به گزارش «تابناک»؛ اگر قرار به توصیف بلایی باشد که سیلاب بر سر بخش شمالی پلدختر، در انتهای جاده خرم آباد-معمولان-پلدختر آورده، جمله فوق چکیده و خلاصه شده آن میشود. تخریبی که به رغم روایتهای وسیع از سیلاب خسارت بار پلدختر در رسانههای مختلف، تقریبا مغفول مانده است.
صحبت درباره شهری است که نامش حکایت از عجین بودنش با رودخانه دارد. شهری تاریخی و کهن که یکی از سیلابیترین رودهای میهنمان از میان آن میگذرد و شهر را به دو بخش غربی و شرقی تقسیم میکند؛ یکی بخش پستتر و دیگری بخش کوهستانی و مرتفع.
تقسیم بندی که احتمالا میدانید در سیلاب اخیر به شدت خودنمایی کرده و موجب شده بخش غربی با سیلاب شسته شده و دچار خسارات شدید شود و بخش شرقی بی هیچ آسیبی بماند؛ روایتی که البته کامل و درست نیست؛ اما بر اساس توصیفها و روایتهای مخابره شده از سیلاب مخرب این شهر، در افکار عمومی نقش بسته است.
اما اگر این گونه نیست که تخریبها مختص به منطقه غربی شهر هستند، چرا روایت و اخبار و تصاویری از منطقه تخریب شده در سیلاب در شرق پلدختر منتشر نمیشود؟ آیا این تخریبها فراموش شده یا دستخوش سانسور قرار گرفتهاند؟ نکند پای غفلتی بزرگ در میان باشد!
تأمل در این ابهامات و کنکاش برای یافتن پاسخ آنها در کوچه و خیابانهای پلدختر به نکات جالبی میرسد. به محلهای در بخش شمالی شهر که بر اثر سیلاب از بیخ و بن تخریب شده و جز خرابه سازهای بتنی و مشتی تیرآهن از آن چیزی نمانده است. محلهای که به گفته مردم از گران قیمتترین محلههای شهر بوده و حالا حتی یافتن جای املاک مردم در آن هم ممکن نیست!
محلهای که خوشبختانه در زمان رویداد خالی از سکنه شده بود، چون گمان میکردند آب در آن جمع خواهد شد، در حالی که کمی بعد مقابل چشمان متعجب حاضران غرق شد، سیلاب آن را تخریب کرد و آنقدر به سازهها و پی سازیهای آن هجوم آورد که در نهایت چیز خاصی از آن باقی نگذاشت. سیلابی که محله را تا چند متر پایینتر حفر کرد تا چیزی شبیه مصب رود از آن بر جای بگذارد.
یشتر بخوانید
فرجامی که موجب شد، چیزی برای حضور نیروهای امدادی و جهادگران در این محله باقی نماند. برای حضور تلاشگرانی که چند هفته است به پاکسازی ضلغ غربی پلدختر از گل و لای بر جای مانده از سیلاب مشغولند و در بخش شمالی شهر هیچ کاری از ایشان ساخته نیست. در بخشی از شهر که گویی هرگز وجود خارجی نداشته است.
حالا چندین روز است که ساکنان این محله ساکن چادرهایی هستند که در بالادست محله در خیابان دایر شده است. در خیابانی که روزی ورودی شهر بود و حالا جز برخی خودروهای امدادی و کامیونهای حامل مرسولههای کمک، رفت و آمدی ندارد. مسیری که تا چند سال پیش محور ترانزیتی به جنوب کشورمان بود و حالا به قدری تخریب شده که بعید است بار دیگر تردد در آن جریان پیدا کند.
دورنمایی که اهالی این منطقه در گفت وگو با هم مرورش میکنند تا به اینجا برسند که چندین بار از زبان چندین نماینده و مسئول وعده ساخت سنگ چینها و سازه محافظی از این منطقه شهر در مقابل سیلابهای رود کشکان را شنیدهاند و در نهایت چیزی که نصیبشان شده، خلف وعده بوده و سیلابی که محلهای برای محافظت کردن باقی نگذاشته است.
داستان که به اینجا میرسد، روایات اهالی از ناراحتی و اندوه به خشم میرسد و طرح مسائلی که با شایعات در هم آمیخته است و به قصور و کوتاهی مسئولان میرسد. به اینجا که هشدارهای داده شده به ایشان برای تخلیه شهر هشدارهای سست و مبهمی بوده، به این نکته که در شهرشان بیکاری بیداد میکند و در اخبار هیچ اثری از تخریب یک کارخانه و صنعت در پلدختر وجود ندارد، چون اساسا این شهر فاقد هر صنعت و کارخانهای است.
گلایههایی که بسیار پرشمارند، هرچند لابلایشان تشکر از جهادگران بسیار پررنگ است؛ از ارتش و سپاه و بسیج که با جان و دل از همان روز نخست پای کار آمده اند و حتی عصبانیتهای برخی از مردم سیل زده را نیز با تمام وجود پذیرا هستند و خم به ابرو نمیآورند. بر موج بزرگی از نوع دوستی که روانه دیارشان شده و شاید بزرگترین عامل امیدواری شان به آینده شده است.
روایت نادیده و ناشنیده ماجرا را در این فیلم ببینید و بشنوید: