محمد نظریزاده در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت:
طرح مشهور به انتقال پایتخت که کلیات آن در دیماه سال گذشته به تصویب نمایندگان محترم مجلس رسید بهزودی جهت بررسی جزئیات و تصویب نهایی مجددا در صحن علنی مجلس مطرح خواهد شد. براساس این طرح شورایی در قوه مجریه جهت جمعبندی مطالعات انتقال پایتخت سیاسی و اداری کشور به محل دیگری تشکیل خواهد شد که باید ظرف مدت مشخصی از ابلاغ طرح به دولت در این زمینه تصمیمگیری کند.
انتقال پایتخت از تهران موضوعی است که ظرف 25 سال گذشته هر از چند گاهی مطرح شده، هر بار واکنشهای بسیاری را برانگیخته و البته معمولا به دلیل ابهامات جدی در موفقیت آن پس از مدتی مسکوت شده است. دلایل عمده مطرح شدن چندین باره این موضوع در سه چیز خلاصه میشود: خطر زلزله و نگرانی از خسارات عظیم مالی و انسانی ناشی از آن، آلودگی هوا و نهایتا ترافیک و شلوغی شهر تهران.
در اینجا ضمن احترام به رویکرد اولیه مجلس محترم در جهت تعیین شورای ساماندهی پایتخت و شروع یک فعالیت زمانبندی شده برای جمعآوری همه مطالعات انجام شده در سالهای گذشته و بهروز کردن اطلاعات و آمار و پیشبینیهای ارائهشده در این گزارشها و نهایتا آنالیز دادهها و جمعبندی آنها، لازم میدانم که نکات ذیل را بهعنوان مهمترین مواردی که هنگام بررسی جزئیات طرح باید به آنها توجه شود، یادآوری کنم:
1 - جابهجایی پایتخت فرآیندی بسیار شبیه به فرآیند حذف صفر از پول ملی خواهد داشت. برای این کار باید یک بسته کامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی طراحی کرد. جالب آنکه هم ترکیه و هم قزاقستان که سابقه جابهجایی موفق پایتختهایشان را داشتهاند، صفرها را هم از پول ملی خود حذف کردهاند.
2 - در کشوری مانند ایران که در حال حاضر بخش اعظم اقتصاد آن دولتی و شبهدولتی است، ناگزیر مرکز سیاسی با مراکز اقتصادی، تجاری، صنعتی، آموزشی، رفاهی، فرهنگی و هنری منطبق خواهد بود. در این حالت این سوال وجود دارد: چه بخشی از مهاجرت به تهران صرفا به این دلیل است که تهران مرکز سیاسی است؟ آیا با بردن بخش اعظمی از ادارات دولتی از تهران مردم دیگر به تهران مهاجرت نخواهند کرد؟ توجه به پاسخ سوالاتی از این دست نشان میدهد که اصلاح در ساختارهای سیاسی و اقتصادی بسیار مهمتر از جابهجایی پایتخت است.
3 - هرچند که تا یک دهه پیش برای حل مشکلاتی مانند خطر زلزله و آلودگی یا شلوغی شهرها انتقال پایتختها یکی از گزینههای محتمل بهشمار میآمد و البته در موارد معدودی هم انجام گرفت؛ اما به نظر میرسد در قرن بیستویکم با روشهای سادهتری مانند گسترش دولت الکترونیک و خدمات آنلاین، گسترش حملونقل عمومی خصوصا مترو، استاندارد کردن سوختها، گسترش طرح خروج خودروهای فرسوده، حفظ حریم شهر، رعایت دقیق ضوابط شهری و شهرسازی در ساختوسازها و غیره در کوتاهمدت و با بار مالی بسیار کمتری میتوان بخش عمدهای از این نوع مشکلات را حل کرد.
در پایان اما یک سوال اساسی باقی میماند. مشکلات واقعی شهر تهران کدامند؟ آیا «زلزله و آلودگی هوا» مشکلات اصلی تهران هستند یا «بینظمی و قانونشکنی در حوزه حقوق شهروندی»؟ آیا با جابهجایی ادارات دولتی از تهران این دسته از مشکلات حل خواهند شد یا باید راهحل را در جای دیگری یافت؟