گویی کل کل کردن برای این جماعت هیچ حد و مرزی ندارد؛ اینقدر که نشان دادهاند هیچ ابایی از دستاویز قرار دادن مسائلی که برای عموم اهمیت دارد، ندارند و میتوانند همه چیز را ریشخند کنند؛ بی آنکه دغدغه دستگیری، تنبیه و حتی مجازات داشته باشند!
به گزارش «تابناک»، در دنیای خوش آب و رنگ و جذاب مجازی و در حالی که برخی تلاش دارند زیبایی های جهان را به چشم دیگران بنشانند یا تصاویر و فیلم های مفرح و سرگرم کننده را به کمک شبکه های اجتماعی، همرسانی کرده و لحظات خوبی را با دوستانشان و دیگران، شریک شوند، متأسفانه هستند کسانی که دست به هر کاری میزنند، بلکه دیده شده و کسب شهرت کنند.
شاید نمونه بارز این افراد، تروریست های تکفیری داعش و هم مسلکانشان در دیگر نقاط جهان باشند که تصاویر اقدامات بی شرمانه خود را منتشر میکنند تا رعب آفرینی کرده و صف مقاومتی که پیش رویشان هست را متزلزل کنند؛ یا سلبریتی هایی که دست به هر کاری میزنند بلکه شهرتشان فزونی بیابد و از قبل این شهرت، کسب درآمدشان فزونی بگیرد.
اما اگر از این نمونه های مشهور بگذریم، با جماعتی مواجه خواهیم شد که یا دنباله رو نمونه های مشهور هستند و یا به خوبی به این مسأله که پایگاه اجتماعی ندارند واقفند و بنابراین، سعی میکنند همه ابزارهای ممکن برای خودنمایی کردن را به کار بگیرند و در این مسیر، به گونهای رفتار میکنند که حدس زدن درباره نیتشان چندان ساده نیست.
مثل گروه بچه پولدارهای تهران که چندی پیش انتشار تصاویر فخرفروشی شان در شبکه های اجتماعی، نامشان را بر سر زبان ها انداخت و به همه ثابت کرد، چگونه در دورانی که خیلی ها زیر بار مشکلات اقتصادی، صدای خرد شدنشان شنیده میشود، برخی اینقدر خوب کاسبی میکنند که تمام دغدغه و فکر و ذکر فرزندانشان، نشان دادن موقعیتی است که خانواده در اختیارشان گذاشته و جز بچه افراد «پولدار» بودن، هنری برای عرضه ندارند.
همین گزاره کافی بود تا خیلی ها را خشمگین کند، انتقادات به توزیع نامتناسب ثروت در کشور را شدت ببخشد و چه بسا دل برخی را نسبت به بعضی موضوعات همچون عدالت، چرکین نماید و این توقع را پدید آورد که باید هرچه زودتر امثال قوانین «از کجا آوردهاید» به اجرا درآمده و با رعایت انضباط دقیق مالی، مشخص شود چه کسی در زمره افراد موفق و سالم و چه کسی خارج از محدوده سلامت ولی به ظاهر موفق است.
شاید جالب به نظر نرسد ولی تصاویر فخر فروشی بچه پولدارها با ثروت والدینشان این نکته را هم به ذهن برخی متبادر میکرد که آیا میتوان بی ارتکاب فساد اقتصادی، به آن حد از ثروت رسید که در کشوری که بعد از انقلاب با انواع مشکلات دست به گریبانش کرده و از جنگ تا تحریم، همه جوره در مضیقه قرارش دادهاند، خودروی میلیاردی خرید و فروش کنند، محصولات بسیار گران قیمت فلان برند مشهور را خریداری کنند و با مجهز شدن به تمامی ابزار گران قیمت جلوه گری در جهان، قوانین را هم به سخره گرفته و شب نشینی های آنچنانی در خانه های آنچنانی تر رقم بزنند و دست آخر از همه این روند، عکس بگیرند و به وجناتشان بنازند؟!
بر این اساس خیلی ها توقع داشتند که دست کم کنکاشی در این ماجرای نوظهور صورت گرفته و لااقل مشتی نمونه خروار، برخوردی با این نوجوانان و جوانان قانون گریز و هنجار شکن صورت گیرد؛ اما ظاهرا تاکتیک مسئولان برای مقابله با این آفت نوظهور، چیزی متفاوت بود؛ آنقدر متفاوت که میتوان «بی خیالی» لقبش داد.
اما این پایان راه نبود، زیرا بچه پولدارها همان گونه که به ناگهان قارچ گونه آشکار شدند و نگاه ها را به سوی خود جذب کردند، حالا که تب و تاب نقدشان فروکش کرده، جلوه های جدیدی از بی قیدی خود منتشر میکنند بلکه بار دیگر به کانون بحث های اجتماعی گره بخورند و از این رو، بازی با حیات وحش کشورمان را دستمایه قرار دادهاند؛ بازی که ریشه در اهمیت یافتن مسائل زیست محیطی و به ویژه وضعیت حاد برخی گونه های حیات وحش نشأت گرفته و پشت گرمی بچه پولدارها از ورود به آن هم چیزی نیست جز همان بی خیالی یاد شده.
بدین ترتیب عجیب نیست روزی میشنویم که فیلمی (البته پر ابهام) از
اسارت یک یوز در یک منزل منتشر میکنند تا نشان دهند گونهای که برای حفظ بقای آن در حیات وحش و ممانعت از انقراضش، همه به پا خاسته و حتی مجوز ویژه ای از فیفا برای درج لوگوی آن روی پیراهن ملی پوشان فوتبال دریافت کردهاند، برای این بچه پولدارها بازیچهای بیش نیست و بعد که خیالشان از تحت تعقیب قرار نگرفتن و تداوم سیاست بی خیالی از جانب مسئولان راحت میشود، شیرین کاری های جدید رو کنند؛ شیرین کاری که نه، چراکه سخت است بپذیریم انتشار تصویری که در آن یک پلنگ ایرانی در جمع چند بچه پولدار دیده میشود، هیچ گونهای شیرینی، جز برای منتشر کنندگان تصویر و دیگر بچه پولدارها داشته باشد، چراکه مدتی است آنقدر درباره پلنگ کشی و ضرورت مراقبت از این گربه سان بزرگ و زیبای ایرانی در رسانه ها منتشر شده که اغلب ایرانیان متوجه خطر بزرگی که در کمین این گونه نشسته، آگاه شدهاند و خیلی ها از این بابت احساس نگرانی میکنند.
بماند که برخی از فعالان حیات وحش و البته کارشناسان فن معتقدند، آنچه در این تصویر به نمایش درآمده، نه یک پلنگ زنده، که نسخه تاکسیدرمی شده پلنگی است که احتمالا در شمال کشورمان تبدیل به پوستی کشیده شده روی ماکت شده و پیش از آنکه دستمایه فخر فروشی چند بچه پولدار شود، صید شکارچی کم دانش و قانون گریزی شده که برایش فرقی نداشته آخرین پلنگ اقلیم ایران را بی جان میکرده یا موجود دیگری را!
البته احتمال بی جان بودن این پلنگ فرقی در اصل ماجرا ایجاد نخواهد کرد، زیرا در صورت تعقیب قانونی منتشر کنندگان این تصویر، هم میتوان ایشان را به جرم خرید این نماد قانون شکنی متهم کرد و به مجازات سپرد و هم احتمالا میتوان با کمک اطلاعاتی که از ایشان به دست میآید، فردی را تحت تعقیب قانونی قرار داد که این قلاده پلنگ ایرانی را از چرخه طبیعت کشورمان کاسته است؛ چه با حیوان تاکسیدرمی شده مواجه باشیم و چه پیگیری ها به کشف پلنگی منتج شود که هنوز نفس میکشد (و البته رام کردن آن بسیار بعید است!).
همه اینها به شرطی است که عزم پیگیری این ماجرا وجود داشته باشد، وگرنه کم نیستند افرادی که وقتی سرنوشت نامعلوم طرحی که قرار بود به قانون تبدیل شده و به کمک آن پیشینه اقتصادی افراد را شفاف کرد تا از شمار تخلفات فراوان اقتصادی در کشورمان کاسته شود، به یاد میآورند، نومیدی مجابشان میکند که سری به تأسف تکان داده و بگویند، «هر وقت تکلیف «از کجا آوردهاید؟» مشخص شد، بعد انتظار داشته باشید که نگرانی ها درباره یوز، پلنگ، دیگر گونه های حیات وحش و حتی مسائل دیگر زیست محیطی هم مورد پیگیری قرار گرفته و برای رفعشان، تلاشی صورت گیرد.
گویی مسئولان منتظرند تا این بچه پولدارهایِ قانون شکن، اقدامی شبیه رفتارهای بی شرمانه امثال داعشی ها از خود بروز دهند تا وارد عمل شوند!