به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه سوم مهرماه در حالی چاپ و منتشر شد که امیدواری تهران و ریاض به احتمال بهبود روابط، شواهد رکود و رسوب در اقتصاد ایران، درگذشت علیلندی، نوجوان فداکار اهل شهرستان ایذه و ورود محدود فایزر و ماجراهای تازه واکسن در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
عبدالرضا فرجی راد تحلیلگر مسائل بین الملل طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان مدیریت مذاکرات برای کسب امتیاز لازم نوشت: غربیها معتقدند که ایران باید هرچه زودتر به پای میز مذاکره در وین بازگردد و زمانی را برای مذاکرات تعیین کند. زیرا آنها نگرانند با توجه به اینکه بازرسان آژانس هم در سایتهای ایرانی فعال نیستند و برخی از دوربینها خاموش است و از بین رفته میزان غنى سازی ایران افزیش یابد. از این رو درصددند که این مذاکرات به سرعت آغاز شود و زمان از دست نرود. چون معتقدند اگر غنی سازی اورانیوم ایران افزایش پیدا کند شاید ایران به آستانهای برسد که کار از کار گذشته باشد. از سویی طرف ایرانی احساس میکند که لازم است یک مدت زمان بخرد تا آمریکاییها بفهمند در پای میز مذاکره باید امتیاز بدهند. یعنی آمریکا بهانه نیاورد که برخی تحریمها را بر نمیدارد یا مذاکرات منطقهای و قدرت دفاعی ایران باید به مذاکرات برجام الحاق شود و در رابطه با راستی آزمایی و تعهد نمیتوانیم کاری انجام دهیم؛ لذا ایرانیها نیز درصددند غربیها را تشنه نگه دارند. به حدی که وقتی پای میز مذاکره نشستند بتوانند امتیازاتی را از طرف غربی دریافت کنند. آنچه که مسلم است هر دو طرف برای مذاکره آمادگی دارند و اساسا راه دیگری هم نیست. هم ایران مشکلاتی دارد و غربیها نیز به حدی نگرانند که بنی گانتس اعلام کرده هر اقدامی که در رابطه با توافق انجام دهند میپذیریم.
در حالی که اسرائیلیها پیش از این چیزی را در مورد برجام، مذاکره و توافق نمیپذیرفتند و کار خود را انجام میدادند. هر چند که اکنون نیز قائل بر این هستند که آمریکاییها باید تغییراتی را در برجام اعمال کنند. بنابر این آمادگی وجود دارد، اما ایران میخواهد به طرف آمریکایی که ۴ سال به ترامپ بابت خروج از برجام انتقاد میکرد بگوید که خودش از زمان روی کار آمدن هیچ اقدام مثبتی در خصوص برجام صورت نداده است. با توجه به اینکه همین دموکراتها برجام را امضا کردند و بخشی از تحریمهای ایران را برداشتند پس چرا نیامدند از خود حسن نیتی نشان دهند و بگویند که این پولهای ایران را در اروپا و آسیا آزاد میکنیم که ایران حداقل بتواند از خرید امکانات دارویی، واکسن و... برخوردار باشد. بنابر این آمریکاییها مقصرند چرا که هیچ حسن نیتی از خود نشان ندادند و در واقع همان راهی که ترامپ رفت اینها دنبال کردند. در واقع همان چهار سال هم که علیه ترامپ موضع میگرفتند نشان داد که صرفا یک عمل تبلیغاتی بوده است؛ لذا این انتخابات این فرصت را به ایرانیها داد که انگشت خود را روی گیجگاه طرف آمریکایی و اروپایی فشار دهند. اکنون نیز اروپاییها و آمریکاییها این فشار را حس کردند و برای مذاکره التماس میکنند. ایران نیز به نحوی جلو میرود که زمانی به مذاکرات برسد که غربیها برای امتیاز دهی آمادگی داشته باشند.
حسن هانیزاده کارشناس و تحلیلگر مسائل خاورمیانه طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان سیاست غیرشفاف و شناور چین در قبال ایران نوشت: با وجودی که همه کشورها و اعضای عضو برجام درباره برنامه هستهای ایران اظهارنظر روشن و شفافی دارند و میکوشند مساله برجام را حل کنند، اما شاهد سکوت نسبتا طولانی و نسبی چین در این باره هستیم. به نظر میرسد چین سیاست سکوت را در این باره در قبال ایران در پیش گرفته است.
البته چین به عنوان یک قدرت بزرگ اقتصادی در منطقه و جهان رقابت قابل قبولی در طول سالهای اخیر با ایران داشته و سعی کرده است این روابط در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی و انرژی به سطح قابل قبولی ارتقا یابد. از طرفی حضور فعال چین در امضای توافقنامه برجام بین ایران و کشورهای ۱+۵ نشان میدهد، چین نقش نسبتا قابل قبولی در حل مناقشات میان ایران با کشورهای غربی خصوصا آمریکا ایفا کرده است؛ اما سیاست چین در قبال ایران همواره سیاست دوگانه و غیرشفافی است و ترجیح میدهد روابط ایران و کشورهای غربی در حوزه برجام به صورت شناور و غیرپایدار بماند و از ایران به عنوان یک اهرم فشار در برابر آمریکا و غرب استفاده کند.
چین در حوزه رسانهای همواره مبهم عمل میکند و هیچگاه سیاست خود را رسانهای نمیکند و همواره میکوشد به صورت غیرشفاف موضعگیری کند. در برخی موارد در شورای امنیت سازمان ملل، هنگامی که این شورا قصد داشت بیانیه یا قطعنامهای علیه ایران و همپیمانانش مثل سوریه صادر کند، چین این قطعنامهها را وتو کرد. اقدامی که قابل قبول و مثبت تلقی میشود. اما مناسبات چین و آمریکا، مناسبات پایداری نیست و قدرت تاثیرگذاری سیاسی چین بر آمریکا و غرب کمتر از روسیه است، بنابراین سیاست غیرشفافی درقبال ایران اعمال میکند و میکوشد تا اختلافات ایران و کشورهای غربی در حوزه برجام به نقطه غیرقابل اتکا و شناور و غیرپایدار برسد تا چین بتواند پشت سر ایران به غرب و آمریکا سنگاندازی کند.
درباره نفع بردن چین از تحریمها علیه ایران میتوان اینطور تلقی کرد که تا اندازهای میکوشد با فشار به آمریکا برخی تحریمها را لغو کند. اما از نظر چین تحریمها باید به گونهای باشد که ایران همواره نیازمند همکاری اقتصادی با چین باقی بماند؛ بنابراین چین در وهله اول منافع اقتصادی خود را در حوزههای مختلف مورد توجه قرار میدهد و در حقیقت تمایل چندانی برای رفع کامل تحریمها علیه ایران ندارد.
اما به هر حال سیاست چین تا اندازهای سیاست نسبتا مثبتی در قبال ایران است، اما گام بلندی برای رفع تحریمها علیه ایران برنداشته و برنمیدارد. در حالی که باید در اینباره از نفوذ اقتصادی و حضورش در شورای امنیت به عنوان عضو دائم شورای امنیت استفاده کند و در کنار ایران قرار بگیرد و در حوزه برجام، خصوصا کشورهای دیگر را برای رفع تحریمها به نفع ایران تحت فشار قرار دهد. اما تاکنون گام محکمی از سوی چین در این باره مشاهده نشده است و این نشان از عدم تمایل چین برای لغو کامل تحریمها علیه ایران است تا همواره ایران از بازار انحصاری چین استفاده کند.
دکتر سیفالرضا شهابی کارشناس سیاسی طی یادداشتی در شماره امروز همدلی با عنوان برندگان و بازندگان حاکمیت طالبان در افغانستان نوشت: از روزی که طالبان در کابل به قدرت رسیدند و موفق شدند بر سراسر افغانستان تسلط پیدا کنند، یکی از سوالات کلیدی این است که با حاکمیت طالبان بر این کشور کدامیک از کشورهای خارجی بیشترین بهره را از حکومت طالبان خواهند برد و به عبارتی، پیروزی طالبان به نفع کدامیک از کشورها در همسایگی افغانستان یا کشورهای منطقه و فرامنطقه است و برندگان و بازندگان ناشی از تغییرات در افغانستان چه کشورهایی هستند؟
تحلیلگران با نگاههای خاص و بعضا متفاوت و متضاد به این موضوع پرداختند و از زوایای گوناگون آن را مورد ارزیابی قرار دادند؛ بعضیها بلوکبندی جهانی را نیز در این موضوع دخالت دادند، برای مثال: چین، روسیه و ایران را جزو برندگان برشمردند و در مقابل عدهای دیگر این سه کشور را بازنده قلمداد کردند و این تضاد در تحلیلها گاهی اوقات آنقدر گسترده شد که برخی از کارشناسان، اسرائیل را یکی از برندگان معرفی کردند؟! بر خلاف دهه نود میلادی که طالبان بر افغانستان حکومت میکردند و سه کشور پاکستان، عربستان و امارات آن را به رسمیت شناخته بودند و رابطه نزدیکی با کابل داشتند، این بار با ورود قطر، کشوری مخالف ریاض و امارات در مراکز تصمیمگیری طالبان، معادله قدرت و نفوذ دستخوش تغییر شد و در معادله جدید، برندگان اصلی سه کشور پاکستان، قطر و ترکیه (کشور همپیمان قطر) هستند، زیرا از یکسو، پاکستان محل تولد طالبان است و از ابتدای تولد در دامن «ای اسای»؛ سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان، پرورش پیدا کرد و بیعلت نیست رئیس «ای اسای» از اولین شخصیتهای امنیتی خارجی همسایه افغانستان است که به کابل سفر کرد و همواره چه در سالهایی که طالبان در راس قدرت قرار داشتند و چه در سالهایی که حکومتشان ساقط شده بود، از حمایت و راهنماییهای پاکستان برخوردار بودند و از دیگر سو، مهمترین قرارگاه دیپلماسی طالبان در دوحه پایتخت قطر قرار دارد و تمام فعالیتهای دیپلماتیک طالبان در این کشور ثروتمند حوزه خلیج فارس مستقر است.
مذاکرات با آمریکاییها در قطر انجام گرفت و طالبان بخش عمدهای از موفقیتهای اخیرشان را مرهون حمایتهای دیپلماتیک قطر میدانند. آقای «عبدالرحمن بن جابر آل ثانی» معاون نخستوزیر و وزیر خارجه قطر به اتفاق «محمد بن احمد المسند» مشاور امنیت ملی این کشور از اولین شخصیتهای سیاسی خارجی غیر همسایه افغانستان هستند که به کابل رفتند و با دولتمردان طالبان دیدار و گفتگو کردند. طبعا هنگامی که قطر دارای نفوذ و قدرت در حاکمیت طالبان باشد، دوست نزدیک قطر یعنی ترکیه هم از این مناسبات بهرهمند خواهد شد و به این خاطر، طالبان، بازسازی فرودگاه کابل را به قطریها و ترکها سپردند که این موضوع میتواند سر آغاز اقدامات دیگر برای قطر و ترکیه باشد. از اینکه نفوذ پاکستان و قطر در حکومت آینده طالبان تا چه حد و میزان است بستگی به این دارد که از دو جناح داخل طالبان که بخشی تمایل بیشتر به پاکستان و بخشی دیگر گرایش زیادتری به قطر دارند کدامیک، دست بالاتر را در حکومت آینده خواهند داشت و رقابتی بین اسلامآباد و دوحه وجود دارد. طبیعی است اگر وزن جناح متمایل به قطر سنگینتر باشد امکان نفوذ و بهرهمندی عربستان و امارات در حکومت طالبان کمتر خواهد بود، ولی اگر پاکستانیها نفوذ بیشتری داشته باشند، بعید نیست ریاض و امارات اعمال نفوذ بکنند و در درازمدت امکان راهیابی اسرائیل، از طریق امارات دور از انتظار نخواهد بود. ایران علاوه بر اینکه کشور همسایه افغانستان است و بهطور سنتی صاحب نفوذ در این کشور به شمار میرود و رهبران طالبان قبل از رسیدن به قدرت به تهران سفر کردند و با مقامات ایرانی دیدار و گفتگوهایی داشتند و قول و قرارهایی گذاشتند، هم با نفوذ اسلامآباد و هم با نفوذ دوحه در افغانستان میتواند از حکومت طالبان بهرهبرداری کند، ولی اگر نفوذ قطر بیشتر باشد ایران راحتتر میتواند نفوذش را حفظ کند، زیرا همانطور که پیشتر اشاره شد، در صورت سنگینی نفوذ پاکستان امکان ورود عربستان و امارات در کانونهای تصمیمگیری طالبان وجود دارد که در درازمدت ممکن است عامل ایجاد مزاحمت در مرزهای شرقی ایران شود.
چین دیگر همسایه افغانستان صاحب قدرت اقتصادی در معادلات جهانی است. در نگاه پکن، افغانستان هم از نظر اقتصادی و هم از نظر ژئوپلیتیک دارای اهمیت است و در نقطه مقابل، کابل هم به کمکهای اقتصادی پکن برای بقای خود چشم امید بسته است، بر این اساس، چین از کشورهایی است که از گرایشات ضدآمریکایی طالبان میتواند بهرهبرداری وافری داشته باشد. نفوذ چین بهطور غیرمستقیم به نفوذ آمریکا در افغانستان آسیب خواهد رساند و اگر واشنگتن و کشورهای غربی بخواهند سر ناسازگاری با طالبان را باز کنند و بیش از حد بر روی حقوق بشر و حقوق زنان و دمکراسی و. تاکید داشته باشند بر نفوذ چین خواهند افزود.
در صورت ادامه گرایشات ضدآمریکایی و ضد غربی طالبان، فرصتی مناسب برای روسیه فراهم میکند تا در کنار چین و ایران در حکومت طالبان رابطه دوستانه و نزدیکی با کابل برقرار کند.
در مجموع، میتوان پیشبینی کرد برندگان اصلی در افغانستان کشورهای پاکستان، قطر و ترکیه باشند و در مرحله بعد، ایران و چین و روسیه قرار دارند و بازندگان آمریکا و کشورهای غربی هستند، مگر اینکه، تحولی خاص و غیر قابل پیشبینی رخ دهد و بر برندگان و بازماندگان تاثیر بگذارد.