پشت دکهاش نشسته است. گاهی که سرش خلوت میشود نیم نگاهی به مجلهای میاندازد که در دست دارد و گاهی به مشتریانی مینگرد که چشم به روزنامههای پشت دکه دوختهاند و تنها به خواندن تیترها قناعت میکنند. روبروی دکه روزنامهها دست نخورده باقی ماندهاند اما سیگارها خیلی زود تمام میشوند و او مجبور است دستی به جعبه پشت سرش ببرد و بستهای دیگر بردارد.
ابتکار در ادامه گزارش نوشت: دکهاش از انواع سیگارها پر است. کمتر کسی پیدا میشود که دلش بخواهد روزنامه یا مجلهای بخرد اما برخلاف آن تعداد کسانی که چند نخ سیگار از او طلب میکنند، بسیار زیاد است. احد، دکهدار خیابان فردوسی است. او تنها یکی از هزاران نفری است که پشت دکههای این شهر روزنامه میفروشد. نام تمام روزنامهها و مجلات را از بر است و یکی یکی را بدون معطلی و با تاریخ انتشارشان بیان میکند. اما دل خوشی از روزنامهها ندارد و میگوید: «باید اسم دکه روزنامه فروشی را به دکه سیگارفروشی تغییر دهند»
1200 کیوسک مطبوعاتی در تهران
شهر تهران حدود 1200 کیوسک مطبوعاتی دارد که پرتیراژترین روزنامهاش «روزنامه همشهری» با حدود 180 هزار نسخه توزیع میشود برخلاف آن اما هرچند آماری از تولید و مصرف سیگار در تهران وجود ندارد ولی میتوان گفت که سالانه 28.7 میلیارد نخ سیگار در کشور تولید شده و حدود 13.6 میلیارد نخ نیز به کشور وارد میشود. آمارها نشان میدهد که ایرانیها روزانه معادل ۳۰ میلیارد تومان سیگار میکشند. سالانه نزدیک به 60 میلیارد نخ سیگار در کشور مصرف میشود که بین 15 تا 25 میلیارد آن قاچاق است. در مقابل سرانه کتابخوانی که خواندن مجلات و روزنامه را نیز شامل میشود از 2 تا 76 دقیقه متغییر است. حدودا در اکثر دکههای روزنامه فروشی در سطح تهران، فروش روزنامه در مقایسه با فروش شارژ و سیگار تفاوت فاحشی وجود دارد. احد میگوید: « 40 درصد از فروش روزانهاش به سیگار،20 درصد به فروش شارژ و 20 درصد به فروش روزنامه و مجله اختصاص دارد.» با این حال در سایر دکههای مناطق شهر تهران مانند «خیابان فاطمی» که رفت و آمد بسیار است، با وجود اینکه آمار فروش سیگار همچنان بالاست اما فروش روزنامه و مجله هم حال و روز بهتری دارد. علی که دکه دار خیابان فاطمی است، میگوید: «80 درصد از روزنامههایش به فروش میرسد.»
حال و روز این روزهای خبرخوانی
حال و روز خبرخوانی در کشور در شرایطی سختی به سر میبرد و تلگرام کم کم دارد جای آنها را در بین مردم میگیرد. احد میگوید:«روزنامه فروشی حال و روز خوبی ندارد. 5 سال دیگر چیزی از روزنامه باقی نمی ماند و ما هم باید کوله بار سفر ببنیدم.» او ادامه میدهد: «بیشتر فروش را روزنامهها در سالهای دولت اصلاحات داشتند و 80 درصد درآمد ما از فروش روزنامه و مجلهها بود. مجلههای خانواده سبز و موفقیت و روزهای زندگی فروش زیادی داشت در حدی که تقاضای میکردیم تیراژ بیشتری برای ما بیاورند. اما امروز همین 30 جلد مجله هم به فروش نمی رسد و در ماه سود 500 هزار تومانی هم برایمان ندارد.» احد از فروش روزنامه همشهری راضی است و میگوید: «آن هم به خاطر آگهیهایش تقاضای زیادی دارد. روزنامههای سیاسی گران است و تنها مشتریهای خودش را دارد. روزهای زندگی، زندگی ایده ال و مجله خانواده سبز دربین مجلات اجتماعی و مجلاتی مثل مهرنامه و بخارا در بین مجلات تخصصی فروشش بیشتر است. صبحها اکثر روزنامهها به فروش میرسد اما بعدازظهر که میشود بازار خرید مجلهها در کنار خرید شارژ و سیگار داغتر است.»
سودی برایم ندارد اگر...او خوشحال است که روزنامهها مرجوعیهایشان را پس میگیرند و او ضرر کمتری متحمل میشود اما میگوید: «اگر سیگار و شارژ نفروشد سودی برایش ندارد و درآمدش کفاف زندگی را نمیدهد. قبلا شارژ تلفن همراه نبود اما امروز بخشی از فروش ما را در کنار سیگار تشکیل میدهد، هرچند فروش شارژ برای ما سودی ندارد»خودش خبرهای اینترنتی میخواند و معتقد است روزنامهها چیزی برای گفتن ندارند و دل آدم را میزنند. او دلیل بی علاقگی مردم به روزنامهها و مجلات را بی اعتمادی به رسانهها میداند و میگوید:«مردم اعتمادی به رسانهها ندارند یا از طریق شبکههای مجازی اطلاع پیدا میکنند و چه لزومی دارد که پولشان را خرج روزنامههای کاغذی کنند؟» حدود چند ماه پیش بود که مدیرعامل سازمان ساماندهی مشاغل شهر تهران اعلام کرد:«هیچ دکه مطبوعاتی از این پس حق فروش سیگار ندارد و دکههای متخلف پلمب میشوند» اما با این حال همچنان دکههای روزنامه فروشی به فروش سیگار ادامه میدهند. احد یکی از دکه دارانی است که دکهاش به خاطر فروش سیگار پلمپ شده است. او میگوید: «من اگر سیگار نفروشم فرقی به حال سیگاریها ندارد، جای دیگری را برای خرید سیگار پیدا میکنند. شهرداری به ما گفته تا جایی که مقدور است سیگار نباید جلوی چشم باشد. سیگار با روزنامه همخوانی ندارد. فروش روزنامه، کار فرهنگی و فروش سیگار، کار غیر فرهنگی است. با وجود این مردم عادت کردهاند که برخی چیزها مثل سیگار و آدامس را از دکهها بخرند. از تعداد روزنامه خوانها کم شده و سیگاریها بیشترند. اما در همین سیگار فروشی هم کم تر از سالهای پیش فروش داشتهایم.»
امنیت نداریمدکهدارها شغل سختی دارند. آنها با هر قشری در ارتباطند. از ساعت 6 صبح تا 12 شب در اتاقکی کوچک مینشینند. احد میگوید: حتی باید شب را در دکه بخوابد تا از اجناسش محافظت کند. او گلایه دارد: «چه شغلی را پیدا میکنید که انقدر ساعت کارش زیاد باشد. شغلم را عوض کردم اما در آن موفق نشدم. اگر هر کسی فقط یک شب در این دکه بخوابد تازه میتواند حال ما را درک کند.» «امنیت نداریم» این جملات دکه دارانی است که خسته از دکه و فروش روزنامهاند. بیشترشان بیمه ندارند و از درآمدشان ناراضیند. احد میگوید: «ما را خدا نگه داشته است. شبها در دکه میخوابیم که دزد نیاید. ممکن است مجله هایمان را بدزدند و هزاران مشکل دیگر. شهرداری اجاره دکهها را زیاد کرده و حتی اجاره دکه از مغازه بیشتر است. برخی از دکه داران براساس فروششان تا 5 میلیون تومان هم کرایه میدهند» و شاید این جملهای باشد که راهنمایمان میشود به سمت و سوی برداشت آمار روزنامه نخوانی در ایران. اینجا ایران است پر از کیوسکهایی که به جای روزنامه، از در و دیوارش سیگار و تنقلات آویزان است.