به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه ۲۳ مهرماه در حالی چاپ و منتشر شد که افزایش محدودیت دریافت شناسنامه ایرانی، طرح آمریکا و اسرائیل برای کوچ اجباری مردم غزه، دیدار رهبر انقلاب و شیخ زکزاکی، وخامت کیفیت هوای کلانشهرها و ایران در رتبه ۲۱ اقتصاد جهان در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
هادی محمدی طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جوان با تیتر سعی مأیوسانه و جنایتکارانه برای جبران شکست نوشت: عملیات طوفانالاقصی آنچنان برقآسا و پیشدستانه و هجومی و با برنامهریزی از صبح شنبه گذشته آغاز شد که تا ۴۸ ساعت تمام شهرکها و پایگاههای نظامی و اطلاعاتی تلآویو در حاشیه غزه در کنترل مقاومت قرار داشت و صهیونیستها تلفات و خسارات کمرشکنی را متحمل شدند. موشکهای مقاومت از همان ابتدا بهجز اهداف پیرامون غزه به شهرهای مهم اشدود و عسقلان و سپس تلآویو و جنوب قدس شرقی و فرودگاه بنگورین سرازیر شده و وحشت و رعب را بر جامعه صهیونیستی و فروپاشی مؤسسات نظامی و اطلاعاتی را در یک شکست زودهنگام بر آنها مسلط کردند. سردرگمی در اسرائیل تاحدی بود که تحرک نتانیاهو با کاخ سفید و کشورهای غربی از روز سوم آغاز شد و با اینکه روابط سردی با بایدن داشت روزانه چهار بار با کاخ سفید تماس گرفته و درخواست کمک نظامی و اطلاعاتی و تسلیحاتی و سیاسی کرد.
امریکا برای پوشش دادن به نیازهای حمایتی لابی صهیونیستی ژست حمایت از نتانیاهو گرفت و عملاً اداره جنگ در غزه را بهعهده گرفت. دلیل این بود که فروپاشی روحیه نظامیان و جامعه صهیونیستی تاحدی بود که نیازمند حضور امریکا در کنار خود بودند و تاب و توان لازم را برای ادای وظایف خود نداشتند. درکنار فعال شدن بمبارانها علیه غزه که حدسوگمانهایی جدی درباره مشارکت نظامیان امریکایی در بمباران وحشیانه غزه وجود دارد، بهتدریج بر شدت بمبارانها افزوده و بر بخشی از مناطق پیرامون غزه مسلط شدند، درحالی که اهالی این مناطق کاملاً تخلیه شدند و طی روزهای پس از آن به کرات تیمهای عملیاتی مقاومت، به این مناطق هجوم برده و درگیری در شهر مهم سدیروت در شمال شرقی غزه تا روز پنجم ادامه داشت. به موازات شدت بخشیدن به قتل عام مردم و ویرانی منازل مسکونی در غزه، یک طرح خطرناک توسط امریکا و انگلیس در دستور کار قرار گرفت تا ضمن تأمین مهمترین نیاز نتانیاهو در پیروزی در غزه برای جبران شکست بیسابقه در عملیات طوفانالاقصی، یک طرح اشغالگرانه صهیونیستی که آرزوی جناحهای افراطی و مختلف جامعه صهیونیستی است با عنوان ترانسفر و کوچ اجباری تمامی شهروندان فلسطینی غزه به صحرای سینا، با بهانه امنیت مردم و جداسازی از مقاومت در دستور کار قرار گرفت. هدف این طرح این بود که با تخلیه اجباری مردم، زمینه برای ویرانی کامل غزه و سپس حمله زمینی فراهم شود که طی رایزنی با کشورهای سازشکار عربی، با مخالفت روبهرو شد و از صبح جمعه دستور کار دوم و پلن B را با مهلت ۲۴ ساعته به مناطق شمالی غزه و شهر غزه برای فرار به جنوب غزه و تخلیه آن دنبال کردند و با استمرار در بمبارانهای جنایتکارانه و پاکسازی نژادی، زمینه عملیات زمینی را فراهم کنند و ابزار تکمیلی این بمبارانها، قطع تمامی مواد غذایی، آب و ادویه و برق و اینترنت و نیازمندیهای حیاتی، شرایط تسلیم مردم و مقاومت را مهیا کنند. رایزنیهای بلینکن با کشورهای منطقه و عربستان به جایی نرسیده و مردم نیز تابهحال مقاومت کردهاند و سختترین شرایط جنایت جنگی و پاکسازی نژادی و فقدان همه نیازمندیهای حیاتی را تحمل میکنند. نشانههایی وجود دارد که امریکا، حمله زمینی را از دستور کار خارج کرده و امیدوار است با استمرار بمبارانهای گسترده و وحشیانه با اطلاعات ماهوارهای امریکا و توسط اسرائیل و همه محرومیتها علیه مردم غزه، تسلیم و شرایط اجباری کوچ آماده و امکان پیروزیسازی نتانیاهو علیه مقاومت فراهم شود یا از شرایط استیصال مردمی و مقاومت برای امتیازگیری در مذاکرات توقف جنگ استفاده نماید.
فشارهای بینالمللی و مردمی و مؤسسات بینالمللی، در کنار آمادگی مقاومت منطقهای برای ادای وظیفه انسانی و مشروعیت مقاومت علیه صهیونیستها و مداخله بازدارنده، طرح شیطانی امریکا و صهیونیسم را که ناقض تمامی قواعد حقوق بینالمللی است، نقش بر آب کرده است. مردم غزه در یک پایداری ستودنی و مظلومانه در کنار مقاومت عزتمند و پیروز خود ایستادهاند، بهطوری که موجب سرافکندگی تمامی مؤسسات بینالمللی ساکت و منفعل شده است.
«جهانصنعت» در ستون نقد روز شماره امروز خود به موضوع وزارت جهاد بازرگانی پرداخت و نوشت: - تعارض واردات مواد و محصولات غذایی و کشاورزی مثل برنج، شکر، نهادههای دامی و گوشت قرمز با تولید داخلی این کالاها داستانی تاریخی و البته بیشتر به تراژدی میماند. پیش از ادغام وزارتخانههای بازرگانی و صنایع و نیز پیش از ادغام وزارتخانههای جهاد سازندگی و کشاورزی، تکلیف بازرگانی و تولید معلوم بود. وزارت بازرگانی مدیریت و مسوولیت تنظیم بازار را برعهده داشت و دو وزارتخانه جهاد سازندگی و کشاورزی مدیریت عالی بخش تولید را برعهده داشتند. پس از ناکارآمدیهای دولت اول محمود احمدینژاد که بازار کالاهای کشاورزی به ویژه شکر را از تعادل خارج و نابسامانی بزرگی در آرایش کشت محصولات زراعی پدید آورد، مجلس وقت برای تنظیم بازار، قانونی تصویب کرد که بازرگانی خارجی محصولات کشاورزی را به وزارت جهاد کشاورزی واگذار کرد. پس از این داستان بود که در وزارت جهاد کشاورزی بخش بازرگانی نیرومند شد و بسته به اینکه وزیر چه کسی باشد تعادل در مدیریت تولید و بازرگانی خارجی به نفع بازرگانی خارجی شد. این داستان و دست بهدست شدن اختیارات بازرگانی خارجی به ویژه واردات نهادههای دامی، برنج و شکر که سالانه بیش از ۱۲میلیارد دلار ارزش دارد یکجوری وسوسهبرانگیز شده و قدرت فوقالعادهای به حساب میآید.
به نظر میرسد وزارت جهاد کشاورزی در حال حاضر و در دولت سیزدهم با وجود تغییر در بالاترین سطح مدیریت هنوز از این ذهنیت که وزات مربوطه و وزیر باید دنبال مدیریت عالی تولید باشند، جا نیفتاده و مسائل بازرگانی بر مسائل تولیدی سایه افکنده است. بهطور مثال وزارت جهاد کشاورزی با وجود سپری شدن روزهای پشتسرهم هنوز توانایی آن را به دست نیاورده تا قیمت تضمینی اصلیترین محصولات زراعی را تعیین کند و قدرت مجاب کردن سازمان برنامه برای تنظیم و متوازنسازی تولید و بازرگانی را ندارد. مدیران وزارت جهاد کشاورزی هنوز دولت را نیز متقاعد نکردهاند باید ارز مورد نیاز برای زنجیره غذایی دام و طیور را به طور کامل پرداخت کند. وزارت جهاد کشاورزی نیازمند تصمیمگیرانی دلاورتر هستند تا بتوانند در معادله تولید داخلی و نیز واردات توازنی ساختاری تعریف و آن را با قدرت به دولت ارائه کرده و از این برنامه دفاع علمی- کارشناسی داشته باشند.
آیا وزارت جهاد کشاورزی طرحی برای افزایش بازدهی درهکتار محصولات مهم زراعی را تهیه کرده و به کشاورزان و سازمانهای آموزشی- ترویجی خود اعلام کرده است؟ وزارت جهاد کشاورزی باید بیشتر از اینکه شانهبهشانه تجارت پیش برود و تجارت خارجی را در کانون توجه قرار دهد، بهتر است به مدیران و علاقهمندان به اقتصاد سیاسی کشاورزی و نیز به کشاورزان توضیح دهد برای بخش تولید چه برنامه قابل اجرایی تهیه کرده است.
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز خود نوشت: یکی از عوارض منفی حوادث این روزهای فلسطین، غافل شدن از حوادث دیگر و رشد یافتن بعضی نارواهاست. در سطح بینالمللی غفلت از جنگ اوکراین که میتواند فرصتی به آغازکننده تهاجم نظامی به این کشور برای تجدید قوا و انجام اقدامات مورد نظر را بدهد و در سطح داخلی کشورمان، استمرار ورود سیلآسای اتباع غیرمجاز افغان و فقدان نظارت بر آنها از جمله این عوارض منفی هستند.
متاسفانه در برابر هشدارهای دلسوزانه و خیرخواهانه اصحاب رسانه، فعالان سیاسی و جامعه شناسان که فقدان نظارت بر ورود اتباع افغانی و جولان دادن آنها در نقاط مختلف کشورمان را یک خطر مهم میدانند، بعضی از مسئولین، که مسئولیت نظارت بر امور اتباع بیگانه برعهده آنهاست، این هشدارها را نوعی افغان ستیزی دانسته و حتی آن را متهم به وابسته بودن به گروهک منافقین کردهاند!
این احتمال وجود دارد که منافقین هم در ماجرای اتباع بیگانه و مشخصاً اتباع افغانستانی اهدافی را دنبال کنند، ولی حتی اگر چنین چیزی وجود داشته باشد، نباید آن را بهانهای برای چشمپوشی بر واقعیت تلخی قرار داد که اکنون از ناحیه ورود سیلآسای اتباع غیرمجاز افغانستانی به کشورمان در حال گسترش است و کشور را به شکل بیسابقهای تهدید میکند. مسئولان نظارتی و امنیتی باید از هشدارهای خیرخواهان استقبال کنند و بر تلاشهای خود در جهت نظارت بر ورود، رفتارها و سفرهای داخلی اتباع بیگانه بیفزایند و برای کسب موفقیتهای بیشتر در این زمینه از مشورت و اظهارنظر اصحاب رسانه، فعالان سیاسی، جامعه شناسان، اساتید دانشگاه و نویسندگان حداکثر بهره را ببرند.
پیشنهاد میکنیم مسئولان ارشد کشور به صورت ناشناس و بدون تشریفات و پسفنگ و پیشفنگ به شهرهای مختلف سفر کنند و به میان مردم بروند و از نزدیک به میزان حضور افاغنه در جامعه ایرانی پی ببرند و با رفتارها و عملکردهای آنان آشنا شوند. اگر فرصت این کار را در سطح گسترده کشوری ندارید، به همین تهران و حداکثر شهرری و مناطق جنوب تهران سری بزنید تا از عمق فاجعهای که در راه است مطلع شوید. این واقعیت را هم باور کنید که با چشم خود دیدن و با گوش خود شنیدن، تفاوت زیادی با خواندن گزارشهای اطرافیان و دستگاهها دارد. «شنیدن کِی بود مانند دیدن» را برای چنین روزهائی گفتهاند.
بهیچوجه نمیخواهیم بگوئیم ما ایرانیان نباید از مردم افغانستان در کشورمان میزبانی کنیم. ما ایرانیان این کار را چند دهه است که انجام میدهیم و در استقبال و پذیرائی از پناهندگان افغانستانی به کشورمان کارنامه درخشانی داریم. معتقدیم که این میزبانی را تا زمانی که لازم باشد و تا وقتی که مشکلات افغانستان بطور کامل حل شود باید انجام بدهیم. نکتهای که هشدار دهندگان این روزها درصدد جا انداختن آن در ذهن مسئولین هستند اینست که هجوم بیسابقه اتباع افغانی به کشورمان آنهم در شرایطی که میدانیم گروه تکفیری – تروریستی طالبان برخلاف لافهای دوستی که میزند اهداف شومی دارد و برای اجرای توطئههای آمریکا در ایران برنامه دارد، چنین هجومی باید مسئولین کشورمان را به فکر ایجاد موانعی برای ورود این افراد و بازگرداندن آنان بیاندازد. خود مسئولان اعتراف میکنند که چند میلیون افغانی غیرمجاز در ایران حضور دارند. آیا با توجه به احتمال خطری که از ناحیه دشمنان امنیت ما وجود دارد، ما حق داریم نسبت به حضور چند میلیون افغانی غیرمجاز که احتمال وابسته بودن بسیاری از آنها به طالبان وجود دارد بیتفاوت باشیم؟!
ممکن است مسئولان نظارتی و امنیتی ما به طالبان خوشبین باشند و وقایعی از قبیل آنچه در مشهد و شاهچراغ رخ داده است را به نوعی توجیه کنند و درصدد تطهیر طالبان برآیند. با اینحال، آیا احتیاط کردن در مورد خطری که بسیاری از دلسوزان و حتی صاحبنظران خود افغانستان گوشزد میکنند و درباره آن هشدار میدهند یک ضرورت نیست؟!
ما اکنون در تمام شهرها و حتی روستاها در شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز کشورمان شاهد حضور غیرعادی افغانیهای غیرمجاز و رفت و آمدها و حتی سلطه آنان بر کسب و کار و امور اقتصادی کشورمان هستیم. آیا این واقعیتها را نباید هشدارهای جدی تلقی کنیم؟! مطمئن باشید به گردن این و آن انداختن جریان مخالفت با اتباع افغانی غیرمجاز، هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد و چه بسا روزی فرا برسد که از این فرافکنیها پشیمان شوید که البته در آن زمان، پشیمانی سودی نخواهد داشت.