تحریمهای جدید آمریکا علیه ایران، نماینده مجلس با دعوت چه کسی به دیدار زنجانی رفت؟ میراث شوم سیف و بهمنی، ۱۱۰ روز اصلاحات رئیسی، همایش منامه و چشمانداز فلسطین، آمریکا کاری به مسائل حقوقی ندارد، نظامیان از سیاست فاصله میگیرند؟ شکست حزب اردوغان در استانبول، نفوذ دولتیها در نهاد کشف فساد و راز تهدید همراه با تطمیع FATF از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه چهارم تیرماه در حالی چاپ و منتشر شدند که تغییر رویکرد قوه قضاییه و تحریمهای جدید آمریکا در کنار موضوعاتی همچون حواشی برخورد پلیس با چند دختر جوان در شرق تهران، خسارت ۳۶ هزار میلیارد تومانی مؤسسات غیرمجاز و شکست حزب اردوغان در انتخابات شهرداری استانبول در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
روزنامه کیهان تیتر یک امروز خود با عنوان تحریمهای جدید آمریکا علیه ایران را از گزارش اصلی امروزش انتخاب کرده که ذیل آن نوشته است: درس فراموش نشدنی و ضرب شست سپاه به آمریکا با انهدام پهپاد جاسوسی ۴C ـ. RQ، این رژیم مستکبر و متجاوز را به تحریم فرماندهان سپاه واداشته است. این مسأله نشان میدهد، به تصریح شبکه انگلیسی تله سور ایران غرور آمریکا را هدف قرار داده؛ جایی که ترامپ، درد را آنجا بیشتر احساس میکند.
روزنامه شرق با انتخاب تیتری ضمن هشدار خطر دست اندازی به انتخابات جامعه حسابداران عنوان نفوذ دولتیها در نهاد کشف فساد را برجسته کرده است. این روزنامه همچنین گفت و گویی با عباس عبدی انجام داده و «کار سیاستمدار این نیست دنباله رو مردم باشد» را تیتر کرده است.
روزنامه همدلی از ویدئوی جنجالی برخورد مأمور پلیس با یک دختر گزارشی تهیه کرده و با درج تیتر ارشاد گشت؟! تصویری بازسازی شده از برخورد پلیس با دختر جوان را در نیم صفحه نخست خود برجستهتر از سایر اخبار منعکس کرده است. این روزنامه یادداشتی به قلم نعمت احمدی و با عنوان رسانه و دستگاه قضا را در شماره امروز خود منتشر کرده است.
روزنامه اعتماد تصویری از حجت الاسلام رئیسی را در نیم صفحه نخست خود قرار داده و عنوان مدعی حقوق عامه هستیم را از قول او تیتر یک کرده است. این روزنامه سرمقاله امروز خود را نیز در ارتباط قوه قضاییه و نهاد وکالت انتخاب و منتشر کرده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
نقطه اشتراک روحانی و احمدی نژاد در سالهای آخر ریاست جمهوری
ژوبین صفاری در سرمقاله امروز ابتکار با عنوان تکرار تاریخ در یک آلزایمر سیاسی با مقایسه وضعیت احمدی نژاد و روحانی در سالهای آخر ریاست جمهوری شان نوشت: محمود احمدی نژاد با حمایت همهجانبه طیف اصولگرا که همواره در مناسبات قدرت حضور و سهم داشتهاند، سکان هدایت قوه مجریه را به دست گرفت. اما در سال های آخر دولت دهم و البته با به هم ریختگی شرایط اقتصادی، کمکم جریان اصولگرایی سعی کرد حساب خود را از اشتباهات وی و عملکردش جدا کند.
تا آنجا که حتی بعد از کنار رفتن از قدرت، تیم احمدی نژاد محدود به حلقهای چندنفره از افرادی شد که از قضا تعدادی از آنها با حکم قضایی در حبس به سر میبرند. این انشقاق جریانی حالا، اما بار دیگر در مورد حسن روحانی و دولت وی با جریان اصلاحطلبی نیز رخ داده است. حتی اگر این خبر درست نباشد که حسن روحانی با معاون اول خود درگیر مشاجرهای سخت شده و گفته شما اصلاح طلبان قصد سرنگونی دولت را دارید؛ اما توئیت حسام الدین آشنا به صراحت نوک پیکان انتقاد خود را به سمت رئیس جمهوری دوره اصلاحات میبرد، تا گمانه تکرار تاریخ این بار برای جریان اصلاح طلبی و حسن روحانی تکرار شود. سؤال اینجاست که آیا این روسای جمهوری هستند که تلاش جریانهای سیاسی، برای رسیدن به قدرت را فراموش میکنند و یا واقعاً جریانهای سیاسی نقش چندانی در به قدرت رسیدن آنها ندارند؟ پاسخ از چند جنبه قابل بررسی است. باید گفت که مناسبات انتخابات در کشور متأسفانه گاه از قواعد علم سیاست که همان نقش داشتن گفتمان حزبی در به دستآوردن قدرت است؛ پیروی نمیکند.
به بیان دیگر هیجانات شعارها و وعدههایی که گاه به سمت گفتمانهای غیرعینی مانند مفاهیمی، چون عدالت اقتصادی حرکت میکند و گاه در قالب گفتمانهایی، چون صلح طلبی و تحقق آزادیهای اجتماعی و اقتصادی، نمود مییابد؛ در رای مردم اثرگذار است. هرچند نمیتوان تمام ابعاد چرایی رایدهندگان به یک نامزد خاص را در همین گزاره خلاصه کرد، اما نقش حمایت چهرههای محبوب سیاسی، اجتماعی را نمیتوان در رای مردم بیاثر دانست. تفاوتی که در شکل رایدهی به حسن روحانی و محمود احمدینژاد وجود داشت در همین بود.
در واقع احمدی نژاد به واسطه شعارهای عوام فریبانه توانست پا به عرصه قدرت بگذارد و حسن روحانی این شانس را داشت تا از دل ناامیدی مردم از وعدههای محقق نشده، با حمایت طیف وسیعی از چهرههای خوشنام همچون رئیس دولت اصلاحات قدرت را به دست بگیرد. حالا، اما حسن روحانی انگار با محمود احمدی نژاد در یک نقطه به اشتراک رسیده است؛ نادیده گرفتن حمایتهای جریان های غالب سیاسی در کشور. این نادیده گرفتن آنجا برای روحانی و حلقه نزدیک او به ناسپاسی بیشتر قضاوت میشود که میزان آرای وی ارتباط بیشتری به جریان اصلاح طلبی دارد تا آرای محمود احمدینژاد به جریان اصولگرایی. هرچند این روزها سپهر اجتماعی کشور به واسطه عملکرد هر دو جناح دلزدهتر از آن است که خود را در جایگاه قضاوت درباره این معرکه قرار دهد، اما باید گفت: اقتصاد کشور این روزها به سلسله اقداماتی نیاز دارد که حلقه مفقودهاش عبور از این دعواهای سیاسی است. از طرفی جریانهای سیاسی نیز ناگزیر از آناند که تبعات حمایتهای خود از یک فرد خاص را به عهده بگیرند. نمیتوان هر زمان که دولت عملکرد مطلوب داشت حمایتهای خودشان را به رخ بکشند و هر وقت در شرایط دشوار قرار گرفت خود را مبرا کنند. همانطور که دولت روحانی نیز نمیتواند نقش افراد و جریانها در به پیروزی رسیدنش را نادیده بگیرد.
اگر نه مذاکره کنیم و نه جنگی بشود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
مصطفی غنی زاده در بخشی از یادداشت روز امروز روزنامه خراسان با عنوان ترامپ به مذاکره نیاز دارد، نه توافق نوشت: بهانه جلوگیری از کشته شدن ۱۵۰ نفر همان طور که بسیاری از تحلیلگران بینالمللی گفتهاند مسخرهترین عذر برای پاسخ ندادن به ایران است. در سهسال گذشته چندین هزار زن و کودک یمنی زیر بمبهای آمریکایی-سعودی کشته شده اند و ترامپ هنوز از ارزشمندی دلارهاینفتی سعودی سخن میگوید. در اساس این که حملهای برنامه ریزی شده باشد میتوان شک کرد، اما حتی اگر فرض کنیم دستوری بوده و سپس ملغی شده است، به نظر میرسد همان طور که واشنگتنپست نیز گزارش داده، قبل از نهایی و اجرایی شدن حمله اطلاعات جدیدی به کاخ سفید و ترامپ داده شده که او را مجبور به لغو دستور حمله کرده است. میتوان حدس زد که این اطلاعات به موضوع ارزیابی دوباره توان دفاعی ایران با توجه به ضربه پدافندی یا شکست در حمله سایبری (که توسط برخی رسانههای آمریکایی ادعا شده است) برمی گردد.
در واقع آمریکاییها از ترس پاسخ ایران مجبور به عقبنشینی در پاسخ به سقوط پهپادشان شدهاند. به نظر میرسد پس از عقبنشینی در موضوع ورود ناو هواپیمابر به خلیجفارس در ماه گذشته، این بار و پس از سقوط پهپاد موازنه هوایی نیز مانند دریایی و زمینی به نفع ایران سنگین شده است. ساقط شدن پیشرفتهترین پرنده آمریکایی به وسیله موشک ساخت ایران، این موضوع را پیشکشیده که طبیعتا ایرانیها میتوانند هواپیماهای اف ۱۶ و اف ۲۲ ـ که ستون فقرات نیروی هوایی آمریکا و کشورهای جنوب خلیج فارس هستند ـ را که از سامانههای به مراتب ضعیفتر و قدیمی تری نسبت به گلوبالهاوک دارد نیز ساقط کنند.
حال اگر نه مذاکره کنیم و نه جنگی بشود چه اتفاقی خواهد افتاد؟ تجربه ایران پس از تحریمهای ۸۹ تا ۹۳ این است که اقتصاد کشور پس از مدتی خود را منطبق با واقعیتهای جدید میکند و دوباره برای رشد قدم برمی دارد. وضعیتی که به مرور دوباره در حال رخ دادن است. امروز نیز با تحریم چند فرمانده ارشد سپاه یا نهاد رهبری، آمریکا نشان داد که دیگر هیچ تیر در ترکش تحریم ندارد و صرفا به "تحریم نمایشی" روی آورده است. موضوعی که بلومبرگ نیز از آن به عنوان "پایان راه سیاست تحریم" یاد کرده است. به نظر میرسد حفظ فشار بر آمریکا (از طرقی که هم اکنون انجام میشود) و منتظر فشار طرفهای داخلی به ترامپ ماندن در کنار رسیدگی به وضعیت داخلی میتواند راهگشا باشد. مهم است توجه کنیم که در وضعیت کنونی هیچ گزینهای که آینده روشن داشته باشد وجود ندارد مگر حل مشکلات داخلی اقتصاد، چراکه گزینه مذاکره با توضیحات بالا تا دوسال آینده هیچ دستاوردی نخواهد داشت و پس از آن هم مشخص نیست نتیجهای داشته باشد در حالی که اگر در همین دوسال کار لازم صورت بگیرد و کشور معطل مذاکره مجدد نشود میتوان انتظار رشد اقتصادی در سالهای سوم به بعد را داشت؛ لذا حتی سخن گفتن از مذاکره در داخل نیز به طرف مقابل امید بیشتر برای حفظ فشار میدهد و عوامل دولتی و خصوصی داخلی را منفعل میکند که نتیجهای جز باقی ماندن مشکلات کنونی و افزایش آن به بار نخواهد آورد.
مردم انتخابات را از مسائل دیگر تفکیک میکنند
سید مصطفی هاشمی طبا فعال سیاسی طی یادداشتی با عنوان مردم انتخابات را از مسائل دیگر تفکیک میکنند در روزنامه آرمان امروز نوشت: فعالان سیاسی و تحلیلگران اینگونه مطرح میکنند که با توجه به فاصله زمانی که تا انتخابات وجود دارد باید شرایطی فراهم شود تا ضمن رضایتمندی مردم بسترهای لازم برای حضور حداکثری آنها در انتخابات فراهم گردد. این در حالی است که مردم مسائل را از یکدیگر تفکیک میکنند یعنی در عین حالی که ممکن است مشکلاتی داشته باشند، اما این مشکلات را با سایر مسائل خلط نمیکنند.
گرچه بخش بزرگی از این مشکلات ناشی از تحریمهای آمریکا و بخش دیگر نیز ناشی از عدم پیشبینی روشهای خاص برای مقابله با جنگ اقتصادی است. مردم این دو مقوله را با شرکت در انتخابات مقداری تفکیک میکنند و ضمن عدم ارتباط این مسائل به مشارکت در انتخابات همچنان در انتخابات شرکت میکنند. منتها حقیقت این است که بخشی از مردم که دقتشان بیشتر است نگرانیهایی درباب بررسی صلاحیتها دارند؛ لذا رد کردن افراد نباید بر مبنای موضعگیریهای سیاسی باشد بلکه باید منطبق بر قانون و بر اساس معیارهایی صورت گیرد که میتوانند برای کشور به کار بگیرند.
این چیزی است که باید در تأیید صلاحیتها دیده شود. این شرایط باعث میشود که طیف بیشتری از سیاستمداران و متفکران بتوانند در انتخابات نامزد شوند و مردم به آنها رای دهند. از سوی دیگر گرچه بسیار مطرح میشود که شرایط اقتصادی و وضع معیشتی مردم بر این روند و اساسا فرایند انتخابات تأثیر میگذارد، اما آنچه راجع به دولت مطرح میشود، بعضا تخریبهایی قوی برای ناکام جلوه دادن دولت است.
چرا که مردم هنوز تجربه دولتی را در خاطر دارند که روشهای خاصی برای مسائل جنگ اقتصادی در پیش میگرفت که خود آن روشها باعث دلخوری و عدم هماهنگی دربخشهایی از جامعه میشد. در حقیقت دولت هر روشی که بهکار ببرد بخشی از جامعه بهخصوص کسانی که به لحاظ سیاسی مخالف دولت هستند، آن سیاستها را در چالش قرار میدهند و مخالفت خود را علنی کرده و ضد دولت عمل میکنند. از طرف دیگر آنچه اکنون مشاهد میکنیم، صرفا عملکرد دولت نیست و خیلی از آنها به سیاست خارجی و اقتصاد سیاسی بازمیگردد که باید توجه داشت مردم نسبت به این مسائل آگاه هستند. منتها برخی از بلندگوها بسیار قوی است و مسائل کوچک را خیلی بزرگ و برجسته نشان میدهد.
ضمن اینکه کلا نباید پنهان کرد که هر سیاستی هزینههای خاص خود را دارد؛ هرچند در برجام عاقلانه رفتار کردیم، اینکه آمریکا از برجام خارج میشود و تحریمهایی علیه ایران وضع میکند، دیگر دست دولت نیست.
در چنین شرایطی محدودیتهایی در مراودات بینالمللی کشور به وجود میآید که هر دولتی باشد از آن متاثر میشود. مردم تا حد زیادی نسبت به این مسائل آگاه هستند و این باعث نمیشود که مردم در صحنه مشارکت نکنند و تمایلی برای رای دادن نداشته باشند. اگر مسالهای بخواهد موجب عدم تمایل مردم برای انتخابات باشد عملکرد خود مجلس است که در مواردی قابل دفاع نشان نمیدهد و این است که باعث میشود در انتخابات مجلس عدم تمایلهایی در جامعه پیدا شود، چون برخی از نمایندههای مجلس صرفا درصددند که در حوزههای انتخابیه وجیهالمله شده و خود را دلسوز مردم در حوزههای انتخابیه نشان دهند. در حالی که وظیفه نماینده مجلس قانونگذاری برای حل مشکلات کل کشور است.