پرسشی که البته میشد پاسخ آن را در جانفشانی سربازان وطن در مرزها یا از آن فراتر، در آن سوی مرزها و در دفاع از حرم یافت، اما پاسخ قطعیتر به آن را این روزها شاهدیم که کشورمان دستخوش سیلابهای خسارت بار شده و مناطق وسیعی از مام میهن، آسیب دیده است.
پاسخی که به اصطلاح مو لای درز آن نمیرود، چون با وقوع سیلاب، همه مناطق آسیب دیده پر شده از نیروهای جهادی که از مردم سیل زده میخواهند دست به سیاه و سفید نزده و امور را به ایشان بسپرند. نیروهایی داوطلب که از سراسر کشور روانه این مناطق شده اند و در میانشان از همه قشر دیده میشود؛ از نوجوان و جوان تا میانسال و حتی فراتر از آن.
داوطلبانی بسیجی که بعید است سیل زدهای را بیابید و با وی به گفت وگو بنشینید و لا به لای صحبت، از جانفشانی و خدمت بی دریغ و خالصانه شان نشنوید. مردمانی که سیل زدگان از ایشان بی نهایت سپاسگزارند و وجودشان را مایه دلگرمی میدانند، وگرنه کیست که نداند خسارت دیدن در این روزگار گرانی چه مصیبت سنگین و غیرقابل تحملی است.
جهادگرانی که دوشادوش ایشان و در بسیاری از موارد، پیشرو ایشان، نظامیان به خدمت گزاری به مردم مشغولند و اگر لازم باشد، نقش چهارپایه را ایفا میکنند تا آسیب دیدگان پا بر کمرشان بگذارند و از سیلاب بگریزند. سیل زدگانی که بسیاری شان ترجیح میدهند تا آخرین رمق برای مهار سیلاب بکوشند و در این مسیر همراهان استواری از سراسر کشور دارند.
حضور نیروهای جهادی در مناطق سیل زده به قدری چشمگیر و پررنگ است که بعید است در پلدختر و معمولان یا حمیدیه و سوسنگرد در مناطقی که پاکسازی گل و لای یا مستحکم سازی سیل بندها در جریان است قدم بزنید و شنوای انواع زبانهای مادری و لهجههای مناط مختلف کشور نباشید؛ وضعیتی که برای آنهایی که دفاع مقدس را تجربه کردهاند، یادآور آن دوران است.
شباهتی بی نظیر با دورانی که مشکلات در کشور فراوان بود، اما نوع دوستی و تلاش برای مقابله با بحران تحمیل شده، حرف اول را میزد. بحرانی که آن روز صدام رقم زده بود و حالا نتیجه بارشهایی سیل آساست که شاید میشد از تبعات ناخوشایندش پیشگیری کرد، اما آنچه فعلا اهمیت دارد، نه این مسائل، که تلاش برای مهار و سپس رفع آثار ناشی از آن است.
تلاشی که جهادگران پرشمار، خودخوانده برای انجامش پا به میدان گذاردهاند تا آن سوال کذایی برای همیشه پاسخ داده شده باشد.