در دورانی که ارکستر ملی و اکستر تهران به عنوان نماینده موسیقی ایران دستخوش حواشی فراوانی هستند، مسئولان بنیاد رودکی ضمن پیگیری طرح ادغام این دو ارکستر ملی، از راه اندازی ارکسترهای استانی خبر دادهاند که در نوع خود، تناقض جالبی است.
به گزارش «تابناک»؛ از سرگیری فعالیت ارکستر ملی و ارکستر تهران در دولت یازدهم، با حواشی بسیار وسیعی همراه بوده و شاید یادآوری دستور رئیس جمهور در قالب سخنرانیاش در شامگاه هجدهم دی ماه 1392 نشان دهد چقدر در این دولت مدیران میانی فرانبر هستند و حتی خواسته رئیس دولت را نیز به درستی پیاده سازی نمیکنند.
حسن روحانی گفته بود: «من از اینکه ارکستر سمفونی و ارکستر سمفونی موسیقی ملی به تعطیلی کشیده
شده است، بسیار متأسفم و حتما این دولت در همین ماههای آینده اینها را
احیا خواهد کرد؛ اگر چه ممکن است وزیر باز هم کارت زرد بگیرد» و چنین تصور شد که مجلس پیشین با راه اندازی دو ارکستر اصلی کشور مخالف است.
ارکستر سمفونیک ملی از اهمیت ویژهای برخوردار بود، به خصوص آنکه به
واسطه جنبه ملی که حداقل در نام برای این نماد موسیقی ایران در نظر
گرفته شده، سطح موسیقی کشورمان را به نمایش میگذارد. این ارکستر در سال
۱۳۷۷ با پشتیبانی دفتر امور موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی راهاندازی
شد و مدیریت دفتر امور موسیقی در آن زمان بر عهده علی مرادخانی، معاون
هنری کنونی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود.
این ارکستر سمفونیک با
میانگین سنی ۲۵ تا ۳۰ سال بیش از ۲۷۰ قطعه موسیقی در گنجینه ارکستر ملی
دارد و استاد حسین علیزاده در صحبتهای خود، این میانگین سنی را از
ویژگیهای این ارکستر دانست؛ هرچند برخی اساتید نیز بر لزوم تجربهگرایی
بیشتر در این مجموعه ملی سخن به میان میآورند، پیش از آنکه چنین نگاه کیفی
جدیتر شود، ارکستر سمفونیک تعطیل شد.
حاشیهها از لغو کنسرتهای
ارکستر سمفونیک آغاز شد و پس از آن بود که در اقدامی عجیب، ارکستر در
تیرماه سال ۱۳۸۸ از سوی دفتر موسیقی وزارت ارشاد به بنیاد رودکی واگذار شد و
فرهاد فخرالدینی پیرامون حواشی ارکستر ملی و ادامه همکاری خود با این
ارکستر گفت: «دیگر تمایلی به ادامه همکاری با ارکستر ملی و رهبری این
مجموعه ندارم و از رهبری این ارکستر کنارهگیری کرد».
ارکستر سمفونیک تهران نیز نخستین بار در سیزدهم آذر ۱۳۱۲ به رهبری
غلامحسین مین باشیان آغاز به کار کرد و دوران پرفراز و نشیبی را پشت سر
گذاشت؛ اما اوج فعالیتش در دوره حضور سنجری در سمت رهبری ارکستر سمفونیک
تهران را میتوان به دعوت از برخی رهبران بزرگ ارکستر سمفونیک بینالمللی
به عنوان رهبر میهمان به کشور و حضور خود سنجری در مقام رهبری برخی از
شناخته شدهترین ارکسترهای سمفونیک جهان اشاره کرد که این دست از اقدامات،
باعث شناخته شدن قدرت هنرمندان موسیقی ایران در نواختن آثار بزرگ موسیقی
جهان در عرصه بینالمللی شد.
این فعالیت در سالهای پس از انقلاب
نیز با فراز و نشیبهایی همراه بود، ولی سرانجام این برند بینالمللی
فعالیتهای موسیقایی هنرمندان نامآور و نامدار کشور در هشتم آبان ماه ۱۳۹۱
و بعد از شایعات متعددی که از ابتدای پاییز همان سال مبنی بر تعطیلی
ارکستر سمفونیک به گوش میرسید، با بهانه تأسیس «مؤسسه ارکستر ایران» و
قرار گرفتن ارکستر سمفونیک، ارکستر ملی و گروه کُر دفتر موسیقی تحت یک نهاد
مجزا به محاق رفت و مؤسسه دولتی مورد اشاره معاون وقت هنری وزارت فرهنگ و
ارشاد نیز هیچ گاه روی کاغذ هم تأسیس نشد!
سپردن دو ارکستر اصلی کشور به بنیاد رودکی اشتباه بزرگی بود که در این دوران رخ داد و هنوز حواشیاش هنوز دامان این دو مجموعه بزرگ را گرفته است. آخرین حاشیه، تصمیم بنیاد رودکی بود که مطابق با آن میبایست مدیریت هنری ارکسترها شورایی اداره شود تا بدین ترتیب گروه دیگری بتواند
ژست نقش آفرینی در ارکستر ملی ایران و ارکستر سمفونیک تهران را بگیرند و
در عین حال علی رهبری و فرهاد فخرالدین نقش نمایشی با حداقل اختیارات
بیابند.
پس از این اتفاقات بود که علی رهبری در نامهای خطاب به رئیس جمهور به عنوان مطالبه گر اصلی راه اندازی ارکستر ملی ایران و ارکستر سمفونیک تهران، از باند علی مرادخانی معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سخن به میان آورد و در این باره به صراحت نوشت: «حالا ببینید اعضای شورای هنری ارکسترهای دولتی چه کسانی هستند. محمد سریر
دوست ارجمندم عضو اغلب شوراهای مملکت به خصوص مربوط به آقای مرادخانی
کارمند سابق وزارت خارجه و آهنگساز بسیار متوسط بدون هیچ گونه ارتباط با
ارکستر سمفونیک [ما دهها استاد و آهنگساز قویتر و باتجربهتر در خود
ایران داریم]، داود گنجهای دوست ارجمندم نوازنده خوب کمانچه ولی فاقد هر
گونه تجربه ارکستر سمفونیک عضو اغلب شوراهای مملکت و مربوط به آقای
مرادخانی [ما دهها شخصیت بالاتر در خود مملکت داریم]، حمیدرضا
نوربخش خواننده متوسط سنتی ولی فاقد هر گونه ارتباط با موسیقی کلاسیک و
ارکستر سمفونیک، مدیر عامل خانه موسیقی و عضو هر کاری که آقای مرادخانی
انجام میدهند [ما در ایران دهها نفر در سطح بالاتر داریم]، فریدون
شهبازیان نوازنده ۴۰ سال پیش ارکستر سمفونیک، ریاحی نوازنده ۴۰ سال پیش
ارکستر سمفونیک، آقای محمد سعید شریفیان آهنگساز بسیار خوب تنها شخصی که به
کار ما وارد هستند و آقای بهرام جمالی نوازنده بسیار متوسط سهتار، حقوق
دهنده و شخصی که با اجازه بقیه و آقای مرادخانی این افراد را انتخاب کرده
است».
حال با فروکش کردن آن حواشی، از ایدهای ناپخته که به منزله نابودی تاریخچه یکی از دو ارکستر ایران است، پرده برداشته شده و بهرام جمالی مدیرعامل بنیاد فرهنگی هنری رودکی از اقدام دو ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر ملی خبر داده و البته برای آنکه این ماجرا با حواشی کمتری رقم بخورد، عنوان کرده که این ایده ادغام کنسرتها قطعی نیست!
جمالی که چندی پیش به دنبال مالکیت موزه هنرهای معاصر بود اما متاسفانه توان اداره بی حاشیه دو ارکستر سمفونیک و تامین مالی شان را نیز ندارد، در عین حال که از این ادغام سخن به میان آورده، خبر داده: «بخش استان ها ظرفیت ها و علاقه مندی بسیار خوبی دارند اما هیچ وقت به شکل مستمر نتوانستیم پروژه ای طراحی کنیم تا بتواند در شهرستان ها اجرایی داشته باشد. آن هم با این ایده که بخش اول کنسرت آثار موسیقی قومی و محلی، تنظیم شده با ارکستر موسیقی ملی با خواننده محلی باشد و بخش دوم هم به اجرای رپرتوار موسیقی ملی خودمان اختصاص یابد. به هر حال طراحی این ایده از چند ماه پیش آغاز شده تا بتوانیم حتی یک ارکستر اختصاصا برای این کار داشته باشیم؛ یعنی ماموریت این ارکستر به این شکل طراحی شود که در قالب تور در شهرستان های مختلف اجرا داشته باشد.»
این طرح در شرایطی از سوی مدیرعامل بنیاد رودکی مطرح شده که واقعاً اگر بنیاد رودکی توان مالی و پشتیبانی لازم برای راه اندازی ارکستر شهرستان ها را دارد، میتواند از این توان برای حفظ دو ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک تهران استفاده کند. اگر چنین توانی وجود ندارد، چرا مسئولیت به اشخاصی خارج از حلقه یاران مرادخانی سپرده نمیشود که بتوانند بنیاد رودکی را به موقعیت مطلوب برساند یا چرا بار این دو ارکستر از روی دوش این بنیاد برداشته نمیشود؟!