به گزارش «تابناک» روزنامه های امروز سه شنبه 27 تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که ضرورت تعیین تکلیف شورای رقابت، قهرمانی خاص جوانان والیبال ایران در جهان، موانع پيش روي تصويب طرح برگزاري تجمعات، جزئیات اجرای طرح پلیس برای مقابله با بیحجابی و واکنش ها به بازگشت گشت ارشاد در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:
جلال خوشچهره طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان مهم تشخیص منافع ملی است نوشت: تاختن به سیاستهای دو پهلوی روسیه و چین در قبال ایران، این روزها بخش زیادی از حواس افکار عمومی و رسانههای کشور را به خود جلب کرده است. بیانیه مشترک وزیران امور خارجه شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس و روسیه در نشست مشورتی مسکو، صدای مخالفان و منتقدان سیاست یکسویه تهران را در روابط خارجی خود به شرق دوباره شعلهور کرد. این خشم به ویژه از آنرو تشدید شد که اذهان، هنوز خاطره بیانیه مشترک «شی جیپینگ» با اعضای شورای یاد شده را تا همین چند وقت پیش در اجلاس جده فراموش نکردهاند.
در واقع مشارکت مسکو – پکن در بیانیههایی که به نظر منتقدان، تمامیت ارضی ایران را دستمایه منافع استراتژیک خود کرد، بار دیگر بر تردیدها درباره جایگاه ایران در سیاست خارجی روسیه و چین از یکسو، اعتبار سیاست «نگرش به شرق» در سیاست خارجی ایران را از سوی دیگر افزوده است. اما آیا به راستی باید مسکو و پکن را بابت رفتارشان تا این اندازه زیر تازیانه گرفت؟ در این صورت آیا باید آنها را به دلیل تشخیص منافع ملی – امنیتی خود مورد انتقاد قرار داد؟ نگرش واقعگرایانه چنین تجویز نمیکند؛ تا وقتی که تهران جایگاه خود را در راهبردهای سیاستخارجی مسکو- پکن به درستی تشخیص و تعریف نکرده باشد.
بیرون از تعارفات معمول دیپلماتیک و رودربایستیهای نهادینه در رفتار برخی از دیپلماتهای ایرانی که بر سر سیاستخارجی سایه انداخته، مشکل را باید در جای دیگر جستوجو کرد. تجربههایی مانند آنچه در بالا اشاره شد و نمونههای آن در سابقه روابط گرم تهران با مسکو-پکن کم نیست، ریشه در بلاتکلیفی در تبلیغ روابطی دارد که معلوم نیست ایران در کجای سیاست خارجی روسیه و چین جا دارد. هنوز برای بسیاری این پرسش کلیدی دغدغه ذهن است که آیا ایران در سیاست راهبردی دو کشور یادشده، در شمار متحدان بلند مدت است یا شریک موردی که سودمندی و دامنه این شراکت با تشخیص منافع مقطعی آنها تعیین میشود؟ هواداران گرایش به شرق با هو و جنجال کوشیدهاند چنین القاء کنند که روابط کنونی به گونه شکلگیری یک اتحاد استراتژیک است. آنان خردهگیریها در سابقه رفتار چشمبادامیها و نوادگان تزارها را در اندازه نق زدن گروهی غربزده میدانند که لازم است صدایشان پایین آمده یا در خدمت به آرمان مبارزه با امپریالیسم غربی توقیف شود. این نگرش از یک رویه به شدت خسارت بار در رفتار عمومی ریشه میگیرد که به «افراط و تفریط » در روابط خارجی انجامیده است. در این حال آیا مسکو -پکن هم تا این اندازه که هواداران نگاه به شرق در تعصبات خود بروز میدهند، به تهران مینگرند؟ یک مثال ساده بسا پاسخ روشن به این مهم باشد. «کاظم جلالی» سفیر ایران در روسیه در توئیت خود که جمعه گذشته منتشر کرد، به دیدار و گفتوگویش با «میخائیل باگدانف» معاون وزیر امور خارجه و نماینده ویژه رئیس فدراسیون روسیه در امور خاورمیانه پرداخت. او این دیدار را در واکنش اعتراضی به اقدام مسکو در امضای بیانیه مشترک با وزیران امور خارجه شش کشور شورای همکاری خلیج فارس در باره جزایر ایرانی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی گزارش داد. جلالی که حضور ادامه دارش در مسکو بیشتر مدیون هواداری از سیاست گرایش به شرق است و مدام بر روابط استراتژیک تهران – مسکو اصرار دارد، نوشت که بوگدانف در این دیدار به نگاه محترمانه طرف روس به تمامیت ارضی ایران تأکید کرده است. اما خبرگزاری رسمی روسیه (تاس) بلافاصله دیدار یاد شده را بازتاب داد؛ بیآنکه اشاره به جانمایه توئیت سفیر ایران کرده باشد. در گزارش تاس تنها به این موضوع اشاره شد:« ... دراین دیدار درباره مسایل خاورمیانه پس از نشست گفتوگوهای راهبردی روسیه و وزیران شورای همکاری خلیج فارس که در مسکو برگزار شد، گفتوگو کردند.»
مسکو در روابط خود با تهران، ملاحظات خود را در روابط گسترده با کشورهای خاورمیانه و به ویژه دولتهای عرب حوزه جنوب خلیج فارس جا داده است؛ همانگونه که اکنون چین به طور فعال در این باره عمل میکند. برای مثال سهم تجارت خارجی ایران با روسیه و چین در مقایسه کشورهای جنوب خلیج فارس با این دو کشور، دلیل روشنی است برای آنکه تهران جایگاه خود را در سیاستهای راهبردی دولتهای شرقی تشخیص دهد. نمیتوان از نظر دور داشت که در دنیای امروز، قدرت اقتصادی، قدرت ژئوپلیتیک را نزد هریک از دولتها تعیین کرده و دامنه روابط میان آنها را میگشاید.
شوربختانه، رودر روی هواداران سفت و سخت گرایش به شرق، برخی سینه چاکان غربگرا صفآرایی کردهاند که تجویزهایشان راهبرد جایگزینی این به جای آن در سیاست خارجی است. در حالیکه منطق منتقدان اصولی، مفهوم دیگری دارد.
این منطق براین نظر است که به جای تخریب روابط و نیز به جای غلطیدن در این بلوک یا آن بلوک، لازم است سیاست خارجی دو وظیفه اصلی را در دستور کار قرار دهد: ۱- سیاست بازدارندگی ۲- صلح و دیپلماسی راهگشا در چارچوب موازنه در روابط خارجی. این هردو، میتوانند امنیت بیرونی و رونق داخلی را در پی داشته باشند.
فراموش نباید کرد که روسها رویه معمول «ژوزف استالین» را در سیاستخارجی خود دنبال میکنند؛ گذاشتن دو سیخ بر روی آتش. برای مثال او در حالیکه از وحدت دو آلمان سخن میگفت، سیاست تجزیه این کشو را پس از جنگ جهانی دوم، دنبال میکرد. این سیاست همچنان نزد روسها ادامه دارد. مسئله این نیست که چرا روسیه و چین دکان دونبش را در منطقه برپا کردهاند؛ آنان منافع خود را در این رفتار تشخیص دادهاند. مهم منافع ملی و امنیتی ایران است که در هزارتوی سیاست باید به درستی تشخیص داده شود.
محمدصادق جنانصفت طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت نوشت: مسعود نیلی اقتصاددان ایرانی چند سال پیش سخنران دیدار نوروزی انجمن مدیران صنایع بود. وی در سخنرانیاش سه پیشبینی خود درباره آینده اقتصاد ایران را با صنعتگران در میان گذاشت. پیشبینی نخست او فزاینده شدن کسری بودجه دولت بود که شوربختانه رخ داده و با توجه به ارقام اعلامشده از سوی یکی از معاونان سازمان برنامه به نظر میرسد این اتفاق افتاده و در صورتی که نتوان هزینههای ناشناس و غیرلازم را از بودجه حذف کرد این کسری بودجه فزاینده خواهد شد. پیشبینی بعدی نیلی این بود که به دلیل روند فزاینده کسری بودجه و نبودن راههای واقعی برای درآمدهای بودجه دولت از راههای غیرکارشناسانه برای تامین درآمد استفاده خواهد کرد و بر ابعاد نرخ تورم افزوده میشود. حالا میبینیم که میانگین نرخ تورم در ۵ سال تازهسپریشده در دامنه ۴۰ تا ۵۰ درصد است و از دامنه ۲۰ تا ۳۰ درصد عبور کرده است. سومین پیشبینی این اقتصاددان طولانی شدن اعمال رژیم تحریمها بود که باز هم مقرون به صحت شده است.
مسعود نیلی که دیگر از گفتن درباره اقتصاد سیاسی ایران هراس ندارد در سخنرانیها و گفتوگوهایش به یک مساله بنیادین که زندگی و کسبوکار میلیونها ایرانی و نهادهای مسوول را با خطر جدی مواجه خواهد کرد تاکید میکند و آن عبور ایران از تورم مزمن و قرار گرفتن نرخ تورم در مرز ۵۰ درصد است. این اقتصاددان باور دارد ادامه سیاستهای اقتصادی فعلی که بر پایه قهر با بخش پیشروی اقتصاد جهانی است میتواند نرخ تورم را در آینده به سوی بالاتر از ۵۰ درصد سوق دهد و بدتر از آن نایستادن نرخ تورم در این اندازه و افزایش بیشتر و بیشتر آن در سالهای نهچندان دور است. بنا به باور کارشناسی نیلی در این صورت نمیتوان دیگر اقتصاد را با وضعیت حتی فعلی اداره کرد و بیم آن میرود که اداره کشور قفل شود.
نگاهی از سر اشاره به بازار سهام، بازار ارز، بازار مسکن و دیگر بازارها و نگاهی به فاصله تکنولوژیکی صنعت ایران با صنعت جهان و بیرون ماندن ایران از بازار جهانی نفت و گاز و تصمیمهای احساسی و هیجانی درباره قیمت همه چیز و دیگر دخالتهای دولت میتوان به آنچه نیلی درباره قفل شدن اداره کشور میگوید بیشتر اعتنا کرد. نهادهای مسوول نباید فریب شعارهای توخالی برخی از رسانههای افراطی را بخورند و به ژرفای مسائل اقتصاد کلان ایران بیاعتنا باشند و تصور کنند مرور زمان مسائل را حل میکند. تجربه سالهای پس از جنگ نشان میدهد اقتصاد ایران درجا هم نمیزند که شاید با ذخیره انرژی روزی به سوی درست راه بیفتد بلکه دور خود میچرخد و میلیونها شهروند را نیز با سرگیجه مواجه کرده است.
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در سرمقاله امروز خود نوشت: تجربه چین نشان داد با احضار سفیر و تذکر و پیمودن مسیر دیپلماسی خندان نمیشود روسیه و چین را از طمع ورزیهایشان در منطقه و قربانی کردن حقوق ایران پشیمان کرد. خود امارات و شورای همکاری خلیج فارس هم قصد دارند عمل به نسخهای که انگلیس درباره جزایر سهگانه ایرانی برایشان پیچیده است عمل کنند و آمریکا هم پای این نسخه را امضا کرده است. بنابراین، راهکار عملی برای پایان دادن به این ماجرا اینست که ایران در این سه جزیره که ملک مردم ایران است چنان فعالانه حضور داشته باشد که عملاً جائی برای ادعای واهی امارات باقی نگذارد. در آنصورت طبعاً قدرتهای شرقی و غربی هم زمینهای برای بازی کردن با ورق باطل شده جزایر سهگانه نخواهند یافت.
جزایر تنب و ابوموسی و بحرین قبل از اینکه انگلیسیها منطقه عربی خلیج فارس را بعد از سقوط امپراطوری عثمانی، به قلمرو حاکمیتی خود ضمیمه کنند، بخشی از سرزمین ایران بودند. انگلیس بعد از جنگ جهانی دوم به این نتیجه رسید که در قالب استعمار نو، این مناطق را به چند کشور دست نشانده تبدیل کند. لذا قبل از آنکه امارات تاسیس شود، دولت انگلیس به شاه دستور داد ادعای ایران درباره بحرین را کنار بگذارد و در عوض اجازه پیدا کند ایران جزایر تنب و ابوموسی را اشغال کند. انگلیس قبول داشت که این جزایر متعلق به ایران هستند ولی به تحریک لندن، شارجه ادعای مالکیت ابوموسی، و راسالخیمه ادعای مالکیت تنبها را مطرح میکردند. در عین حال، شارجه با شاه کنار آمد و حتی به ارتش ایران هنگام ورود به ابوموسی خوشآمد گفت، اما راسالخیمه حاضر به این کار نشد. ارتش ایران در 9 آذر 1350، دو روز قبل از اعلان تشکیل کشور امارات، وارد تنب بزرگ و تنب کوچک شد. امارات، بلافاصله از ایران به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کرد. ایران این شکایت را به رسمیت نشناخت و اعلام کرد جزایر سهگانه متعلق به ایران هستند و ربطی به امارات جدیدالتاسیس ندارند. شورای امنیت هم دخالت نکرد. در طول 53 سال گذشته، امارات به تحریک آمریکا و انگلیس ادعای خود را مطرح کرده و خواهان مذاکره با ایران شده و ایران نیز همواره با صراحت اعلام کرده درباره سرزمینهای خود، با هیچ کشوری مذاکره نمیکند.
نکته قابل تامل در این ماجرا اینست که آمریکا و انگلیس در نیم قرن گذشته با حمایت از ادعای واهی امارات درباره جزایر سهگانه ایرانی، کاسبی سیاسی میکردند و حالا چین و روسیه نیز به آنها اضافه شدهاند!
اضافه شدن چین و روسیه به کاسبان سیاسی ماجرای جزایر سهگانه ایرانی، دارای چند پیام مهم برای دولتمردان ایرانی است که باید به آنها با دقت توجه نمایند و از کنار آنها بیتفاوت عبور نکنند.
یک پیام اینست که قدرتهای شرقی هم مثل قدرتهای غربی، برای جلب منافع خود حاضرند همه چیز حتی اخلاق سیاسی در روابط بینالملل را قربانی کنند. روسیه با آنهمه لاف دوستی با ایران، بدیهیترین واقعیت که تعلق قطعی جزایر سهگانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک به ایران است را نادیده گرفت و به تمامیت ارضی کشورمان تعرض کرد. علاوه بر این، وزیر خارجه روسیه در حالی حساب کاربری وزارت متبوع خود نامه جعلی «خلیج عربی» را به جای خلیج فارس بکار برد که میداند حتی در گذرنامه انگلیسی شیخ زاید برای این خلیج عنوان «پرشین گُلف» یعنی خلیج فارس نوشته شده است.
دوم اینکه دولتمردان ایرانی بعد از ملاحظه خیانتهائی که روسیه در برجام و جنگ اوکراین به ایران کرد، نمیبایست به دولتمردان کرملین اعتماد میکردند. حالا هم تصور نکنند ماجرای جزایر سهگانه ایرانی خلیج فارس، آخرین خیانت روسها به ایران است. این رشته سرِ دراز دارد، فاعتبروا یا اولی الابصار!
سوم اینکه روسیه برای آنکه از چین در کاسبی سیاسی منطقه سرشار از دلارهای نفتی خاورمیانه عقب نماند، تعلق جزایر سهگانه به ایران را زیر سوال برد. این واقعه نشان داد قدرتهای شرقی مثل قدرتهای غربی غیر قابل اعتمادند و باید در سیاست گرایش به شرق تجدید نظر کنیم و در چگونگی روابط با شرق و غرب از سیاست متوازن پیروی نمائیم.
چهارم اینکه چین و روسیه، دو عضو مهم پیمان شانگهای هستند. با توجه به رفتاری که این دو با ایران به عنوان عضو دیگر این پیمان کردهاند، نمیتوان به پایبندی آنها به تعهداتشان در این پیمان نیز امیدی داشت.
و پنجم اینکه ما باید در سه جزیره ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک آنچنان فعالانه حضور داشته باشیم که جائی برای طمع ورزی امارات و حامیان شرقی و غربی این شیخنشین باقی نماند. رسیدن به این هدف، نیازمند سرمایه گزاری و قبل از آن ارادهای قاطع برای تحکیم حاکمیت و پایان دادن همیشگی به طمعورزیهاست.