به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه دوم مرداد ماه در حالی چاپ و منتشر شد که غافلگیری مسئولان این بار در استهبان، روبل، مهمان تازه نفس مبادلات، تخلیه تورم اصلاح ارز ترجیحی و آب هیرمند، همچنان بلاتکلیف در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعددادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
امیرحسین یزدان پناه طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با تیتر تمسخر سیل و زوال اعتبار نهادهای مسئول نوشت: فاجعه سیل استهبان را از دو جنبه میتوان بررسی کرد: نخست از این زاویه که چطور در دل تابستان سیلی گذرا میآید و در بستر تخریب شده و ناایمن رودخانه ها، چنین حادثه مرگباری را رقم میزند. این اتفاق را، اما از زاویهای دیگر نیز میتوان بررسی کرد و آن زوال اعتبار دستگاههایی است که مسئول جان و امنیت مردم هستند. در همین حادثه روز گذشته درحالی که ضیائیان رئیس مرکز پیش بینی و مدیریت بحران هواشناسی تاکید دارد این مرکز به وظیفه خود عمل کرده و در روز چهارشنبه هشدار رنگ زرد برای استان فارس صادر کرده است، اما عبداللهی مدیرکل مدیریت بحران استان فارس تاکید کرد، آن چه از سوی سازمان هواشناسی صادر شده، یک اطلاعیه «عمومی و طبیعی است که هر هفته صادر میشود... هفته گذشته هم که هشدار نارنجی صادر شده بود بارش بسیار کمتری اتفاق افتاد». موضوع تاسفبار دیگری که عبداللهی به آن اشاره میکند این است که «ما در محل به مردم اعلام کردیم و هشدار سیلاب دادیم، اما برخی حتی تمسخر میکردند». این که مدیرکل مدیریت بحران میگوید چنین هشدارهایی طبیعی است و هفتگی صادر میشود، فرایندی است که انتهای آن به تمسخر هشدارهای میدانی و در نهایت مرگ تعدادی از هموطنان مان انجامیده است. فرایندی که با وجود همه عوامل دیگر که باید بررسی شود، حتما یکی از نتایج زوال اعتماد به نهادها و دستگاههای مسئول نیز هست.
زوال اعتماد به چنین فرایندها و نهادهایی که باید چشم بینایِ قابل اعتماد جامعه برای حفظ جان و سلامت مردم باشند، کمترین هزینه اش از بین رفتن امنیت روانی و سلامت مردم و در موارد جدی تر، حتی قربانی شدن آن هاست؛ مانند آن چه در استهبان شاهد بودیم.
قطعا بی توجهی یا تمسخر هشدارهایی که برای حفظ جان مردم صادر میشود امری مذموم است، اما چه عواملی سبب میشود که این زوال مرگبار در اعتماد به نهادهای ناظر را شاهد باشیم تا جایی که برخی، هشدارهایی را که برای سلامت مردم اعلام میشود، تمسخر و برخی دیگر با مرگی تلخ در میان سیلاب، خانواده شان را داغدار کنند؟
براساس برخی اتفاقات مشابه، چند عامل را میتواند در این زمینه برشمرد؛
۱- نبود یا اجرا نشدن قاطع آیین نامههای مرتبط
چندبار در این سالها دیده ایم که مثلا سازمان ملی استاندارد از شماره گذاری فلان برند خودرو جلوگیری کرده، ولی بعد از مدتی همان خودرو مجدد شماره گذاری شده بی آن که اتفاقی موثر در ماهیت آن خودرو یا سطح ایمنی آن رخ دهد؟ در تصادف زنجیرهای چندین خودرو که ایربگ حتی یک خودرو باز نشد، سهم سازمانهای نظارتی نظیر استاندارد چقدر بود؟ کسی مجرم شناخته شد؟ چندبار شاهد بودیم که مثلا درباره سلامت یک ماده غذایی حرف و حدیثهایی ایجاد شده و نهادهای ناظر و مسئول ابتدا در تایید و تکذیب گرفتار شده اند و در نهایت هم با یک اطلاعیه معمولی فتیله خبری اش را پایین کشیده اند؟ ماجرای پالم در لبنیات را به یاد داریم؟ نهایت آن ماجرا و افشاگری وزیر وقت بهداشت در سال ۹۳ چه بود؟ آیا کسی محاکمه شد؟ اگر شیوه نامه داریم چرا دقیق و بدون سیاسی بازی اجرا نمیشود؟ اگر شیوه نامه نداریم، چرا نداریم؟
۲- توجه نکردن به تخصص گرایی و شایستهسالاری
در اواخر دولت گذشته رئیس سازمان استاندارد، استاندار برکنار شده خوزستان بود. کسی که به درست یا غلط در استان خود با مطالبات و انتقادات جدی مواجه بود یا حضورش در استانداری شایسته سالاری نبود یا سکانداریاش در سازمان استاندارد. این نوع انتصابها که شائبه سیاسی بودن آن پررنگ است، یکی دیگر از عوامل زوال اعتماد به نهادهایی است که باید ضامن سلامت و جان مردم باشند.
۳- به روز نبودن سامانهها و روشها
چرا باید به گفته مدیر کل مدیریت بحران استان فارس، هر هفته هشدار زرد صادر شود؟ چرا وقتی هشدار نارنجی صادر شد، بارندگی کمتری نسبت به پیش بینیها رخ داد؟ چرا سازمان هواشناسی قادر نبوده میزان سیلاب را در مسیر اندازه گیری و حداقل اخطار آنلاین صادر کند؟ سامانههایی که استفاده میشود به روز نیست یا روشها منطبق بر نیاز امروز طراحی نشده؟
۴- نداشتن پیوست رسانهای
در نهایت، غایت عملکرد این دستگاهها باید توجه دادن مردم به خطرها یا اطمینان دادن به آنها درباره سلامت مواد غذایی یا موارد دیگر باشدکه به آن معناست هرکدام از این دستگاهها باید بدانند چطور باید با مردم ارتباط برقرار کنند؟ چه زمانی با چه وسیلهای ارتباط بگیرند؟ چه بگویند یا چه نگویند. خلاصه آن که باید برای ارتباط شان با مردم، پیوست رسانهای داشته باشند.
شاید به این عوامل بشود موارد دیگری را نیز افزود، اما نبود این چهار عامل سبب میشود که یا مردم از شیر و لبنیاتی که میخورند اطمینان کافی ندارند یا وقتی هشدار زرد و نارنجی و قرمز سیل را میشنوند خیلی به آن توجه نمیکنند و در نهایت هزینه اش را با جان و مال خود میدهند.
حمیدرضا شکوهی طی یادداشتی در شماره امروز مردمسالاری با عنوان تحریم چه ضرباتی به صنعت نفت ایران زد؟ نوشت: درباره ضررهای تحریم به بخشهای مختلف کشور، بارها و بارها گفته و نوشته شده. البته بگذریم از این که این همه گفتار و نوشتار، تاثیری هم در اتخاذ تصمیمات سخت حاکمیت برای رفع تحریم نداشته است! اما حوزهای که تاثیرات تحریم بر آن ملموستر و محسوستر است و تاثیراتش به کل اقتصاد کشور سرایت میکند حوزه نفت است. در نگرش اول، طبیعی است که تحریم نفت بر کشوری که اقتصادش متکی بر نفت است تاثیرات منفی فراوانی دارد. اما در ماههای اخیر که قیمت هر بشکه نفت، صد دلار را هم رد کرده، این موضوع بیشتر مورد توجه قرار گرفته که طبیعی هم هست. چراکه خسارتی که به خاطر نفروختن نفت بر کشور وارد میشود، چشمگیرتر شده است. البته تاثیر تحریم ایران صرفا مربوط به حوزه فروش نفت نیست و این تاثیرات در حوزه جذب تکنولوژی و سرمایهگذاری برای توسعه میادین نفت و گاز، بسیار حایز اهمیت است.
در دوران پسابرجام صادرات نفت ایران به دو میلیون و صد هزار بشکه در روز رسیده بود. اگر گفتار وزیر نفت و مدیرعامل شرکت ملی نفت را مبنی بر اینکه ظرفیت تولید نفت ایران در حال حاضر به ظرفیت قبل از تحریم یعنی نزدیک به چهار میلیون بشکه در روز رسیده باور داشته باشیم، بدین معناست که الان هم اگر تحریم نبودیم، میتوانستیم همان میزان نفت بفروشیم. اگر میانگین قیمت نفت را در سه ماه اخیر حدود ۱۱۰ دلار در هر بشکه در نظر بگیریم، بدین معناست که در صد روز نخست سال جاری خورشیدی، ما میتوانستیم ۲۳ میلیارد دلار درآمد نفتی داشته باشیم. محاسبه این که چه میزان از این درآمد در شرایط تحریم، تحقق یافته، کار سادهای نیست چراکه اولا میزان صادرات نفت ما مشخص نیست، ثانیا قیمت نفت صادراتی ما که با تخفیف در اختیار خریداران قرار میگیرد مشخص نیست و ثالثا مشخص نیست چه میزان از پول همان نفتی که صادر میکنیم به کشور بازمیگردد چرا که تهاتر نفت با کالا را هم باید در نظر داشته باشیم. اما در خوشبینانهترین حالت، ۲۰ تا ۲۵ درصد از آن ۲۳ میلیارد دلار تحقق پیدا کرده که آن هم مشخص نیست پولش به کشور بازگشته یا در قالب کالا تهاتر شده است.
ورود این ۲۳ میلیارد دلار به کشور، میتوانست بخشی از مشکلات اعتباری دولت را حل کند، اما به خاطر تحریم، این فرصت از دست رفت؛ همانگونه که در سال گذشته و سالهای قبل از آن، از دست رفت. اما حالا که قیمت نفت بالاتر رفته، حسرت و افسوس، بیشتر شده است. وقتی رفع تحریم، اولویت نباشد، باید هم شاهد حماسهسرایی دولت بابت دریافت ۱.۶ میلیارد دلار طلب گازی از عراق باشیم. درحالیکه اگر تحریم نبودیم میتوانستیم در صد روز اول امسال، ۱۴ برابر طلب گازی از عراق نفت بفروشیم یا به جای آنکه چندین سال به دنبال زنده کردن طلب نفتی خود از کره جنوبی باشیم، معادل سه برابر آن طلب را در صد روز اول امسال از طریق فروش نفت کسب کنیم. البته این به معنای نادیده گرفتن آن طلبهای گازی و نفتی نیست و تنها برای نشان دادن کوچک بودن عدد آن طلبها در قیاس با درآمد نفتی که میتوانستیم در شرایط غیرتحریمی کسب کنیم ذکر کردم.
تحریم موجب شده در حوزه نفت و گاز، در قیاس با همسایگان هم عقب بمانیم. وقتی به خاطر تحریم، در جذب تکنولوژی و منابع مالی برای توسعه میادین نفت و گاز عقب بمانیم، آنگاه باید شاهد سرعت گرفتن پیشرفت نفتی و گازی کشورهایی همچون عراق و امارات و کویت و قطر باشیم. زمانی نه چندان دور، ایران پس از عربستان دومین تولیدکننده بزرگ اوپک بود، اما نه تنها عراق، بلکه امارات و کویت هم ما را پشت سر گذاشتهاند. در گاز هم که اوضاع روشنتر از آن است که توضیح بیشتری لازم داشته باشد. بازار گاز اروپا، تشنه جایگزینی گاز روسیه با تولیدکنندگان دیگر است، اما ما با وجود در اختیار داشتن دومین ذخایر گازی جهان، پشت سر قطر و استرالیا و دیگران ماندهایم.
تحریم، از دو منظر به صنعت نفت ایران ضربه زد. هم مانع بزرگی در مسیر فروش نفت ایران ایجاد کرد و هم مانع از ورود تکنولوژی و سرمایه خارجی به کشور شد. فراموش نکنیم که پس از برجام، ۲۳ تفاهمنامه و قرارداد توسعه میادین نفت و گاز با شرکتهای معتبر بینالمللی منعقد شد، اما هیچیک از تفاهمنامهها تبدیل به قرارداد نشد و هیچ قراردادی که طرف خارجی داشت، به مرحله اجرا نرسید که اگر میرسید، اوضاع امروز صنعت نفت و گاز ما بسیار بهتر و امیدبخشتر بود.
علی مطهری طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان سخنی با جناب آقای ولایتی نوشت: جناب آقای دکتر ولایتی مشاور محترم رهبر انقلاب در امور بینالملل در مصاحبهای گفتهاند: «عقل چه میگوید؟ به سمت غرب برویم که همواره دشمنی کرده یا روسیه که تا توانسته کمک کرده؟» این سوال را به این صورت هم میتوان مطرح کرد: «به سمت غرب برویم که همواره دشمنی کرده و هر گاه هم که خواسته دوستی کند از داخل برنامهای پیاده شده که این اتفاق نیفتد یا روسیه که در مقابل امتیازاتی که در دریای خزر و استفاده از پایگاه نظامی و مانند اینها به او دادهایم گاهی کمک کرده و گاهی هم مثل مناقشه آذربایجان و ارمنستان ایران را به بازی نگرفته است؟» ثانیا امر دایر نیست بین اینکه به سمت غرب برویم یا به سمت شرق و حتما یکی را باید انتخاب کنیم، زیرا باید به سمت هر دو برویم و از رقابتی که بین آنها ایجاد میشود به سود منافع ملی بهره ببریم بدون آنکه تحت سلطه آنها قرار بگیریم. مقصود از سیاست «نه غربی نه شرقی» که مورد تاکید امام خمینی (ره) بود و مدتی است جمهوری اسلامی آن را رها کرده همین بوده است.
صلاح نیست که طرحهای فنی و صنعتی خود را از فناوریهای غربی که معمولا برتر و بهصرفهتر از فناوری روسیه و چین و هند است محروم کنیم، چون میخواهیم نگاه به شرق داشته باشیم و نمیخواهیم پای غربیها خصوصا شرکتهای امریکایی به کشور باز شود و البته زیانهای حاصله را از جیب مردم برداشت میکنیم. نمونه آن تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر توسط روسهاست. به عبارت دیگر فرضا جواب سوال شما این باشد که باید به سمت روسیه برویم، این گرایش به سمت روسیه حباً لعلی است یا بغضاً لمعاویه و بدون توجه به منافع و مصالح ملت ایران؟ ثالثا درست است که روسیه و چین نسبت به گذشته خود تا حدی تغییر ماهیت پیدا کردهاند و چندان مارکسیست نیستند، اما برخی شاخصهای حکومت کمونیستی سابق مانند فقدان آزادی بیان همچنان در روسیه و چین امروز حاکم است، ضمن اینکه آقای پوتین به دنبال احیای شوروی سابق هر چند نه با همان ماهیت است و چین هم ویژگی ضد دین بودن خود را حفظ کرده چنانکه رفتار ضد بشری او با مسلمانان سینکیانگ و اسلامزدایی او از این منطقه را میبینیم و متاسفانه جمهوری اسلامی به خاطر نیاز اقتصادی به چین و امریکاستیزی افراطی در مقابل این جنایات چین علیه مسلمانان سکوت کرده است. شما هر مقدار از این دو کشور بتوانید تمجید کنید، از اختناقی که در این کشورها حاکم است، نمیتوانید دفاع کنید. گفتهاید: «اگر چنین نظام مستقلی (جمهوری اسلامی) درصدد تعمیق روابط با کشورهای موثر در سطح جهان باشد معنایش پذیرش سلطه ابرقدرتهاست؟» پاسخ این است که بله، اگر راههای دیگر را ببندیم و روابط مطلوب با سایر کشورهای دنیا نداشته باشیم و نتوانیم رقابت ایجاد کنیم کمکم به این دو کشور وابسته میشویم و پذیرش سلطه ابرقدرتها تحقق پیدا میکند.
فرمودهاید: «چگونه بعضی از افراد با سادهلوحی میگویند به سمت غرب برویم؟» هیچکس نگفته است فقط به سمت غرب برویم، بلکه همه میگویند علاوه بر نگاه به شرق، به سمت غرب هم برویم و یک سیاست متوازن میان غرب و شرق برقرار کنیم تا به هیچ کدام باج ندهیم. این امر مستلزم آن است که از ژست انقلابیگری دست برداریم و منافع و مصالح مردم و انقلاب اسلامی را بیش از این بازیچه شعارهای بیمنطق قرار ندهیم.