به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۱۳ دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی و پوشش خبری مراسم این مناسبت صفحات نخست همه روزنامههای امروز را تحت تاثیر خود قرار داده است. روایاتی جدید از سردار سلیمانی از زبان دوستان و برخی مقامات دولتی با تیترها و تصاویر مختلف در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
درگذشت آیت الله محمدتقی مصباح یزدی، عضو سابق مجلس خبرگان رهبری نیز به عنوان برجسته روز در بیشتر روزنامههای امروز منعکس شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
حسین علایی، تحلیلگر سیاسی نظامی طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه شرق با عنوان چرا ترامپ حاج قاسم را ترور کرد؟ نوشت: یک سال از ترور ناجوانمردانه حاج قاسم سلیمانی و همراهانش به دستور ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، میگذرد. این ترور و شهادت حاج قاسم او را در افکار عمومی ایرانیان جاودانه کرد و نام نیک او را در جهان مطرح کرد و این فرمانده غیور را به یکی از معروفترین چهرهها در جهان تبدیل کرد. از طرفی ترامپ تبدیل به یک تروریست خطرناک قاتل شد که باکی از کشتن انسانها ندارد و بهکارگیری زور را برای اهداف خود جایز میشمارد. البته خداوند نخواست تا ترامپ به سلطه خود بر جهان ادامه دهد و او را در ناکامی در مصاف با کرونا به زیر کشید؛ اما سؤال این است که چرا ترامپ دست به چنین ترور وحشتناکی زد؟ رئیسجمهور آمریکا از روزی که بر کرسی ریاستجمهوری تکیه زد، به دنبال ازبینبردن اقتدار و مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی بوده است. او «توان هستهای»، «نفوذ منطقهای»، «قدرت موشکی» و «ظرفیتهای اقتصادی» را از اساسیترین مؤلفههای قدرت ایران میدانست و به دنبال محدودسازی و مهار آنها بود. به همین دلیل بود که آمریکا اردیبهشت ۹۷ از برجام خارج شد تا بتواند کارزار فشار و تحریمهای حداکثری را علیه ایران برقرار کند و با کمک آنها، باعث فروپاشی اقتصاد ایران شود. طبیعی است که ترامپ فکر میکرد با ضعیفشدن اقتصاد کشور، نفوذ منطقهای ایران نیز خودبه خود از بین خواهد رفت و توسعه برنامه موشکی ایران هم متوقف خواهد شد.
او حتی امیدوار بود این فشارهای عظیم و بیسابقه در تاریخ بشر، موجب فروپاشی اجتماعی و تغییر حکومت در ایران بشود و اسرائیل نفس راحتی بکشد؛ اما در عمل اینگونه نشد. اگرچه مردم دچار رنج فراوانی شدند، ایران با وجود سنگینترین فشارها به حیات خود ادامه داد و چیزی از نفوذ منطقهای ایران که عمدتا اجتماعی و فرهنگی است، کاسته نشد؛ بنابراین آمریکا و اسرائیل تصمیم گرفتند علاوه بر گسترش و تشدید تحریمها، دست به ترورهای هدفمند و هوشمند بزنند. با چنین هدفی بود که ترور فرمانده نیروی قدس و دانشمندان هستهای و نیز ترور افراد مؤثر جبهه مقاومت در کشورهای عراق، فلسطین، لبنان و سوریه در دستور کار آمریکا و اسرائیل قرار گرفت.
پس ترور قاسم سلیمانی و دکتر محسن فخریزاده و حملات مکرر اسرائیل به مواضع جنبش حزبالله و دیگر رزمندگان محور مقاومت در سوریه و نیز حمله به کشتیهای حامل نفت ایران در آبهای آزاد در راستای چنین اهدافی انجام شده است و شاید تا پایان عمر ریاستجمهوری ترامپ نیز ادامه یابد. در واقع شهید حاج قاسم سلیمانی در ۱۰ سال آخر عمر خود تبدیل به یکی از افراد برجسته قدرتساز ایران شده بود و این همان چیزی بود که آمریکا و اسرائیل از آن بهشدت نگران بودند. این سردار غیور و ابومهدی المهندس در تلاش برای کاهش سلطه آمریکا در کشورهای خاورمیانه بودند و نیروی قدس به نیروهای مخالف اسرائیل در فلسطین، سوریه و لبنان کمک میکرد تا اسرائیل کنترل شود و آمریکا وادار به خروج از کشورهای اشغالشده شود. در این سالها حاج قاسم تجربه زیادی در شیوههای چگونگی کمکردن نفوذ آمریکا و نیز مقابله با تاکتیکهای جنگی اسرائیل آموخته بود و به فردی مجرب و کارآزموده و مسلط بر مسائل منطقه خاورمیانه تبدیل شده بود. او نهتنها به حزبالله و حماس و حشد الشعبی و انصارالله قدرت بخشیده بود؛ بلکه در تعامل با دولتهای عراق و ایران به دنبال یک نوع هماهنگی منطقهای در برابر اقدامات خصمانه آمریکا و اسرائیل بود. حالا یک سال از آن روز شوم ترور گذشته، ولی حاج قاسم به اوج عزت رسیده است و ترامپ در اوج ذلت قدرت را از دست داده است. پس باور کنیم که: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون».
داریوش قنبری تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان تحرکات نظامی آمریکا ناشی از ترس تلافی ایران است، نوشت: فرصت چندانی برای آغاز یک جنگ در منطقه برای ترامپ وجود ندارد، مگر اینکه اتفاقی رخ دهد و به بهانه تلافی آن، اقدامی علیه ایران انجام دهد و این احتمال که در شرایط کنونی رقبا و دشمنان ایران در منطقه دست به اقداماتی زده و آن را به ایران نسبت دهند، وجود دارد؛ لذا لزوم هوشیاری بیش از پیش در رفتار و گفتارمان ضروری به نظر میرسد. واقعیت این است که ترامپ در روزهای پایانی دنبال بهانه است تا دولت بعدی آمریکا را با مشکل مواجه کند و چنانچه بخواهد بدون مقدمه کاری انجام دهد، با توجه به ساختار و نهادهای دیگری که در این کشور وجود دارند، از اقدام احتمالی ترامپ ممانعت میشود، اما اگر بهانهای جور تا بحث تلافی مطرح شود، در اینصورت شاید فرصتی برای ترامپ ایجاد گردد که دامنه تنش بین ایران و آمریکا را گسترش دهد. درواقع در این شرایط این احتمال که اسرائیل یا برخی دیگر دست به اقداماتی بزنند که آن را به ایران منتسب کنند، وجود دارد که دراینصورت شاید خود ترامپ هم خیلی منتظر برملاشدن حقیقت نماند و احتمال اینکه اقدامی صورت دهد، وجود دارد. اما در غیاب اقدامات خاص تحریکآمیز از طرف دشمنان ایران در منطقه که به ایران نسبت دهند، بعید به نظر میرسد که آمریکاییها همینطوری بخواهند جنگی را آغاز کنند.
به هر حال این نکته در عملکرد ترامپ در مدتی که رئیسجمهور بوده وجود دارد همانا پایبندی به وعدههایی است که به مردم آمریکا صرفنظر از درست یا نادرست بودن، داده است و یکی از همین وعدهها، رویکردش درجهت پرهیز از جنگ و کم کردن نیروهایی آمریکایی در منطقه است و اینکه در روزهای پایانی دست به اقدامی زند که جو بایدن را با مشکل مواجه کند، بدون بهانه نمیتواند اتفاق بیفتد؛ بهانهای که ممکن است با سوءاستفاده دشمنان از وضعیت بهدست آید و آمریکا را وادار به اقدام تلافیجویانه کند. در چنین شرایطی، اظهارنظرهای محتاطانه مسئولان نظام و نهادهای نظامی میتواند از بهانهای که ممکن است به دست ترامپ بیفتد، جلوگیری کند؛ در عین حال از رصد تحرکات و اقدامات احتمالی دشمنان در منطقه که به نام ایران تمام نشود نیز غافل نشویم. البته افزایش تحرکات نظامی آمریکا در منطقه عمدتا به ترس آمریکا از ایران در سالگرد شهید سلیمانی برمیگردد که علیه نیروهای آمریکایی در منطقه اقدامی انجام دهد که مسبوق به سابقه است و پس از شهادت سردار سلیمانی در اقدامی تلافیجویانه با هدف قرار گرفتن پایگاه عینالاسد نیز رخ داد. از طرفی در کنار موضوع سالگرد شهادت سردار سلیمانی، شهادت همزمان ابومهدی المهندس، از فرماندهان ارشد حشدالشعبی نیز بر نگرانی آمریکاییها افزوده که مبادا از جانب نیروهای مقاومت در منطقه مورد تهاجم واقع شوند. بنابراین هر اتفاقی ممکن است روی دهد، بهخصوص در ارتباط با مسائل نظامی همانطور که برخی اتفاقات در طول تاریخ با اینکه ساده بود ولی منجر به حوادث بزرگ شد؛ مثل ترور ولیعهد اتریش که جرقه جنگ جهانی اول را زد. درحقیقت گاهی اوقات یک اتفاق ساده هم ممکن است تبدیل به یک درگیری تمامعیار شود. ترامپ در عین حال که فرصت چندانی برای ورود به درگیری تمامعیار نظامی با ایران ندارد، از نیروهای نظامی به قدر کفایت برای واردشدن به چنین جنگی در منطقه نیز برخوردار نیست. ورود به یک جنگ وسیع و گسترده با ایران نیاز به مقدمات و تدارکاتی دارد که در این مدت باقیمانده زمامداری ترامپ امکانپذیر نیست. عمر دولت ترامپ به اتمام رسیده ولی امکان یکسری اقدامات پراکنده نظامی نباید از نظر دور نگه داشته شود و باید مراقب اوضاع بود.
سعدالله زارعی در بخشی از یادداشتی که در شماره امروز کیهان منتشر شده با عنوان ادامه راه به فرماندهی حاج اسماعیل سلیمانی نوشت: آمریکا با به شهادت رساندن سرداران شهید حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، دچار خطای فاحش شد. مقامات پنتاگون گمان کردند با زدن یک زخم جدی، آنچنان رعبی بر منطقه حاکم میکنند که از آن پس هر چه از دولتها و ملتها بخواهند، بیدرنگ در اختیار آنان میگذارند. در این جمعبندی یک چیز کلیدی نادیده گرفته شد و آن این بود که با عنایات خداوند متعال و رهبری امام خامنهای- دامتبرکاته- و اقدامات شهید و یارانش، منطقه، منطقه سلیمانی شده است. شاید اگر ۲۰ سال پیش چنین اقدامی اتفاق میافتاد، پنتاگون به جمعبندی خود میرسید. کما اینکه در سالهای ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۳ توانست با ضرباتی در افغانستان و عراق، دولتها و ملتهای منطقه را مرعوب کند. اما اکنون اقدام آمریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی نه تنها رعبی ایجاد نکرده بلکه بر دامنه حملات مردم به نظامیان آمریکا در عراق، افغانستان و... افزوده است. هم اینک آمریکاییها در عراق امنیت ندارند. پایگاه نظامی پرطمطراق آمریکا در اربیل- حریر- و در الانبار- عینالاسد- مورد حمله قرار گرفتهاند و تاکنون دهها نیروی نظامی آمریکا در عراق کشته شدهاند.
آمریکاییها با به شهادت رساندن شهید سلیمانی و شهید ابومهدی با یک گروه و یک کشور مواجه نشدند بلکه با همه ملتهای منطقه مواجه شدهاند. پس از این شهادت، گروههای ضد آمریکایی که دارای مذاهب مختلفند و از اقوام مختلف تشکیل شدهاند، کنار هم قرار گرفتند و این در حالی است که تا پیش از این- بعنوان مثال- جنبش فلسطینی حماس از اینکه متحد جنبش یمنی انصارالله دیده شود، ملاحظه داشت. حالا جنبشهای سنی و شیعی منطقه و جنبشهای عربی و غیر عربی منطقه کنار هم قرار گرفتهاند و بطور واقعی به یک جبهه تبدیل شدهاند. الان همه اینها همزمان علاوه بر آنکه در مقابل آمریکا و انگلیس قرار دارند، در مقابل رژیم صهیونیستی و دولت سعودی و دولت امارات هم قرار گرفتهاند. آمریکاییها با بلاهت خود، سردار سلیمانی را در بغداد شهید کردند، جولان سوریه را اسرائیل خواندند، کرانه باختری را متعلق به رژیم جعلی اسرائیل معرفی کردند. انصارالله یمن را به همراه حزبالله و سپاه پاسداران در لیست سیاه قرار دادند و به این نکته توجه نکردند که با این اقدامات، عملاً منطقه را به دو دسته، طرفداران اسلام و طرفداران اسرائیل تبدیل کرده و در واقع فرش منطقه را از زیرپای رژیم صهیونیستی کشیدهاند. حالا با غلیظ شدن اوضاع، آمریکا نمیتواند در منطقه بماند و خیلی واضح است که با رفتن نظامیان آمریکا و یا حتی محصور شدن آنان، جبهه منطقهای آمریکا هم فرو میپاشد. به همین جهت بعضی از تحلیلگران اسرائیلی با اشاره به تشدید فشارها به ارتش آمریکا برای خارج شدن از منطقه، شرایط اسرائیل را دشوار ارزیابی کرده و گفتهاند یک موج جدید منطقهای که راه انداختن آن برای ایران بسیار آسان است، بساط اسرائیل را در هم میپیچد.
یک هفته پیش، یک تحلیلگر صهیونیست در روزنامه جروزالم پست نوشت: «فلسطین برای مردم عربستان، مصر و... موضوعی بسیار مهم است. حکومت ایران تنها حکومت متعهد به آرمان فلسطین است و مردم عرب را با خود همراه خواهد کرد. ایران با مردم کشورهای عربی صحبت میکند و موضوع خیانت حاکمان آنها به آرمان فلسطین را مطرح خواهد کرد. این چیزی است که باید منتظر آن باشیم. ایران اکنون فرصت دارد تا قلب ملتهای عربی را با خود همراه سازد. در نهایت ایران موفق میشود، قلب مردم برخی از این کشورها را با خود همراه سازد. بعنوان نمونه در آینده خواهیم دید که مردم مصر با ایران همراه خواهند شد.»