به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه ۲۵ مهرماه در حالی چاپ و منتشر شد که درگیری و آتشسوزی در زندان اوین و توضیحات قوه قضائیه در این خصوص، اقتصاد دیجیتال در مسیر نابودی، ضرورت تجدیدنظر در گشت ارشاد و عدم تحمل ۳۰۰۰ تروریست پشت مرزهای ایران در سخنان سرلشکر باقری در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
پیمان مولوی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با تیتر اعداد در ایران مهم نیستند! نوشت: همین چند روز پیش بود که رئیس شورای شهر در باب قیمت سطلهای زباله شهری و خسارتی که بدانها شد عددی را اعلام کرد، در همان لحظه به ذهنم رسد که ما در همان اصل اول اقتصاد درماندهایم، آنچه جلوی چشم هست را میبینیم، اما از دیدن موارد بسیار مهمتر غافل.
سیاستگذار در ایران نسبت به اعداد حسی ندارد و این را میشود در نحوه ارایه آمار دید، مثلا همین رفتن در لیست سیاه FATF که موجب شده است نظام اقتصادی ایران هزینههای بسیاری را بپردازد، ولی شما آماری از این هزینهها نمیبینید، یا خود تحریم و تاثیرش بر تراکنشهای بانکی و اضافه هزینهای که یک شرکت ایرانی باید بپردازد.
در این ور مباهات به دریافت ۹۵٪ مالیات و تحقق آن و فشار بر کسب و کارها در این فضای بد اقتصاد و از سوی دیگر هزینه فرصت عدم صادرات یک میلیون بشکه نفت که ثانیهای میشود ۱۱۰۰ دلار.
هر ثانیه دولتها در حال خلق نقدینگی ۴۵ میلیون تومانی هستند و در این سو تورمی ۵۰ درصد را به ایرانیان تحمیلی میکنند و از سوی دیگر در افزایش نرخ بهره و کنترل تورم ناکارآمد و تحت فشار ذینفعان.
در جهانی که فقط ۹۰ هزار میلیارد دلار نقدینگی وجود دارد و اقتصاد ما ۲۵۰ میلیارد دلار است سالیانه در حال فرار سرمایه ۱۰ میلیارد دلاری است و دم از جذب سرمایه گذاری خارجی زده میشود.
در جهانی که ریسک اعتباری بین المللی امری بدیهی در امر تامین مالی و سرمایه گذاری است ایران اصلا رتبهبندی نمیشود و فقط بر اساس رتبه اعتباری موسسه همکاری و توسعه رتبه ۷ از ۷ را داریم، معادل آرژانتین و افغانستان و عراق.
حال از کنار فرار سرمایه انسانی و مهاجرت، عدم النفع ترانزیتی هواییی و زمینی و هزاران فرصت ریز و درشت میگذرم که میتوانست بر تولید ناخالص داخلی تاثیر مثبت بگذارد، اما ترکیه و سایر کشورها از آنها به خوبی بهره بردند و سالها جلو افتادند.
کاهش همانطور که حساب قیمت سطل زبالههای شهرداری را سریع اعلام میکردیم از عدم النفع ایران از پروژههای گازی و نفتی در جهان نیز آماری ارایه میشد. اعداد در ایران مهم نیستند و یا برخی اعداد فقط مهم هستند..!
مرتضی فرزاد اصل طی یادداشتی در شماره امروز وطن امروز با عنوان کار دست بچهها نیست! نوشت: ماجرای شنبهشب زندان اوین آخرین پردهها درباره ماهیت پشتپرده اتفاقات اخیر در کشور را کنار زد. حالا با اتفاقی که در اوین افتاد، همه فهمیدهاند ناآرامیهای چند هفته اخیر یک خشم طبیعی ناشی از اعتراض بخشی از جامعه به مشکلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نبوده و نیست. ماجرا یک طراحی دقیق امنیتی است.
از برنامهریزی تجمعات، زمانبندی و توزیع تجمعات در نقاط مختلف کشور و تهران تا مدیریت لحظهای لیدرهای آشوب برای تحریک و تهییج بخشی از اجتماعکنندگان و ایجاد التهاب و سرانجام ایجاد آشوب و بلوا و تخریب و آتش زدن و حمله به مدافعان امنیت همه اقداماتی است که نشانی مدیریت هدفمند ناآرامیها و وجود دستهای امنیتی پشتپرده را نشان میدهد.
ماجرای شنبهشب ۲۳ مهرماه به گونهای رخ داد که دیگر کمتر انسان منصفی پیدا میشود منکر ماهیت ضد امنیتی این ناآرامیها در کشور شود. در روزی که با وجود فراخوانهای متعدد ضد انقلاب و شبکههای لندنی، خیابانهای ایران و تهران شلوغ نشد و فرصتی برای فرصت طلبان اغتشاشگر فراهم نشد؛ در حالی که بدنه آشوب و ناامنی در حال سقوط به دره ناامیدی بود؛ ناگهان یک اتفاق عجیب در زندان اوین رخ داد. زندانیان ۲ بند مالی و سرقت یک نزاع نمایشی را ترتیب دادند، با سلاحهای سرد به زندانبانان حمله کردند؛ یک بخش قابل اشتعال در زندان را به آتش کشیدند و سپس برای فرار از زندان تلاش کردند. این اقدامات باعث شد روز آرام پایتخت در شباهنگام برای چند ساعت ملتهب شود.
ترافیک عجیب در خیابانها و اتوبانهای اطراف زندان ایجاد شد، دوباره عدهای از آشوبگران اطراف اتوبانها شعار دادند و به پرچم توهین کردند و... یعنی همان کاری که در طول روز شنبه نتوانسته بودند انجام دهند؛ شامگاه شنبه توانستند تا حدی ولو ناچیز انجام دهند و تصاویرش را برای لندن مخابره کنند تا مانع آن شوند که روز شنبه ۲۳ مهرماه به عنوان روز مرگ آشوبهای اخیر ثبت شود.
اگر چه صرف این اتفاق در اوین به اندازه کافی گویای مدیریت اتفاقات اخیر توسط سرویسهای بیگانه و نقش اتاقهای امنیتی خارجی در مدیریت آشوبهاست، اما در کنار این موضوع، برخی اقدامات یا به عبارتی گافهای رسانهای باعث شد از پیش طراحی شده بودن ماجرای اوین و ارتباط آن با فراخوان آشوب ضد انقلاب در روز شنبه بیشتر آشکار شود. چند ساعت قبل از وقوع حادثه در زندان اوین، چند اکانت معروف ضد انقلاب که در فتنه اخیر نقش اثرگذاری داشتند، از وقوع درگیری در اوین و به صدا درآمدن آژیرهای زندان خبر دادند! همزمان روز شنبه به طرز عجیبی کلیدواژه «سینما رکس» توسط برخی رباتها در فضای مجازی مطرح شد تا با برجسته کردن دروغ انتساب این ماجرا به انقلابیون ۵۷، اذهان را آماده یک اتفاق مشابه کنند. در کنار این ۲ موضوع، رفتار شبکههای لندنی و عوامل رسانهای آنها بلافاصله پس از وقوع آتشسوزی در اوین هم قابل تامل است. تنها دقایقی بعد از انتشار خبر وقوع آتشسوزی در اوین، تمام این شبکهها و خبرنگارهای آنها با طرح ادعاهای کذب و خلاف، به آشوبطلبان توصیه کردند به سمت زندان اوین حرکت و ترافیک ایجاد کنند و همچنین از آنها خواستند اطراف زندان اوین تجمع کنند. در واقع آنها از این فراخوان ۲ هدف داشتند.
اول: ایجاد التهاب و ترس در جامعه و تولید ترافیک در اتوبانها و خیابانهای اطراف اوین برای فراهم کردن فایل اغتشاش و شعار و آشوب.
دوم: ملتهب کردن اطراف ساختمان زندان اوین و کشاندن خانوادههای زندانیان به اطراف زندان و تلاش برای ایجاد التهاب به قصد کشتهسازی و راه انداختن سناریوی جدید!
اگر چه سناریوی مدیران پشتپرده فتنه در نهایت به نتیجه نرسید و نتوانستند اطراف زندان اوین را صحنه درگیری و خونریزی کنند، اما همه این موارد وقتی کنار هم قرار میگیرند، این واقعیت از قبل آشکارتر میشود که در پشتپرده فتنه اخیر، دست سرویسهای جاسوسی و امنیتی بیگانه کاملا قابل مشاهده است.
مدیریت التهابات و ناآرامیها توسط سرویسهای جاسوسی این واقعیت را مشخص میکند که هدف آنها از ایجاد این التهابات و آشوبها، ایجاد ناامنی پایدار در ایران است. حالا چه هدفشان داخلی باشد چه امتیازگیری در سیاست خارجی؛ فعلا هدف اصلی ایجاد آشوب و ناامنی است. اتفاق اوین درست در ساعات پایانی روز شکست و ناکامی فتنهگران در خیابان، تلاشی برای جلوگیری از مرگ پروژه آشوب بود؛ هر چند همین اتفاق نیز نشان میدهد آنها به دلیل ناکامی در اجتماعیسازی آشوبهای اخیر، دست به هر اقدامی برای زنده ماندن میزنند و مردم روزبهروز این واقعیات را بیشتر میبینند و بیشتر درک میکنند. مردم دیگر باور نمیکنند این اتفاقات، خشونت داعشی در کف خیابان و هماهنگی از تهران تا اوین تا لندن، صرفا یک هم افزایی اجتماعی ناشی از سوگ در گذشت مهسا امینی باشد. مردم حالا بهتر میدانند وقتی ۴ هفته قبل کومله نوشت: «نام مهسا اسم رمز ماست»، منظورشان رمز چه عملیاتهایی و در کجا بوده است. مردم حالا دیگر همه چیز را میدانند. آگاهی و عقلانیت، بزرگترین قاتل فتنه لمپنهاست.
جهانصنعت طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان جان و مال و قطعی اینترنت نوشت: وزیر کشور دولت سیزدهم برای اینکه اثبات کند دامنه و شدت اعتراضهای یک ماه تازهسپریشده در ایران از سوی یک اقلیت بسیار اندک بوده است آماری را به اطلاع افکار عمومی رسانده و گفته است در این روزها فقط ۱۸ هزار دانشجوی ایرانی درگیر اعتراض بودهاند و تاکید کرده که کمتر از ۵۰ هزار ایرانی نیز در خیابانها و میدانها اعتراض کردهاند. در حالی که هواداران دولت سیزدهم و رسانههای حکومتی با استناد به این آمارها به شهروندان ایرانی اطلاع میدهند که اکثریت ایرانیان با اینگونه اعتراضها همراهی نکردهاند، اما همین گروه حاکم برای اینکه راههای گسترش را ببندند همه ایرانیان را مشمول مجازات قطع اینترنت کرده و بیشتر کسبوکارهای اینترنتی را تعطیل کرده و مصیبت بزرگی برای ایرانیها درست کردهاند. این رفتار و تصمیم با اعداد و ارقام ارائهشده سازگاری ندارد و مثل این میماند که در یک سازمانی یک اقلیت بسیار اندک کار خلافی کنند و رییس سازمان به جای اینکه با معترضان برخوردهای قانونی کند همه کارکنان را مشمول مجازات کرده و شغل آنها را از چنگشان بیرون بکشد تا اینکه معترضان سر جایشان بنشینند.
ندیدن همه سویههای یک تصمیم در اندازه قطع کردن اینترنت و از دسترس خارج کردن برخی شبکههای اجتماعی که محل کسب درآمد میلیونها شهروند شده مصیبتی بزرگ است که شوربختانه بر شهروندان ایرانی تحمیل شده و صدای اعتراض فعالان اقتصادی در سطوح گوناگون را درآورده است. برآورد شده است شمار کسانی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم از راه فعالیت در شبکههای اجتماعی کسب درآمد داشتهاند و حالا قطع شده است نزدیک به ۹ میلیون نفر است. در صورتی که این عدد حتی به یکسوم کاهش داده شود و سه میلیون ایرانی با آسیب مالی مواجه شده باشند به مثابه این است که جان این سه میلیون در خطر است و در صورت ادامه قطعی اینترنت آنها جان خود را از دست میدهند.
تصمیمگیرندگان درباره قطع اینترنت و نیز نابودسازی برخی شبکههای اجتماعی باید این داوری جان لاک، فیلسوف آزادی را به یاد داشته باشند که جان و مال در امتداد یکدیگرند و هر کس به مال و درآمد کسی آسیب بزند انگار که به جان او آسیب زده است. آدمی برای کسب مال رنج و درد را بر روح و جسم خود تحمیل میکند و تنها هنگامی حاضر است بیدریغ و افسوس مال خود را هزینه کند که جانش به خطر افتاده باشد. میلیونها نفری که از محل فعالیت در شغلهای اینترنتی نان درمیآوردند و رزق و روزیشان به باز بودن شبکههای اجتماعی گره خورده است چه باید کنند؟ آیا میتوان به آنها توضیح داد از مال خود بگذرید و چشم به راه باشید تا روزی شبکه ملی اینترنت ملی تاسیس شود؟ شهروندان ایرانی در دوره احمدینژاد شنیدند که قرار است موبایل ملی تولید شود و ۴ دهه است میشنوند قرار است چادر مشکی در ایران تولید شود و نیز میشنوند که تولیدکنندگان صنایع خانگی میخواهند برند ملی تولید کنند و نیز آرزوی خودروی ملی را در ذهن دارند.