به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه دوم آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که بیانات رهبر انقلاب در دیدار ورزشکاران و مدالآوران ایران با کلید واژه ورزش قوی و ایران قوی، تمکین تل آویو به آتش بس و تیترهایی درباره توافق آتش بس حماس و اسرائیل در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است. بودجه ۱۴۰۳ و وضعیت مالیات و دخل و خرج خانوارها دیگر موضوعی است که مورد توجه روزنامههای امروز قرار گرفته است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
محسن هاشمی رفسنجانی طی یادداشتی در شماره امروز شرق با عنوان پارادوکس زاکانی تخریبگری برای صواب؟ نوشت: جناب زاکانی که علاوه بر مسئولیت شهرداری تهران و دستیاری ویژه رئیسجمهور، در سیاست و انتخابات نیز فعالیت دارد، در یکی از رسانههای منتسب به ایشان بهتازگی مطلبی با عنوان «روحانی وارث اخلاق ناپسند هاشمی شده است؟» منتشر شده است که به بهانه انعکاس خبری ثبتنام دکتر روحانی در مجلس خبرگان، مانند گذشته آیتالله هاشمیرفسنجانی را تخریب کرده است. جای تعجب دارد که پس از گذشت هفت سال از رحلت آیتالله هاشمیرفسنجانی، جریانی همچنان به دنبال هتک و تخریب یکی از برجستهترین شخصیتهای انقلاب اسلامی است که تعابیر بینظیری از امام خمینی و رهبر انقلاب درباره خدمات ۶۰ساله ایشان به کشور وجود دارد که با هیچ چهره دیگری در تاریخ انقلاب مقایسهپذیر نیست.
آیا این تخریبها، برای کشور یا منافع ملی یا در پیشگاه خدا، دارای اجر و ثواب است یا خسارت و عقاب؟ به نظر میرسد تنها منفعت این اقدام، نوعی خودشیرینی است؛ ولی ظاهرا تیم رسانهای آقای زاکانی، همچنان تصور میکند که از این طریق در نردبان قدرت بالاتر میرود. اما این نوع نگاه ابزاری و فرصتطلبانه به سیاست تحت پوشش شعائر و ارزشها، روی دوم سکهای است که بهتازگی یکی از استادان دانشگاه در گفتگو با شبکه خبر، از آن بهعنوان «صهیونیسم حزباللهی» یاد کرد و دلیل این تعبیر را اظهارات یکی از خانمهای سیاسی جریان اصولگرا که مدعی شده بود «مملکت مال حزباللهیهاست» عنوان کرد. اینکه یک دیدگاه سیاسی و ایدئولوژیک با تکیه بر اعتقادات خود مدعی میشود که یک سرزمین متعلق به اوست، دقیقا همان ادعای صهیونیسم است که فلسطین را ارض مقدس یهودیان میداند و در ایران نیز گروهی نورسیده که در دوران مبارزه نقشی نداشتند، اکنون مدعی هستند که کشور متعلق به آنان است و حتی اگر بپذیریم ۱۰ درصد مردم از این سلیقه سیاسی افراطی حمایت میکنند، ۹۰ درصد بقیه ایرانیان سهمی در اداره کشور ندارند. این جریان نورسیده که فقط خود را انقلابی و حزباللهی میداند، باید بداند بزرگترین آسیب و هزینه از این نوع رویکرد و تخریب دیگران، متوجه اصل انقلاب میشود؛ چراکه خلوتکردن میدان انقلاب از شخصیتهای برجسته فقید یا زنده، تضعیف نظام است.
اگر خانواده شهیدان بهشتی و مطهری، همت و... و مرحومان طالقانی، منتظری، موسوی اردبیلی، صانعی و... مورد بیمهری قرار بگیرند، بیش از آنکه موجب ناراحتی این عزیزان باشد، به زیان نظام و رهبری انقلاب است.
کوچککردن دایره خودیها و انقلابیها به یک جریان سیاسی، مبدأ تقسیم این جریان پس از یکدستشدن به انشعابات مختلف و حذف دیگر سلیقههاست؛ همانگونه که جریان راست پس از یکدستشدن، راست سنتی را حذف کرد و اکنون نیز نوبت طیفهای غیرتندرو جناح راست است که به دست جریان انقلابی حذف شوند. باید مراقب بود که تابلوی جریان انقلابی، پوششی برای تمامیتخواهی نشود و تحت عنوان حزباللهی، تفکر افراطی شکل نگیرد.
پایان سخن اینکه از جناب زاکانی که خود در دوران دفاع مقدس تحت فرماندهی آیتالله هاشمیرفسنجانی، بهعنوان فرمانده منصوب امام خمینی، جانباز شده است، انتظار میرود که امکانات و حمایتهای خود را اینچنین در راهی که به تیشهزدن به ریشه انقلاب منجر میشود، هزینه نکند.
غلامرضا صادقیان سردبیر روزنامه جوان طی یادداشتی در شماره امروز این روزنامه نوشت: آن لحظه بهشدت تاریخی که مبادله اسیران صهیونیستی با زندانیان فلسطینی انجام شود و مردم جهان آن را از تلویزیونها ببینند، کل پروپاگاندای صهیونیسم در یک قرنونیم گذشته بیهیچ کموکاست به باد میرود.
آن لحظه بهشدت تاریخی که مبادله اسیران صهیونیستی با زندانیان فلسطینی انجام شود و مردم جهان آن را از تلویزیونها ببینند، کل پروپاگاندای صهیونیسم در یک قرنونیم گذشته بیهیچ کموکاست به باد میرود. این دستاوردی نیست که بشود آن را با معادلات معمول سیاسی و واژههای فلسفه روابطبینالملل به سادگی توضیح داد. امروز وقتی حماس ۵۰ اسیر را (که اسرائیلی هم نیستند!) با ۱۵۰ زندانی فلسطینی (و بعداً با ۱۵۰ نفر دیگر) مبادله میکند، یک پرسش اساسی در ذهن جهان شکل میگیرد که اگر اسرائیل در چهلوششمین روز پس از طوفانالاقصی توانسته بود به نابودی حماس و آزادی اسیران خود اندکی خوشبین باشد، آیا به چنین مبادلهای تن میداد؟!
در روزهای اول ماجرا نوشتم که ننگ و شکست بزرگتر از طوفان برای صهیونیستها، صحنه تلویزیونی مبادله اسیران است و به همینخاطر کشتن اسیران حتی با بمباران شدید تونلها و مراکز حماس یک راهبرد واقعی برای اسرائیل است. کسی که راحت آدم میکشد، فرقی نمیکند که چهکسی را میکشد! صحنه مبادله اسیران یعنی صحنه زورآزمایی دو قدرت و شکست قدرتی که تن به این مبادله داده است. حالا حماس به یکی از اهدافش که آزادی زندانیان فلسطینی بوده رسیده است. قبلاً هم چند هدف دیگر را کامل کرد، از شکستن هیمنه رژیم اشغالگر با نشاندادن ضعف اطلاعاتی و نظامی و ایجاد امید به پیروزی تا برهمزدن عادیسازی. حتی به اهدافی رسید که در سر نداشت، مثل اجماع جهانی علیه صهیونیسم و اینکه تحلیلگران جهان از جمله ستوننویس نیویورکتایمز بگویند «این اسرائیل دیگر اسرائیل سابق نمیشود»!
اما اسرائیل که باکی نداشت اسیران خود را هم بکشد، حالا باید برای ۵۰ نفر از آنان که شهروند غیراسرائیلی هستند، ۱۵۰ فلسطینی زن و کودک و سپس برای ۴۹ نفر دیگر که دهتا دهتا آزاد خواهند شد، ۱۵۰ نفر دیگر یعنی کل زندانیان زن و کودک فلسطینی را آزاد کند و به هیچیک از اهداف اعلامی هم نرسد. یحیی السنوار مغز متفکر حماس که دو هفته پیش اسرائیلیها گفتند در محاصره نیروهای آنان قرار گرفته و باید تسلیم شود یا خودکشی کند، الان زنده است و ابتدا گفت ۱۰۰ اسیر صهیونیست را آزاد خواهد کرد، سپس گفت فقط ۸۰ نفر را و سرانجام آن را به ۵۰ نفر رساند! در مقابل اسرائیل اول قرار بود ۱۵۰ نفر را آزاد کند و حالا در دو مرحله ۳۰۰ نفر را آزاد خواهد کرد.
اسرائیل به نابودی حماس نرسید. عربهای همسو با او نپذیرفتند که ساکنان غزه را به کشورهای آنان کوچ دهد. امریکا اشغال دوباره غزه را نشدنی میداند. ادامه موشکباران تلآویو یعنی تونلها هنوز سر جای خود است و ۳۰۰ تانک و زرهی موشکخورده آنان مقابل دوربینهای تلویزیونی است و این غیر از اهداف و زرهیهای نابودشده در مرز لبنان است. اسرائیل از کشتههای خود جز از برخی افسران سرشناس خبر نمیدهد و حالا باید مقابل چشم مردم جهان مبادله اسیر کند. حاشا که چنین چیزی پنجاه روز پیش در ذهن هیچ تحلیلگری و در ذهن جهان میگنجید. و بالاخره این تازه آتشبس اسرائیل با حماس است و مقاومت چنین تضمینی به اسرائیل نداده است و دستانش روی ماشه است و اسرائیل حالا بعد از مبادله اسیران باید با عادت مقاومت به حمله علیه منافع خود کنار بیاید و بعد به سراغ آن اقتصاد فروپاشیده که رسانههای امریکا از زیان ۴۸۸ میلیارد دلاری تا الان خبر میدهند، برود و هزار و یککار دیگر هم که بکند، آن آبروی رفته دیگر با هیچ رقم دلاری بازگردانده نمیشود.
احمد زیدآبادی طی یادداشتی در شماره امروز هم میهن نوشت: بر اثر فشار فزایندۀ آمریکا و میانجیگری مصر و قطر، جنبش اسلامگرای حماس و اسرائیل در مورد برقراری آتسبس ۹۶ ساعته به منظور تبادل اسیران با یکدیگر به توافق رسیدهاند. این آتشبس موقت که با استقبال گرم جامعۀ جهانی روبهرو شده، قرار است از ساعت ۱۰ امروز به وقت محلی به اجرا درآید. طبق توافق صورتگرفته، در چهار روز آتشبس، حماس ۵۰ تن از اسیران اسرائیلی شامل ۳۰ کودک، ۱۲ مادر و ۸ زن سالخورده را به تدریج آزاد میکند و در مقابل، اسرائیل ۱۵۰ تن از کودکان و زنان فلسطینی ساکن در کرانۀ باختری را که در زندان به سر میبرند، از بند رها میسازد. در این ۴ روز، اقلام حیاتی و سوخت مورد نیاز مردم در نوارغزه به این منطقه ارسال میشود و حماس نیز دسترسی سازمان صلیب سرخ جهانی به اسیران اسرائیلی را امکانپذیر میکند. اسرائیل در عین حال، نظارت هوایی بر نوارغزه را در طول آتشبس، روزانه به مدت ۶ ساعت به حالت تعلیق در میآورد.
حماس در عملیات ۷ اکتبر خود علیه اسرائیل، حدود ۲۴۰ نفر را به اسارت خود درآورده است که شماری از آنان اتباع خارجی هستند. گفته میشود برخی کشورها از جمله تایلند برای آزادی اتباع خود از اسارت نیروهای حماس، کانالهای مخصوص به خود ایجاد کردهاند. چنانچه، روند تبادل اسیران به درستی پیش رود، در صورت توافق دو طرف، در ازای تمدید هر یک روز آتشبس، ۱۰ تن از بقیۀ اسیران اسرائیلی آزاد خواهند شد. بدین ترتیب، امکان تمدید آتشبس ۴ روزه به مدت نزدیک به ۲۰ روز وجود دارد. به احتمال زیاد، اسرائیل با ایجاد فضایی احساسی از طریقِ نمایش صحنۀ استقبال خانوادهها از کودکان و زنان سالخوردهای که از اسارت حماس آزاد خواهند شد، درصدد برمیآید تا فضای تبلیغاتی در سطح بینالمللی را که بر اثر بمباران بیوقفۀ مراکز غیرنظامی و تلفات بیسابقه در بین زنان و کودکان فلسطینی در نوارغزه علیه آن به جریان افتاده است، تا اندازهای به نفع خود تغییر جهت دهد، اما ورای فضای تبلیغاتی و رسانهای، مسئلۀ اصلی این است که پس از انقضای مدت آتشبس، تحولات نوارغزه چه سمتوسویی پیدا خواهد کرد؟ بنیامین نتانیاهو و دیگر سران سیاسی و نظامی اسرائیل اطمینان دادهاند که به محض پایان آتشبس، با تمام قوا جنگ علیه نیروهای حماس را از سر خواهند گرفت تا به هدف استراتژیک خود مبنی بر نابودی تشکیلات اداری و نظامی حماس در نوار غزه دست یابند.
افرایم هالوی، رئیس سابق موساد، اما ازسرگیری جنگ پس از یک آتشبس احتمالی ۲۰ روزه را بسیار مشکل ارزیابی کرده و بسیاری از رهبران جهان هم ابراز امیدواری کردهاند که آتشبس به پایان دائمی جنگ منجر شود. اگر قرار به تبدیل آتشبس موقت به آتشبس دائمی باشد، این مسئله با چه مکانیسم و فرمولی قابلِ حصول است؟ واقعیت این است که در حال حاضر ترسیم چشمانداز سیاسی و دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ در نوارغزه بینهایت مشکل است. پس از عملیات ۷ اکتبر و وقایع متعاقب آن، خصومت و دشمنی بین اسرائیل و حماس به درجهای رسیده است که هر نوع توافق دائمی و حتی میانمدت را بین آنها به امری غیرممکن تبدیل کرده است. در این میان بهخصوص اسرائیلیها، هر سطح از بقای تشکیلات حماس در نوارغزه را به معنای شکست خود در جنگ و ادامۀ تهدید امنیتی بزرگ علیه موجودیتشان تلقی میکنند و یکصدا خواهان برچیدن ساختار حکومت حماس در نوارغزه به هر قیمت ممکن هستند.
در واقع تعهد قاطع و مستمر سران تمام احزاب اصلی اسرائیل به تحقق این هدف، عملاً دست آنها را برای نیمه تمام گذاشتن جنگ و ورود به عرصۀ دیپلماتیک بهطور کامل بسته است و عدول آنها از این وعده، هزینۀ سیاسی غیرقابل تحمل و جبرانی بر آنها تحمیل خواهد کرد.
از این رو، کاملاً بعید است که پس از انقضای مدت آتشبس، متحدان غربی اسرائیل، آن را برای خاتمۀ جنگ و پذیرش طرحهای دیپلماتیک تحت فشار بگذارند مگر آنکه طرح دیپلماتیک محیرالعقولی در میان باشد!
چه طرح دیپلماتیکی، اما میتواند اسرائیل را برای پایان دادن به جنگ در نوارغزه ترغیب کند؟ چنین طرحی به فرض هم که قابل تصور باشد، کنارآمدن حماس با آن تقریباً غیرممکن مینماید چراکه اسرائیلیها فقط طرحی را خواهند پذیرفت که در بردارندۀ عقبنشینی نیروهای حماس از نوارغزه و واگذاری کنترل آن به نیروی دیگری باشد.
با این همه، شاید برخی از رهبران عرب که از یک طرف ادامۀ جنگ را برای ثبات کشور خودشان خطرناک میدانند و از طرف دیگر، از کنترل حماس بر نوارغزه به دلیل نوع رابطۀ آن با جمهوری اسلامی ناراضی به نظر میرسند، در پی ابتکار دیپلماتیکی در سطح بینالمللی به همین منظور باشند.
در روزهای اخیر، وزیران خارجۀ دولت خودگردان فلسطین، اردن، مصر، عربستان و اندونزی، سفر به پایتخت کشورهای عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل را در دستور کار خود قرار دادهاند تا برای پایان دادن به جنگ در نوارغزه چارهجویی کنند.
دیدار آنها بهخصوص از چین بسیار مهم به نظر میرسد. چینیها از علاقۀ خود به تشکیل کنفرانس صلح بینالمللی به منظور کمک به تحقق فرمول دوکشوری برای حل مسئلۀ فلسطین خبر دادهاند و آمریکا نیز از ایفای نقشی سازنده از سوی چین در خاورمیانه به گرمی استقبال کرده است.
با توجه به این تحولات، آیا در پشتِ آتشبس موقت، کشورهای عرب و قدرتهای جهانی در حال پیگیری نقشهای دیپلماتیک برای پایان جنگ هستند؟ اعلام آمادگی دولت خودگردان فلسطین برای کنترل نوارغزه و حمایت آمریکا و اروپا از این مسئله، شاید معطوف به همین ابتکار دیپلماتیک در پشت پرده باشد!