دلبستگی، از تحقیقات جان بالبی با کودکان نشئت گرفته است. او به این نتیجه رسید که نوزادان هنگام تولد برای دلبسته شدن به والدین خود، برنامهریزی شدهاند و اگر والدین به نیازهای آنها بهخوبی و بهاندازهی کافی پاسخ دهند، به پایگاه امنی برای نوزاد تبدیل میشوند و دلبستگی ایمن شکل میگیرد.
وقتی دلبستگی شکل میگیرد کودک برای اکتشاف دنیا احساس امنیت میکند و رشد روانشناختی او مسیر سالمی را طی میکند. اما در صورتی که دلبستگی، مختل شود، دلبستگی ناایمن شکل میگیرد و سلامت روانشناختی کودک به صورت منفی تحت تأثیر قرار میدهد.
از آنجایی که به لحاظ نظری سبک های دلبستگی و روابط عاشقانه با هم ارتباط دارند و پژوهشها نیز از این رابطه حمایت کردهاند اخیراً سبک دلبستگی توجه زیادی را به خود جلب کرده است: از ویدیوهای تیکتاک گرفته تا آزمونهای آنلاین، همگی برای ارزیابی سبک دلبستگی تبلیغ میکنند.
انسانها همیشه میخواهند بدانند که چه کسی بهترین انتخاب برای روابط عاشقانه است. به همین دلیل دلبستگی و سبک های دلبستگی به موضوع مورد علاقهی آنها تبدیل شده است.
سبک دلبستگی به موضوع داغی به ویژه در زمینهی روابط عاشقانه تبدیل شده است و برخی مقالهها ادعا میکنند که سبک دلبستگی دلیلی برای شکست خوردن روابط است.
ما به عنوان متخصصان روانشناسی رشد و روانشناسی بالینی با تمرکز روی سبک دلبستگی به دنبال این هستیم که منابع معتبری برای درک بهتر علم دلبستگی، و نقش آن در روابط عاشقانه فراهم کنیم. از این رو اجازه بدهید که قبل از بررسی دلبستگی و روابط عاشقانه، به بررسی نظریهی دلبستگی بپردازیم.
نظریهی دلبستگی در حوزهی روانشناسی رشد توسط جان بالبی مطرح شده است و ماری آینورث، با انجام پژوهشهای متعددی انواع سبکهای دلبستگی را کشف کرد.
این نظریه مطرح میکند که در اولین سال زندگی، روشهایی که والدین یا مراقبین به نیازهای کودک پاسخ میدهند انتظارات کودک از روابط را در کل طول زندگی شکل میدهد.
تحقیقات نشان داده است که دلبستگی با بهزیستی در تمام زندگی رابطه دارد شامل سلامت روانی و جسمی، عملکرد مغز و حتی روابط عاشقانه.
بین متخصصان حوزهی روابط در مورد نحوهی ارتباط سبک های دلبستگی و روابط عاشقانه اختلاف نظر وجود دارد. به عنوان روانشناس رشد، ما فکر میکنیم که دلبستگی از طریق آنچه مدل کارکرد درونی (internal working model) نامیده میشود با روابط عاشقانه ارتباط دارد.
به گفته بالبی، یک مدل کارکرد درونی، بازنمایی ذهنی از رابطهی ما با مراقبین اصلیمان است که به الگویی برای روابط آینده تبدیل میشود و به افراد اجازه میدهد محیط خود را پیش بینی، کنترل و دستکاری کنند.
یک فرض اصلی نظریه دلبستگی این است که نوزادان از روابط اولیه با اشیاء دلبستگی خود در مورد راههای ارتباط میآموزند و مجموعهای از انتظارات را در مورد خود در رابطه با دیگران ایجاد میکنند. بر اساس این اولین تجربهها، آنها یک مدل کارکرد درونی مینامد، به این معنی که میتوانند با برخی ایدههای قبلی در مورد چگونگی مقابله در مواجهه با تهدید، به موقعیتهای جدید نزدیک شوند. مدل کارکرد درونی دارای سه عنصر است: یک مدل از خود، یک مدل از دیگری و یک مدل از روابط بین اینها.
در دوران کودکی، هنگامی که والدین باثبات و نسبت به نیازهای کودک پاسخگو هستند، کودک یاد میگیرد که میتواند هنگامی که به چیزی نیاز دارد روی والدینش حساب کند. سپس این انتظارات و باورها دربارهی روابط به عنوان یک الگو درونی میشوند، که گاهی در شبکههای اجتماعی به عنوان نقشهی عشق نامیده میشود. درست همانطور که یک معمار از یک الگو برای طراحی ساختمان استفاده میکند، سبک دلبستگی کودک به والدین، الگویی برای درک روابط دیگرشان میشود.
بر اساس این الگو، افراد انتظاراتی را دربارهی اینکه روابط چگونه باید باشد، و چگونه افراد مهم زندگی از جمله شریک زندگی باید به نیازها پاسخ دهند شکل میدهند.
گاهی اوقات دلبستگی به صورت سبکهای دلبستگی توصیف میشود. دو نوع اصلی از دلبستگی وجود دارد: ایمن و ناایمن (اجتنابی و دوسوگرا و آشفته). آنهایی که سبک دلبستگی ایمنی دارند انتظار دارند افرادی که به آنها دلبسته هستند در مواقع پریشانی و ناراحتی پاسخگو، حساس و مراقب باشند. برای افراد دارای الگوی ایمن ساختن ساختارهای جدید (مثلا روابط) با طرح مشابه، آسانتر است.
افرادی که الگوهای اولیهی ناایمن دارند – مانند سبکهای دلبستگی آشفته، اجتنابی یا مضطرب – ممکن است زمانی که رابطه فعلی آنها با تجربههای دوران کودکیشان همخوانی نداشته باشد، با چالشهای ارتباطی روبرو شوند و ممکن است نیاز داشته باشند که طرح نقشه خود را با شریک زندگی خود بازسازی کنند.
چه سبکهای دلبستگی را سبک در نظر بگیرید چه یک نقشهی عشق، هر دوی آنها با انتظاراتی دربارهی روابط مرتبط هستند که بر اساس تجربههای گذشتهتان شکل گرفتهاند.
اگرچه ما شاهد این هستیم که پژوهشها نشان دادهاند روابط بهتر در کودکی با والدین با روابط عاشقانهی بهتر ارتباط دارند، هنوز بخش اعظمی از مردم علیرغم اینکه روابط خوبی با والدین خود نداشتهاند، روابط عاشقانهی خوبی دارند.
این امکان وجود دارد که روابط عاشقانه به عنوان یک «رابطهی شفابخش» عمل کند و مدل کار درونی روابط را بهبود بخشد. به طور خاص، زمانی که یک شریک به طور مداوم حساس، پاسخگو و در دسترس باشد، ممکن است فرد شروع به تنظیم مجدد الگوی دلبستگی و انتظارات جدیدی از روابط ایجاد کند. نظریهی دلبستگی همواره از این ایده حمایت میکند که الگوهای دلبستگی فرد میتواند تغییر کند.
بنابراین در مجموع میتوان چنین نظری را مطرح کرد: رابطه با والدین میتواند بر روابط تأثیر بگذارد، اما کیفیت رابطهی عاشقانهی شما را تعیین نمیکند.
از آنجایی که سبک های دلبستگی و روابط عاشقانه با هم ارتباط دارند میتوانیم نتیجه بگیریم که دلبستگی ناایمن یکی از مهمترین دلایل شکست خوردن روابط است.
به عنوان مثال این امکان وجود دارد که انتظارات شما از یک رابطهی عاشقانه با انتظارات شریک زندگیتان مطابقت نداشته باشد و بر کیفیت رابطه تأثیر بگذارد.
به عنوان مثال، گاهی اوقات افرادی که دلبستگیهای ناایمن دارند ممکن است زمانی که یک موضوع ناراحتکننده پیش میآید از حل مسئله اجتناب کنند، اما شریک زندگیشان که سبک دلبستگی ایمن دارد از این موضوع که شریک زندگیاش برای آرام کردن و حل مسئله به سراغ آنها نمیرود ناراحت شوند.
فکر کردن در مورد تاریخچهی دلبستگی و انتظارات خود از روابط ممکن است فرصتی عالی برای خوداندیشی باشد، اما مهم است که به یاد داشته باشید که دلبستگی تنها بخشی از یک رابطه است. ارتباط، اعتماد و احترام، نیز جنبههای بسیار مهم یک رابطه هستند.
پاسخ کوتاه: بله! بهبود کیفیت دلبستگی یکی از ارکان نظریه و تحقیقات دلبستگی از زمان پیدایش آن بوده است. معمولاً دلبستگی در دوران کودکی از طریق مداخلات مختلفی مورد هدف قرار میگیرد، اما همچنین در بزرگسالی از طریق درمان فردی یا اشکال مختلف زوجدرمانی، مانند درمان متمرکز بر عاطفه یا روش گاتمن، مورد هدف قرار میگیرد.
همچنین ممکن است از طریق روابط مثبت بتوانید انتظارات خود را از روابط بهبود بخشید. راههای مختلفی برای تغییر وجود دارد، اما بهبود پیدا کردن همیشه امکانپذیر است.
در مجموع، دلبستگی میتواند عامل مهمی در روابط عاشقانه باشد، اما برای اینکه چرا روابط ممکن است به نتیجه نرسند تنها موضوعی نیست که باید به آن فکر کنیم. فکر کردن در مورد انتظارات خود از روابط و صحبت کردن دربارهی آنها با شریک زندگی ممکن است اثرات بزرگی در بهبود کیفیت روابط شما داشته باشد.