توماس فریدمن در نیویورک تایمز مقالهای با عنوان تکان دهنده زیر نوشته است:
تقسیم تاریخی جدید ما به A.C؛ و B.C. (اشاره به قبل و بعد از میلاد مسیح) البته این بار منظور قبل از کرونا و بعد از کرونا
در مقدمه اشاره میکند که هر کاری که قبل از این مشغول آن بوده که گویا نگارش کتاب جدیدش بوده، اکنون و در پرتو نوری که اپیدمی کرونا به زندگی ما تابانده است، بازی محسوب میشود. وی خطاب به همه نخبگان توصیه میکند: “هر کتابی که دارید روی آن کار میکنید زمین بگذارید، جهان به پیشا کرونا و پساکرونا تقسیم شده و ما هنوز دستی هم در تصور دنیای پسا کرونا نداریم که به چه شکلی میتواند باشد. ” سپس در قالب نکات زیربه بعضی ابعاد آن جهان اشاره میکند:
نادانستههای نادانسته:
فریدمن کتابی با عنوان “جهان پهن و صاف میشود” در سال ۲۰۰۴ نوشته است که اصل حرف آن هر چه بیشتر به هم مرتبط شدن جهان بوده است. او با اشاره به این کتاب میافزاید جهان از آن چه او در آن موقع تصور میکرد بسیار صافتر شده است. در آن زمان فیس بوک تازه راه اندازی شده بود، توییتر به صدای چهچهه گفته میشد، ابر فقط در آسمان بود (اشاره به CLOUD)، ۴G شماره جای پارک خودروتان بود، لینکداین اسم یک زندان بود و برای اکثر مردم اپلیکیشنها فرمهایی بود که برای درخواست ورود به کالج پر میکردند، Big Data اسم یک ستاره رپ بود و آیفون پروژه مخفی استیو جابز بود.
تمام این ابزارها که در تجارت جهانی و توریسم در آن زمان نامی از آنها نبود بعد از آن سالها انفجاری در ارتباطات ایجاد کردند و به خاطر آنهاست که امروزه سیاره ما نه فقط به هم مرتبط است بلکه فراتر از آن به هم وابسته و حتی کاملا در هم چفت شده است.
این ماجراها گرچه پیشران و زمینه ساز رشد اقتصادی بوده، ولی در عین حال موجب شده که در صورت ایجاد مشکل ومصیبت در یک جا، بسیار سریع تر، عمیقتر و ارزانتر به همه جا منتشر شود؛ بنابراین یک بیماری ویروسی با میزبان پستاندارش در چین و در حالی که آن حیوان در خیابانهای ووهان چین خرید و فروش میشده و میبایست مثلا یک شام چینی را آلوده کند، ظرف مدت چند هفته در مدارس عمومی کشور ما دیده میشودو من در اینجا باید شش پا از هرکسی که میبینم فاصله بگیرم. به همین علت این بحران به سادگی پایان نمیپذیرد.
بیل جوی محقق علوم کامپیوتر، بنیانگذارسان میکروسیستم این طور توضیح میدهد: چند هفته اخیر و گسترش این پاندمی واقعا قابل پیش بینی و غیر شگفت انگیز بود. الان رسیدیم به نقطهای که تمام سیستمهایی که ما را به هم متصل و چفت کرده، با لوپهای معکوس خود، دارند تمام راههای قابل تصور نجات را به روی ما میبندند. این در نهایت منجر به یک سیستم آشوبناک میشود.
قدرت توان (چند برابر شدن):
جالب است که یکی از دشوارترین چیزهایی که مغز ما به سختی درک میکند مفهوم تصاعد است. درک دو برابر شدن هر چیزبسیار سخت است. این که چطور در صورتی که اقدامی انجام نشود، ۵۰۰۰ مورد مبتلا در ایالات متحده در طول مدت کوتاهی به یک میلیون نفر برسد. میخواهیم به سادگی قدرت تصاعد را نشان دهیم که برای کسانی که اهل سود بانکی و ربا هستند مثل دونالد ترامپ به خوبی قابل درک است. به قول بیل جوی: ویروس مثل رباخواری است که ۲۵% در روز سود میگیرد، اگر از او ۱ دلار قرض بگیریم و فرض میکنیم اولین ویروس کرونا همان یک دلار است و این پول را روز پس ندهیم به او ۷۵۰۰ دلار بدهکار میشویم. اگر سه هفته دیگر صبر کنیم باید به او یک میلیون دلار پس بدهیم. مثال ربا به خوبی قدرت تصاعد را نشان میدهد.
به همین خاطر است که هر یک روزی که بتوانیم سرعت انتقال عفونت را کم کنیم تاثیر خیلی بالایی ایجاد میکند و میتواند به معنای پیروزی یا شکست در جنگ باشد. برای همین است که این روزها تنها عددی که حتما هر روز چک میکنم، نرخ رشد سرمایههای ذخیره فدرال نیست، بلکه بیماران کرونایی نیازمند مراقبت ویژه و تعداد تختهای بیمارستانی و تختهای آی سی یوی مورد نیاز برای مراقبت از این بیماران است. اگر در اوج نمودار بیماری، عدد دوم (تختهای بیمارستان و آی سی یو) تکافوی عدد اول را بدهد و جوابگو باشد، اوضاع ما خوب خواهد بود و اگر عدد اول از عدد دوم بالا بزند، دچار مشکلات زیادی میشویم.
نوع دیگری از تصاعد است که برعکس، میتواند ما را نجات دهد. مور میگوید قدرت کامپیوتر هر دوسال دوبرابر میشود. برای درک قانون مور، کمپانی اینتل در سال ۱۹۷۱ از مهندسین خود شروع کرد. از آنها خواست بر طبق این قانون از فولکس واگن شروع کردند و محاسبه کردند که اگر این قانون درست باشد، امروزه چگونه باید باشد. آنها بهترین حدس هایشان را زدند. بر این اساس سرعت ماشین باید ۳۰۰ هزار مایل در ساعت میرسید. ۲ میلیون مایل با هر گالن سوخت میتوانست راه برود و قیمتش ۴ سنت میبود. این قدرت تصاعد است. این قدرت شاید بتواند دسترسی سریع ما به درمان و واکسن را توجیه کند و ما را نجات دهد.
آیا این پیشرفتها به اندازه کافی سرعت خواهد یافت. گرچه ما در عصر سوپر کامپیوترها هستیم، ولی هنوز واکسنی برای اچ آی وی و مالاریا نداریم بعد ا. ز. این همه سال مواجهه با آنها.
آیا فرهنگ و سیاست آمریکا با این پاندمی از زیربنا تغییر خواهد کرد؟
دولت ما رو نجات نمیدهد بلکه دولت بزرگتر همه ما را نجات خواهد داد؛ شامل دانشمندان، متخصصان سلامت، منخصصین بحران و خبرگان محیطی و البته عموم مردم. الان خیلی امید دارم حکمرانی بزرگتر و درمان بزرگتر ما را نجات دهند.
پروفسور گلفند در کتابش (قانون گذارها و قانون شکن ها)، دوگانهای برای دولتها بر شمرده: جوامع سفت و جوامع رها و یا دولتهای سفت و شل
دولتهای سفت، مثل چین، سنگاپور و اتریش مقررات محکمی دارند، قوانین زیاد دارند و نوعی رفتار حکمرانی مبتنی بر مجازات دارند. در مقابل دولتهای سهل مثل آمریکا، ایتالیا و برزیل قوانین ضعیف تری دارند و آزادترند.
تفاوت بین این دو دسته اتفاقی نیست. کشورهای با قوانین محکم و مجازاتهای سفت و سخت، اونهایی هستند که تاریخی از جنگ، بحرانهای طبیعی و اپیدمیهای بیماری را تجربه کرده اند. این ملتها در طول قرنها آموخته اند که قوانین سخت گیرانه میتواند زندگی آنان را حفظ کند. کشورهایی که تجربه این فجایع را نداشته اند مثل با نوعی شلی تجملی مواجه میشوند. بسیار واضح است که جوامعی که به این سخت گیری مشهورند مثل سنگاپور و بسیار موفقتر در مواجهه با کووید ۱۹ عمل کرده اند. در همین زمان کاستیهای ما در کاخ سفید و افراد کلیدی حکومت منجمله خود ترامپ با دست کم گرفتن تاثیرات ویروس و اقدامات علیه کسانی که خواهان اقدامات جدی و فوری بودند، خود را نشان میدهد.
در تمام عدم قطعیتها ما نیاز داریم به خاطر بسپاریم که انتقال سریع ویروس به طبیعت کرونا برمی گردد، ولی فرهنگ شل و ول ما نیز در این میان سهم دارد و نیاز دارد در روزهایی که در پیش داریم تغییر جدی را تجربه کند. نسل بزرگی این را در خلال جنگ جهانی تجربه کردند. آیا ما میتوانیم الان این تجربه را داشته باشیم؟
فقط دست و دلبازی مارا نجات میدهد
هرچه فرهنگمان را سفت و سختتر ببندیم و در کیف پول هایمان را شل کنیم جامعه قویتر و مهربان تری بعد از کرونا شکل خواهد گرفت.
تعداد زیادی از مردم بر آن چیزهایی که فکر میکردند ارزشش بالا میرود، سرمایه گذاریهای بلند مدت کرده اند. چیزهایی مثل خانه، سهام، و … و وامهایی برای این کار گرفته اند و الان نمیتوانند آن را بازپس دهند. بنابر این ما در کنار پشتیبانی از بانکها برای جبران خساراتشان که ورشکست نشوند، خود بانکها هم باید در مدل کار با سرمایه هایشان تحول ایجاد کنند. باید پول نقد تازه در جیب تمام کارکنان تزریق شود تا بتوانند قبل از این که موعد بازپرداخت وام هایشان بشود، اقلا غذا خورده باشند. کنگره کارهایی در این. زمینه شروع کرده است.
ترجمه و تلخیص: مریم اردبیلی