مصطفی قجر در مطلب ارسالی برای «نگاه شما» نوشته است:
در خبرها آمده بود كه به ظاهر خود صدا و سيما نيز به سريالهاي شبانه خود (تا ثريا، شيدايي، و پنجره) انتقاد كرده و آنها را باعث خط خطي كردن اعصاب مخاطبان دانسته است! البته برخي نيز به اين دليل كه اين گونه سريالها واقعيات جامعه را بازگو ميكند، از آنها طرفداري ميكنند؛ يا براي نمونه، پرداختن سريال تا ثريا به مسأله ربا را يكي از نكات مثبت آن برميشمرند. در همين زمينه، گفتم شايد بد نباشد، میان اين گونه سريالها و سريال پايتخت، مقايسهاي داشته باشيم، هر چند نزدیک يك سال از پخش پايتخت ميگذرد و كمي براي بحث و نقد درباره آن دير شده است.
با يك پرسش شروع ميكنم؛ فرض كنيد شما مدير يكي از شبكههاي سيما هستيد و ميخواهيد، يكي از سريالهاي پايتخت، تاثريا، اغما (يا انواع سريالهاي مشابه آن) را براي پخش در ايام ماه مبارك رمضان برگزینید.
گزينه منتخب شما كدام است؟ من ميگويم پايتخت! ميدانيد چرا؟ چون هيچ يك از سريالهاي فوق به زيبايي پايتخت، نتوانسته يك مفهوم ديني را به مخاطب خود منتقل كند! شايد در آغاز، ربط پايتخت به مضامين ديني كمي دور از ذهن باشد، اما نكته در همين جاست. ميگويند يك فيلم يك پيام آشكار دارد و يك پيام پنهان و اتفاقا پيام پنهان مدنظر نويسنده و كارگردان فيلم است.
در سريال پايتخت، ظاهر قضيه آن است كه فيلم ميخواهد به مشكلات مهاجرت نابجا از روستا به شهر بپردازد، اما آنچه در لايههاي پنهان اين فيلم وجود دارد، مقاومت يك خانواده و پايداري بنيان آن در شرايط دشوار پيش آمده و تلاش زن و شوهر در كنار هم براي حل مشكل است. اين مورد در جاي جاي فيلم هست؛ يك نمونه از آن، گذشت همسر نقي از شوهرش است.
در كنار همه مشكلاتي كه اين خانواده با آن روبهرو ميشوند، همسر نقي متوجه ميشود، شوهرش قبلا به دختر ديگري (دختر محمود نقاش) علاقه داشته، ولي از او جواب رد شنيده است. او در ابتدا بسيار ناراحت ميشود، اما بعد به زيبايي از شوهر خود گذشت ميكند، شوهر او هم در اوج درماندگی (وقتي همسرش در خانه محبوس شده بود)، به او ميگويد: من نوكرتم! يا مورد ديگر كه به نظر من، يكي از صحنههاي كليدي در اين زمينه است، جايي است كه نقي پس از اينكه از همه جا رانده و آواره شدند، شب هنگام در كاميون چراغي براي خانواده خود روشن ميكند و تلويزيون و اجاق گاز را همانند يك خانه واقعي به راه مياندازد، به اين ترتيب، شادي و صميميت را خانواده خود بازميگرداند. در كنار همه اين موارد، زبان طنز داستان نيز به جذابيت آن ميافزايد، حاجت به بيان آن نيست.
اين موارد را مقايسه كنيد با سريالهاي كنوني شبانه سيما! خودم البته اين سريالها را به دقت نميبينم، چون اين كار را تلف كردن وقت بي ارزش خود ميدانم! اما اگر اشتباه ميگويم، نظر داده و مرا از گمراهي درآوريد: ميزني شبكه پنج، ميبيني پيشكار شركت ( كه نقش مدير آنرا عبدالرضا اكبري بازي ميكند) با خانم مهندس داخل شركت، با منشي شركت، با شوهر خواهر معتاد خود دست به يقه است!
ميزني شبكه سه ميبيني امير جعفري (به گمانم نامش در فيلم حميد است) با چند نفر درگير است، يا در حال هوار زدن است، يا افسرده به جايي خيره شده است. براي حسن ختام! آخر شب ميزني شبكه يك ميبيني ثريا بدبخت شده و به جايي زل زده است، يا طلبكارها سر ديگري ريختهاند، دوربين هم كه انگار از پايه لق شده و در هوا معلق است ( كه البته روش جالبي در فيلمبرداري است!). در كنار همه اين صحنههاي دلخراش نيز، (در فيلم تا ثريا) به زور در كلهات ميكوبانند ـ منظورم اين است كه در همان لايه آشكار فيلم ميگويند ـ كه «اگر ربا بدهي يا بگيري نتيجهاش اين ميشود كه ميبيني»."
نمونه اين دست فيلمها در سريالهاي ماه رمضان، يا سريال «شايد براي شما هم اتفاق افتاده باشد» كه از شبكه پنج پخش ميشود كم نيست. موضوع همه آنها يكي است: يك نفر گناهي مرتكب ميشود و بلافاصله عقوبت آن را ميبيند. اين دست داستانها دو اشكال عمده دارند؛ يكي آنكه اولا كارهاي خدا خيلي دقيقتر، ظريفتر، و با حساب و كتابتر از اين داستانهاي پيش پا افتاده است، وگرنه بايد تمام ممالك كفر بدبخت بودند و در خاك سياه غوطه ميخوردند، و ما و عراق و ديگر كشورهاي مسلمان ابرقدرت!
در واقع به جز در موارد خاص، برقرار كردن يك رابطه خطي و ساده بين عمل و نتيجه آن در اين دنيا، بسيار خندهدار و ساده انگارانه بوده و باعث ايجاد شبهه براي مخاطب نيز ميشود.
دومين اشكال آن است كه به قول كارگردان صاحب نامي: فيلم كلاس درس نيست كه يك مطلب را به زور در كله مخاطب خود بكند. در فيلم نويسنده و كارگردان در ظاهر يك داستاني را روايت ميكنند، اما در واقع تأثيرات جانبي آن بر مخاطب را قصد ميكنند، كه در مورد سريال پايتخت اين موضوع بررسي شد. اما فيلمهايي از قبيل "تا ثريا" به اصطلاح ميخواهند مطلبي را با مشت در پيشاني مخاطب خود جاي دهند، كه البته مخاطب نيز به سرعت آن را فراموش كرده و اين مطالب با روح و جان او در آمیخته نميشود.
البته هم پايتخت و هم تاثريا كار آقاي مقدم است كه توليد چنين سريالهايي با اين همه تفاوت در كيفيت فيلمنامه ظاهرا برميگردد به اينكه ايشان فيلمهاي خود را نمينويسند، بلكه فقط آنها را كارگرداني ميكنند.
در اين ميان، شمار معدودي فيلم ديني هستند كه همانند كارهاي فوق نيستند، اما بيشتر محيط و جو مذهبي بر آنها حاكم است، به همين خاطر جزء سينماي ديني محسوب ميشوند، همانند طلا و مس. درست است كه درونمايه آنها نيز مذهبي است، گویا، بيشتر به خاطر ظاهر مذهبي آنها در رديف سينماي مذهبي قرار ميگيرد.
براي دوري از اطناب، به سريالها ماورايي ماه رمضان كه بيشتر به جاي آن كه با دين سر و كار داشته باشد، با جن و پري و فرشته و روح سر و كار دارد نيز نميپردازم و قضاوت در مورد آنها را به عنوان فيلم ديني به شما ميسپارم.
«تابناک» مطالب اختصاصی و گردآوری شده توسط خوانندگان محترم را در قالب جدیدی با عنوان « نگاه شما» منتشر خواهد کرد.مخاطبان محترم می توانند مطالب دلخواه خود را در موضوعات مختلف، به آدرس negaheshoma@tabnak.ir ارسال نمایند.مخاطبان محترم برای ارسال مطالب خود باید چند نکته را در نظر داشته باشند:1. این قالب جدید برای ارائه و معرفی «نگاه بییندگان به تمام موضوعات» می باشد.2.مطالب اختصاصی یا گردآوری شده می تواند در قالب: ایده ، فیلم، عکس، گزارش تحلیلی، گزارش خبری، کاریکاتور و... باشد.3. مطالب ارسال شده حتی الامکان با ذکر نام و نام خانوادگی فرستنده باشد.4. موارد ارسالی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین جاری نداشته باشد.5. مطالب ارسالی به زبان و فونت فارسی باشد.6.مطالب ارسال شده حتی الامکان حاوی اطلاعات دقیق باشد.مشخصات فنی1. از ارسال تصاویر در متن فایلهای word خودداری شود.2. حجم فایل تصویری ارسالی( به صورت gif یا jpg ) بیشتر از 5 مگابایت نباشد.3. حداکثر حجم فایل صوتی یا ویدیو پنجاه مگابایت باشد. (نوع فایل: wmv, flv, wav, mp3, wma)