به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه سیزدهم مهرماه در حالی چاپ و منتشر شد که راهیابی پرسپولیس به فینال لیگ قهرمانان آسیا با شکست النصر برای دومین بار با تیترهای عمدتا کنایی به ماجرای محرومیت آل کثیر و نیز سخنان روز گذشته رئیس جمهور درباره بهتر بودن وضعیت اقتصادی ایران از آلمان و جرایم کرونایی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
محمدحسین مهدویزادگان طی یادداشتی در شماره امروز وطن امروز نوشت: رئیسجمهور در تازهترین سخنان خود در جلسه ستاد ملی مبارزه با کرونا تاکید کرد: «امروز آمار وضع اقتصادی آلمان نشان میدهد اقتصادشان منفی ۲/۵ درصد کوچکتر شده است، اقتصاد ما شرایط بهتری دارد و رشد اقتصادی بدون نفت ما تا پایان سال، مثبت خواهد شد».
باید به استحضار آقای روحانی و دولت محترم برسانیم متوسط نرخ تورم آلمان در سالهای ۱۹۵۰ تا ۲۰۱۹ برابر با ۳۷/۲ درصد بوده است. آخرین نرخ تورم در آلمان نیز ۳۵/۱ درصد است. هر چند اقتصاد آلمان در سال ۲۰۲۰ میلادی تحت تاثیر شیوع ویروس کرونا کوچکتر شده است، اما دولت غیریکدست و ائتلافی آلمان (متشکل از ۲ حزب سنتی مخالف دموکرات- مسیحی و سوسیال- دموکرات) توانسته است مانع افزایش افسارگسیخته قیمتها، به سبک و سیاق کشور ما شود!
یک: متأسفانه بر اساس گزارش رسمی بانک مرکزی، شهریورماه سال جاری قیمت هر مترمربع مسکن در تهران با بیش از ۹۱ درصد افزایش نسبت به شهریورماه سال گذشته مواجه شده است.
از سوی دیگر، اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان و تحلیلگران حوزه بازار بورس نیز معتقدند افت اخیر بازار سهام، آن هم به دلیل دخالت دولت در تعیین شاخص بورس، با تحلیلها و محاسبات تکنیکال تناسب نداشته است. بهتر است از بازارهای ارز، سکه و خودرو نیز سخنی به میان نیاوریم، زیرا افزایش ثانیهای قیمتها در این بازارها، نیازی به مصداقیابی و اثبات ندارد!
دو: قطعا آقای روحانی و همراهان ایشان بخوبی میدانند «پذیرش روشهای مبنایی خطا»، نخستین گام برای «گذار از بحران» محسوب میشود. اگر چه لعن و نفرین ملت ایران بر ترامپ کرونایی و بازیگران عهدشکن اروپایی به قوت خود باقی است، اما این موضوع دلیلی موجه برای ارسال نشانههای نادرست از سوی دولتمردان ما نیست!
صورتمساله کاملا مشخص است: دولت محترم بین سالهای ۹۲ تا ۹۴، اقتصاد کشور را معطل مؤلفهای به نام «برجام» کرد. متعاقبا، توافقی که «قابلیت ابطالپذیری فوری» آن کاملا محرز و مشخص بود، به سنگ بنا و «نقطه ثقل» معادلات اقتصادی- سیاسی کشور تبدیل شد. در آن زمان، هر اندازه دلسوزان و منتقدان به دولت درباره عواقب و تبعات این «محاسبه خطرناک» هشدار دادند، هیچکس پاسخگو نبود. حتی منتقدان با بدترین الفاظ و کلمات، از سوی رئیس دولت و دیگر اعضای کابینه مورد اهانت و شماتت قرار گرفتند. آنها (منتقدان) متهم شدند خواستار «حصر ایران» و تحمیل دلار ۵ هزار تومانی (!) به مردم هستند!
در هر حال، آمریکا با یک حرکت ساده از برجام خارج شد و تحریمهای یکجانبه را علیه ایران وضع کرد. حتی پس از خروج واشنگتن از برجام، دولت به جای عبرتگیری از گذشته، روی مؤلفهای به نام «برجام اروپایی» سرمایهگذاری کرد و استراتژی «بازگشت به گذشته» را جایگزین استراتژی «تغییر قواعد اساسی بازی» کرد! اکنون، در آستانه برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، باز هم همان آدرسهای غلط به شهروندان مخابره میشود؛ اینکه اساسا دولت و سوءتدبیر و مدیریت نهادهای اجرایی کشور تاثیری در ایجاد و شیوع بحران اقتصادی نداشته و هر گونه بحران اقتصادی و اعتباری در کشور، مرهون تحریمهای یکجانبه آمریکاست!
البته شاید آقای رئیسجمهور در جملات اخیر خود، قصد داشتهاند با ملت ایران در این اوضاع بحرانزده و بیسابقه اقتصادی، شوخی کنند! اگر این گونه باشد، ایشان زمان مناسبی را برای شوخی با مردم در نظر نگرفتهاند، زیرا نگرانی از تورم لحظهای و افسارگسیخته، جایی را برای نشاندن لبخند بر لبان مردم باقی نگذاشته است.
روزنامه جهان صنعت طی یادداشتی در شماره امروز خود نوشت: آقای نوبخت قدیمیترین یار وفادار حسن روحانی در دولت به حساب میآید و روحانی به اندازهای او را امین خود میداند که دستکم سه وزیر را از کسانی که در سازمان برنامه و زیردست نوبخت بودند را لابد با معرفی وی به وزارت منصوب کرد. محمدباقر نوبخت به نظر میرسد رییستر از رییس کل بانک مرکزی و وزیرتر از وزیر اقتصاد باشد و بداند که نباید حرفهایی بزند که مغایر با حرفهای دیگر فرماندهان اقتصاد است، اما این عضوهای یازدهم در سفرهای منظم استانی در وعده دچار هیجان و احساس شده و برای اینکه نشان دهد ایرانیان بردبار و شکیبا و سلحشورند میگوید: در کشوری که ۱۲۰ میلیارد دلار درآمد ارزی برای تمشیت آموزش صرف میشد امروز با چند میلیارد دلار باید مقاوم بماند و ادامه میدهد. امروز حتی اجازه واردات یک کپسول دارو را به این ملت نمیدهند، هیچ بانکی حتی یک دلار هم با ما مبادله نمیکند. این حرفها علاوه بر اینکه با واقعیتهای دیگر و سخنان دیگر مقامهای اقتصادی تفاوت فاحش دارد به بازار ارز نیز علامت میدهد که باز هم در مسیر افزایش قیمت ارزهای معتبر میتوانید پیش بروید، زیرا اگر روزی روزگاری دلار قیمت پایینی داشت به این دلیل بود که ۱۲۰ میلیارد دلار ارز به کشور وارد میشد، اما حال فقط چند میلیارد دلار آن هم اگر بانکهای خارجی اجازه دهند که بنا به گفته نوبخت اجازه نمیدهند وارد شود. این حرف نوبخت به تولیدکنندگان نیز یادآوری میکند ممکن است در آینده همین میزان مواد اولیه و کالاهای واسطهای که میآمد نیز ممکن است نیاید و به این ترتیب به تولید صنعتی علامت میدهد مراقب کالای واسطهای که دارید باشید.
این سخنان رییس سازمان برنامهوبودجه برخلاف سخنان رییس کل بانک مرکزی است که گفته است: «صادرکنندگان هشت میلیارد دلار از تعهدات ارزی ایفا نشده خود را به چرخه اقتصاد کشور آوردهاند، بانک مرکزی با تمرکز بر تامین کالاهای اساسی، دارو و مواد اولیه موردنیاز واحدهای تولیدی، نیازهای اساسی و ضروری کشور را با تمام سختیها به خوبی و کفایت تامین کرده است.» همانطور که دیروز نیز در همین ستون نوشته شد انگار در دولت کسی به کسی نیست و معلوم نیست کی باید چه حرفی را کجا بزند و در مقابل کدام مدیر دیگر حرف او را تکمیل کند و در تایید سخنان همکارش چیزی بگوید. وقتی ناسازگاری در اندازههایی است که هر روز از درون دولت سخنان متناقض بیرون میآید باد بدون، چون و چرا پذیرفت یکی از دو نفری که درباره یک موضوع دوگونه گوناگون حرف میزند اصولا حرفهای همکار خودش را نمیشنود یا اینکه میشنود، اما حرف خودش را میزند. به نظر میرسد دستکم در حوزه اقتصاد چشم، چشم را نمیبیند و هر مدیری در بالاترین سطح ساز خود را کوک میکند. حرفهای امروز نوبخت که باطلالسحر حرفهای رییس کل بانک مرکزی بود، نشان داد فشار بر صادرکنندگان برای آوردن ارز در یک دوره کوتاه آنگونه که نوبخت میگوید کار آسانی نیست.
داریوش قنبری در سرمقاله امروز روزنامه آفتاب یزد با عنوان نمیتوانید کنار بکشید! نوشت: وضعیت امروز کشور به ویژه به لحاظ اقتصادی و معیشت مردم ناشی از دلایل مختلفی است، درحالی که میتوان تحریم را به عنوان مهمترین متغیر در این شرایط مورد توجه قرار داد، اما فاکتورهای دیگری را نیز نباید از یاد برد. یکی از عوامل مخرب بر اقتصاد کشور حضور ایران در لیست سیاه افای تی اف است که محصول عدم رای مثبت مجمع تشخیص مصلحت نظام به لوایح چهار گانه بهشمار میرود. در واقع از آنجایی که ایران در این سالهای اخیر تحت تحریم یکجانبه آمریکا قرار داشته و نه تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل، بنابراین به لحاظ حقوقی این فرصت برای سایر کشورها به ویژه دوستان ایران مهیا بوده که تا حدی مبادلات مالی با تهران داشته باشند.
، اما نپذیرفتن الزامات افایتیاف که در واقع خود یک بستر حقوقی در جهان به شمار میرود این چالش را ایجاد کرده که حتی کشورهایی مانند چین و روسیه نیز ریسک داد و ستد مالی با ایران را نپذیرند. این خود تحریمی در واقع ناشی از تصمیماتی است که تناسبی با شرایط بینالمللی ندارد و به عبارت دیگر تصمیمگیران تبعات تصمیم خود را دست کم گرفتهاند!
در این میان اصولگرایان که در بینتیجه ماندن لوایح افای تی اف نقشی ویژه دارندحالا در شرایطی که کشور در وضعیت پیچیده اقتصادی است به دنبال چیدن میوه انتخاباتی خود برای ۱۴۰۰ هستند و طبیعی است مسئولیت اقدام خود را نپذیرفته و مقصر تمام و کمال شرایط امروز را دولت معرفی کنند. هدف این جریان تنها دستیابی به ریاست جمهوری است بیآنکه توجه شود اساسا اگر هم اکنون یک رئیس جمهور اصولگرا بود چه کار میتوانست انجام دهد؟
وضعیت فراتر از آن است که با تغییر نامها بتوان اقدامی را انجام داد. از سوی دیگر درباره تحریمها نیز نباید فراموش شود بستر این تحریمها در دولت اصولگرای احمدینژاد شکل گرفت و مردم دست پخت این جریان را هم چشیده است و حافظهها به قدری ضعیف نیست که مدیریت جریان محافظه کار فراموش شده باشد. به عبارت بهتر اگرچه این جریان پول، رسانه و قدرت را در اختیار دارد و میخواهد وضعیت را طور دیگری نشان دهد، اما باید گفت نمیتوانید خود را از این وضعیت کنار بکشید و مسئولیتی را در این زمینه قبول نکنید. جریانی که حتی در ماههای ابتدایی برجام نیز تحت لوای دلواپسیم سنگ اندازیهای بسیاری داشت و سرانجام تلاشهای آنها همسو با کارشکنیهای واشنگتن شرایط امروز را رقم زد.