر رئیس جمهور روحانی عنوان آخرین دلواپس برجام را برای گزارش اصلی خود انتخاب کرد.
روزنامه اعتماد که تصویری از بازدید رئیس جمهور از راسته کفش فروشهای بازار بزرگ تبریز را در صفحه نخست چاپ کرده است زیر عنوان حسن روحانی سرزده از بازار تبریز دیدار کرد تیتر راستهکفاشها را برای صفحه اول خود انتخاب کرد. این روزنامه همچنین گزارشی دیگر از سفر رئیس جمهور به تبریز کار کرده و عنوان روحانی بازاریهای تبریز را غافلگیر کرد را برای آن انتخاب کرده است.
روزنامه آرمان امروز تیتر صفحه یک خود را برجامی برگزید و عنوان برجام با عمل میماند نه حرف را تیتر یک کرد. این روزنامه همچنین در پس زمینه تصویر روحانی در تبریز عنوان دستمریزاد به تبریز را در کنار آن قرار داد.
روزنامه ابتکار که در گزارش اصلی امروز خود سهم خواهی احزاب اصلاح طلب برای انتخاب شهردار را بررسی کرده است عنوان سهم خواهی از بهشت را تیتر یک کرد و در بخش پوشش سخنان رئیس جمهور در تبریز عنوان پیام تند روحانی به ترامپ از تبریز را برجسته کرد.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشر شده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
مرتضوی در کجا زندانی شود؟
مصطفی ایزدی فعال سیاسی اصلاحطلب طی یاددداشتی که روزنامه آرمان امروز چاپ کرده است پیرامون بازداشت سعید مرتضوی نوشت: سعید مرتضوی براثر پیگیریهای مصرانه و شجاعانه پدر یکی از قربانیان بازداشتگاه کهریزک به دو سال زندان محکوم شد. او به تصور این که میتواند از تمکین کردن به قانون و تسلیم شدن به رای صادره، سر باز زند و فرصتی را برای شکستن این رای یا دریافت عفو احتمالی، راهی مخفیگاهی در شمال کشور شد، اما افکار عمومی از طریق فضای مجازی این فرصت را از دست او گرفت و دستگاه قضائی که گفته بود او را گیر نمیآورند به خواست افکار عمومی تن داد و دستور داد او را از مخفیگاهش بیرون کشیده و به زندان اوین منتقل کنند. الآن قابل پیشبینی نیست که تا دو سال آینده برای او چه اتفاقی پیش میآید. به یقین او از این پیشامد، ضربه روحی سختی خورده است، چون فکر نمیکرد در مقابل چشم کسانی که به زندان فرستاده بود، محاکمه و زندانی شود. مرتضوی در ۲۰ سال اخیر فرد خبرسازی بود و علىالقاعده تا سالهای سال همچنان در میان خبرها از او نام خواهد بود، اگر وی از زندان اوین به جای دیگری منتقل شود، شاید از اخبار دور شود. هر چند او را به خاطر گرفتاریهائی که برای اصحاب رسانه ایجاد کرد و نیز به خاطر پروندهای که پیرامون عملکرد او در سازمان تامین اجتماعی شکل گرفت و سایر اتهامات منتسب شده به او محکوم نشد، بلکه به خاطر حوادث کهریزک روانه زندان شده است، لذا شایسته است مقامات قضائی او را به زندان کهریزک منتقل کنند تا هم محکومیتش موضوعیت بیشتری پیدا کند و هم متوجه شود که چه کار اشتباهی کرده بوده است. در کهریزک سولههایی ساخته شده بود تا اراذل و اوباشی که از سطح شهر جمعآوری میشدند، آنجا نگهداری شوند. اکنون چه تجربهای از این بهتر که مرتضوی هم در میان آنها مدتی را بگذراند. فکر میکنم این پیشنهاد مورد توجه همه آنانی که توسط مرتضوی محکوم و زندانی شدهاند، قرار گیرد.
شهردار تهران کیست؟!
پروانه سلحشوری نماینده مجلس شورای اسلامی در یادداشتی که در شماره امروز اعتماد چاپ شده است نوشت: این روزها هرجا گعده سیاسی است، بحث انتخاب شهردار پایتخت داغ است. از راهروهای مجلس تا گوشه و اطراف اتاقهای دولت، از دفاتر احزاب کوچک و بزرگ اصلاحطلب و اصولگرا تا صحن سبز و عسلی شورای شهر پایتخت و حتی ساختمانهای اصلی و فرعی شهرداری تهران بزرگ همهجا بحث از این است که بالاخره پس از این همه ماجرای پرماجرا، کلید این شهر بزرگ به دست چه کسی خواهد رسید و شخصا به عنوان یکی از نمایندگان مردم این شهر بزرگ، فکر میکنم مهمترین مساله در این انتخاب کلیدی، همچون هر قول و فعلی، عمل به قانون است و پایبندی به آن. قانونی که این مسوولیت خطیر را برعهده ٢١ عضو شریف شورای شهر تهران گذاشته و همچنین مسوولیت نظارت بر عملکرد فردای آقای شهردار را. با این همه به عنوان نماینده شهروندان پایتخت در مجلس، یادآوری برخی ویژگیها و معیارهای عمومی شهردار آینده را بر خود وظیفه میدانم.
ویژگیهایی که معتقدم نهتنها گزینه نهایی و منتخب شورای شهر، بلکه تمام نامزدهای اولیه نیز باید حائز آن میبودند و حال در آستانه انتخاب نهایی، امیدوارم به این چند ویژگی مهم توجه کنند. شهردار تهران نباید بازنشسته باشد. شهردار شهری با جمعیتی جوان و پویا نباید از میان بازنشستگان انتخاب شود. مدیری که هماکنون در سن بازنشستگی است یا ممکن است در سالهای خدمت خود در مقام شهردار تهران از مرز بازنشستگی بگذرد، نمیتواند این شهر پویا و فعال را اداره کند و پاسخگوی مطالبات شهروندان جوان و پرجوش و خروش آن باشد.
شهردار تهران باید پاکدست، خواستار تحول در مدیریت شهری و پیگیر اصلاح امور باشد. او باید فردی با انگیزه کار و تلاشگر باشد تا بتواند از پس انبوه معضلات این شهر بزرگ برآید. باوجود آنکه این روزها بحث سیاسیون درباره شهردار آینده داغ است و لابیها و جلسات سیاسی پر رفت و آمد، اما اتفاقا شهردار آینده تهران نباید به انگیزه سیاسی به شهرداری برود؛ شهردار تهران باید بیتوجه به آینده سیاسی خود و حامیانش، صرفا به فکر خدمت به مردم و حل مشکلات فراوان شهروندان و انجام کارهای بر زمین مانده شهر باشد. شهردار تهران با جمعیت بزرگی از دختران و زنان پرشور باید عمیقا به حقوق زنان باور داشته باشد و علاوه بر توجه به ظرفیت مدیران زن در سطوح مختلف مدیریتی در شهرداری، برای حل معضلات زنان پایتخت برنامهای مدون و بهروز داشته باشد؛ و درنهایت شهردار تهران باید فسادستیز باشد و ضمن ادامه راهی که شهردار مستعفی تا نیمه راه در افشای مفاسد پیشین در شهرداری پیمود با شفافیت در امور اجرایی شهرداری از وقوع مفاسد ممانعت کند.
رمزگشایی از ادبیات برجامی روحانی
مرتضی صفاری نطنزی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس در ستون اول دفتر روزنامه ایران طی یادداشتی نوشت: شاید به نظر برسد ادبیات دیروز رئیس جمهوری در حوزه دیپلماسی شباهت چندانی به ادبیات وی در زمان مذاکرات برجام، رسیدن به این توافق و نهایتاً ماههای اولیه پس از اجرای آن نداشته باشد. آقای روحانی در هفتهها و ماههای اخیر به شکل مشهودی تندتر از قبل سخن میگوید و کلامش بسیار بیش از قبل علیه طرف مقابل است. از جمله میتوان به مجموعه سخنان ایشان در سفر اخیرشان به تبریز اشاره کرد که حتی ترامپ را با صفاتی، چون کاسب، تاجر، ساختمانساز و برجساز یاد کرد. بسیاری از منتقدان داخلی آقای روحانی معتقدند که او و دولتش اکنون به نتایجی که آنها مدتهاست درباره «ذات» امریکا و غرب رسیدهاند، رسیده و به همین دلیل هم در کنار ادامه اتخاذ این مواضع باید به اشتباه خود در گذشته اعتراف کند. در مقابل برخی از موافقان دولت نیز هستند که میگویند این لحن مقداری تند است و آقای روحانی باید برای دفاع از برجام قدری آن را تعدیل کند. این گروه بیشتر همان لحن و ادبیات دوره مذاکرات برجام را میپسندند.
به نظر میرسد واقعیت، اما چیز دیگری است؛ لحن تهاجمی آقای روحانی و دیپلماتهای دولت درست در امتداد و ادامه همان لحن آرام و مسالمتجوی دوران مذاکرات برجام است. دورانی بود که در سیاست خارجی خود و در تنظیم روابط با دیگر بازیگران مهم بینالمللی برای کم کردن از هزینههای تقابل و همین طور احقاق حقوق خود در عرصههای اقتصادی از موضعی نرمتر با کشورهایی، چون امریکا و قدرتهای اروپایی گفتگو و چانهزنی میکردیم. آن گفتوگوها، نتایج آن و در کل «نرمش» حاصل شرایطی بود که الان تغییر کرده است. در آن شرایط طرف مقابل و خصوصاً امریکا خود را مشتاق رسیدن به یک راهحل مشترک و البته وفادار به توافقها و تعهدها نشان میداد. هر چند در داخل اعتماد چندانی به این وفاداری وجود نداشت، اما جمهوری اسلامی ایران میبایست در آن مقطع تاریخی خود را عنصری طرفدار گفتگو و صلح نشان دهد و این یکی از مهمترین دلایلی بود که ما را علی رغم بسیاری از تردیدها پای میز مذاکره برد.
اکنون، اما برجام در چه فضایی قرار دارد و دولت امریکا به همراه برخی متحدان منطقهای و فرامنطقهای خود قصد دارد ما را به کدام سو ببرد؟ پاسخ این سؤال آنقدر روشن است که شاید نیاز به بازگویی مجدد آن نباشد. امریکا ضمن نقض برخی تعهدات خود و تلاش برای رسیدن کمترین سود ممکن از برجام به کشورمان، در تلاشی پیگیرانه برای بردن جمهوری اسلامی به کنج رینگ در عرصه بینالمللی و منطقهای است. حمله به برجام، متهم کردن ایران به حمایت از تروریسم و دخالت در کشورهای دیگر و تلاش برای ایجاد یک ائتلاف جدید علیه کشورمان مهمترین اضلاع سیاست خارجی دولت ترامپ در برابر ایران هستند. حال این سؤال پیش میآید که آیا در این شرایط باز هم نیازی به «نرمش» وجود دارد و آیا اساساً نرمش در چنین موقعیت پاسخگوی نیازهای ما هست یا خیر؟ به نظر پاسخ این سؤال یک «نه» قطعی و بدون تردید است.
نرمش سیاست خارجی ما در دوران مذاکرات یک تبصره مهم داشت که کمتر به چشم میآمد و آن اینکه این نرمش به معنای «چرخش» در سیاست خارجی جمهوری اسلامی نیست. به عبارتی نشستن ما پای میز مذاکره هستهای با غرب و امریکا به معنای تغییر سیاستهای اصولی کشورمان نبود. درست از همین منظر است که دونالد ترامپ برجام را بی فایده میداند. چون او به وضوح معتقد است که باید توافقی با ایران امضا شود که سیاستهای اصولی کشورمان را هدف بگیرد نه موضوعی محدودتر مانند هستهای. اکنون با این موضع جدید وقت آن است که ایران پاسخ جدی به درخواست چرخش در سیاست خارجی خود بدهد و این همان کاری است که دولتمردان ما مشغول آن هستند. تأکید روحانی بر اینکه برجام نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد در همین چارچوب است. قاعدتاً شرایط فعلی هم مجال تسویه حسابهای سیاسی نیست و میطلبد که همه در کنار دولت از مواضع اصولی نظام دفاع و حمایت کنیم.
بانکها از تغییر چهره تا تحول رویکرد
مهدی حسن زاده طی یادداشتی در ستون یادداشت روز روزنامه خراسان نوشت: طی سالهای اخیر با توسعه سریع زیرساختهای اینترنتی کشور و امکان دسترسی هر چه بیشتر و سریعتر کاربران به خدمات غیرحضوری بانکی که ابتدا خود را در قالب مراجعه به خودپردازها و سپس خدمات اینترنتی بانکها نشان داد، حجم قابل توجهی از ترافیک شعب بانکی کم شده است. پیش بینی میشود با توسعه «فین تک»ها (استارت آپهایی که خدمات پرداخت را با سرعت و سهولت هر چه بیشتر انجام میدهند)، نیاز به مراجعه به شعب بانکی همچنان روند نزولی پیدا کند. در چنین شرایطی بانکها نیازمند تغییر در رویکرد پیشین هستند. پیش از این بانکها در رقابت بین خود با اتکا به خرید املاک، توسعه شعب و استقرار دفاتر مرکزی در برجها و آسمان خراش ها، سعی میکردند ضمن حفظ سرمایه خود در قالب زمین و ساختمان که رشد قیمتی به مراتب بیش از تورم داشته اند، به نوعی شوکت و عظمت خود را به رقبا نشان دهد. در حقیقت شعب مجلل و متعدد بانکها نمادی از بزرگی و عظمت این بانکها بود که آنها را نسبت به رقبا متمایز نشان میداد. با این حال این رویکرد از دو جهت طی سالهای اخیر با چالش مواجه بوده است.
چالش نخست، ورود رقبایی تحت عنوان موسسات مالی و تعاونیهای اعتبار بود که با سود سپرده بالاتر، بخشی از مشتریان نظام بانکی را به سوی خود کشیدند. البته این چالش با حذف تدریجی این موسسات همراه بود، ولی اثر خود را در قالب افزایش نرخ سود سپردهها و فشار سنگین به بانکها نشان داد، به گونهای که بانکها با انباشت داراییهای موهوم و شناسایی سود از معوقات بانکی گاهی غیرقابل وصول، سعی کردند خود را سودده نشان دهند، اما فشار بانک مرکزی، منجر به شفاف سازی نسبی سوددهی بانکها و تبدیل این سودهای واهی به زیانهای واقعی شد. از سوی دیگر به نظر میرسد تلاش بانک مرکزی برای تعریف بانک استاندارد و رتبه بندی بانکها (که البته هنوز به صورت علنی اعلام نشده است)، منجر به این شود که بانک ها، موفقیت خود را نه در ساختمانها و شعب مجلل و متعدد که در ترازنامه و صورتهای مالی قابل اتکا بیابند.
چالش دوم، به همان موضوعی بر میگردد که در ابتدای یادداشت اشاره شد. توسعه فضای مجازی، اهمیت حضور فیزیکی و نقل و انتقال کاغذی پول را به حداقل رسانده است و آن را در آینده کمتر هم میکند. در این میان، البته بانکها خود پرچمدار توسعه نظامهای نوین پرداخت شده اند و بیشتر شرکتهای واسطهای که خدمات بانکی غیرحضوری و انتقال پول در فضای مجازی را انجام میدهند، زیرمجموعه خود بانکها هستند، با این حال آن چه که باید با سرعت بیشتری اتفاق میافتاد و همچنان باید اتفاق بیفتد، این است که نظام بانکی دارایی اصلی خود را نه در ساختمانها و املاک، بلکه در دانشی که به تسهیل نقل و انتقال پول منجر میشود، بیابد. هم اکنون علاوه بر شرکتهای زیرمجموعه بانک ها، بسیاری از استارت آپها به سرعت در حال ورود به این عرصه هستند. آن چه که آینده نظام بانکی را رقم میزند، دیگر نه ساختمانها و املاک، بلکه دانشی است که خدمات غیرحضوری یک بانک را نسبت به رقبا، سریع تر، ایمنتر و ارزانتر میسازد. در این میان، نظام بانکی برای این که وزن ارزش دانش فنی را به نسبت املاک در ترازنامه خود ارتقا دهد، نیازمند اقدامات بیشتری است.
در هر صورت به نظر میرسد با وجود این که تحرک نسبی در شبکه بانکی برای کاهش تعداد شعب و واگذاری اموال مازاد صورت گرفته است، اما ضروری است تا نظام بانکی به این درک عمیق برسد که ارزش امروز بانک به عنوان واسطه وجوه صرفا نه در املاک و شعب، بلکه در خدمات متنوعی است که در بستر اینترنت به مشتریان ارائه میدهد. ارائه این خدمات به سرعت با تنوع عرضه کنندگان مواجه شده است و بانکها با رقبای جوان و استارت آپها و فین تکهایی مواجه اند که متکی به دانش فنی هستند. در این میان بانکها نیز ناگزیر از این هستند که هرچه بیشتر و سریعتر وزنه دانش و کیفیت خدمات را به نسبت زرق و برق شعب متعدد و ساختمانهای مجلل ارتقا دهند.