به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۲۰ دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که اعتراضات خیابانی و تسخیر چند ساعته کنگره امریکا از یک سو و سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب درباره زیاده خواهیهای غربیها و ممنوعیت ورود واکسن آمریکایی انگلیسی کرونا به ایران در صفحات نخست روزنامههای امروز برجستهتر از سایر اخبار منعکس شده اند.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
رضا زبیب طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان چشم انداز آمریکای پس از اشغال کنگره نوشت: شرایط جغرافیایی، قدرت و ثروت آمریکا به ویژه پس از جنگ جهانی دوم به گونهای بوده که به این کشور اجازه داده در سایر کشورها و مناطق جهان تاثیر گذار باشد، آن هم بدون این که از تحولات مشابه تاثیر بپذیرد لذا مقامات آمریکایی همیشه به خود حق میداده اند که درباره تحولات کشورها اظهار نظر و در امور داخلی آنها دخالت کنند. اما گویا دوره پساحقیقت در قرن بیست و یکم برای حاکمان آمریکا هم پیامهای ملموسی دارد. شورش روز ششم ژانویه و اشغال کنگره از سوی طرفداران ترامپ را میتوان سرآغاز مرحله رسمی این دوره دانست، هرچند که این دوره، در واقع از جنبش وال استریت آغاز شده است، اما افق تحولات آمریکا در ۱۲ روز باقی مانده از دوره ترامپ را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟ واقعیت این است که رئیس جمهور شرور آمریکا در اولین برخورد با شورش، کلمهای در رد آن نگفت بلکه آن را نتیجه طبیعی انتخابات دانست، اما افتضاح اشغال کنگره که با خون ریزی پایان یافت، ترامپ را وادار به عقب نشینی کرد. نطق روز جمعه ترامپ نیز چیزی جز پذیرش شکست در این تلاش متوهمانه نبود. مهمترین مسئله برای ترامپ، سرنوشت او پس از تحویل قدرت و سپس حفظ تاثیر گذاری خود تا انتخابات سال ۲۰۲۴ است.
عقب نشینی ترامپ، تا اندازهای در پرتو این عامل باید ارزیابی شود. حالا با برخورد اولیه ترامپ پس از شورش که با هیچ منطقی سازگار نبود و اعتبار آمریکا را زیر سوال برد از یک سو و خونین شدن شورش از سوی دیگر، جریان استعفاها در دولت شروع شده است. به رغم سخنرانی روز جمعه برای تغییر شرایط، روند استعفاها میتواند موجب تحریک عصبانیت ترامپ و تکرار رفتارهای ناهنجار او شود. افزون بر این، زمزمه توسل به متمم ۲۵ قانون اساسی برای برکناری ترامپ به صورت محسوسی رو به افزایش است و گفته میشود این ایده در سطوح رسمی و بالا هم مطرح است. مایک پنس معاون رئیس جمهور هرچند در شورش از ترامپ فاصله گرفت، اما در این موضوع ناچار است شرایط حزب جمهوری خواه، جایگاه خود و انتخابات سال ۲۰۲۴ را در نظر داشته باشد. دموکراتها نیز که اکنون با در اختیار گرفتن کامل کنگره جایگاه تثبیت شدهای پیدا کرده اند، تلاش خواهند کرد بهره برداری لازم را از شرایط ترامپ و حزب جمهوری خواه در این بحران انجام دهند؛ لذا اگر اجرای متمم ۲۵ عملی نباشد، تلاش خواهند کرد گزینه استیضاح را امتحان کنند. تاریخ آمریکا و تجربه نیکسون میگوید رئیس جمهور متهم در چنین شرایطی، استعفا را ترجیح خواهد داد تا با ننگ برکناری روبه رو نشود و ضمنا مزایای پس از دوره خدمت را هم حفظ کند، اما ترامپ با روحیهای که دارد، اگر احساس خطر کند بعید نیست که موج دوم شورش را تحریک کند؛ البته گزینه سومی هم میتواند به عنوان یک راه حل حداقلی مطرح باشد، اجرای عملی یا به اصطلاح دوفاکتوری متمم ۲۵ قانون اساسی؛ به این معنی که دولت و حزب جمهوری خواه به صورت عملی در چند روز باقی مانده از دوره ترامپ، قدرت را از او بگیرد و در اختیار پنس قرار دهد. هرچند تمکین به این گزینه با روحیه ترامپ سازگار نیست، اما محدودیتهای قانونی و زمانی برای اجرای متمم ۲۵ یا استیضاح ترامپ میتواند به مصالحه بین دو حزب ختم شود. واقعیت این است که تا پیش از شورش، ترامپ حزب جمهوری خواه را تحت الشعاع کاریزما و گستاخی خود قرار داده بود. حزب نیز به نوعی از سر ناچاری با این وضعیت کنار آمده بود، اما با شورش اخیر، ترامپ به معضل بزرگ این حزب تبدیل شده است.
«جهانصنعت» طی یادداشتی در سرمقاله امروز خود با عنوان دلار یک تومان و نرخ بهره هم صفر نوشت: اوایل آذرماه بود که ۱۳۸۷ مجادله بر سر اینکه آیا دولت باید نرخ سود بانکی را تعیین کند و همچنین اندازه این نرخ، بار دیگر محل اختلاف شده بود. در آن روزها رییس کل بانک مرکزی و وزیر کار و امور اجتماعی در دو سر طیف ایستاده و به کانون توجه تبدیل شده بودند. چهارم آذرماه ۱۳۸۷ وقتی که محمود احمدی رییسجمهور وقت به عنوان بالاترین مقام اجرایی کشور اعلام کرد: «مخالفان کاهش سود بانکی از سر راه کنار بروند» راه کاهش دستوری نرخ سود بانکی را هموار کرد. استدلال رییسجمهور این بود که کاهش نرخ سود بانکی ضد تورم است و موجب گسترش عدالت میشود. یک روز بعد یک روزنامهنگار اقتصادی خطاب به رییسجمهور وقت نوشت: اگر قیمت پول مردم از دستور شما اطاعت میکند و میتوانید آن را برای کاهش نرخ تورم ۱۰ درصد کنید خوب آن را صفر درصد کنید که تورم را نابود کرده باشید. حالا پس از ۱۱ سال رییس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس که اتفاقا وزیر آموزشوپرورش همان رییسجمهور بود گفته است: حذف ارز ترجیحی قطعا تورم زاست. مردم توان تحمل تورم و فشار جدید را ندارند. دکتر محمد طبیبیان اقتصاددان ایرانی، اما در پاسخ به این مقام بلندپایه مجلس نوشته است: با نهایت احترام این نظر حتما اشتباه است.
اگر نرخ ارز رانتی ۴۲۰۰ تومان مانع تورم و افزایش آن موجب تورم است، پس لطفا نرخ را یک تومان اعلام کنید و از شر تورم کلا خلاص شوید. میدانید که چنین نیست. قیمت کالاهای وارداتی بر اساس نرخی که جامعه از نرخ آزاد در ذهن دارد و در کف خیابان میبیند تعیین میشود. نرخ عمومی تورم هم تابع شرایط عمومی اقتصاد و سیاست است. این اقدامات، یعنی توزیع ارز به نرخ دلبخواه، فقط رانتهای کلان را برای برخی پا برجا نگه میدارد. لطفا منت آن را بر سر مردم نگذارید تحت عنوان کنترل تورم. واقعیت تلخ و ناراحتکننده این است که آدمها در ایران جابهجا میشوند، اما اندیشهها و افکار و عقایدشان همان است که بود. انگار از هیچ تجربهای درس نمیگیرند و انگار چیزی از گذشت روزگار نمیآموزند و نمیدانند اقتصاد بر مدار خواست و تمایل سیاسی آنها نمیچرخد. اگر قیمت سیمان، میوه، شکر، چای، کفش و کیف و… تابع اراده، تمایل و دستور دولت یا مجلس هستند، پرسش این است که چرا دستور نمیدهیم قیمت آنها ناگهان ۵۰ درصد یا بیشتر کاهش یابد؟ نادیده گرفتن اصول علم اقتصاد همان اندازه برای شهروندان خطرناک است که نادیده گرفتن علم شیمی، فیزیک، زیستشناسی و… خطرناک است. شهروندان را نباید در معرض تهدید و خطر قرار داد. اما این چرخه در ایران ادامه دارد و تنها افراد هستند که میآیند و میروند و همه هم تصور میکنند میتوانند برای دورهای که اختیارات در دستشان است با زور قیمت دلار و قیمت پول مردم را کاهش دهند. اگر اینگونه بود که نیاز به متخصص و دانشمند و سیاستگذار اقتصادی نبود بلکه کافی بود زوردارترین جریان سیاسی رهبری سیاست و اقتصاد را در چنگ داشته باشد و دلار را یک تومان و نرخ بهره را صفر کنند.
عباس عبدی طی یادداشتی با عنوان حیرت انگیز به تحلیل اتفاقات اخیر آمریکا پرداخت و در اعتماد نوشت:رویدادهای ایالاتمتحده را فقط میتوان در قالب کلمه حیرتانگیز و غیرمنتظره توصیف کرد. چرا؟ به این علت ساده که اگر چند سال پیش از کسی که با مسائل امریکا و سیاست آشنا است پرسیده میشد که، آیا ممکن است روزی فردی، چون ترامپ به کاخ سفید حاکم شود و سپس در برابر نتایج انتخابات بایستد و در پایان هم، کار را به اغتشاش و اوباشگری بکشاند؟ بعید میدانم که کسی برای وقوع چنین رخدادی احتمال حتی اندکی را میداد، حتی در سال ۲۰۱۶ نیز شانس اندکی برای پیروزی ترامپ قائل بودند و کمکم به این واقعیت رسیدند. با این وجود که، رفتارهای نامتعارف او را برای ۴ سال تجربه کردند، باز هم کمتر کسی گمان میکرد که پایان کار به اینجا برسد. این نشان از ظرفیتهای عجیب درون هر جامعهای است که به دلیل غلبه تفکرات متعارف و کلیشهای ما، این واقعیات را تا پیش از رویداد، نمیتوانیم ببینیم. گرچه اتفاقات چهارشنبه ۶ ژانویه حیرتانگیز بود، ولی نحوه مقابله نظام سیاسی ایالاتمتحده با ماجرا نیز در نوع خود جالب بود. این برخورد نشاندهنده اعتماد به نفس نظام سیاسی است. هنگامی که تظاهرکنندگان حتی به کنگره کشور هم وارد میشوند، در مقابله با آن، به نسبت خویشتنداری خود را حفظ میکنند و تاکنون نیز در برابر مواضع غیرقانونی ترامپ بردبارانه برخورد کردهاند. نکته بدیع ماجرا این است که، پیشاپیش گفته میشد.
ترامپ با انتصاب سه نفر از قضات دیوانعالی امریکا توانسته سوگیری آنان را در هرگونه شکایت احتمالی به صورت قاطعی ۶ بر ۳ به نفع جمهوریخواهان تغییر دهد، ولی در عمل هیچ آبی از این تنور برای او گرم نشد. اتفاق مهمتر اینکه درنهایت معاون اول ترامپ نیز راهی مخالف او را برگزید و امروز ترامپ تنهاتر از همیشه شده است. خودش مانده و احتمالا خانوادهاش. اگر زنش از او طلاق نگیرد! شاید او را در آینده محاکمه کنند، نمیدانیم چه خواهد شد، ولی در کش و قوس دعوا، فعلا کاری علیه او نکردهاند، چون شاید این کار، به او حقانیتی میداد که شایسته آن نیست. رویدادهای امریکا به طور قطع این کشور را در برابر جهان و به ویژه چین و تا حدی روسیه تضعیف خواهد کرد، ولی یک نکته مثبت و برجسته آن وجود این حقیقت است که اگر نهادهای اجتماعی و سیاسی و رسمی قدرتمند و مستقل باشند هیچکس نمیتواند جامعه را از مدار قانون خارج کند. نهاد رسانه و نهاد قضایی و نهاد نیروهای مسلح و نهاد پولی و بانک مرکزی، چهار نهاد اصلی هستند که کمابیش باید استقلال نسبی خود را حفظ کنند. نگاه کنید که پمپئو به عنوان وزیر امور خارجه چگونه به مزدور گوش به فرمان ترامپ تبدیل شده بود و تا هنگامی که خورشید ترامپ به طور کامل غروب نکرد، به خود اجازه نداد که چیزی خلاف منویات او بگوید. در مقابل فرماندهان نظامی، مدیران رسانهای، قضات و رییس بانک مرکزی و حتی نهادی مثل سازمان غذا و داروی امریکا (FDA) و... همگی استقلال نسبی خود را در برابر زیادهخواهیهای او حفظ کردند و تن به خواستهای نامشروع او ندادند؛ و بالاخره وجود یک بخش خصوصی قدرتمند این زمینه را فراهم میکند که اگر کسی تحت امر او است و به هر دلیلی با عقاید ترامپ موافق نبود به راحتی استعفا دهد و زندگی خود را در دریای بیکران اقتصاد غیردولتی تامین کند و به حضور در دولتی که مدیر گوش به فرمان میخواهد، نیازی نداشته باشد. ترامپ نتوانست رسانهها را ابزار کند. نتوانست قضات را گوش به فرمان کند، نتوانست بانک مرکزی را مطیع اوامر خود کند، نتوانست نیروی نظامی را در خدمت خود بگیرد و بالاخره نتوانست همه اطرافیان خود را مزدور و گوش به فرمان نماید، چون همه اینها تا حدی واجد استقلال بودند. این همان بخش از حقیقتی بود که کمتر کسی باور میکرد، امریکا با چنین چالشی مواجه شود.