دلار در عـرش ریال در فـرش، ورود کانادا به پرونده سید امامی و جزییات جدید از پرونده خودکشی در اوین، گردوخاک در اهواز ۶۰ برابر حد مجاز، طرح سؤال از روحانی هفته آینده در دستور کار کمیسیون اقتصادی مجلس، راهکارهای ارزی بی سرانجام بانک مرکزی و استقبال از امام جمعه شدن ابوترابی فرد، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه ۲۵ بهمن ماه، در حالی چاپ و روانه پیشخوان روزنامه فروشیها شدند که اوج گرفتن دلار و نوسانات بازار ارز، جزییات ماجرای مرگ کاووس سید امامی در زندان، پرونده جاسوسی با پوشش زیست محیطی، همه پرسی و تحلیلهایی درباره آن و گرد و غبار شدید در اهواز از عناوین و موضوعات اصلی صفحات نخست آنهاست که با تیترهای مختلف منعکس شده است.
روزنامه آرمان امروز در گزارشی از آخرین اطلاعات درباره مرگ کاووس سیدامامی با درج عنوان «ورود کانادا به پرونده سید امامی» به عنوان تیتر یک از درخواست دولت کانادا از ایران برای تحقیقات بیشتر درباره مرگ کاووس سیدامامی خبر داده است. این روزنامه همچنین گزارش واکنشها به پیشنهاد رفراندم توسط رئیس جمهور را نیز در صفحه نخست خود برجسته کرده است.
کیهان، اما اظهارات دادستان تهران درباره پرونده جاسوسی موشکی را با عنوان «جزئیات تکاندهنده یک پرونده جاسوسی موشکی در پوشش حفاظت از یوز ایرانی!» تیتر یک امروز خود قرار داد و در سرمقاله امروزش با عنوان «داستان چوپان و گرگهای فداکار» رئیس جمهور روحانی و اظهارات او در ۲۲ بهمن و برنامهها و مدیران اقتصادی دولت را مورد انتقاد قرار داد.
اعتماد خبر امام جمعه شدن حجتالاسلام سیدمحمدحسن ابوترابیفرد را به خبر و عکس اول خود تبدیل کرد و در استقال از این انتصاب، تیتر «خطیب اعتدال» را برای صفحه نخست خود برگزید. این روزنامه همچنین یادداشتهایی را با تیترهای راه سخت اصلاح طلبی، همهپرسی و طرح دو پرسش، کریمی، کیروش و آدیداس و روش بهتر اداره زندانها منتشر کرده است.
روزنامه ایران، گرد و غبار خوزستان را با تیتر «گردوخاک در اهواز ۶۰ برابر حد مجاز» در سمت راست صفحه نخستش مورد توجه قرار داده و تصویری از هوای خاک آلود این شهر منتشر کرده است. دیگر تیتر صفحه نخست این روزنامه، «رئیس جمهوری مسئول اجرای قانون اساسی است» که عبارتی است از سخنان روحانی که در روز گذشته ایراد شده است.
روزنامه قانون نیز مثل چند روزنامه دیگر موضوع دلار و گرانی آن را در صفحه نخست خود برجسته و تیتر اول خود را «دلار در عـرش ریال در فـرش» انتخاب کرده است.
وطن امروز، اما با درج تصویر نوبخت در مرکز صفحه اول از قول او «سخنگو: مردم برای ارز هول نزنند» را تیتر یک کرده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها، سرمقالهها و گزارشهای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
آیا دلار، طناب پاره کرده است؟
جعفر خیرخواهان طی یادداشتی در روزنامه اعتماد با عنوان «انرژی جنبشی دلار» درباره وضعیت بازار ارز نوشت: بازار ارز در ایران به بازاری کمریسک، پربازده، نقد شونده و امن برای سرمایهگذاری تبدیل شده و اشتها برای خرید اسکناس دلار و مشارکت در این بازار بسیار بالا رفته است. این در حالی است که سایر بخشهای اقتصادی به دلیل سیاستگذاریهای نادرست، نبود فضای کسب و کار مناسب، کمبود منابع، مزاحمتهای سیاسی، اجتماعی و نهادی به بازارهای کمبازده و پرریسکی برای سرمایهگذاری تبدیل شده است. اما سوال اینجاست که چرا اقتصاد ایران به چنین دامی افتاده و فضا به سمت دلاریزه شدن پیش رفته است؟ چرا دلار به سلطان ارزی کشور تبدیل شده و عملا در آینده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور نقشآفرینی میکند؟
پاسخ مشخص به این پرسشها در نوع سیاستگذاری و تصمیمسازی دولت در فضای کلان اقتصاد ایران نهفته است. از ابتدای دولت یازدهم اقتصاددانان زیادی هشدار داده بودند که مبادا دولت در برگزیدن روش اداره اقتصادی کشور دوباره راه دولتهای پیشین را برود و برای چندمین بار از یک سوراخ گزیده شود. مبادا دخالت در بازارهای انرژی، ارز و انواع کالا و خدمات، اقتصاد ایران را از مسیر رقابتی شدن دور کند و سبب شود تا قیمتها به صورت تصنعی پایین نگه داشته شده و حکم فنری را پیدا کند که بر اثر فشردگی زیاد ناگهان بجهد و بر اثر جهش زیادی که ایجاد میکند تخریبهایی را در مسیرش به وجود آورد. این هشدارها از پیش داده شده بود. آن هنگام که اقتصاددانان متوجه شدند دولت به هر بهانهای قصد دارد تا جلوی واقعیسازی قیمت دلار را بگیرد نیز هشدارها داده شد و بارها گفتیم و نوشتیم که سیاستگذاران و تصمیمسازان تجربه زمستان ٩٠ را از خاطر نبرند و با دوری از وعدههای پوپولیستی و حرف درمانی سیاستهایی را در پیش گیرند که اقتصاد ایران را رقابتی کرده و باعث ایجاد انگیزه و تحرک در میان آحاد اقتصادی کشور شوند. در سال ٩٢، وقتی که مدیریت اقتصاد ایران به دست دولت یازدهم رسید با تورم بالایی روبهرو بودیم و در رکودی عمیق دست و پا میزدیم که آن زمان دولت تمام تلاش خود را به کار گرفت تا به مردم و برخی فعالان اقتصادی بگوید ریشه تورم بالا در سیاستهای پولی و نبود انضباط مالی است. در این کار هم موفق شد و با در پیش گرفتن یکسری از سختگیریها توانست تورم را کاهش دهد، اما اگر دولت معتقد است که تورم ریشه پولی دارد پس چرا طوری در بازار ارز رفتار میکند که گویی نخ تورم به دیوار قیمت دلار آویزان شده و ... هر گونه تخریب در این دیوار ممکن است این نخ را پاره کند. چرا دولت یازدهم در میانه راه جلوی واقعی کردن قیمت ارز را گرفت و هنوز هم به مقاومت نه چندان منطقی خود در این بازار ادامه میدهد؟
واقعیت این است که مداخله در بازار ارز، انرژی و کالا و خدمات و دور شدن از بهبود فضای کسب و کار، فضا را به سمتی برده که اقتصاد ایران دلاریزه شده و بیش از گذشته این روزها خود را در دام وابستگی به این ارز خارجی میداند.
اگر هشدار کارشناسان جدی گرفته میشد و دولت به جای پمپاژ دلار به بازار و مدیریت غیر اقتصادی و مداخله جویانه خود اجازه میداد تا قیمت دلار به صورت طبیعی و در بستر بازار آزاد بالا برود، امروز به نقطه تعادل خود رسیده بود و بازار دچار نوسانهای روزمره نمیشد و شاهد صفهای چند متری برای خرید دلار نبودیم.
حال تصور کنید به عنوان یک اقتصاددان، میشنوید که معاون محترم اقتصادی رییسجمهور در چنین فضایی به جای تحلیل وضعیت موجود اقتصاد و بازگشت به تئوریهای اصیل علم اقتصاد بگویند که نوسانهای اخیر قیمت ارز ریشه غیراقتصادی دارد و افکار عمومی را به دنبال مقصریابی هدایت کند.
طبیعتا در مواجهه با چنین اظهاراتی اندک امیدی که به اصلاح ساختار اقتصادی کشور دارید را از دست خواهید داد، چون متوجه میشود که سیاستگذار و تصمیم ساز هنوز هیچ تقصیری برای خود قائل نیست و باور نمیکند که در نتیجه سیاستگذاریهای او بوده که بازار دلار به چنین سمت و سویی رفته و از مسالهای اقتصادی به موضوعی سیاسی و اجتماعی تبدیل شده است.
دلار به مانند گلولهای میماند که بالای جرثقیلی نصب شده و داری انرژی پتانسیل بالایی است. مادامیکه طناب این جرثقیل تاب تحمل این گلوله را داشته باشد، انرژی پتانسیل در آن برای کسانی که زیر جرثقیل ایستادهاند، بدون خطر خواهد بود، اما اگر روزی این طناب پاره شود، انرژی پتانسیل به انرژی جنبشی تبدیل شده و با قدرت تخریب بالایی به سمت زمین فرود خواهد آمد.
به نظر میرسد طناب دلار در شرایط کنونی اقتصاد ایران در حال باریک شدن است و بیم آن میرود که انرژی پتانسیل نهفته در آن به انرژی جنبشی تبدیل شود.
توصیه میشود تا دولت به جای حرفدرمانی، وعده به تثبیت قیمتها و مقصریابی و توپ را به میدان دیگران انداختن سعی کند با تجدیدنظر در سیاستهای اقتصادی خود جلوی پاره شدن این طناب را بگیرد.
گرانی دلار، تروریسم اقتصادی یا فتنه اقتصادی؟
روزنامه کیهان در بخشی از سرمقاله امروز که به قلم محمد ایمانی نوشته شده است با استفاده از تعابیری همچون تروریسم اقتصادی یا فتنه اقتصادی نوشت: دشمن به جنگ اقتصادی اهتمام دارد، اما برخی دولتمردان، نه! تروریسم اقتصادی سال ۹۰ و ۹۱ مجددا بهروزرسانی شده است. نرخ دلار در پسابرجام با ۴۰ درصد افزایش به ۴۹۰۰ تومان رسید، در حالی که همواره گفته شده دو برابر قبل از برجام نفت میفروشیم و طبیعتا باید درآمد ارزی دو برابر شده باشد. از نگاه طیف غربگرای مامور که دولت را رحم اجارهای میداند، آشفتگی بازار ارز، آنها را از موضع اتهام و سوء تدبیر یا خیانت در بزک شیطان بزرگ درمی آورد به این معنا شاید بتوانند طیف قائل به فرمول «امتیاز بده هرجا که احساس ضعف کردی» را با خود درباره ضرورت مذاکره و واگذاری امتیاز جدید همراه کنند و از احساس ندامت درباره برجام برهانند! حتی ممکن است وسوسه کنند که با گران شدن ارز، میتوان درآمدزایی کرد!
دی و بهمن ۹۰، فتنه اقتصادی راه افتاد. برخی بانکها و مراکز مشابه به خیال سود یا از سر نفوذزدگی، با سرمایه خودی، در نقشه دشمن بازی کردند! تصور کنید برخی بانکها با صرافی و دلالی ارزی پیوند بخورند؛ میشود صرافی آقای «ص» (مدیر نجومی که حقوق ۷۳۰ میلیون تومانی در بانک... میگرفت و دارای پرونده تخلفات سنگین در بانک... بود) و شرکا (قبیل حسین - ف). این صرافی بهمن ۹۰ تاسیس شد. مشابه همین صرافی را داماد و فرزند یک مدیر نجومی دیگر دربهمن همان سال تاسیس کردند. چرا این طیف در آغاز عملیات دشمن برای تولید «تورم انتظاری» صرافی زدند؟ این همان اتفاقی است که در جنگ نرم به عنوان فنون جوجیتسو یاد میشود؛ استفاده از نیروی حریف علیه خودش.
همان موج تورم انتظاری که به سان گلوله برفی عمل کرد و مدعیان اعتدال و اصلاحات در انتخابات ۹۲ بر آن سوار شدند، دوباره فعال شده. چون هدف دشمن، زدن اقتدار ایران است. دولت باید دشمنی دشمن را باور کند؛ همچنانکه بپذیرد برخی موتلفان دوست نما، نفوذی دشمن و بدخواه دولتند. باید رد تروریستها و خرابکاران اقتصادی وابسته به بهائیت و صهیونیسم مسیحی را گرفت. این مسئولیت وزارت اطلاعات، بانک مرکزی، وزارت اقتصاد، مجلس و دستگاه قضایی است. دشمن میخواهد از ملت ایران انتقام بگیرد. نباید مسئله دیگری را بر حضور همهجانبه در مقابل جنگ اقتصادی دشمن اولویت داد.
دود اقدامات پوپولیستی در چشم مردم
علی تاجرنیا فعال سیاسی اصلاحطلب طی یادداشتی در شماره امروز آرمان امروز نوشت: اخیرا معاون سیاسی وزارت کشور از تدوین منشور گفتوگوی سیاسی از سوی این وزارتخانه خبرداد که بر اساس آن استانداران سراسر کشور ملزم به زمینه سازی برای گفتوگوی سیاسی بین دولت و ملت و جریانهای مختلف سیاسی و صنفی خواهند بود. پیرامون این مبحث باید اشاره داشت که دولت باید مراقب باشد که رفتار و حرکاتشان درباره ارتباط بیشتر بین مسئولان با مردم به شعارزدگی کشیده نشود و درحد یک تابلوی دولتی باقی نماند. در قانون اساسی محدوده ارتباط مردم با مسئولان کاملا مشخص و روشن است. اساسا کسی توقع ندارد که رئیس دولت و مقامات عالیرتبه نظام با مردم بنشینند و گفتوگو کنند. البته اگر این اتفاق هم بیفتد بسیار حرکت مفیدی است، اما این مساله نباید فرم نمایشی بهخود گیرد. از جهتی مردم باید مطالبات خود را در قالب نهادهای مدنی و تشکلهای سیاسی- اجتماعی بیان کنند. مطبوعات، انجمنهای صنفی-علمی، احزاب سیاسی و سندیکاها از جمله نهادهایی هستند که نمایندگی مردم را برعهده دارند. در دولت اصلاحات همه شاهد آزادی فعالیتهایی از این قبیل بودند و به لطف آن دوره، بسیاری از این نهادها ایجاد شدهاند.
در این دوره اگر ارتباطات درست شکل گرفته باشد، باید مجموعههای مختلف با یکدیگر به برگزاری نشستهای متعدد بپردازند؛ لذا اینکه در یک استان با ۱۰ میلیون جمعیت، مقام مسئول عالی رتبهای صرفا برای شنیدن صدای مردم حضور بهم رساند، کاری از پیش نخواهد برد. ولی نباید این موضوع را نیز فراموش کرد که شروع راه از همین نقطه است. اکثر تصمیمات در حوزههای سیاسی، فرهنگی و سایر بخشها باید با همفکری نهادهای مختلف گرفته شود. عاقلان از هر اقدامی که برای مشارکت بیشتر مردم در اداره کشور و ارتباط بیشترشان با مسئولان باشد، استقبال میکنند. اما مواردی که بدون برنامه و بدون ساماندهی متناسبی باشد، عمدتا باعث ظهور رفتارهای پوپولیستی میشود که همه در دولتهای نهم و دهم به وفور مشاهده کردند. به اسم خواست مردم بسیاری از اقدامات صورت گرفت که نهایتا دود آن به چشم همان مردم رفت و عاملان از آسیب در امان ماندند. نباید سخنان رئیسجمهور را در ۲۲ بهمن نادیده گرفت. آقای روحانی به مواردی مثل بازگشت به آشتی با افرادی که به غلط از قطار انقلاب پیاده شدند، برگزار کردن رفراندوم و موارد دیگر اشاره کرد. این سخنان باید دور از شعارزدگی در راستای اجرایی شدن بهکار گرفته شود. در نهایت هم باید منتظر ماند تا محتوای کامل منشور این گفتوگوها منتشر شود تا بتوان نقش نهادها و مطبوعات و افراد را از دل آن بیرون کشید. درعینحال که نباید نقشهای نظارتی بر دولت را از یاد برد و آن را قبول کرد، دولت هم در مقابل فضای بیشتری به فعالیتهای مذکور دهد و درکنار هم برای ارتباطگیری هرچه بیشتر مردم با مسئولان، موانع را از راههای درست، کنار بزنیم.
امضای انقلاب کجاست؟
علیرضا صدقی در سرمقاله امروز ابتکار با تیتر «امضای انقلاب کجاست؟» نوشت: ۳۹ سال پیش در این ایام نخستین دولت انقلاب اسلامی فعالیت خود را در قالب «دولت موقت» به سکانداری مهندس بازرگان آغاز کرد. دولتی که البته فرجام خوشی نداشت و تنها ۹ ماه اداره امور کشور انقلابی ایران آن روزگار را در اختیار داشت.
نوک پیکان انتقادها از دولت موقت در آن روزها، بر غیرانقلابی بودن نیروهای ملی ـ. مذهبی ساکن در دولت تمرکز داشت. گفته میشد یاران بازرگان که بخش قابل توجهی از آنها، یاران دیرین دکتر مصدق هم بودند، شرایط انقلابی و مطالبات انقلابیون را درک نمیکنند و نمیتوانند در راستای این خواستهها اقدام کنند. گرچه گذر زمان و روند تحولات، بسیاری از قضاوتها را تغییر داد و جوانان پرشور آن روزها، زمانی که به مردان پخته عرصه سیاستورزی تبدیل شدند، دریافتند که اقدام رادیکال، تندروی و عدم توجه به مبانی دیپلماتیک و دیوانسالاری رهآوردی جز آنارشی، رانت و فرصتطلبی را به همراه نخواهد داشت.
با این همه، اما پرسش اصلی اینجاست که شعارها، مطالبات و خواستههای انقلابیون چه بود و حالا پس از گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب ۵۷، چند درصد از این شعارها محقق شده است. در حقیقت باید پرسیده شود که جمهوری اسلامی تا چه اندازه توانسته است به شعارهای نخستین خود جامه عمل بپوشاند؟ یا حتی باید دانست که آیا گفتمان انقلاب هنوز هم کارکرد اصلی خود را دارا است و میتواند به مثابه موتور محرک نیروهای باورمند و معتقد به خود عمل کند؟
برای پاسخ به این پرسشها نخست باید شعارها و خواستهها را شناخت و در گام بعدی نسبت به درک درست، حقیقی و واقعی از پارادایم حاکم بر جامعه اقدام کرد. انقلابیون دهه ۵۰ ایران، نقطه تمرکز خود را بر سه اصل عدم وابستگی به بیگانگان (استقلال)، ایجاد امکان و فرصت مشارکت نهادهای مدنی و مردمی (آزادی) و توجه به خواسته و اراده اکثریت جامعه (جمهوری اسلامی) استوار کرده بودند. در این رهگذر توجه به پابرهنگان و مستضعفان، رفع تبعیض طبقاتی، درخواست مشارکت سیاسی، ساماندهی فرهنگی و... تحت پوشش همین اصول سهگانه قابل تعریف و تفسیر بود. البته نباید فراموش کرد که این مطالبات نزد همه گروههای فعال در انقلاب برآیند ثابتی نداشت. برخی بر دموکراسی تاکید بیشتری داشتند و بعضی دیگر بر قطع وابستگی به غرب؛ اما هر چه بود شعارهای اصلی انقلاب ایران در این سه اصل خلاصه میشد. رفتارها و کنشهای فعالان انقلابی آن دوران در چنین روندی شکل گرفت و توانست دگردیسی سترگی را در ساختارهای حاکمیتی ایران پدید آورد.
مشاهده و ارزیابی راهپیماییها و مانورهای خیابانی و عمومی طرفداران انقلاب در دهه ۶۰ نیز این نکته را تایید میکند.
در راهپیماییهای آن دوران هیچ اثری از برنامههای تفریحی و سرگرمکننده، بادکنکهای رنگی، پرچمهای جذاب، شعارهای سطحی و... نبود. به طور معمول مردم پلاکاردهایی با گزیده گفتارهایی از علی شریعتی، محمود طالقانی، محمدحسین بهشتی، مرتضی مطهری و... را با خود حمل میکردند. بسیاریشان قبل از حضور در راهپیمایی غسل شهادت میکردند و امید بازگشت نداشتند. فارغ از چیستی و چگونگی شعارها، آنها به واقع در پی تحقق اهداف انقلاب و شعارهای خود بودند.
اما در ایران امروز وضعیت به طور کلی متفاوت شده است. دیگر هیچ رد و نشانی از بهشتی و مطهری و طالقانی و شریعتی در این راهپیماییها نیست. بلکه جای آنها را شومنهای تلویزیونی و مجریان نامآشنای برنامههای بزرگسال و کودک گرفتهاند. در تمام مسیر راهپیمایی انواع موارد سرگرمکننده در نظر گرفته شده است. در برخی نقاط راهپیمایی هیچ تفاوتی میان تظاهرکنندگان ۲۲ بهمن و تیفوسیهای طرفدار فوتبال وجود ندارد. عکسنوشتهها و پلاکاردهای دست حاضران عمدتا با جملات طنز و گاهی هجو، تزئین شده است. خطری هم تظاهرکنندگان را تهدید نمیکنند. فضایی آرام و نشاطآور که میتواند به یک سرگرمی کم هزینه برای بعضی تبدیل شود.
در سوی دیگر این ماجرا باید به ارجاعات تاریخی دولتمردان و اصحاب سیاست انقلاب اسلامی اشاره کرد. ارجاعاتی که حجم و گستره بسیار وسیعی داشته و ابعاد مختلفی را در بر میگیرد. در حوزههای گوناگون از سیاست تا فرهنگ، از ورزش تا اقتصاد و از اجتماع تا خانواده، بسیاری از مباحث به وسیله ارجاعات متعدد تاریخی پیگیری میشوند. گویی مسئولان کشور تصور میکنند انقلاب همین دیروز به پیروزی رسیده است و به منظور تحلیل هر پدیدهای باید موضوع را از نقطه اولیه بررسی کنند. با بروز این وضعیت گویی امضاء انقلاب در پای هیچ یک از این پدیدهها نیست و کشور حتی گامی هم به پیش نگذاشته است. رویدادی که البته بسیار بعید و دور از ذهن به نظر میرسد و مسئولان باید از این بار تاریخی خود را خلاص کنند تا بتوانند بار دیگر و اینبار با رویکردی جدی، روزآمد و تجربهشده به اصول سهگانه انقلاب ـ استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی ـ بازگردند.