بسمالله الرّحمن الرّحيم«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
*عوامل سقوط انسانچند عامل، انسان را به ورطه سقوط ميکشاند و دنيا و آخرت او را تباه و سياه ميکند. عامل اوّل، نفس امّاره است که از آن به بعد حيواني وجود انسان تعبير ميشود. در اين خصوص در جلسه گذشته صحبت شد.
عامل دوّم، گناه است. از نظر قرآن کريم، گناه دنيا و آخرت انسان را نابود ميکند؛ زندگي دنياي او را با غم، غصه، دلهره، اضطراب خاطر و نگراني توأم مينمايد و در آخرت، وي را جهنمي ميکند.
* جهنم، ساخته و پرداخته اعمال انسان
پروردگار عالم، جهنم ندارد، بلکه اعمال آدمي جهنم را ميسازد. لذا وقتي جهنميها به جهنم ميروند، خداوند يا ملائکه ميگويند: «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ»[1]، يعني عذابهايي نظير گزندگي مار و عقرب و غل و زنجيرهاي آتشين که در جهنم است، خود انسان تهيه کرده و از پيش فرستاده است. لذا گناه، حتي اگر به نسبت کوچک باشد، از اين نظر که زندگي انسان را تباه ميکند و او را جهنمي ميکند، خيلي بزرگ است و بايد از آن اجتناب شود.
* زندگي توأم با گناه يعني زندگي منهاي خدا
بنابر تعبير قرآن کريم، زندگي توأم با گناه، يعني زندگي منهاي خدا، وحشتناک و تاريک است. قرآن براي تبيين اين موضوع از تشبيه معقول به محسوس استفاده کرده و دريا را مثال قرار داده است. دريا، ذاتاً تاريک و وحشتناک است، اگر طوفاني باشد، وحشت روي وحشت و تاريکي روي تاريکي است، اگر ابر محيط بر دريا باشد و ببارد، تاريکي سوم و وحشت سوم پديد ميآيد. قرآن شريف، زندگي منهاي خدا و توأم با گناه را چنين ميداند.
أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور.[2]
تشبيه ديگري که قرآن کريم در اين باره دارد، ساختن عمارت در لب دره سيل زده است. اگر زندگي منهاي خدا شد، ولو در آن زندگي پول، رياست و رفاه باشد، بنا بر تعبير قرآن کريم، نظير ساختمان لب دره سيل زده است که با يک طوفان به اعماق دره فرو ميريزد.
أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّم و الله يا يهدي القوم الظالمين[3]
آيا كسى كه بنياد [كار] خود را بر پايه تقوا و خشنودى خدا نهاده بهتر است يا كسى كه بناى خود را بر لب پرتگاهى مشرف به سقوط پىريزى كرده و با آن در آتش دوزخ فرو مىافتد؟ و خدا گروه بيدادگران را هدايت نمىكند.
خداوند متعال، ظالم را هدايت نميکند. اين هدايت، هدايت عنائيه است. يعني دست عنايت خداوند روي سر ظالم نيست. کسي که گناه ميکند، به خودش و جامعه ظلم مينمايد و دست عنايت خداوند روي سر ظالم نيست. لذا انسان گناهکار هرچه براي رسيدن به يک زندگي آرام و با نشاط، تلاش کند، موفق نخواهد شد و عاقبت او جهنم خواهد بود. زيرا تلاش او بي ريشه است، مثل کسي که ساختمان خود را بدون ريشه و پي ريزي لازم، لب دره بسازد.
* تقوا، يعني اجتناب از گناه
تقوا يعني: اهميت به واجبات مخصوصاً نماز، به ويژه در مسجد و به جماعت، اهميت به مستحبات به اندازه مقدور، به خصوص خدمت به خلق خدا، انس با قرآن، انس با منبر و محراب، و مهمتر اينکه تقوا يعني اجتناب از گناه، و اگر گناهي آمد، فوراً جبران، توبه و عذرخواهي از خداوند متعال.
* برخي از آثار تقوا
قرآن کريم و روايات اهل بيت«عليهم السلام»، تأکيد فراواني بر تقوا دارند. قرآن در موارد متعددي زنگ خطر ميزند و ميفرمايد: سعادت دنيا و آخرت در گرو تقوا است. اجتناب از گناه و رعايت تقوا، موجب ميشود دست عنايت خداوند روي سر انسان قرار گيرد و در بن بستها به فرياد او برسد. بنابراين حسن عاقبت، زندگي توأم با نشاط و آرامش و منهاي غم و غصه و نگراني، تأمين آتيه اولاد و دوري آنان از انحراف فکري و عقيدتي، در سايه تقوا روزي انسان ميشود.
* ايمان روبنا و تقوا زيربنا است
امنيت دل در اثر رعايت تقوا نصيب انسان ميشود. امنيت دو قسم است؛ يکي امنيت ظاهري که نعمت بزرگي است و لازم است همه از آن برخوردار باشند. اما مهمتر، امنيت دل است و وقتي حاصل ميشود که انسان به يک زندگي منهاي غم و غصه و نگراني از آينده و عاري از دلهره و اضطراب خاطر، دست يابد. قرآن ميفرمايد: شرط برخورداري از امنيت دل اين است که ايمان و تقوا داشته باشي. ايمان روبنا و تقوا زيربنا است و لازم است هر دو باشد.
الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُون[4]
يعني ايمان تو آلوده به گناه نباشد و مؤمن واقعي باشي. مؤمن زيربنايي از نظر قرآن يعني شيعه، اما شيعهاي که گناه در زندگياش نباشد. بعد همين آيه ميفرمايد و تأکيد ميکند که: «أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْن»: اگر ايمان همراه با تقوا داشته باشي، امنيت دل پيدا ميکني. يک زندگي خوش و خرم و بانشاط و يک زندگي همراه با عاقبت به خيري و يک زندگي منهاي اختلاف در خانه و بالاخره يک زندگي که در آن، «چه کنم چه کنم»، نباشد. سپس ميفرمايد: «وَ هُمْ مُهْتَدُون»، يعني اگر چنين شد، دست عنايت خداوند روي سر شما و زندگي شما و بچههاي شماست.
* پرهيز از گناه راه رسيدن به امنيت دل
رسيدن به امنيت دل، راهي جز رعايت تقوا و پرهيز از گناه ندارد. تلاش و کوشش و به کارگيري عقل و درايت، خوب است و حتماً بايد داشته باشيم، اما آنچه مهم است، عنايت خداوند تبارک و تعالي است. کسي که صرفاً متکي به عقل و درايت خود باشد و لطف و عنايت پروردگار را ناديده بگيرد، ناگهان متوجه ميشود که درايت او نتيجه عکس داده و اشتباهات بزرگي مرتکب شده است که تصور آن را نميکرد. لطف خداوند بايد شامل حال انسان بشود و در بن بستها او را نجات دهد. دست عنايت پروردگار در هنگام هجوم دشمن جني يا انسي، به فرياد انسان ميرسد و دشمنان را عقب ميراند.
بسم الله الرحمن الرحيم، الم، ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ. [5]
اين قرآن، شک و شبههاي ندارد و هدايتگر متقين است. يعني اگر بخواهيم دست عنايت خداوند روي سرمان باشد که قرآن به آن ميگويد: «هدايت عنائيه»، بايد متقي باشيم.
آن کساني که در اين باره شک دارند، امتحان کنند و ببينند آيا فرمايش قرآن کريم که به صورت مکرّر بيان شده است، درست است يا نه؟ کساني که چشم و گوش و زبان خود را تحت کنترل ندارند و هر گناهي از آنان سر ميزند، مدتي مواظب کردار و گفتار خود باشند و نتيجه آن را ببينند. گناهکار به خودش ظلم ميکند و ظالم از نظر قرآن، قابليّت هدايت و بهرهمندي از هدايت عنائيه خداوند را ندارد.
* إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِين[6]
جوانان عزيز، اگر طالب زندگي بدون گره هستيد، چارهاي جز رعايت تقوا و اجتناب از گناه نداريد. نميشود که انسان رفيق خدا باشد و رابطه با خدايش محکم باشد، اما خداوند او را نجات ندهد. پروردگار متعال ميگويد: تو يک قدم بيا، من ده قدم ميآيم. اگر بنده رابطه خود را با خدا محکم کند، معلوم است که حق تعالي با فضل و لطف و عنايت خود، يک زندگي بسيار عالي و با نشاط و همراه با امنيّت دل براي او فراهم ميکند. وگرنه زندگي او دائماً کوبندگي خواهد داشت.
* وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ؛[7]
و كسانى كه كافر شدهاند پيوسته به [سزاى] آنچه كردهاند مصيبت كوبندهاى به آنان مىرسد يا نزديك خانههايشان فرود مىآيد.
کفر در اينجا، کفر عملي است و کفر عملي يعني فسق و بيتقوايي. بر اين اساس، آن کساني که خدا را ندارند، دائماً کوبندگي دارند. مثل سنگهاي شهابي، دائماً روي خانه و زندگي آنان ميبارد. نميدانند که اين گرهها و کوبندگيها از کجا پيدا شد؟ قرآن ميفرمايد: در اثر گناه به چنين جايگاهي رسيدهاند. آدمهاي بي تقوا، آدمهايي که در زندگي خدا را نداشته باشند، نفس اماره و شيطان درون و شيطان برون و شيطان جنّي و شيطان انسي، آنان را احاطه کرده باشد، دائماً کوبندگي و گره روي گره دارند.
اطرافيان و نزديکان گناهکار نيز بايد کوبندگي گناه او را تحمّل کنند: «أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِم». وقتي آتشي برافروخته شود، همه ميسوزند. از اين رو گناه افراد دامن خانواده و حتي اجتماع را ميگيرد. مفاسدي که اکنون در اجتماع وجود دارد، همه را ميسوزاند. فساد اداري، فساد اقتصادي و فساد اخلاقي را عدهاي ايجاد کردهاند، امّا همه به آتش آن ميسوزند.
* دلايل ناامني اجتماع
قرآن کريم در آياتي، با جملات «بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»[8] يا «بِما كانُوا يَصْنَعُونَ»[9] يا «بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ»[10] ، مصيبتهاي اجتماع را به اعمال خود مردم نسبت ميدهد. از جمله ميفرمايد: وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ؛ [11]
* گراني، کمبود و ناامني دل نتيجه کفران نعمت
و خدا شهرى را مثل زده است كه امن و امان بود [و] روزيش از هر سو فراوان مىرسيد، پس [ساكنانش] نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند، و خدا هم به سزاى آنچه انجام مىدادند، طعم گرسنگى و هراس را به [مردم] آن چشانيد.
يا رسول الله مثال بزن و بگو: يک شهري بود در رفاه و آسايش و در امنيّت ظاهري و باطني، اما کفران نعمت کردند، يعني گناه کردند. خداوند نعمت داد و بايد نعمت را در ثواب به کار ميبردند، اما در گناه به کار بردند. وقتي چنين شد، تمام آن نعمتها رفت و دچار نقمت شدند. گراني، کمبود، و بدتر از آن، ناامني دل به سراغ آنان آمد.
گناه اجتماعي با جامعه چنين ميکند. اقتصاد سالم و زندگي رفاهي و بانشاط، وقتي پديد ميآيد که گناه و فساد اخلاقي از بين برود. کم کاري، بدکاري و بيکاري در ادارات و بد اخلاقيهايي که رايج شده است، بايد از بين برود، هرج و مرج در عفاف و حجاب، بايد اصلاح شود تا مردم به زندگي رفاهي دست يابند.
* اقتصاد سالم در گرو رفع گناهان اقتصادي و عمل به قوانين اقتصادي اسلام
گناهان اقتصادي بايد رفع شود و به قوانين اقتصادي اسلام عمل شود تا اقتصاد سالم در جامعه حاکم شود و معضلات معيشتي برطرف گردد. قبل از انقلاب چهارجلد کتاب به نام «مقايسه بين سيستم هاي اقتصادي» از من چاپ شد. در آن مجموعه، اثبات کردم که اگر به اقتصاد مورد نظر و تأييد اسلام، عمل شود، فقر، بيکاري، عزوبت و ساير مشکلات اقتصادي از جامعه رخت بر ميبندد.
جامعهاي که به تجمّل گرايي مبتلا است، اقتصاد سالم ندارد. دود تجمّل گرايي نيز در چشم همه ميرود.
وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ، فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ، وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ، لا بارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ، إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفِينَ، وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيم؛ [12]
ميفرمايد: يک دسته خيلي شوم هستند. چرا؟ در اثر تجمّل گرايي. تجمّل گرايي يعني بي جا مصرف کردن پول و بدتر از آن اينکه پول را صرف گناه کنند. به جاي اينکه از ديگران دستگيري کنند، خودمحور و خودخواه هستند، اما توأم با گناه. متأسفانه برخي جوانان وقت و امکانات خويش را صرف ديدن فيلمهاي مبتذل و شهوت انگيز ميکنند و رسانهها نيز به اين آتش دامن ميزنند.
تا وقتي گناه و به ويژه فساد اخلاقي، فساد اداري و فساد اقتصادي در جامعه وجود دارد، سراغ امنيّت اجتماعي و زندگي سالم و رفاهي و توأم با آرامش و نشاط را نبايد گرفت.
پينوشتها
==============
1. آل عمران / 182
2. نور / 40
3. توبه / 109
4. انعام / آيه 82
5. بقره / 2-1
6. انعام / 144
7. رعد / 31
8. انعام / 129
9. نحل / 112
10. روم / 41
11. نحل / 112
12. واقعه / 41-46
جلسه درس اخلاق آيتالله مظاهري در مسجد حکيم اصفهانمنبع: حوزه نیوز