توقف حمل نفت از خلیج فارس، دیپلماسی ژاپن در آتش تیم «ب»، تعزیرات: اگر قطعه ندارند چطور آگهی فروش فوری میدهند؟!، در جستوجوی سلطان کنسرت، صدور کیفرخواست برای عاملان قتل در زندان، بازگشت کرهایها به بازار لوازم خانگی، جنگ رسانهای را چگونه میبازیم؟! تهران، پکن و مسکو علیه یکجانبهگرایی امریکا و تحقیر دوباره «پاتریوت» از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۲۵ خردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که بازتاب دیدار رهبر معظم انقلاب با نخست وزیر ژاپن و تحلیلهایی درباره بیانات رهبر انقلاب در رابطه با مذاکره با آمریکا از یک سو و ماجرای انفجار نفتکشها در خلیج فارس و تحلیلهایی درباره پشت پردههای احتمالی آن در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است. سفر رئیس جمهور به بیشکک و استحکام روابط ایران، چین و روسیه علیه یکجانه گرایی آمریکا در اجلاس کشورهای عضو سازمان شانگهای نیز در بیشتر روزنامهها همراه با گزارشهایی مورد توجه قرار گرفته است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
انگشت اتهام در ماجرای نفتکشها به کدام سمت است؟
دیاکو حسینی، مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسیهای استراتژیک طی یادداشتی که روزنامه ایران در شماره امروز خود منتشر کرد، نوشت: حملات مشکوک به دو نفتکش در دریای عمان تنها چند هفته بعد از حملات مشابه به یک نفتکش دیگر در بندر فجیره در مجاورت سواحل امارات، گمانه زنیهایی را پیرامون عامل پشت پرده این حملات به میان آورده است. در یک اعلام غیرمنتظره، ایالات متحده شتابزده و بدون شواهد کافی ایران را در این حادثه مقصر دانست. پیش از این نیز، عربستان، امارات متحده عربی در کنار واشنگتن در جریان آتش سوزی ماه گذشته، انگشت اتهام را به رغم فقدان مدارک به سوی ایران نشانه رفتند. از نظر این کشورها، ایران به واسطه این حملات به دنبال ارسال پیامی بود مبنی بر اینکه تا زمانی که ایران تحت فشار تحریمها از صادرات طبیعی نفت خود محروم شده، هیچ کشور متخاصمی در خلیج فارس نمیتواند در امنیت کامل بماند.
در طرف مقابل، ایران استدلالهای قانع کنندهای در اختیار دارد که عامل این حوادث را توطئه گروههای جنگ طلب در امریکا و شماری از کشورهای منطقه در حمایت از جنگ میداند. بر اساس این تحلیلها، طرفداران جنگ با ایران، از طریق انجام این گونه عملیات خرابکارانه و نسبت دادن آن به ایران میکوشند که دستاویز لازم برای کشاندن امریکا به جنگ را فراهم کنند. حتی در مورد اخیر، ممکن است این خرابکاری، تلاشی برای ناکام گذاشتن احتمال اندک موفقیت دیپلماسی میانجیگری و یا حتی برعکس، بهانهای برای افزایش فشار بر ایران به منظور وادار کردن تهران به پذیرش پیشنهاد مذاکره باشد. در این صورت هدف قرار دادن نفتکشها دارای هدف نظامی نیست بلکه شکلی از دیپلماسی برای انتقال پیام است.
فارغ از این حدس و گمانها، این واقعیت که خروج امریکا از برجام و به راه انداختن جنگ اقتصادی علیه ایران به افزایش تنشها در منطقه دامن زده برجای خود باقیست. همچنین این واقعیت که حوادث ساختگی در خلیج فارس استعداد مهارناپذیری در کشاندن کشورهای منطقه به یک جنگ بزرگ را دارند. جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر هیچ انگیزهای برای اخلال در آزادی کشتیرانی در خلیج فارس ندارد به این دلیل ساده که به رغم فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها، توانسته خود را با وضعیت جدید تطبیق دهد. تا هنگامی که جنگ اقتصادی امریکا، تهدیدی وجودی برای ایران نباشد، تهران خویشتنداری را به امید حفاظت از صلح بر تصمیمات متهورانه ترجیح میدهد؛ هرچند که در اتخاذ تصمیمات متناسب در جهت دفاع از حیات اقتصادی و سیاسی خود محق باشد. همزمان، این هم غیرقابل انکار است که اصطلاح «جنگ اقتصادی» تنها یک لفاظی ادبی است و بر این واقعیت تأثیر نمیگذارد که جنگ با وجود ابعاد گوناگون اقتصادی و نظامی ذاتاً پدیدهای تجزیه ناپذیر است.
در هر نوع جنگی، انتخاب وسیله، صرفاً یک موضوع فنی است که به زمان، مکان و شرایط بستگی دارد. در راه مقابله با جنگ در ابعاد اقتصادی، در صورتی که ایران موجودیت و بقای خود را در مخاطره ببیند، از این حق طبیعی برخوردار است که از همه ابزارهای در دسترس برای دفع تهدید علیه خود بهره بگیرد و یا کشورهایی را که در این جنگ اقتصادی علیه ایران مشارکت دارند تنبیه کند. ما تا آن روز فاصله زیادی داریم و شاید هرگز به آن مرحله نرسیم. اما اگر ایران روزی خود را ناگزیر از واکنش متناسب در برابر وقاحت ایالات متحده در جنگ اقتصادی علیه ملت ایران ببیند، از انجام تلافی شرمسار نخواهد بود و یا پشت مدارک مبهم و مجعول پناه نخواهد گرفت.
رخدادهای اخیر با همه ماهیت توطئه آمیزش علیه ایران، به جهان نسبت به آنچه میتواند در خلیج فارس رخ دهد، هشدار داد. این وقایع، تلنگری به امریکای ترامپ در ارتباط با شرارت متحدانش در فریب دادن ایالات متحده و سوق دادن او به سوی جنگی بی فایده، پرهزینه و بی پایان است. عاملان پنهان شده این حوادث ترسوتر و محتاطتر از آن هستند که این سلسله رویدادهای توطئه آمیز را شایسته نام جنگ بدانیم.
این تنها الگویی سبک سرانه از پتانسیل نیرومندی است که جمهوری اسلامی ایران در صورت به خطر افتادن بقا و موجودیت خود به دنبال جنگ اقتصادی و تهدیدات نظامی، میتواند به نمایش بگذارد. برای دونالد ترامپ بهتر است که به جای فریب دادن خود و متهم کردن ایران بر اساس ادعاهای بی پایه، مراقب کسانی در اطرافش باشد که از هیچ روشی برای شکست دادن هرگونه فرصت دیپلماتیک دریغ نمیکنند.
آیا سیاست عدم مذاکره با دولت آمریکا قابل تجدید نظراست؟
مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان راه باز است، در تحلیل سفر شینزو آبه به ایران و مسأله مذاکره با آمریکا نوشت: اول آنکه مردود دانستن مذاکره با دولت آمریکا به معنای نفی اقدام در جهت تنشزدائی به منظور حفاظت از ثبات و آرامش در منطقه نیست. همانگونه که خودداری از مذاکره با دولت آمریکا از سیاستهای اعلام شده توسط رهبری است، خودداری از ورود به جنگ نظامی نیز از سیاستهای اعلام شده توسط ایشان است. بنابراین، تمام تلاشها باید بر سیاست جلوگیری از تشنج در منطقه و استمرار آرامش و صلح و ثبات متمرکز باشد. براین اساس، دولت جمهوری اسلامی، سیاست فعال گفتگو با هردولتی که درصدد کمک به تنشزدائی در منطقه باشد را ادامه خواهد داد و طبعاً نخستوزیر ژاپن نیز تلاش خود را متوقف نخواهد کرد و حتی دولتهای دیگری که برای تنشزدائی و به تعبیر خودشان میانجیگری میان ایران و آمریکا اعلام آمادگی کردهاند مثل عراق، عمان و سوئیس نیز میتوانند به تلاشهای خود ادامه بدهند.
نکته دوم اینست که سیاست عدم مذاکره با دولت آمریکا بر یک استدلال قوی منطقی متمرکز است که اگر به آن توجه شود و رئیسجمهور آمریکا زمینههای آن استدلال را منتفی کند، این سیاست هم میتواند مورد تجدیدنظر قرار گیرد.
استدلال منطقی که پایه سیاست عدم مذاکره با دولت آمریکاست، عدم صداقت این دولت است که بارزترین نشانههای آن را میتوان در خروج از برجام و ایجاد تحریمهای غیرقانونی و ظالمانه علیه ایران مشاهده کرد، تحریمهایی که حتی سایر کشورها را نیز دچار مشکل کرده و اصولاً روابط تجاری بینالمللی را دچار اختلال میکند. این، یک جنگ اقتصادی است که رئیسجمهور آمریکا علیه ایران به راه انداخته و طبیعی است که مردم و دولتمردان ایرانی در چنین شرایطی ادعای صداقت دونالد ترامپ در علاقمندی به حل مشکلات با ایران را باور نکنند.
این وضعیت را خود ترامپ به وجود آورده و این خود اوست که میتواند آن را تغییر دهد و در جهت از بین بردن زمینههای عدم اعتماد تلاش کند. نفی مذاکره با دولت آمریکا و حتی نفی رابطه با آمریکا یک تصمیم ابدی نیست. امام خمینی هم که آمریکا را «شیطان بزرگ» نامیدند، بارها بر این نکته تاکید کردند که اگر آمریکا آدم شود میتواند با کشور ما رابطه داشته باشد. بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران برای پذیرش برقراری رابطه با آمریکا سه شرط اعلام کرده بودند که عذرخواهی از ایران بهخاطر دخالتها و خیانتهای گذشته، سپردن تعهدی مبنی بر عدم تکرار رفتار گذشته و آزادسازی کلیه اموال بلوکه شده ایران در آمریکا و تحویل آنها به دولت ایران بود. اکنون نیز همین سه شرط پابرجا هستند و البته بازگشت به برجام و لغو کلیه تحریمها که علیه ایران وضع شده است نیز بر آنها اضافه شدهاند.
درست در همین چارچوب و برای وادار ساختن رئیسجمهور آمریکا به بازگشت به برجام و دست برداشتن از دخالت در امور داخلی ایران و تکرار خیانتهای اسلاف خود است که کشورهای داوطلب میانجیگری باید به تلاشهای خود ادامه بدهند. این تلاشها علاوه بر اینکه میتواند به حفاظت از آرامش و ثبات منطقه خاورمیانه کمک کند، زمینههای ناآرامیها در سرتاسر جهان، که ترامپ با دخالتهایش به وجود آورده است، را نیز میتواند از بین ببرد. واقعیت اینست که ترامپ در دوران حکومت سه ساله خود بر آمریکا، بسیاری از قواعد بینالمللی را برهم زده، در تعدادی از کشورها دخالتهای سیاسی کرده و زمینه درگیریهای نظامی را فراهم ساخته، تروریسم را تقویت کرده، با تعدادی از کشورها وارد جنگ اقتصادی شده و حتی به بسیاری از پیمانهای بینالمللی مربوط به محیطزیست و ارتباطات نیز ضربه وارد کرده است.
در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران، به نظر میرسد اکنون ترامپ نیز مانند اسلاف خود به این نتیجه رسیده است که با زبان زور و قلدری به جائی نخواهد رسید. به همین دلیل، اکنون زمینه برای بازگرداندن او از مسیر غلطی که در پیش گرفته فراهم است و دولتهای میانجی باید بدانند راه باز است و شاید بتوانند چنین نقشی را ایفا نمایند.
اگر آمریکا آماده نیست پس آن نامه و آن فرستاده برای چه بود؟!
عبدالله گنجی، مدیر مسئول روزنامه جوان در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان، اما به شما میگویم درباره دیدار رهبر انقلاب با نخست وزیر ژاپن نوشت: توضیحات آبه از پیام ترامپ پنج محور داشت و پاسخ هر پنج محور به نخستوزیر ژاپن داده شد، اما نخستوزیر، آن دلایل را نه جواب نامه بلکه دلایل عدم پاسخ به نامه برداشت کرد.
۱- اولین محور عدم اراده امریکا بر تغییر رژیم در ایران بود. مقام معظم رهبری توضیح دادند که امریکا «نتوانستن» خویش را در قالب «مخیر بودن» خویش میفروشد. حال آنکه تجربه چهل ساله نشان میدهد هرکاری که امریکا علیه ما نکرده است، قادر نبوده است.
۲- مذاکره هستهای محور دوم بود که پاسخ داده شد: پنج سال مذاکره هستهای کردیم و به نتایجی هم رسیدیم. زدن زیر آن توافق و درخواست مذاکره مجدد و توأم با فشار چه معنایی دارد؟
۳- سوم اینکه نخستوزیر ژاپن گفت: امریکا مصمم است از دسترسی شما به سلاح هستهای جلوگیری کند و پاسخ شنید که سلاح هستهای هم حرام است و هم غیرعقلایی، اما اگر اراده ما بر ساخت آن باشد امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. این اراده ماست که سلاح هستهای نمیسازیم نه فشار یا اراده امریکا. علاوه بر آن نهادهای بینالمللی و همچنین اطلاعاتی امریکا نیز بارها بر عدم حرکت ایران به سمت سلاح هستهای تأکید کردهاند. پس مذاکره در این باره یعنی چه؟
۴- ترامپ تلاش کرده بود با گزاره «صداقت» در مذاکره ایران را وسوسه نماید که پاسخ شنید ما تجربه تلخ پنج ساله را تکرار نخواهیم کرد. اوباما اولین ناقض برجام بود. اما به نخستوزیر ژاپن بیصداقتی امریکاییهای فعلی را هم یادآور شدند که: ترامپ چندی پیش با جنابعالی دیدار کرد و بعد از برگشت از ژاپن بلافاصله پتروشیمی ایران را تحریم کرد. آیا این پیام صداقت است؟
۵- محور پنجم و وسوسهانگیز ترامپ که بیشتر برای تحریک روشنفکران بود اینکه ما میخواهیم به پیشرفت ایران کمک کنیم. گویی مقام معظم رهبری هفته قبل از محتوای نامه خبر داشتند که فرمودند: «اگر میخواهیم پیشرفت کنیم امریکا نزدیک نشود» و به نخستوزیر ژاپن یادآور شدند که آنچه تاکنون پیشرفت کردیم بدون امریکا بوده و ادامه راه را نیز بدون امریکا طی خواهیم کرد. نخستوزیر ژاپن البته میداند که کشورهای مشابه ما نظیر پاکستان و مصر که در این ۴۰ سال متحد امریکا بودهاند و حتی کمک بلاعوض هم دریافت کردهاند امروز نمیتوانند بگویند پیشرفتهتر از ایران هستند.
بدین صورت ما پاسخ ترامپ را به نخستوزیر ژاپن دادهایم و به صورت طبیعی ترامپ هم پاسخ را شنیده است و ادامه تصمیمات سیاسیاش بدون توجه به پاسخ ما نخواهد بود. ما پاسخ ترامپ را دادهایم، اما نه به رسم دیپلماتیک و حقوقی، بلکه پاسخ را در قالب «چرا پاسخ نمیدهیم» دادهایم و آقای نخستوزیر به روش استدلالی این پاسخها را شنیده است. ترامپ و تیم بیتجربهاش اکنون متوجه شدند ایران کجاست؟ آیتالله خامنهای کیست؟ و منافقین، صهیونیستها و سعودیها چطور او و تیمش را نسبت به وضعیت ایران سر کار گذاشتهاند. غرب هم فهمید که دوران قرن ۱۹ و ۲۰ به پایان آمده است و گذشت آن روزی که ایران برای بازگشت هرات به کشورش دست به محاصره شهر زده و انگلیس بلافاصله خارک و بوشهر را تصرف کرد و به سمت شیراز روانه و شاه تسلیم شد و محاصره را رها کرد و بر اساس معاهده پاریس استقلال هرات را به رسمیت شناخت.
اما اکنون پس از اینکه گفته شد «ترامپ را شایسته رد و بدل پیام هم نمیدانیم» او گفت: «هم ایرانیها آماده مذاکره نیستند و هم ما» و نگفت اگر امریکا آماده نیست پس آن نامه و آن فرستاده برای چه بود؟!