مصطفی داننده در یادداشتی در عصرایران نوشت:
نخست وزیر هلند داشت کارت ورود به پارلمان را میزد که فنجان یا لیوان قهوه از دستش افتاد و بر زمین ریخت. نظافتچی «تی» به دست برای تمیز کردن آمد اما جناب نخست وزیر« تی» را از دست خانم نظافتچی گرفت و خود مشغول به تمیز کردن زمین شد. حتما مثل همیشه آقای نخست وزیر قبل از ریختن قهوه بر روی زمین، با دوچرخه آمده بود.
دیدن این صحنهها برای ما عجیب است. خیلی هم عجیب است. یادمان نمیآید مسؤولی در ایران چنین رفتاری از خود نشان داده باشد. البته از نسل قبلتر شنیده ایم که اولین استاندار خراسان بعد از انقلاب در بهار ۵۸ با دوچرخه به محل استانداری میرفت ولی درباره دیگران نشنیدهایم. نه تنها مسئولان رده بالای کشور بلکه مدیران مجموعههای کوچک نیز تصور میکنند بعد از رسیدن به جایگاه مدیریت تنها و تنها باید کارهای مدیریتی انجام دهد و لاغیر.
ما هر وقت مسئولی دیدهایم منتظر بوده یکی از محافظان درهای خودرو را برایش باز کند و تقریبا همه در لباس رسمی دیده میشوند در همه حال. چهرههایی چون حجتالاسلام دعایی مدیر روزنامه اطلاعات را البته با منش مردمی و دور از تشریفات میشناسیم ولی تصویر غالب یا قالب تصویر مدیران ایرانی همیشه به گونهای بوده که گویا از کرهای دیگر آمدهاند. اصطلاحا عصا قورتدادگی و لفظ قلم حرف زدن از ویژگیهای مهم یک مدیر ایرانی تصور شده است.
اصلا تصور نمیکنم یک مدیر ایرانی از ماشین تا دفتر کار قهوهای بخورد چون قرار است پرستیژ یک مدیر حفظ شود. بسیاری از ما عکسهای روسای جمهوری دیگر کشورها را در حال ورزش کردن، شنا کردن، تفریح کردن دیدهایم. نمونهاش پوتین اما تصویرهای این چنینی برای ما غریب است. آخرین آن مربوط به حسن روحانی در حال تماشای جام جهانی بود.
بله، یک مدیر در ایران نباید رفتاری خارج از شان یک مدیر انجام دهد. اصلا مگر میشود یک وزیر لباس ورزشی بپوشد و با اعضای فامیل خود فوتبال بازی کند. یا مگر میشود مدیری را در شهربازی در حال بازی کردن با بچههایش دید.
مدیر ایرانی باید روی صندلی عقب بنشیند، کت و شلوار تیره بپوشد، انگشتری به دست کند و منتظر بایستد تا کسی در خودرو را برایش باز کند.
بسیاری از مسئولان ما علاقه زیادی هم به داشتن محافظ دارند. گویی بسیاری از آقایان و خانمها از اینکه کسی برای آنها در را باز کند و افرادی پشت سر آنها قدم بزنند لذت میبرند.
در بسیاری از کشورها مدیران رده بالا در حد وزیر و یا حتی رییس جمهور بدون هیچ محافظی در میان مردم حاضر میشوند. حالا چه اشکالی دارد مسئولان ایرانی هم حداقل در هفته یک یا دو روز را در میان مردم باشند با آنها حرف بزنند و گفتوگو کنند.
تنها فرق آنها با مردم عادی مسؤولیت آنهاست.
البته حالا که یک سوزن به مسئولان زدیم بهتر است یک جوالدوز هم به خودمان بزنیم. مردم هلند، مالیات میدهند. سعی میکنند تا آنجا که میشود قانون را رعایت کنند. در کار خود کمکاری نکنند و در بسیاری از مواقع دروغ نگویند. به خدا که نخست وزیر و مردم هلند از کره مریخ نیامدهاند. ما هم میتوانیم این سبک زندگی آنها یعنی قانونمندی و مسئولیت پذیری را از آنها بیاموزیم و به کار ببریم. به همین سادگی.