شایعه ردصلاحیت روحانی، مارش نظامی در تنگه!، طرح اروپا برای دور زدن تحریم دلاری ایران، ارزِ پر طول و بی حساب، آسیبهای اجتماعی قرعه کشیهای تلویزیونی، استعفای وزیر خارجه و برگزیت بریتانیا، اجاره مراتع کشور به قطریها؟ تکذیب استعفای اسحاق جهانگیری، تنش آبی میان اهالی بهارستان و پاستور، موج سواری با رمز مطالبات مردمی، پشت پرده باج گیری عظیم نفتی و رسانه ملی در بیراهه، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه نوزدهم تیرماه در حالی از چاپخانهها روانه پیشخوان مطبوعات کشور شدند که صدور کیفرخواست علیه متهمان ارزی، حواشی برنامه بیراهه صدا و سیما، و شایعات رد صلاحیت روحانی در انتخابات و استعفای جهانگیری از معاون اولی دولت دوازدهم از برجستهترین عناوین صفحات نخست آنها به شمار میرود.
روزنامه ایران خبر تکذیب استعفای جهانگیری از معاون اولی دولت را از زبان نزدیکان جهانگیری و دولت در گزارشی با عنوان حمله به ائتلاف در صفحه اول خود و در کنار تصویری از روحانی و جهانگیری گنجاند. این روزنامه همچنین در گزارشی با تیتر داستان دردناک آب روایت گزارشگر «ایران» از سرچشمههای دز، کارون و زاینده رود در زاگرس میانی را منتشر کرده است.
روزنامه اعتماد تیتر یک صفحه نخست امروزش با عنوان بیراهه صداوسیما را از گزارش خود درباره واکنشها به یک مستند جنجالی در تلویزیون انتخاب کرده که طی آن به حواشی پخش مستندی با عنوان بیراهه که در آن ابراز پشیمانی دختری ۱۷ ساله به نام مائده هژبری از فعالان اینستاگرام نمایش داده میشود، می پردازد.
روزنامه کیهان عنوان پشت پرده تأسفآور اخراج ۲ دیپلمات ایرانی از هلند را تیتر یک کرده و طی آن از عملکرد مسئولان وزارت خارجه انتقاد کرده است. این روزنامه در گزارشی دیگر از مطالبه ۷۹ درصدی مردم برای برخورد و اشد مجازات برای متخلفان ارزی بر اساس یک نظرسنجی خبر داده است.
روزنامه شرق نیز شایعه رد صلاحیت روحانی در انتخابات ۹۶ و شایعه استعفای اسحاق جهانگیری از معاون اولی رئیس جمهور را دو تیتر اصلی صفحه نخست امروزش انتخاب کرده است. احمد غلامی در سرمقاله امروز این روزنامه مطلبی با عنوان ماندن یا نشستن بر اریکه قدرت نحوه مواجهه با تغییرات در جامعه و نیز تفاوت بحران و تنش را مورد نقد و تحلیل قرار داده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
چرا اختلاسگرها را به تلویزیون نمیآورید؟
عباس عبدی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد با عنوان چرا اختلاسگرها را نمیآورید، نوشت: شبکههای اجتماعی مثل هر پدیده دیگر آثار مثبت و منفی، آموزنده و آسیبزننده دارند. نه تنها شبکههای اجتماعی بلکه رسانههای دیگر مثل تلویزیون هم همینطورند، برای نمونه از واکنشهای مردم میفهمیم همین برنامهای که تلویزیون تولید و پخش کرده چه آسیبهای زیانباری که پدید نیاورده است. وجود آسیب، مختص شبکههای اجتماعی نیست و ... .
هر پدیده دیگری هم منافع و هم آسیب دارد، مسأله اصلی این است که چگونه ما میتوانیم این آسیبها را کم کنیم؟ انگیزه ما برای کم کردن این آسیبها به خودی خود دلیل نمیشود که ما هر کاری را به نام مبارزه با آسیبهای اجتماعی انجام دهیم و توجیه کنیم. هر عملی در چارچوب خودش مورد ارزیابی قرار میگیرد. نیت صداوسیما یا هر کس دیگری توجیهکننده اعمالشان نیست. کسی که چنین مستندی را پخش کرده باید مسوولیت اثرات سوء عملش را بپذیرد. این برخوردها و دستگیریها و توابسازیها فایدهای ندارد. این رفتارها نه تنها مساله را حل نمیکند، بلکه تشدید میکند. اینکه یک نفر را در تلویزیون بیاوریم و گریه کند، آثار مخرب روانی دارد و همه خواهند گفت: چرا دزدها و اختلاسگرها را نمیآورید؟ این عمل وقتی نتوانسته هیچ احساس همدلیای در مخاطب ایجاد کند و برعکس در اکثر مخاطبان احساس شدید منفی به وجود آورده، نشان میدهد که تهیهکنندگان این برنامهها چقدر از واقعیت اجتماعی و نیز کارکرد فضای مجازی پرت هستند و ارتباط سالم و موثری با جامعه ندارند.
آیا ایران واقعا با بحران مواجه است؟
احمد غلامی، سردبیر شرق در سرمقاله امروز این روزنامه زیر عنوان ماندن یا نشستن بر اریکه قدرت نوشت: وضعیت ایران بحرانی است؟ استفاده از استعاره «بحران» برای نشاندادن وضعیت کنونی بیش از آنکه عینی و واقعی باشد، دستمایهای تاکتیکی است برای پیروزی در جنگ تبلیغاتی؛ از اینرو در روزهای اخیر کاربردِ عباراتی از ایندست که «ایران بحرانی است»، «کشور در گرداب بحران بهسر میبرد» و «بحران اقتصادی و سیاسی همهجا را فرا گرفته است»، بسیار شنیده میشود. فارغ از اینکه چه میزان از حقیقت در این عبارات وجود دارد میتوان گفت: «بحران»، استعاره فشرده و موجزی است که راستنما بهنظر میرسد، اما آینه تمامنمای واقعیت ایران نیست. در جنگهای روانی واقعیتهای موجود با نیرنگ و فریب و ترفندهای تبلیغاتی آمیخته است. این همان شیوهای است که برخی جناحها در چهار دهه متوالی، با آن سعی کردهاند منتقدانِ روزگار خود را از میدان بهدر ببرند. اینک آنان بازگشتهاند تا با توسل به همان شیوه و ابزار مقابلهبهمثل کنند.
جنگ تبلیغاتی جنگ تاکتیکی است. وضعیت ایران بهطور تمثیلی بیش از هرچیز «نعل اسبی» است. در قطبی از آن مخالفان تمامعیار جمع شدهاند و در قطب دیگر موافقان صددرصدی قرار دارند. در عمق یا انحنای این نعل، مردمی وجود دارند از طبقه متوسط شهری، حاشیهنشینها، کارگران روزمزد، بازاریان، کارمندان، بیکاران و طبقات مرفه. دو قطب این نعل درصدد جذبِ حداکثری مردمیاند که در عمق این نعل قرار دارند.
وضعیتِ بحرانی، بیش از هرچیز ساختهوپرداخته قطب مخالف یا بخشی از اپوزیسیون است، گیرم برگرفته از مشکلات انکارناشدنی موجود در جامعه باشد. ارائه تصویری بحرانی از وضعیت ایران بیش از هر چیز به کار مخالفان میآید. اما بحرانیجلوهدادنِ وضعیت نابحرانی مخدوشکردنِ واقعیت عینی جامعه است. استعارههای جعلی بهسرعت برملا میشوند و این برملاشدن، مخالفان را تضعیف و موافقان را قویتر از گذشته خواهد کرد. از این منظر استعاره بحران، استعاره جنگ روانی است و پیروزی در آن موقت، و شکست آن عمیق و ماندگار است. این همان تضادی است که هر دو قطب نعل با آن روبهرو هستند. وضعیتِ ایران بحرانی نیست. بهتعبیر دیگر بیش از آنکه بحرانی باشد، ماحصلِ تغییر در مناسبات است؛ تغییری جدی در مناسبات مردم با دولت. مطالبات مردم در زمینههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تغییر شگرفی کرده است و از اینرو بیاعتنایی به هریک از این حوزهها، مردم و دولت را رودرروی هم قرار میدهد.
بیدلیل نیست این تنشها گاه از حوزههای سیاسی سر بر آورده و گاه از حوزههای اقتصادی و اجتماعی، و برایند این تنشها شکلی از جامعه بحرانزده را ترسیم میکند. این تنشها الزاما بحرانی نیستند و مسئله اینجاست که راهکارهای رفع بحران راه علاج آن نیست. از اینرو اصلاحطلبان و اصولگرایان در کنار یکدیگر قرار میگیرند و سران اصلاحطلب با تمامِ محبوبیت خود اگر میداندار باشند، باز هم کاری از پیش نخواهند برد. نقطه عطف بازگشت جامعه ایران به آرامش عمیق، پذیرش این تغییر مناسبات است.
تغییر مناسبات از سوی هر گروهی که پذیرفته شود، این تنشها آرام آرام فروکش خواهد کرد و ناکارآمدترینِ روشها در وضعیتهای تنشزا رفتارهای هیستریک یا پوپولیستی است. جابهجایی مهرههای برابر با یکدیگر، برای تظاهر به تغییر و نیز نادیدهگرفتن تغییر مناسبات، برخورد غیرعقلانی با مطالبات مردم است که به تهیکردن این مطالبات از معنای واقعی خود منجر میشود. در طولِ چهار دهه گذشته، این نخستین دوره است که مردم انقلابیونِ ۵۷ را یکپارچه میبینند و دوگانهسازی سیاسی دیگر پاسخگو نیست. مردم از این ساختارِ یکپارچه انتظارِ درک همهجانبه دارند. شاید در دورههای گذشته، جناحهای سیاسی میتوانستند تنشهای ناشی از تغییر مناسبات اقتصادی و سیاسی را با هلدادن بهسوی جناحِ مقابل مدیریت کنند، اما در این دوره مردم در انتظار مدیریتی همهجانبه از سوی کلیتی واحد و یکپارچهاند. این در حالی است که هنوز برخی بر این باورند که میتوان با همان استراتژیهای قدیمی تنشها را مدیریت کرد. استراتژیهایی که تا دیروز استراتژی بودند، امروز تاکتیکی بیش نیستند و فراتر از آن، میتوان ادعا کرد که در مسیر تحولات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، استراتژیهای دیروز دیگر جنبه تاکتیکی نیز ندارند. زیرا تمام استراتژیها موقتی و مقید هستند، از اینرو استحاله یافته، رمزگشایی شده و خنثی میشوند.
تنش، مترادف بحران نیست. اگر منظور مخالفان از بحران وضعیت کنونی است، ایران همیشه بحرانی بوده است. آنچه تنشهای اخیر را بحرانی جلوه میدهد، افزایش نارضایتیها در سطوح مختلف و متفاوت مردم است. نارضایتیهایی واقعی و بِجا که با جنگ روانی به آنان دامن زده میشود و ماحصلی جز ایجاد فضایی هیستریک و ازقضا دورتر از عقلانیت نخواهد داشت. ایران بحران واقعی را در سال ۵۷ تجربه کرده است؛ با مرور سخنان شاه و سلطنتطلبان، در آن دوران به معنای واقعی بحران پی خواهیم برد؛ ناباوری، بهت و سردرگمی از رخدادهایی که یکی پس از دیگری روی میداد و حکومت را گیج و گنگ ساخته بود. بحرانی که سببساز انقلاب بود و تلنباری از خردهاسبابِ تاریخی آن را رقم زده بود. اینگونه بود که حکومتی در اوج اقتدار با تئوریسینها و روشنفکرانِ پای کار غافلگیر شد و سیلِ بحران آنان را فرو بلعید. این روزها شرایط اجتماعی، اقتصاد و سیاسی ما پُرتنش است. تنشهای واقعی و گاه جعلی به جامعه ایران پمپاژ میشود؛ تنشهای خُرد و کلان برای ازپاانداختن انقلابی که برآمده از دل مردم است. ناامیدکردن مردم از انقلاب از سوی هر جناح و دستهای که باشد تبعات اسفباری دارد و تنها دستاورد آن ماندن یا نشستن بر اریکه قدرت است و بس.
آیا بستن تنگه هرمز، از لحاظ نظامی امکانپذیر است؟
محمد عبدالهی در سرمقاله امروز روزنامه رسالت نوشت: به دنبال خروج آمریکا از برجام و تهدید آمریکا به «تحریم مطلق نفت ایران تا رساندن صادرات آن به صفر» روحانی در سفر خود به سوئیس با تهدید تلویحی به بستن تنگه هرمز به آمریکاییها واکنش نشان داد. تهدید روحانی در قلب اروپا، البته با نامه تشکر سردار قاسم سلیمانی، ضمانت و اعتبار اجرایی یافت و این پیام را به مخاطب بین المللی مخابره کرد که تهدید رئیس جمهور توخالی نیست و جدی است.
در این میان چند سؤال مطرح است. ۱- آیا ایراناز لحاظ حقوق بین الملل و نظامی قادر به مسدود کردن تنگه هرمز است؟ ۲- تهدید به بستن تنگه هرمز صرفا یک «تهدید» و برای کوتاه آمدن طرف مقابل است یا واقعا عملی خواهد شد؟!
در پاسخ به سؤال اول باید گفت، منطقه تنگه هرمز جزء آبهای سرزمینی ایران و عمان است و هیچ منطقه دریای آزاد در آن وجود ندارد. حقوق بینالملل دریاها برای عبور از تنگههای بینالمللی دو حالت عبور «بیضرر» (کنوانسیون ۱۹۵۸ ژنو) و عبور «ترانزیت» (کنوانسیون ۱۹۸۲ مونته گوبه) را به رسمیت شناخته است. طبق کنوانسیون «عبور بی ضرر» که مورد پذیرش ایران است، سایر کشورها حق دارند از آن عبور کنند، به شرطی که عبور آنها ضرری برای کشورها نداشته باشد. اما طبق کنوانسیون «عبور ترانزیت»، عبور و مرور همه کشورها آزاد است. ایران عضو این کنوانسیون نیست (آمریکا هم نیست) و بر اساس عرف موجود، نظام حقوقی حاکم بر تنگه هرمز، نظام «عبور بیضرر» است.
پس از لحاظ حقوقی، ایران قادر و مجاز است مانع عبور کشتیهای دیگر کشورها از تنگه هرمز شود. این موضوع در کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها نیز به رسمیت شناخته شده: کنوانسیون حقوق دریاها بر نظام حقوقی تنگههایی که عبور و مرور از آنها کلاً یا جزئاً بر اساس عهدنامههای خاص از مدتها پیش معمول بوده و همواره مَجراست خدشهای وارد نخواهد کرد. (ماده ۳۵)
جمهوری اسلامی ایران، همواره بر اساس رژیم حقوقی «عبور بی ضرر»، رفتار و سلطه قانونی خود را اعمال و تثبیت کرده است. مثل برخورد ایران با ورود غیرمجاز یک کشتی تجاری آمریکایی در سال ۹۴، برخورد با تجاوز نیروهای دریایی آمریکا در سال ۹۴ و دستگیری آنها، دستگیری ۵ ملوان انگلیسی در سال ۸۸ که بصورت غیرقانونی وارد آبهای خلیج فارس شده بودند و.. از لحاظ نظامی، تحدید تنگه هرمز به دو صورت امکانپذیر است: ناامن سازی تنگه و استقرار حالت جنگی در آن یا انسداد فیزیکی با کاشتن مینهای دریایی، حمله به کشتیها با قایقهای تندرو، موشکهای ضد کشتی و زیردریاییها و ... و توقف کشتی ها.
ایران در جریان جنگ نفتکشها (۱۹۸۰-۱۹۸۸) در مقابل متحدان صدام، تهدید به بستن تنگه هرمز کرده بود و با وجود آنکه امکانات نظامی خاصی نداشت، توانست باعث ایجاد شرایط ناامنی و متضرر شدن تانکرها و کشتیها شود و سازمان ملل و صدام را به تهیه قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ با پذیرش مرزهای ایران، سوق داد. کمبود امکانات نظامی سبب شد عراق و آمریکا، پایانه نفتی خارک را بمباران و منهدم کنند و آمریکا با حمله به هواپیمای مسافربری ایران ایر، ایران را وادار به عقب نشینی از بستن هرمز و البته پایان جنگ کند.
توان نظامی ایران کنونی با ایران دهه شصت، هرگز قابل قیاس نیست و آمریکاییها به خوبی درک میکنند که مسدود یا مختل کردن عبور و مرور در تنگه هرمز، برای ایران سهل و آسان است. به تعبیر یکی از فرماندهان نظامی «مثل آب خوردن آسان است».
تهدید به بستن تنگه هرمز، تهدیدی مسبوق به سابقه و مختص شرایط حاد است. علاوه بر دوره جنگ تحمیلی، ایران در سال ۲۰۱۱ و در بحبوحه تحریمها نیز چنین تهدیدی کرد و جامعه جهانی این تهدید را جدی گرفت و عقب نشینی کرد. اکنون نیز با توجه به جنگ تجاری عریان آمریکا با ایران برای تحریم کامل نفت ایران، ایران به عنوان یک اهرم فشار از این گزینه کمک میگیرد. چرا که دیپلماسی بدون ابزار و قدرت نظامی، بی اثر است. آمریکاییها و اروپاییها به خوبی میدانند کوچکترین تحرک در تنگه هرمز، (نه حتی بستن آن)، باعث افزایش قیمت نفت و بنزین و بالا بردن هزینههای این کشورها خواهد شد. بیش از ۱۷ میلیون بشکه نفت خام _. یک سوم حمل و نقل نفتی جهان از راه دریا_ روزانه از تنگه هرمز عبور میکند که تحرکات نظامی سبب بالا رفتن هزینههای بیمه کشتیها و بالا رفتن اتوماتیک قیمت نفت خواهد شد.
با توجه به روحیه کاسبکارانه دولت آمریکا، بعید است آنها این تهدید را جدی نگیرند و دست از تحریمهای غیرقانونی فزاینده علیه ایران نکشند. در غیر این صورت آنها شاهد "ضرر همگی با هم" خواهند بود.