پیروزی دونالد ترامپ همانند بسیاری از دیگر نقاط جهان، در ایران نیز شوک آور بود. تا اولین ساعات روز بعد از انتخابات آمریکا و اعلام نتایجی که منجر به پیروزی ترامپ شد، کسی نمیدانست، قرار است این تاجر بی تجربه در سیاست بر رقیب کارکشته خود در دنیای سیاست ورزی غلبه کند. این پیروزی اما برای چند ساعتی همه رسانه ها، تحلیلگران و افکار عمومی در سراسر دنیا را به شوک فرو برد و تا اینجای کار در ایران نیز همه چیز مثل سایر نقاط جهان بود: شوک و شگفتی از نتایج انتخابات آمریکا.
به گزارش «تابناک»؛ اما آنچه بلافاصله ایران را از سایر کشورهایی در دنیا که این نتیجه مستقیم بر سیاست داخلی و خارجی آنها اثرگذار است، متمایز ساخت، زبان بسته تحلیلگران ما و ناتوانی یا خواست آنها برای ارائه سرنخی از چرایی این ماجرا و مهمتر از آن پیامدهای آن برای آینده نظم سیاسی بین الملل، سیاست خارجی ایران و تأثیرات مستقیم انتخابات آمریکا بر سیاست داخلی ایران بود.
در حالی که تحلیلگران، رسانه ها و نشریات معتبر در سراسر جهان، بلافاصله خود را درگیر تجزیه و تحلیل نتایج انتخابات آمریکا کرده و افکار عمومی خود را با بهترین و دقیق ترین پیش بینی ها در مورد آینده احتمالی آمریکا و نظام سیاسی بین الملل، تبعات حضور ترامپ در رأس قدرت اجرایی بر سیاست های این کشورها و راهکارهایی برای سیاست گذاری های احتمالی و واکنش های بالقوه به این ماجرا، آشنا ساختند، آنچه در ایران دیدیم، در بهترین شکل آن، تنها بازتاب واکنش های جهانی به این ماجرا و بازگرداندن نظریات و آرای تحلیلگران خارجی در خصوص انتخابات آمریکا بوده است.
به شکلی جالب توجه، رسانه ملی تنها چند روز پس از انتخابات آمریکا، در یکی از برنامه های به ظاهر تحلیلی در شبکه چهار این رسانه، به جای پرداختن به تبعات و آثار این نتیجه بر سیاست های آتی، خود را درگیر تحلیل های عجیب و غریبی کرده بود که خروجی و نتیجه آن برای مخاطب این بود که پیروزی ترامپ، نقشه ای از پیش تعیین شده و تصمیمی از پیش گرفته شده بود تا جامعه آمریکایی دچار آشوب و شورش درونی نشود!
در حالی که تحلیلگران کشورهای غربی و عربی، همگی دست به قلم شده و به سرعت شروع به بررسی سناریوهای ممکن برای شرایط بالقوه و احتمالی مختلف در سیاست های منطقه ای جدید آمریکا کردند، و رسانه های این کشورها با پوشش وسیع و جامع این تحلیل ها و نظرات، مخاطبان خود را با ذهنیت های منطقی در مورد انتخابات آمریکا آشنا ساختند، در ایران روزنامه ها و رسانه های اینترنتی و کاغذی یا اساسا حضور ترامپ در کاخ سفید را جدی نگرفتند و یا تنها به نقل قول ها و ترجمه هایی از مقالات و نوشته های خارجی بسنده کردند؛ نوشته هایی که فقدان یک عقل تحلیلی بومی و متناسب با شرایط فکری و ذهنی جامعه ایرانی، از مهمترین کاستی های آنهاست.
این امر متأسفانه در حالی است که ایران به واسطه شرایط سیاست داخلی و خارجی خود، به شدت از تبعات انتخابات آمریکا متأثر است و هرچند به گفته مقام معظم رهبری، در نهایت این انتخابات نه برای ما شادی آور است و نه مصیبت بار، تحلیل شرایط پیش روی برای جامعه و مخاطب ایرانی ـ که اکنون یکی از بزرگترین دغدغه های ذهنی آنها، سرانجام برجام و توافق هسته ای است ـ یکی از ضروریات مهم این روزهاست که یا تحلیلگران و رسانه های ما از آن غافل مانده اند و یا متأسفانه چیزی در چنته برای بیان ندارند.
متأسفانه هنوز هم با گذشت بیش از دو هفته از انتخابات آمریکا، هیچ یک از سیاست ورزان و تحلیلگران ما، دید درستی به آینده ندارند و هنوز شوک ناشی از انتخاب غیر منتظره ترامپ تمام نشده، با شوکی جدیدتر روبه رو شده اند و آن بسته شدن احتمالی کابینه ترامپ با اعضا و نفراتی است که نفرت و دشمنی آنها با ایران بر همه روشن است.
در حالی که برخی بر این عقیده بود که اساسا ترامپ از بین بد و بدتر انتخابات آمریکا، گزینه بد است، اکنون کابینه احتمالی ضد ایران و نومحافظه کار ترامپ، چنان شوکی را به ذهن و فکر مخاطبان و تحلیلگران ایرانی وارد کرده که هیچ کس نمی تواند قلم برداشته و در مورد آینده احتمالی ایران، منطقه، برجام و ... سخنی بر کاغذ آورد.
چندی پیش، نشریه نیویورک تایمز در گفت وگو با چند استاد و تحلیلگر داخلی ایرانی، به موضوع انتخاب ترامپ و ماجرای توافق هسته ای و شرایط منطقه ای برای ایران پرداخته که اگر بخواهیم منصفانه به دیدگاه این اساتید و تحلیلگران نگاه کنیم، باید گفت، سخنان آنها در این حوزه کم مایه، بی هیچ زمینه اساسی نظری و بی هیچ ساختار منسجم و منطقی است و به نظر همه، آنها بیش از آنکه به یک دیدگاه تحلیلی شباهت داشته باشد، به اظهار نظر شخصی در یک میهمانی خودمانی می ماند!
نفس این نکته که حتی همین سخنان با این شرایط نیز از زبان نشریه نیویورک تایمز بیان شود، نکته ای دیگر است که جای تأمل بسیار دارد و نشان می دهد، رسانه های ما اعم از ملی و خصوصی، تا چه حد از قافله عقب هستند که حتی همین تحلیل ها نیز جایی در آنها ندارد و نیویورک تایمز باید شرایط ایران بعد از ترامپ را برای مخاطبان ایرانی تفسیر و تعبیر کند.
این مسأله به خوبی نشان می دهد که چرا بدون آنکه هنوز هیچ اتفاق خاصی رخ داده باشد، بهای دلار در بازار بالا می رود و شرایط بازار سرمایه غیر عادی شده و باقی می ماند. این ها همه نتیجه آن است که ذهن مخاطبان ایرانی، نه تنها از قبل با این شرایط آشنا نشده، بلکه در گیرودار ماجرا نیز هیچ سرنخی از شرایط آینده در دست و هیچ سخن منطقی در مورد اینکه چه خواهد شد و چه باید کرد، موجود نیست.
اینکه تحلیلگران ما یا به واقع هیچ حرفی برای گفتن در این شرایط ندارند، یا آنچه می گوید بی تناسب و بی موضوع است و یا آنکه اگر هم حرف و سخن دقیق و منطقی در ذهن دارند، سکوت کرده و چیزی نمی گویند و نمی نویسند.
اینکه رسانه های ما به نقل قول ها و ترجمان سخنان تحلیلگران خارجی بسنده کرده اند – اگر کاری کرده باشند – و در خوشبینانه ترین حالت این سخنانی است که دغدغه های بومی در آن لحاظ نشده و از زاویه دید و از بستری منطقی بلند می شود که هرچند موضوع آن ایران است، نمی تواند به درستی و جامع پرسش های ذهن مخاطب ایرانی را هدف قرار داده و پاسخگو باشد.
شاید همه اینها به این دلیل است که رسانه ها، تحلیلگران و سیاست ورزان ما هنوز به ارزیابی درستی از دونالد ترامپ و نتایج انتخابات آمریکا نرسیده اند. هنوز شوک این نتیجه از ذهن و جان ما پاک نشده و هیجان ناشی از دنبال کردن آنچه از پی می آید، ما را از دیدن آنچه در روبه روست، بازداشته.
اما واقعیتی که تا کنون مشخص شده، این است که دونالد ترامپ از بیستم ژانویه در کاخ سفید خواهد بود و به نظر می رسد مردان رئیس جمهور جدید آمریکا اغلب نه دل خوشی از ایران دارند و نه نقشه های خوبی برای این کشور در سر. تا همین جا نیز برای تجزیه و تحلیل شرایط آینده بسیار دیر است و تنها رصد و گزارش اتفاقات برای مخاطب ایرانی جوابگو نیست.
آنچه امروز بیش از هر چیز ذهن و فکر مخاطبان ایرانی به آن نیاز دارد، تجزیه و تحلیل منطقی و منسجم مبتنی بر واقعیات و نه اوهام و خیالات، پیش بینی اتفاقات احتمالی در آینده و بازگو کردن سناریوهای ممکن برای برخورد با آنهاست؛ چیزی که حداقل تا به امروز به رغم ضرورت و اهمیت آن، از سوی تحلیلگران و رسانه های داخلی دیده نشده و این موضوع معانی بسیاری در دل خود دارد.