توطئه آماری علیه رشد جمعیت، بیم و امیدها برای آینده «صلح هرمز»، چالشهای انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، ترفندهای برخی پزشکان برای فرار از کارت خوان، عملیات بزرگ نظامی یمن در خاک عربستان، چه کسانی آیت الله هاشمی را مقصر ادامه جنگ میدانستند؟، فقروبیکاری، عامل افزایش خشونت، ابلاغ سیاستهای کلی نظام قانونگذاری از سوی رهبری، ردیابی یارانه بگیران از پایین به بالا و استقبال کدخدایی از تعمیم شفافیت آرا به شورای نگهبان از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه هفتم مهرماه در حالی چاپ و منتشر شد که صفحات نخست روزنامهها نسبت به هفته گذشته از تنوع بیشتری برخوردار بود. با این حال، خبر ابلاغ سیاستهای کلی نظام قانونگذاری توسط رهبر انقلاب، تحلیلها و یادداشتهایی درباره انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، گمانه زنیها از جایگاه و آینده سیاسی علی لاریجانی در اردوگاه اصولگرایان و گزارشهایی درباره انتخابات آتی ایران با تأکید بر آرایشهای سیاسی و چگونگی برخورد با پولهای کثیف در انتخابات، از دیگر موضوعاتی است که با تیترهای متنوع در بیشتر روزنامهها محل بحث و تحلیل شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
اختلافات شخصی، وارد مقوله تصمیم سازی نشود
احمد توکلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت طی یادداشتی در پرونده امروز روزنامه ایران با محوریت راهکارهای کارشناسان برای اجماعسازی در کشور نوشت: اجماع میان نخبگان سیاسی و نهادهای حاکمیتی اگر به معنای رفع اختلاف نظرها باشد، به این پرسش میانجامد که در کجا و میان چه کسانی ضروری است؟ از میان نهادهای حاکمیتی هیأت دولت یکی از نهادهایی است که به عنوان یک پیکر واحد باید یکی از منسجمترین نهادها باشد. با این حال حتی در دولت نیز اختلاف نظری پیش از تصمیمگیری وجود دارد. این اختلاف نه تنها ایراد ندارد بلکه مفید است و میتواند سبب آن باشد که موضوع تصمیمگیری از جوانب مختلفی مورد بحث قرار بگیرد. اما در نهایت باید اکثریت مجاب شوند و اقلیت به خواست اکثریت تن بدهند و جای ان قلت آوردن نباشد. زیرا دولت محل اجرای سیاستها است و اگر قرار باشد مخالفان یک تصمیم در دولت بر ساز مخالفت با آن بکوبند اجرای آن کار سست خواهد شد.
مجلس شورا، اما ذاتاً محل اختلاف است. پس اینکه یک نماینده بگوید من به فلان طرح یا لایحه رأی ندادهام و منتقد آن هستم خلاف قانون و انتظار نیست. گرچه آنچه تبدیل به قانون میشود برای همه لازمالاجرا است؛ بنابراین اجماع قبل ازبحث نه امکانپذیر است و نه ضروری. اما اگر ما بتوانیم پس از بحث و رأیگیری بر سر اجرای آنچه رأی اکثریت بوده است به اجماع برسیم، میتواند راهگشا باشد.
اختلاف در جامعه امر طبیعی و بدیهی است. اما آنچه اهمیت دارد چگونگی حل اختلاف است. وقتی ما به آزادیهای قانونی و مشروع مردم معتقد باشیم و بدانیم که همه مردم در داشتن رأی و نظر همسانند، به کسی از ما امری وحی نمیشود، پس باید قبول کنیم که مخالفانمان نظراتشان را بیان کنند و ما هم نسبت به نظرات آنها بی تفاوت نباشیم؛ بلکه باور داشته باشیم که در نظر دیگران هم ممکن است حقی باشد، در آن صورت احتمال همگرایی بیشتر است و میتواند به اجماع بینجامد.
همچنین وجهی از روند اجماع سازی در تقویت احترام به قوانین میسر میشود. احترام به قانون نیز به اعتماد به قانونگذار بستگی دارد. اگر قانونگذار بخواهد مورد اعتماد واقع شود باید در رفتار خود دقیق باشد. بر فرض اگر مردم ببینند که در مجالس ما هنگام نزدیک شدن به موعد انتخابات به اسم قانونگذاری برای ورود رقبای نمایندگان فعلی به عرصه انتخابات مانع تراشی میشود بی اعتماد خواهند شد. گاهی این مانع تراشیها مصداق واحد دارد یعنی فردی طرحی را پیشنهاد و پیگیری میکند و تنها دلیلش مانعتراشی بر سر راه رقیب خودش است. به همین دلیل است که معتقدم باید اختیار قانون انتخابات مجلس را از مجلس گرفت و به نهاد یا گروهی از افراد سپرد که خودشان قرار نباشد در معرض انتخاب قرار بگیرند. زیرا تصمیمگیری درباره قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی در مجلس مشمول تعارض منافع است و کار بزرگی است که افراد تصمیمگیر باید تقوا داشته باشند و بر اساس منافع خودشان تصمیم نگیرند. در یک نظام دموکراتیک باید از امکان تأثیر تعارض منافع بر تصمیمگیریها کاست. خلاصه حرفم این است که اگر به هر دلیل اعتماد مردم به قانونگذاران و تصمیم سازان کم شود به همان میزان از اعتبار و تأثیرگذاری قانون تصویب شده و تصمیم اتخاذ شده کاسته خواهد شد.
آیا اصولگرایان از لاریجانیها عبور خواهند کرد؟
روزنامه ابتکار در بخشی از گزارش سیاسی امروز خود با عنوان آیا اصولگرایان از لاریجانیها عبور خواهند کرد، نوشت: اختلاف بین لاریجانی و اصولگرایان تنها مختص به حمله تندروهای اصولگرا در چند ماه اخیر نسبت به او نبوده است، بلکه عبور از لاریجانیها زمانی خیلی به چشم آمد که حملات و نقدهای تندی به برادر او یعنی صادق لاریجانی، رئیس سابق قوه قضائیه از سوی این جریان شد. هنوز زمان زیادی از جنجال برخی چهرههای حوزوی در رابطه با صادق لاریجانی نگذشته بود که اصولگرایان حمله به علی لاریجانی را نیز در مجلس کلید زدند. هرچند تندورهای این جریان پیش از این نیز نقدهای تندی نسبت به او داشتند و ماجرای آنها به سال ۹۱ برمیگردد. اما این حملات بعد از نطقهای اخیر علی لاریجانی بهخصوص در حمایت از پروانه سلحشوری، نماینده اصلاحطلب مجلس و همچنین نقد به صداوسیما، بیش از گذشته شدت گرفته است. در این میان سه احتمال وجود دارد؛ یکی اینکه واقعا اصولگرایان به صورت جدی قصد دارند از لاریجانی عبور کنند. دوم اینکه علی لاریجانی به سمت اصلاحطلبان رفته و اینبار خواهان حمایت آنها را در انتخابات ۱۴۰۰ است. سومین احتمال هم این است که علی لاریجانی با توجه به چنین جوی علیه او در انتخابات ۱۴۰۰ شرکت نخواهد کرد.
در فاصله ۵ ماه مانده به انتخابات اسفند ۹۸ درگیری لاریجانی با تندروهای اصولگرا خیلی شدت گرفته است و در هفته گذشته به حدی رویارویی آنها جدی شد که حتی رئیس مجلس را دیکتاتور نامیدند که تریبون مجلس را در اختیار گرفته و اجازه نمیدهد منتقدان صحبت کنند. طیفهایی نظیر جبهه پایداری، جمعیت ایثارگران، جمعیت رهپویان و تشکلهایی از این دست که اکنون با کنار رفتن گروههای پیشکسوت و سابقهدار اصولگرایی تبدیل به عناصر بازیساز این جریان شدهاند، نهتنها هیچ نشانی از صافشدن دلشان با علی لاریجانی و امثال او بروز ندادهاند، بلکه همین اواخر با تکرار تاکید همیشگی خود بر مسائلی، چون «تصویب ۲۰ دقیقهای برجام»، «بر باد دادن منافع ملی با بستن دهان منتقدان در مجلس توسط لاریجانی»، «پیش بردن خط استکبار در لوایح FATF» و نظایر آن نشان دادهاند چارچوب عملی او را در سیاست تحمل نمیکنند.
با این حال نمیشود گفت: همه طیفهای اصولگرایی خواهان عبور از لاریجانی هستند چرا که اکثر حملات از سوی این جریان معمولا توسط تندروهای اصولگرا رخ میدهد هرچند برخی معتقدند اصولگرایان توسط تندروها درواقع زمینه را برای عبور کامل در آینده فراهم میکنند. در مقابل برخی دیگر معتقدند لاریجانی فقط نسبت به این طیف تندرو حساسیت دارد و درواقع اگر قرار بر همنشینی اصولگرایان با پایداریچیها باشد، قطعاً لاریجانی حاضر به حضور در فهرست اصولگرایی نخواهد بود و اگر هم اصولگرایان پایداریها را کنار بزنند یا آنها خودشان از اصولگرایان جدا شوند، گمان نمیکنم علی لاریجانی مشکلی برای پیوستن به شورای وحدت اصولگرایان داشته باشد چرا که علی لاریجانی در انتخابات مجلس دهم مورد حمایت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، تشکل ریشهدار اصولگرا نیز بود.
با این حال روز گذشته خبرگزاری ایلنا نوشت: «در قم، شنیده شده شورای هماهنگی اصولگرایان استان قم، بعد از بررسی گزینههای مختلف برای پرکردن لیست سه نفره خود در انتخابات مجلس شورای اسلامی، درنهایت علیرضا زاکانی نماینده سابق تهران را انتخاب کرد. اصولگرایان قم تا پیش از انتخابات قبلی مجلس، به حسب حفظ ظاهر هم که بود، برای دادن لیست انتخاباتی خود صبر میکردند تا نظر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و لیست انتخاباتی این تشکل مهم حوزوی ارائه شود، اما گفته شده در این انتخابات، بدون توجه به لیست جامعه مدرسین، لیست شورای هماهنگی اصولگرایان قم نهایی شده است. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در سه انتخابات قبلی مجلس، از علی لاریجانی حمایت کرده بود و این موضوعی است که حتی احتمال تکرار مجدد آن، خوشایند اصولگرایان نیست و شاید از همین رو است که در فاصله پنج ماه مانده به انتخابات، لیست انتخاباتی خود را نهایی کردند تا فعالیتهای خود را بدون معطلی انجام داده و شاهد حضور مجدد علی لاریجانی در جایگاه نمایندگی مردم قم نباشند.»
همچنین روز گذشته ناصر ایمانی، تحلیلگر اصولگرا، در گفتگو با «اعتماد آنلاین»، با گفتن اینکه «علی لاریجانی هرچند به لحاظ تفکر سیاسی اصولگراست، اما با جریانهای فعال اصولگرایی زاویه دارد و برخی از نظرات و رفتار اصولگرایان را نقد میکند»، بر فاصله رئیس اصولگرای مجلس با اصولگرایان صحه گذاشت.
ما به سلبریتیها بدهکاریم؟!
الهه توانا طی یادداشتی با عنوان ما به سلبریتیها بدهکاریم؟! با طرح این پرسش که ۳۰۰ میلیون کمک مردم به هنرمند مبتلا به ام اس چه دلیلی دارد، در روزنامه خراسان به این موضوع پرداخت و نوشت: مصاحبه ویدئویی منتشر شده است از هنرپیشهای مبتلا به اماس که از هزینههای فوقالعاده درمان، بیمه نبودنِ حرفهاش، عوارض روانیِ بیماری و بیمهریها و بیمعرفتیها گلایه میکند. از دیدن این گفتوگو، غمگین شدم مثل خیلیهای دیگر که آن را در فضای مجازی دستبهدست کردند و نوشتند، چون هنرپیشه محبوبشان، خنده به لبشان آورده، حالا وقت جبران است. از اینجای قضیه، یعنی از سرِ واژه «هنرپیشه» راه و عقیده من از این «خیلیها» جدا میشود. من غمگین شدم از اینکه دیدم و شنیدم بیماری چطور میتواند زندگی «کسی» را از اینرو به آنرو کند؛ از اینکه چطور کمر «کسی» میتواند زیر بار دوا و درمان خم شود و شغلش را و اطرافیانش را از دست بدهد همانطور که تا حالا «کسانی» دچار چنین سختیهایی شدهاند و از این به بعد هم میشوند، اما چند نفر این امکان را دارند که بنشینند پشت دوربین و درددل کنند و شماره حساب اعلام کنند؟ خیلی هم خوب است که آدمها وقتِ سختی به داد هم برسند، اما مسئله من سرِ این کلمه «کسی» است که ناگزیرم از تکرارش. هرکسی در هر جایگاهی-معلم و کارگر و نویسنده و هنرپیشه و کشاورز و نانوا- به کاری مشغول است، پر واضح است که زحمت میکشد؛ در چرخه روابط حرفهای کسی زیرِ دین دیگری نیست، چون اول این که هر فعالیتی، پیش از هر چیز منفعت شخصی دارد و دوم این که، متقابلا از کار و حرفه دیگری، بهره میبرد. شما از شغلتان که به احتمال زیاد انتخاب یا دست کم تصمیم شخصیتان است، درآمد کسب میکنید و در برابر خدماتتان، از خدمات و محصولاتِ دیگران استفاده میکنید.
حالا اینکه چه تناسبی بین دستاوردهای حرفهای شما و تلاشتان وجود دارد، بحث دیگری است، ولی حتی اگر میزان زحمت و مقدار عایدیتان هم با هم نخواند، باز دیگران را مدیون شما نمیکند. مشکل از جای دیگری است که مثلا بسیاری از اقشار عزیز و زحمتکش و موثر جامعه همیشه هشتشان گرو نهشان است وگرنه، فارغ از جنبههای عاطفی و احساسی ماجرا، ما چیزی بدهکار این اقشار محترم و ارزشمند نیستیم. «بدهکار نیستیم» هم از بس توی بحث و دعوا بهکار رفته، خوراکِ سوءتفاهم است. منظور من، اما دقیقا همان است که گفتم و از ترسِ بدفهمی مجبورم به تکرارش؛ رابطه ما با هم، بدهبستان است. بنایی که تمامِ روز آجر بالا میاندازد و شب، پای سریال کمدی تلویزیون قهقهه میزند، به واسطه آن خندهها میرود زیر دین هنرپیشههای سریال؟ آنها چطور؟ آنها هم وقتی خانهای را معامله میکنند، خودشان را وامدار بنا میدانند یا کار کردند و پول درآوردند و خانه خریدهاند؟ کل قضیه به همین سادگی است، اما در جامعه احساساتزده ما، پیچوتاب خورده است. هنرپیشهها هم کسانی هستند مثل ما، گیریم که خیلیهایشان به این شوخیِ «هنرپیشگی، دومین کار سخت بعد از معدن» معتقد باشند. دم کسانی که هنری دارند گرم، دم آنهایی هم که قدر این هنر را میدانند و از سرِ نوعدوستی یا هواداری در این قضیه، قدمی برداشتهاند، گرم. این وسط آنهایی که با ادبیات طلبکارانه، مردم را مدیونِ هنرپیشهها جا میزنند و آنهایی که به احساس گناه و زیرسایه بودنِ دایمی عادت کردهاند، باید بدانند ما بدهکار کسی نیستیم.