ایرج ندیمی تحلیگر اقتصادی در یادداشتی نوشت: در اینکه چرا دلار رو به تضعیف شدن است و برخی کشورها به خصوص با حمایت چین در پیمانهای مختلف منطقهای و جهانی در حال جدا شدن از دلار هستند، توضیحات مفصلی وجود دارد. در این راستا سعی میکنیم حداقل ۳ مورد مهم و اساسی آن را واکاوی کنیم و بگوئیم چرا و به چه دلیل خیلی از کشورها به دنبال دلارزدایی در اقتصاد خود هستند.
۱- سالهاست برای جداسازی سلطه سیاسی از سلطه اقتصادی، اقداماتی محدود و دائمی شروع شده است. این بحث از نظر حفظ استقلال داخلی و اقتصادی و سیاسی بیشتر اهمیت دارد تا صرفا در استقلال اقتصادی. آمریکا یکی از راههای تسلط خود را دلار تعریف کرده و هم مشغول رصد و هم در حال تحریم و مجازات است؛ بنابراین در راستای مسائلی مثل تحریم، چه ایران و چه کشورهای دیگر، نگران اقتصاد خودشان هستند که بر اساس اصل محرمانگی، استقلال عمل دارند. به هر حال استقلال در مقابل دلار بیش از آنکه در محدوده عنوان خاصی از علوم اجتماعی مثل اقتصاد قرار بگیرد، یک بُعد همه جانبگی دارد.
۲- دلارزدایی، با توجه به تضعیف نقش اقتصاد غرب نسبت به اقتصاد آسیایی به خصوص در جابجاییها بین کشورهای پر جمعیت و بزرگ و پُرپتانسیل نظیر چین، هند و اندونزی و همچنین پُردامنه مثل ژاپن و کره شکل گرفته است. در واقع قاره آسیا به عنوان جامعه بزرگ جهانی از نظر جمعیتی و طبیعتا پتانسیل بالای مواد خام، احساس میکند با نوعی "استعمار نو" روبرو است. در این استعمار شما جیب خود را تقدیم بیگانه میکنید آن هم به صورت غیر شرافتمندانه، چراکه فشارهای بین المللی در این روند با اهداف و مطامع اقتصادی تعقیب میشود. در تحریمهای ایران هم دیدیم که هر کشوری میل داشت با ما رابطه داشته باشد مجازات میشد. در واقع دلارزدایی بدین معناست که قاره کهن در راستای مسایل خودش ایستادگی دارد؛ به خصوص با نزدیکتر شدن چین به ردههای اول و پُردامنگی سرمایه گذاری دنیا. چین در عین حال که یک نظام کمونیست است، اما سرمایه گذاری بزرگی در جهان انجام داده که بازدهی آن در آینده برای اقتصاد آمریکا تهدید محسوب میشود. اقتصاد چین میخواهد از این غول بی منطق نجات پیدا کند. بر این اساس انواع کریدورهای اقتصادی سرمایه گذاریهای صنعتی را به سهولت و از طریق استفاده از فرصت روز و حق وتو در اختیار دارد. در واقع یک توامانی قدرت سیاسی و بین الملل در چین و کشورهای آسیایی تعریف شده ضمن اینکه چین حق وتو را نیز در کنار روسیه در اختیار دارد. از یک سو با گسترده کردن اقتصاد نیز بدنبال این است تا به فکر اقتصاد خود باشد. البته در این میان اقتصادهای کوچکتر نیز سعی کردند دوگانه عمل کنند.
۳- ما هنوز با دلارزدایی جامع روبرو نشدیم، ولی این امکان همچنان برای ما وجود دارد. در این خصوص عربستان را به عنوان یک مدل در نظر بگیرید که حدود ۵۰۰ هزار دلار در دوران ترامپ بهطور آشکار و نهان با امریکا به عنوان رابطه مالی برقرار کرد و در این میان سعی کرد همین کار را با چین و جوامع دیگر انجام دهد. عربستان فرض را بر این گرفته که باید همزمان درهر دو بازار باشد و فقط به بازارهای غربی اکتفا نکند. به خصوص اینکه مصرف کننده محصولات مصنوعات در جهان، بیشتر از جوامع غیر توسعه یافته است. به هر حال دوگانگی هم باعث تضعیف دلار شده است، چون آنهایی که پای در هر دو کشتی دارند، مجبورند دلار را در جایی تضعیف کنند.
هم اکنون در دنیا طوری تعریف شده که هر چه فروختید، باید در ازای آن خرید کنید. به تعریف دیگر شما با پول خارجی روبرو هستید و در خرید مجبورید با ارزی غیر از ارز و پول کشور خودتان کار کنید. یعنی نمیتوان نقش ارز خارجی را از اقتصاد صادراتی جدا کرد. اقتصاد صادراتی یعنی اقتصاد ارزی و اقتصاد ارزی نیز یعنی فروش داخلی در ازای گرفتن ارز خارجی. معنای ارز خارجی هم این است که شما ناچار هستید، کالا بخرید. ممکن است آن کالای خریداری شده، کالای مصرفی هم نباشد، ولی فرقی ندارد، چون مجبورید هر کالایی اعم از واسطهای یا سرمایهای نیز خریداری کنید. طبعا هنگام خرید هم باید ارز خارجی داشته باشید که این ارز خارجی نیز بر حسب نام و قدرتش، نوعی استعمار و استثمار را به دنبال دارد. در بحث انواع ارزهای خارجی شما ناچارید در مقابل فروش، ۱۰۰ درصد خرید کنید؛ دیر یا زود و حتی تهاتری، باید در دم این ارز را استفاده کنید.
به هر حال در جمع بندی نهایی بحث دلارزدایی باید به چهار نکته اشاره کنم؛
نکته اول؛ موضوع جدا سازی اقتصاد دنیا از اقتصاد دلاری بیش از اینکه ابعاد اقتصادی داشته باشد ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تمدنی دارد.
نکته دوم؛ دلارزدایی و یا مدیریت ارزی یک الزام جهانی است که همه به نوعی آنرا انجام میدهند.
نکته سوم؛ تفاوتی ندارد شما بهصورت ۱۰۰ یا ۵۰ درصد با حذف دلار شروع کنید. این کار اجتناب ناپذیر است، چراکه اقتصادهای دنیا با تنوع دیگری روبرو شدند و دیگر کوچک نیستند. در واقع جمع اقتصاد آسیایی در مقابل اقتصاد اروپایی و امریکایی، مشخص و تعریف شده است.
نکته چهارم؛ باید در مقابل هر صادراتی یک خرید خارجی صورت گیرد، پیوستگی اقتصاد دنیا به ارز از بین نمیرود و به جانشینی و مدیریت آن بر میگردد. در واقع این کار به معنای مدیریت ارز است، نه حذف ارز. متاسفانه برداشت اشتباهی صورت گرفته که فرض میکنند باید ارز زدایی در اقتصاد صورت گیرد، در حالیکه این به معنای جابجایی است. مثل خیلی از کشورهای دنیا که آن هم به میل و دلخواه نیست و اجبار است.
در پایان باید گفت بحث دلارزدایی بیشتر در بحث تحریمهای جهانی شکل گرفت، چون بی رحمیهای دیگری از نوع ورود به اقتصاد کشورها رخ داد که یکی از همین موضوعات، رصد کردنها و مجازاتها بود.