به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه هشتم آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شدند که رکورد جدید و سیاه مرگ کرونایی در ایران از یک سو و پیام رهبر انقلاب به جوانان فرانسه، اظهارات رئیس جمهور درباره محکومیت توهین به مقدسات و انبیای الهی و انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا و حواشی آن از سوی دیگر، در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
ژوبین صفاری در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان دو روی سکه مسئولیت دولت در قبال سرمایه بورسی مردم نوشت: زمانی که شاخص بورس به سرعت بالا میرفت عدهای در داخل و همچنین افرادی در خارج نسبت به حبابی بودن شاخص بورس هشدار میدادند. این هشدارها هرچند در پارهای از موارد با غرض ورزی و از سوی عدهای همراه با دلسوزی بود، اما درنهایت منجر به سقوط شاخص بورس طی یک ماه گذشته شد. با این همه، اما سهامداران بسیاری مدعی هستند که به واسطه حمایتها و تبلیغات دولت سرمایه خود را به دست بازار سرمایه سپرده اند چنانکه شخص رئیس جمهوری گفته بود که جای امن سرمایه گذاری در بورس است. حالا، اما روند شاخص تبدیل به بحرانی برای میلیونها سهامدار شده است.
هرچند در کنار این تبلیغات، کارشناسان در خصوص لزوم احتیاط سرمایه گذاری در بازار بورس همواره سخن گفته اند، اما سوال اینجاست در شرایط فعلی دولت در قبال سرمایههای مردم مسئول است یا خیر؟ پاسخ این سوال به نوع و شیوه مدیریت اقتصادی کشور بازمیگردد. درواقع آنچه در اقتصادهای توسعه یافته رخ میدهد مبتنی بر اقتصاد آزاد و غیر دولتی است.
در واقع اگر شخصی سهام شرکتی را خریداری میکند با علم به اینکه دولت عملاً دخالتی در بازار ندارد و البته صورتهای مالی شرکت قابل بررسی است اقدام به خریداری سهمی میکند؛ بنابراین تبعات احتمالی افت و یا سود آن با خریدار است. اما در اقتصاد ایران که همواره دولت و بخشهای مختلف حاکمیتی با اقتصاد پیوندی پیچیده دارند معادلات متفاوت است. در این شرایط اگر دولت اقدام به تشویق مردم برای سرمایهگذاری در بازار سرمایه میکند خواه به نیت مهار نقدینگی و یا بهکارگیری منابع در بخش تولید، در ازای آن لازم است تا با انواع سیاستگذاریها سعی در تعمیق سرمایههای مردم داشته باشد. این اتفاق، اما در بازار بورس کشور طی ماههای اخیر رخ نداد. تردیدی نیست که نقدینگی سرگردان در اقتصاد همواره به دنبال جا نماندن از تورم همیشگی در اقتصاد است. اگر دولت سیاست خود را بر سوزاندن سرمایههای سرگردان کرده است تا از بار تورمی در اقتصاد بکاهد درواقع نه تنها دست به یک اقدام غیراخلاقی زده که تبعات آن در سپهر اجتماعی و عمیقتر شدن اعتماد عمومی نسبت به دولت قابل چشم پوشی نیست. این اعتماد سوزی میتواند در آینده اگر در خوشبینانهترین حالت منجر به اعتراض عمومی نشود؛ منجر به یک عقب ماندگی بلندمدت در توسعه اقتصادی شود. به بیان دیگر برای پیشبرد اهداف اقتصادی دولت و حاکمیت ناگزیر از همراهی مردم هستند، اما این اعتماد بارها از سوی مسئولان با عملکردشان زیر سوال رفته است. این ماجرا در سوخت سرمایههای مردم در موسسات مالی و اعتباری به گونهای دیگر رخ داد، اما تفاوت آن با بورس در وسعت در برگیرندگی آن است که حالا میلیونها سهامدار را با خود درگیر کرده است.
ناگفته پیداست که اقتصاد ایران با چالشهای متعددی روبه روست که هر کدام از این چالشها به تنهایی یک بحران به حساب میآید، اما مسئله بورس در این وضعیت میتواند تبدیل به یک بحران تمام عیار برای مردم شود. در این وضعیت اگر وضعیت شاخص بورس به نقطه تعادلی بازنگردد نمیتوان از مردم انتظار داشت تا باور نکنند که دولت با بورس و ارز برای جبران کاستیهایش در بودجه بازی کرده است. اتهامی که گاه از سوی مردم شنیده میشود و البته هنوز نمیتوان به صراحت آن را تایید کرد.
علی تاجرنیا- طی یادداشتی در شماره امروز آفتاب یزد نوشت: در حالی به انتخابات آمریکا نزدیک میشویم که در هفتههای اخیر شاهد پررنگ شدن مباحثه بر سر نتیجه این انتخابات در محافل سیاسی ایران نیز بوده ایم. به ویژه اینکه برخی در هر دو جناح نتیجه انتخابات آمریکا را به وضعیت انتخابات ریاست جمهوری ایران در بهار ۱۴۰۰ نیز گره زده اند. در واقع بدترین رویکرد این است که جریانهای سیاسی در هرکشوری معادلات قدرت را برمبنای رویدادها در یک کشور دیگر دنبال کنند، اثر چنین رویکردی بیشتر منفی خواهد بود اگر با کشور مورد نظر سابقه بیش از چهار دهه خصومت نیز وجود داشته باشد.
جای تاسف است که مسئله انتخابات آمریکا نه تنها در میان مردم بلکه در بین سیاسیون که اصولا گروههای نخبه قلمداد میشوند نیز بیش از حد لازم مورد توجه قرار گرفته است. برخلاف تصوری که وجود دارد استراتژیهای سیاست خارجی ایالات متحده از اصول ثابتی تبعیت میکند هرچند که در مواردی تفاوتهایی در روش دیده میشود. به عنوان نمونه این ایده که اگر دموکراتها پیروز شوند تاثیر مثبتی بر شرایط ایران خواهد داشت چندان براساس منطق نیست چرا که جز دورهای مقطعی در ریاست جمهوری باراک اوباما، دموکراتها نیز همواره یک پای فشار بر تهران بودهاند و به عبارتی در رویکردهای کلان تفاوتی را شاهد نیستیم. از سوی دیگر به نظر میرسد این تاثیرپذیری از خارج موجب شده یک موضوع مهم فراموش شود اینکه به هرحال ما مدعی اتکای به آرا عمومی هستیم بنابراین توجه به افکار عمومی باید در صدر مسائل برای ۱۴۰۰ باشد و طبیعی است انتظارات مردم را باید مقدم بر پیشامدهای خارجی دانست. آنچه امروز چالش اصلی در صحنه سیاسی کشور است.
از دست رفتن اعتماد عمومی نسبت به مسئولان است، این موضوعی است که اگر برای رفع آن چارهای اندیشیده نشود در ۱۴۰۰ کمترین میزان مشارکت را شاهد خواهیم بود. نباید فراموش کرد ایران کشوری است که مشارکتهای بالای ۸۰ درصد را در انتخابات ثبت کرده و از آن به عنوان نشانهای برای تایید ساختار سیاسی بهره برده است، اینکه انتخابات در کشوری که دموکراسی در آن نهادینه شده است حدود ۵۰ درصد مشارکت داشته باشد متفاوت از این است که ما نیز خوشحال باشیم یا توجیه کنیم که مشارکت ۵۰ درصدی یا ۴۰ درصدی نیز کفایت میکند. به نظر میرسد همه احزاب و جریانها برای حل مشکل بیاعتمادی مردم باید گام بردارند و این مسیر با افزایش کارآمدیها میتواند میسر شود. بخشهایی که به دنبال تضعیف دیگر نهادها هستند در واقع بر روی شاخه نشسته و بن میبرند، در اصل اعتماد مردم که بزرگترین سرمایه هر حکومتی است را نشانه گرفته اند. به نظر میرسد جریانهای سیاسی به جای توجه به نتیجه انتخابات در آمریکا باید به این قبیل موضوعات توجه کنند.
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی با عنوان فلسفه وجودی این سازمانها چیست؟ نوشت: برگزاری جشن در یکی از مراکز تجمع مشهد همزمان با اوج شیوع ویروس کرونا در این شهر با محوریت سازمان تبلیغات اسلامی، اعتراضهای شدیدی را برانگیخته است. اخیراً نیز موضوع برگزاری راهپیمائی ۱۳ آبان با اصرار شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی مشکلساز شده بود که با هشدار مقامات بالا ظاهراً تا حدودی برطرف شده است.
در مورد مراسم جشن مشهد، تمام ارگانها و نهادها معترضند و میگویند بدون مجوز بوده و سازمان تبلیغات میگوید مجوز شفاهی داشتیم! سخنگوی وزارت بهداشت میگوید این کار، خلاف بوده و یک جنایت است، چون موجب ازدیاد سرایت کرونا میشود.
در مورد راهپیمایی ۱۳ آبان هم شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی اصرار بر برگزاری آن در سراسر کشور داشت، ولی مسئولین وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا بشدت با آن مخالفت کردند و برگزاری آن را خلاف ضوابط اعلام شده برای مقابله با کرونا دانستند.
در تهران و مشهد و چند شهر دیگر در ماههای اخیر، تجمعاتی به بهانههای مختلف عزا و شادی برگزار شدند که صاحبنظران بهداشتی آنها را نوعی قتلعام میدانستند و هشدار دادند که این تجمعات برای سلامت عمومی جامعه همانند سم مهلک است و حالا که مدتی از آن وقایع گذشته، با مرگ ۴۱۵ نفر در یک روز، درستی آن هشدار به اثبات رسیده است. بسیار عجیب است که مسئولان اصلی حفاظت از سلامت عمومی جامعه با صراحت اعلام میکنند برگزاری این قبیل تجمعات در حکم قتلعام مردم است ولی عدهای بدون اعتنا به این هشدارها هر کاری دلشان بخواهد انجام میدهند! از افراد عادی انتظار زیادی نمیتوان داشت، ولی سازمانهائی همچون سازمان تبلیغات اسلامی و شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی که فلسفه وجودیشان تقویت جبنههای معنوی جامعه است و هدایت فکری مردم را برعهده دارند، چرا نسبت به مصالح عمومی بیتوجهی میکنند؟
تردیدی وجود ندارد که تعظیم شعائر دینی اعم از برگزاری جشنها و سایر تجمعات لازم است، کمااینکه نشان دادن مخالفت با جرثومه فسادی مثل آمریکا از واجبات است، ولی تردیدناپذیرتر از اینها وظیفهایست که همگان بهویژه مسئولین در زمینه حفاظت از سلامت مردم برعهده دارند. اگر مردم نباشند، فلسفه وجودی این سازمان و آن شورا و آن وزارتخانه و آن نهاد و ارگان چه خواهد بود؟ این سازمانها با بودجههای کلانی که هزینه میکنند، به جای آنکه درصدد نمایاندن خود به عنوان اینکه فلان جشن یا مراسم را برگزار کردهایم باشند، باید به عوارض منفی این اقدامات خود بیاندیشند. وقتی کرونا بدون آنکه با کسی تعارف کند، مشغول قتلعام مردم است و بالاترین مقام نظام، مسئولین ستاد ملی مقابله با کرونا را برای تاکید به آنها جهت تقویت مقابله با این خطر جدی فرا میخواند، آیا منطقی است که این سازمانها و نهادها با پول بیتالمال اقدام به کارهائی کنند که خلاف مصوبات ستاد است؟!
لحظهای به استیصال مسئولین سلامت مردم در مراکز پزشکی فکر کنید. آنان هر روز با فریاد بلند اعلام میکنند بیمارستانها ظرفیت افزایش بیماران کرونائی را ندارند و پزشکان و پرستاران و سایر عوامل درمانی طاقت تحمل رسیدگی به بیماران بیشتر را از دست دادهاند. مشکلات دارو، اکسیژن و تجهیزات لازم برای درمان بیماران کرونائی یک واقعیت جدی است. در این شرایط سخت و بحرانی، چرا این سازمانها به جای تلاش برای رعایت دستورالعملهای ستاد ملی مقابله با کرونا، درست در جهت عکس آن عمل میکنند؟
اگر بخواهیم به این ماجرا به صورت یکطرفه نگاه نکنیم، باید از وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا نیز بخواهیم در نظارت بر اجرای مصوبات ستاد و دستورالعملهای بهداشتی مرتبط با کرونا جدی باشند. واقعیت اینست که این تخلفات، نتیجه عدم نظارت است و مسئولین مربوطه باید پاسخگو باشند. تشکیل قرارگاه عملیاتی نیز فقط در صورتی کارساز است که مسئولین آن با جدیت به وظایف خود عمل کنند. اگر این قرارگاه هم به تذکر و نصیحت اکتفا کند، هیچ مشکلی حل نخواهد شد و باید منتظر شدیدتر شدن بحران کرونا باشیم.