به گزارش «تابناک» روزنامه های امروز سه شنبه 16 آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که لزوم افزايش فشارهاي سياسي به امريكا و رژيم صهيونيستي، پیام آمریکا به ایران در ارتباط با غزه چیست؟، سفر سودانی و انتقال پیام آمریکا و بورس در انتظار خروج از رکود در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:
غلامرضا صادقیان سردبیر روزنامه جوان با عنوان امریکا به جای پیام به ایران نگران «المدنی مقابل المدنی» باشد! نوشت: وزیرخارجه امریکا با جلیقه ضدگلوله به عراق میرود تا لابد از دولتمردان این کشور بخواهد در سفری که انجام شد، پیام امریکا را شامل «ما را نزنید» و مقداری تهدید به ایران برسانند، اما این روند به سه دلیل ناقض خود است! و امریکا اکنون باید وقت خود را برای فهم و اندازهگیری قاعده مذکور در سخنرانی نصرالله با نام «المدنی مقابل المدنی/شهروند دربرابر شهروند» مصروف کند؛ قاعدهای که بیشتر رسانهها و تحلیلگران غربی بهدلایل مشخص آن را مسکوت گذاشتند!
دلیل اول بیفایدهبودن پیام امریکا به ایران این است که وقتی با جلیقه ضدگلوله به عراق میروند، یعنی پذیرفتهاند وسط میدان جنگی که خود برافروختهاند، قرار گرفتهاند و حتی خیال آسودهای از نیروهای امنیتی عراق ندارند. پس چطور هم جنگ را میافروزند و هم انتظار دارند آنها را نزنند؟! انتظار میرود اول آتشبس شود که قول آن را در پیامها به ایران دادهاند. دوم، وقتی برای انتقال پیام مجبور به اتخاذ چنین روند دشواری هستند و نمیتوانند مستقیماً و مانند دهههای پیش که با یک تلفن دنیا را تنظیم میکردند، عمل کنند، نباید انتظار موفقیت این روند را هم داشته باشند؛ و سوم، همینحالا امریکا دقیقاً در انجام چه تغییری در جهان پیرامون غزه موفق بودهاست که به موفقیت پیام خود به ایران امید داشته باشد؟!
امریکا طوفانالاقصی را بلافاصله با این پیام دنبال کرد که «ایران نقشی نداشته و حتی باخبر هم نبوده»، زیرا درغیراین صورت باید اولاً به افکارعمومی خود پاسخ میداد که اگر کار ایران است، چرا سراغ ایران نمیرود! و درثانی پذیرش شکست از گروه کوچک و محاصرهشده حماس برای امریکا آسانتر و قابلهضمتر از پذیرش شکست از ایران قدرتمند است، زیرا توجیه آن سادهتر است! اما حالا برای کنترل مقاومت و برخلاف آن اظهارات علنی، پیامهای مخفی به ایران میفرستد. پاسخ ایران قبلاً دادهشده که «ما قیمومتی بر نیروهای مقاومت وقتی آنان را و کودکانشان را بمباران میکنید، نداریم»؛ و پاسخ صریحتری در سخنرانی سید حسن داده شد که نهتنها نیروهای نظامی امریکا و اسرائیل در هیچکجا امن نخواهند بود، بلکه اگر زنان و کودکان فلسطینی را که مثل مرغپرکنده از اینسو به آنسوی «قفسغزه» میدوند و پناهی ندارند، بمباران کنند، شهروندان امریکایی نیز نه فقط در لبنان که در هیچ کجای جهان در امنیت نخواهند بود. دبیرکلحزبالله قاعده «المدنی مقابل المدنی» را درست
وقتی بر زبان آورد که به امریکاییها خاطرات شکست دهه ۸۰ را که حملات انتحاری علیه امریکاییها در لبنان شدت گرفته بود، یادآوری کرد. به نظر میرسد سید حسن میخواهد به امریکا بفهماند دامنه جنگ و دامنه کشتن شهروندان فقط در قفسغزه نیست و آن را امریکا تعیین نخواهد کرد. حال با این قاعده، تلاش امریکا برای بهسلامتعبوردادن پایگاههایش در سوریه و عراق، در حاشیه قرار میگیرد.
امریکا اکنون با سه دشواری دیگر هم روبهروست که هر سه بهنحوی با شهروندان امریکایی مرتبط است. اول، اقتصاد اسرائیل با طولانیشدن جنگ به رکودی رسیده است که دیروز فایننشال تایمز آن را یادآور اتفاقات پساز همهگیری کرونا دانست و نوشت «صدها شرکت اسرائیلی در معرض ورشکستگی قرار دارند و دولت حمایتی را که وعده داده بود ارائه نکرده است، بلکه مردمش را رها کرده، تولیدکنندگان غرامت نگرفتهاند و با شوک مالی مواجهاند». جور این اقتصاد فروپاشیده را باید مالیاتدهندگان امریکا به دوش بکشند. دوم، وضعیت اسیران اسرائیل است که در میان آنان امریکاییها نیز هستند و امریکا مطلع شده اسرائیل برنامهای برای آزادی آنان ندارد و بر نابودی حماس متمرکز شده است. فرض کنیم مرگ ۶۰ نفر از آنان در بمبارانها که حماس اعلام کرده، جنگروانی باشد، نمیتوان غزه را اشغال و حماس را با گاز اعصاب در تونلها نابود کرد و اسیران در همان تونلها یا در آخرین لحظات زنده بمانند. این وضعیت شکست سنگینی برای امریکا خواهد بود؛ و سوم، این جنگ اگر همینالان تمام شود، پذیرش شکست صددرصدی با صدای بلند و آشکار است و اگر ادامه یابد، دیگر هرگز بهمعنای واقعی تمام نمیشود! به اطراف جهان نگاه کنید! دنیا بهصدا درآمده است و به بازماندگان فلسطینی حق میدهد که تا زمان باقی است انتقام خود را از امریکاییها چه نظامی و چه شهروند بگیرند. گمان میکنم امریکا نیز بهرغم مسکوتگذاشتن موضوع، پیام شهروند در برابر شهروند را دریافت کرده است، نشانهاش هم پوشیدن جلیقه در یک دیدار دیپلماتیک!
محسن پیرهادی طی یادداشتی در شماره امروز رسالت نوشت: یک. تعداد شهدای غزه از مرز ۱۰ هزار نفر گذشته است. این گزاره بدان معناست که در مقیاس جمعیت تقریبا دو میلیونی غزه، از هر ۲۰۰ نفر، یک نفر در ماه گذشته حذف فیزیکی شده است. این غیر از دهها هزار مجروح، قطع برق، تحریم سوخت و نابودی تمام تأسیسات خدماتی و درمانی غزه است. آنچه در غزه در حال وقوع است، رکوردهای جدیدی از ریختن بمب در مساحت کم در جهان را جابجا کرده است. برخی نقاط غزه کاملا با خاک یکسان شده و در اثر حملات بیولوژیک، بیماریهای متعددی رواج یافته است.
دو. ارتش رژیم صهیونیستی در پی کوچ اجباری فلسطینیان از غزه به سمت سرزمینهای جنوبی و بهویژه مصر است. از جمعیت دومیلیونی غزه، تا این لحظه ۱/۵ میلیون نفر آواره شدهاند اما کوچ نکردهاند. مردم غزه در محلههای خود ماندهاند و به بیمارستانها و مراکز درمانی پناه بردهاند که البته رژیم اشغالگر آن مکانها را هم زیر آتشگرفته است. زن و مرد و پیر و جوان، تصمیم گرفتهاند در شهرهای خود بمانند و آنچه درگذشته اتفاق افتاد را دوباره تجربه نکنند. آنها میدانند که مهاجرت از غزه، قطعا بیبازگشت است و سرانجامی همچون فلسطینیان ساکن اردوگاهها در کشورهای لبنان و سوریه و اردن خواهد داشت.
سه. رژیم صهیونیستی پیشازاین و بر اساس پیمان اسلو موظف بود غزه را تخلیه کرده و به تشکیل دولت مستقل فلسطینی تن دهد، اما با نقض پیمانی که خود امضا کرده بود، در سرتاسر اطراف غزه، از بیت لاهیا گرفته تا مرز مصر، شهرکهای نظامی-مسکونی بناکرده که به غلاف غزه مشهور شدهاند. اکنون شمشیر آخته غزه از غلاف بیرون آمده است. غزه در خون نشسته و تقریبا با خاک یکسان شده اما همچنان از سوی آن به شهرها و شهرکهای
صهیونیست نشین، راکت و موشک پرتاب میشود. این سطح از مقاومت چیزی شبیه به معجزه است. در این سرزمین محدود که محصور بین رژیم غاصب و دریاست و جز گذرگاه تنگ رفح، ارتباطی با بیرون ندارد، چه اتفاقی در حال رخ دادن است و موشکها از کجا پرتاب میشود.
چهار. نیروهای ارتش اشغالگر از شمال و شرق وارد غزه شدهاند.
هم ارتباط شمال غزه با دریا را محدود کردهاند و هم اتصال شمال و جنوب غزه را بستهاند اما هر از چند ساعت در یک کمین گرفتارشده و چند نفرشان هلاک میشوند. جنگ نامتقارن و ناهمتراز رزمندگان باایمان مقاومت و غاصبان صهیونیست، از قضا به سود مقاومت در حال رقم خوردن است. آنجا که سربازان اسرائیلی بهصورت زمینی ورود کنند، دیگر از گزند حملات هوایی سنگین در امان خواهند بود و بمبهای شیمیایی و فسفری ریخته نخواهد شد. از سوی دیگر در جنگ شهری و کوچه به کوچه، گروههای جهادی موفقتر عمل خواهند کرد.
پنج. مهمترین نکته آنکه اراده غزه نشکسته است. هرچه هست، تاب و تحمل و فریاد بر سر دشمن غاصب است. از پدری که شهید شده، چند فرزند بهجامانده که حالا باانگیزهتر از پدر به مقاومت برخاستهاند. از دل آوارهای غزه، نسلی سر برآمده که به قول امام خمینی (ره) به تعداد جوانانش تفنگدار دارد. رزمندگان غزه دیگر تنها نیروهای مشخص نظامی نیستند بلکه یک ارتش میلیونی در حال شکلگیری است و دقیقا از همین روست که اسرائیل با جستجوی زمینی در غزه، به اهداف خود نمیرسد. این همان ایده بسیج میلیونی است که پیشازاین در ایران و عراق و سوریه و یمن هم در قالبهایی همچون حشدالشعبی و قوات الدفاع الوطنی موفق بوده است. از دل غزه، بسیجی میلیونی و جریانی در حال شکلگیری است که نهتنها باریکه غزه، بلکه کل سرزمین فلسطین را آزاد خواهد کرد و حتی به کمک همسایگان خواهد شتافت. نسل امروز، هرچند دردکشیده، اما دیگر اهل بازی خوردن در سیاستهای ظاهرا دو دولتی و باطنا اسرائیلی و پیمانهای یکسویه تحمیلی نیست. نسل امروز، نسل طلایی فلسطین است.
کوروش احمدی دیپلمات پیشین طی یادداشتی در شماره امروز شرق با عنوان ما ایرانیان و مسئله فلسطین نوشت: طی یک ماهی که از شروع نبردی دیگر در رویارویی 75ساله فلسطین و اسرائیل میگذرد، شاهد بحثهای گستردهای بین دولتها، نهادهای غیردولتی و نیز مردم در همه جوامع، از جمله ایران، در این مورد بودهایم. بحث در ایران در حد بحثی ساده راجع به نبرد جاری محدود نمانده و ابعاد گستردهتری در ارتباط با تحولات داخلی در ایران و رابطه بین مردم و حکومت نیز یافته است. به این دلیل، با طیفی از موضعگیریهای متضاد از همه نوع از راست راست تا چپ چپ بین ایرانیان مواجه هستیم که در کشورهای اسلامی بینظیر است. بیتفاوتی مشهودترین واکنش اکثر ایرانیان به این بحران است. این بیتفاوتی قابل درک است، اما قابل دفاع نیست. قابل درک است چراکه از مردمی که مطالباتشان بیجواب میماند، مشکل میتوان انتظار توجه به دغدغههای حکومت را داشت. اما قابل دفاع نیست چراکه مسئله فلسطین در درجه اول برای چیستی و کیستی تکتک ما و آینده سیاستورزی و نقش قانون و اخلاق در سیاست داخلی ما مهم است. برای بحث در این مورد مانند هر مورد دیگر سه مبنا و معیار قابل تصور است: عقلانیت، اخلاقیت و قانونیت. این مبانی و معیارها ایجاب میکنند که صرفنظر از مسائل داخلی و رابطه ایران با فلسطینیها، هر ایرانی حداقل در فردیت خود نسبت به مردم فلسطین احساس همدردی داشته باشد.
عقلانیت حکم میکند که بدون حل عادلانه مسئله فلسطین آرامش و ثبات در خاورمیانه همچنان دور از دسترس خواهد ماند. اثرات مثبت حل اصولی این مسئله از طریق ایجاد یک کشور فلسطینی میتواند شامل تمام منطقه، از جمله کشور ما شود.
اخلاقیت حکم میکند که نمیتوان و نباید نسبت به رنجهای مردم فلسطین بیاعتنا بود. راستگرایان افراطی اسرائیل با نفی حق تعیین سرنوشت برای مردم فلسطین مانع تشکیل کشور فلسطین هستند. آنها همچنین حاضر به دادن حقوق شهروندی به فسطینیها در داخل یک کشور واحد مرکب از یهودیان، مسلمانان و مسیحیان نیز نیستند؛ چراکه جمعیت قابل توجه مسلمانان و مسیحیان و نیز بالاتربودن نرخ رشد جمعیت آنها را در تعارض با ماهیت یهودی اسرائیل میدانند. صهیونیستهای افراطی به این ترتیب در پی آن هستند که ضمن ضمیمهکردن اراضی اشغالی فلسطینی و «فلسطینیزدایی» در این مناطق، هیچ حقوق شهروندی برای فلسطینیها قائل نشوند و در صورت امکان آنها را از نوار غزه، ساحل غربی و شرق بیتالمقدس اخراج کنند. نفی حقوق شهروندی فلسطینیها عملا موجب شکلگیری یک رژیم آپارتاید از رود اردن تا دریا شده که امری کاملا غیراخلاقی است. دولتهای متعدد اسرائیل از میانه دهه 1990 تاکنون به تدریج در جهت ایجاد چنین رژیم آپارتایدی کوشیده و از جمله با توسعه شهرکهای یهودینشین در ساحل غربی و افزایش مستمر جمعیت این شهرکها در پی قراردادن فلسطینیها و جامعه بینالمللی در برابر عمل انجامشده بودهاند. اسرائیل به نحوی سازمانیافته از طریق ارتش خود و نیز خشونت مستمر شهرکنشینان یهودی مسلح علیه فلسطینیها و ایجاد صدها ایست بازرسی در ساحل غربی و تبدیل نوار غزه به یک زندان بزرگ روباز، به قول عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر، رنجی مدام و دورنمایی تیره را به مردم فلسطین تحمیل کرده که نمیتواند نتیجهای جز مقاومت مسلحانه در برابر اشغالگر داشته باشد.
حقوق بینالملل و اجماع جامعه بینالمللی برای مردم فلسطین حق تعیین سرنوشت و برخورداری از حقوق شهروندی قائل است و آنها را محق به مقاومت در برابر قدرت اشغالگر میداند. آمریکا و اکثر کشورهای اروپایی از تجاوزات اسرائیل علیه نوار غزه بر اساس آنچه «حق اسرائیل به دفاع از خود» میخوانند، حمایت میکنند. اما جامعه بینالمللی از طریق صدها قطعنامه شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل و نیز رأی مشورتی دیوان دادگستری بینالمللی در سال 2004 نوار غزه و ساحل غربی به شمول بیتالمقدس شرقی را همچنان مطابق تعریف مندرج در ماده 42 کنوانسیون چهارم ژنو «تحت کنترل مؤثر دشمن خارجی»، یعنی تحت اشغال اسرائیل میداند. بنابراین، اسرائیل به عنوان کشور اشغالگر نمیتواند مناطقی را که تحت اشغال دارد، به عنوان کشور خارجی معرفی و به بهانه دفاع از خود بارها آنها را هدف حمله قرار دهد. از آنجا که مردم فلسطین تحت اشغال قرار دارند، مطابق عرف بینالملل، از جمله پروتکل الحاقی کنوانسیون چهارم مورخ 1949 حق مقاومت مسلحانه در برابر اشغالگر را دارند. البته بدیهی است که مقاومت مسلحانه در برابر اشغالگر نیز باید با رعایت حقوق بینالمللی بشردوستانه انجام شود و از جمله در جریان آن غیرنظامیان باید از تعرض مصون باشند. به علاوه، اصل عرفی حق دفاع از خود که در قالب ماده 51 منشور ملل متحد تدوین شده، به یک کشور حق دفاع از خود در برابر حملهای را که از سوی یک کشور دیگر انجام شده است، میدهد؛ در صورتی که مناطق اشغالی فلسطین «کشور خارجی» نیستند، بلکه مردم تحت اشغال هستند. به علاوه، هر اقدامی در دفاع از خود باید «متناسب» و «همراه با تفکیک مناطق نظامی و غیرنظامی از هم» باشد و شکل «مجازات دستهجمعی» نداشته باشد. همه این قواعد در جنگ جاری توسط اسرائیل نقض میشود.