پاسخ اطرافیان احمدینژاد به شایعه تلاش برای دیدار با ناطق نوری و خاتمی و یا ریاست صادق خرازی بر دانشگاه ایرانیان، پاسخ به این پرسش که چرا روی پل صدر خلاف نمیشود، توصیه به شکایت بیشتر علیه تحریمها در دادگاههای خارجی و سخنان رئیس جمهور در دانشگله تهران، مهمترین مطالب روزنامههای چهارشنبه است.
اختلاف خاتمی و احمدینژاد عمیقتر
از آن است که با هم دیدار کنند
اعتماد با توجه به شایعات مطرح درباره احمدینژاد نوشته است: احمدینژاد سکوت کند یا سخن بگوید خبرساز است. سکوتش همه را در این فکر فرو میبرد که نکند باز نقشهای دارد و سخنانش هم فعالین سیاسی را به دنبال رمزگشایی از بهار و بهاریهها میفرستد. اما او این روزها چه میکند؟ در دفتر ولنجک چه کسانی به دیدارش میروند و در این دیدارها چه نکاتی طرح میشود؟ تا اینجا دو گروه تأیید کردهاند که دیدارهای منظمی با او دارند.
گفته میشود برخی اعضای جبهه پایداری که به طیف تهران مشهورند و شامل روح الله حسینیان، کوچکزاده، آقا تهرانی و حمید رسایی میشوند جلسات منظمی را با احمدینژاد در محل دفتر او در خیابان ولنجک تهران دارند. از این جمع حسینیان ارتباط با احمدینژاد را تأیید کرده است. گروه دوم هم برخی وزرا و نزدیکان او هستند که شامل افرادی نظیر حمیدرضا بقایی، محمدرضا رحیمی، عبدالرضا داوری، علی نیکزاد و صادق خلیلیان، وزرای مسکن و کشاورزی دولت دهم میشوند. آنها هم جلسات منظمی با احمدینژاد دارند. اما روز گذشته خبرآنلاین در گزارشی از فعالیتهای احمدینژاد ادعاهای جدید و مهمی را طرح کرد که البته از سوی نزدیکان احمدینژاد و طرفهای مورد بحث تأیید نشد.
آنچه از دیدار هفته گذشته احمدینژاد و سیدحسن خمینی به بیرون درز کرد، دو سوی کاملا متناقض داشت؛ از یک سو حامیان احمدینژاد صراحتا اعلام کردند این دیدار به دعوت نوه امام راحل صورت گرفته و از سوی دیگر برخی از جمله رسانههای نزدیک به دولت مدعیاند احمدینژاد با ورود به مرقد مطهر امام راحل درخواست دیدار با سیدحسن خمینی را مطرح کرده که او نیز مطابق رسم این سالها برای میزبانی از رئیس دولتهای نهم و دهم حاضر شده است. اما آیا این دیدار میتواند مقدمه فعالیت سیاسی احمدینژاد باشد؟ او هرگز شفاف و صریح علیه بستگان امام راحل سخنی بر زبان نرانده و شاید تنها مدخل باقیمانده برایش جهت آغاز گفتوگو با اصلاحطلبان کانال سیدحسن خمینی باشد.
اما آنچه دیروز مورد ادعای خبرآنلاین بود دیدار نزدیکان احمدینژاد با خاتمی و درخواست آنها از رئیس دولت اصلاحات برای ملاقات با احمدینژاد بوده است. آخرین ملاقات دوجانبه احمدینژاد و خاتمی همان روزی بود که او کلید دفتر رئیس جمهور را از خاتمی تحویل گرفت. حالا۹ سال پس از آن روز احمدینژاد واسطههایی میفرستد که برایش وقت ملاقات با سید محمد خاتمی بگیرند؟ یکی از نزدیکان احمدینژاد در گفتوگو با «اعتماد» ضمن رد کردن این شایعه گفت: آقای احمدینژاد مرزهای بسیار روشنی با آقای خاتمی دارند و چنین دیداری بین این دو اتفاق نمیافتد. وی اضافه کرد: تا آنجا که من اطلاع دارم هیچ یک از نزدیکان احمدینژاد به دیدار آقای خاتمی نرفتهاند و تقاضای ملاقات او با احمدینژاد هم طرح نشده است. دیدار با ناطق نوری نیز بخش دیگری از گزارش سید صادق روحانی در خبرآنلاین بود که با تکذیب یکی دیگر از اطرافیان احمدینژاد همراه بود.
آیا میتوان تصور کرد احمدی نژادی که حامیانش معتقدند همین حالا محبوبیتی بیش از رئیس جمهوری فعلی دارد درخواست ملاقات با کسانی بدهد که روزی سختترین تهمتها را به آنان روا داشته بود؟ در ادامه این گزارش آمده است: «اما تلاشهای احمدینژاد برای نزدیکی به اصلاحطلبان به همین جا ختم نشده است. آخرین مسأله جنجالی در دوره احمدینژاد مسأله دانشگاه ایرانیان بود که در آخرین روزهایی که احمدینژاد در پاستور بود مجوز آن صادر شد.
حالا خبرها حاکی از این است که احمدینژاد در گفتوگو با صادق خرازی رسما به وی پیشنهاد داده است که ریاست دانشگاه ایرانیان را برعهده بگیرد. اینکه چرا احمدینژاد خرازی را انتخاب کرده هم کاملا مشخص است. این روزها تشکل «ندا» که جمعی از جوانان اصلاحطلب هستند با حمایتهای صادق خرازی اعلام موجودیت کرده و رسما فعالیتهای خود را آغاز کرده است و عملاتنها تشکل اصلاحطلبی فعال است». سید صادق خرازی در پاسخ به خبرنگار «اعتماد» در تماسی تلفنی ضمن ابراز تعجب از شکل گیری این شایعه اظهار کرد: هرگز چنین پیشنهادی به وی نشده است.
به گزارش خبرآنلاین، احمدینژاد به دنبال چتری فراتر از این حرفهاست. احمدینژاد رای اصولگرایان سنتی را هم میخواهد. حلقه اطرافیان احمدینژاد را میتوان به دو گروه تقسیم بندی کرد. گروهی که نزدیکی زیادی با جبهه پایداری و آیتالله مصباح یزدی دارند و گروهی که به هر دلیل فاصله خود را با جبهه پایداری حفظ کردهاند و حتی تلاش دارند که به اصلاحطلبان نزدیک شوند.
در دسته اول چهرههایی مانند برادران دانشجو، زریبافان و سعیدلو قرار دارند. این دسته به دنبال این هستند که محوریت احمدینژاد در جریان اصولگرا را به سایر اصولگرایان تحمیل کنند. این گروه به صورت هفتگی جلساتی را در جامعه روحانیت مبارز به بهانه رسیدن به وحدت برگزار میکنند. اگرچه به نظر میرسد برخی در جامعتین به دنبال وحدت حداکثری باشند اما مجموعه اظهارات اعضای بلندپایه جامعه روحانیت مبارز در هفتههای گذشته نشان میدهد آنها به دنبال جذب احمدینژاد نیستند و تلاش میکنند تا نزدیکی به آیتالله مصباح را به عنوان اولویت نخست خود برگزینند. آن طور که برخی اصولگرایان نزدیک به جامعتین میگویند هنوز هیچ جلسهای بین حامیان احمدینژاد و اعضای جامعتین شکل نگرفته است. البته برخی معتقدند در جامعه روحانیت مبارز اگرچه احمدینژاد جایگاهی ندارد اما برای حفظ صددرصدی وحدت امکان نشست و برخاست آنها در ماههای آتی وجود دارد. برخی فعالان سیاسی اصولگرا که قصد دارند با یک تیغ اصلاحطلبان و احمدینژاد را همزمان از میدان به در کنند میگویند او و مشایی در حوزه فرهنگی دیدگاههایی نزدیک به اصلاحطلبان دارند. شنیدهها از برخی شهرستانها هم حاکی از این است که حامیان احمدینژاد به مذاکره با چهرههای اصلاحطلب پرداخته و از آنان خواستهاند تا به عنوان کاندیدای مورد قبول احمدینژاد به تبلیغات بپردازند.
آن طور که عبدالله ناصری، عضو بنیاد باران به «اعتماد» میگوید، به برخی چهرههایی که پتانسیل کاندیداتوری از سوی اصلاحطلبان دارند پیشنهاد شده در ازای تقبل تمام هزینههای انتخاباتی از سوی طرفداران احمدینژاد با تابلوی آنها وارد رقابت انتخاباتی شوند. خبرآنلاین در پایان گزارش روز گذشته خود این گونه نتیجه گرفت: «آن چیزی که در انتخابات ریاست جمهوری گذشته احمدینژاد را از اصولگرایان تندرو دور کرد این روزها و به خاطر وجود یک نیروی سیاسی قوی به نام دولت یازدهم آنها را دوباره گرد هم آورده است. جبهه پایداری و آنهایی که به دنبال آنچه گفتمان سوم تیر میخواندند، بودند دوباره به سمت احمدینژاد برگشتهاند. آنها میدانند هیچ چهرهای مانند احمدینژاد پتانسیل رای آوری ندارد. این مسأله را در انتخابات ریاست جمهوری با سعید جلیلی آزموده بودند. از سوی دیگر خود احمدینژاد نیز به دنبال این است که ثابت کند بیشترین رأی را در تاریخ ایران داشته و خواهد داشت و به همین خاطر سعی دارد بخشی از اصلاحطلبان را نیز با خود همراه کند».
چرا روی پل صدر خلاف نمیشود؟
دنیای اقتصاد دربارهٔ درس مدیریتی از یک رفتار اجتماعی و در یادداشتی به قلم اشکان خواجهنوری نوشته است: صرفنظر از همه سؤالهایی که احداث طبقه دوم بزرگراه صدر برانگیخته است، سوال اساسی در مورد رانندگانی که از طبقه دوم عبور میکنند مطرح است؛ آیا رانندگان طبقه دوم از فرهنگ بالاتری نسبت به طبقه اولیها برخوردارند؟!
اگر چه طرح این سؤال بیشتر شبیه به یک شوخی است، اما اگر بنا را بر مشاهده و مقایسه رفتار رانندگان دو طبقه بگذاریم، ممکن است چنین نتیجهای را بپذیریم، اما مشاهده دقیقتر چیز دیگری میگوید.
اولا رانندگان طبقه دوم همان طبقه اولیها هستند. دوما طبقه دومیها تا لحظهای که روی پل هستند بین خطوط رانندگی میکنند، بوق نمیزنند، کمتر جلوی هم میپیچند و صبر دارند، اما به محض اینکه از روی پل صدر وارد طبقه اول ـ اتوبان صدر ـ میشوند تغییر رفتار میدهند و همه کارهایی را که در طبقه دوم انجام نمید ادند، مرتکب میشوند. رانندگان طبقه دوم با مسافران ایرانی در فرنگ قابل مقایسهاند، شهروندانی قانونمند و منظم که نه تنها صف را محترم میشماریم که ممکن است بفرما هم بزنیم، اما همین که وارد فرودگاه امام خمینی میشویم رفتاری دیگر از ما سر میزند.
راز این تغییر رفتار در چیست و چگونه است که رفتار ما در شرایط ظاهرا یکسان، متفاوت است؟ و البته نکته مهمتر اینکه چگونه میتوانیم با پاسخ دادن به این سوال، نگاهی متفاوت به کسب و کار و تجارت خود داشته باشیم.
ساختمان خالی از سکنهای را در کنار یک خیابان پر رفت و آمد، در حالی که شیشه یکی از پنجرههایش شکسته است تصور کنید. مشاهدههای علمی نشان میدهد که اگر پنجره شکسته ظرف مدت کوتاهی، تعمیر نشود، عابران این پیام را از ساختمان میگیرند که کسی نگران ساختمان نیست و نظارتی وجود ندارد. پس شیطنت شروع میشود و پنجرههای سالم ساختمان مورد هدف قرار میگیرند و ساختمان تغییر شکل میدهد و البته ادامه این روند میتواند منجر به ورود میهمانان ناخوانده به ساختمان بیصاحب شود و آثارش از سطح به عمق نفوذ کند. اتفاقی که در اشکال مختلف شاهد آن بودهایم.
توصیف فوق، خلاصهای است از یک نظریه جرمشناسی به نام «پنجره شکسته». نظریهای که در دهه هشتاد و نود میلادی به کمک شهردار نیویورک آمد تا جرمخیزترین مترو جهان را که شهر زیرزمینی خلافکاران و اشرار به حساب میآمد سر و سامان بدهد. شهرداری نیویورک، در اولین اقدام خود به بازسازی واگنهای مترو پرداخت و دستور داد تا واگنهایی که طی روز با اسپری رنگ، نوشتن یادگاری و... آسیب میبینند، شبانه از خط خارج شوند و تاصبح روز بعد رنگآمیزی و تعمیرشده به خط برگردند.
در واقع همه این کارها، یک پیغام داشت؛ حواسمان به همه چیز هست و هیچ خلافی را تحمل نمیکنیم و این چنین بود که مترو ناامن نیویورک تبدیل به یکی از امنترین متروهای جهان شد.
حال با این تفکر، به کیفیت رانندگی در اتوبان صدر نگاهی دوباره داشته باشید. تعمیرات و نگهداری مستمر، گشتزنی نیروهای امداد، تابلوهای هشدار دهنده فعال، تغییر سقف سرعت مجاز بنا به حجم ترافیک و البته دوربینهای کنترل سرعت همگی علاوه بر کارکرد اولیهشان، حاوی یک پیام هستند؛ «حواسمان به شهر هست».
و البته حضور چالهها و دست اندازها، غیبت تابلوهای هشدار دهنده و اطلاعرسان فعال، دوربین و... (همه آن چیزهایی که در طبقه دوم دیده نمیشوند) پیغام دیگری به رانندگان طبقه اول صدر میدهد؛ «راحت باشید، حواسمان نیست».
تئوری پنجره شکسته علاوه بر زندگی شخصی و تربیت کودک و... در تجارت و کسبوکار نیز کارآیی دارد. نادیده گرفتن تاخیرهای یک کارمند از سوی مدیرش، میتواند منجر به گسترش فرهنگی نادرست و توقعاتی نابجا در کل سازمان شود که کیفیت کار سازمان و نحوه تعامل کارمندان با مشتریان را تحت تاثیر قرار دهد. در شکلی افراطی، رستورانی را تصور کنید که مدیرش گارسونها را زیر ذرهبین قرار نمیدهد و حواسپرتی گارسونها را نمیبیند، از یک سو این پیغام را به مشتریان میدهد که نظارت دقیقی روی جزییات نیست و معلوم نیست در آشپزخانه چه میگذرد و از سوی دیگر آشپز و خدمه هم این پیغام را میگیرند که خیلی هم لازم نیست تلاش کنند و بهترین باشند، پس آهسته آهسته، آشپزخانه و کیفیت غذا تبدیل به همانی میشود که مشتریان تصورش را میکنند؛ فاجعه. پنجرههای تجارت خود را بیابید و شکستهها را تعمیر کنید و مطمئن باشید اوضاع بهتر خواهد شد.
از انگلیسیها غرامت بخواهید
نادر ساعد در روزنامه جوان و با توجه به حکم جدید خروج نام چند شخصیت حقیقی و حقوقی ایران از فهرست تحریمها در اروپا نوشته: از همان اولین روزهایی که خبر تصویب تحریمهای یکجانبه اتحادیه اروپا علیه کشورمان به بهانه برنامه هستهای منتشر شد، دادخواهی ملی و بینالمللی علیه این مصوبات به عنوان یکی از راهکارهای ممکن برای مقابله با آنها مطرح شد.
در این زمینه هم حقوقدانان و مجامع حقوقی داخلی و هم خارجی گزینه اقدام قضایی را مورد بررسی و البته ارزیابیهای مختلف قرار دادند. رجوع به محاکم اروپایی از جمله دیوان اروپایی حقوق بشر (به دلیل تاثیر تحریمهای علمی و دارویی بر نقض حقوق دانشجویان و بیماران) و دیوان دادگستری اتحادیه اروپا به ویژه به دلیل قرار گرفتن برخی نهادها و افراد در لیستهایی که اعضای این اتحادیه به صورت خودسرانه و با هدف ضربه زدن به تجارت خارجی کشورمان تدوین کرده بودند، از مهمترین گزینههایی بود که در کنار توسل به محاکم داخلی برخی کشورهای اروپایی همانند هلند، توصیه شد.
اقدام قضایی توسط برخی از اشخاص تحت تحریم آغاز شد و نهایتاً پس از حدود سه سال به نتایج مثبتی در اغلب موارد منتهی شد. ملیالاثر شدن تصمیمات اتخاذی علیه بانک ملت، چند بازرگان ایرانی، بیمه معلم، دانشگاه صنعتی شریف، شرکت ملی نفتکش ایران و مواردی دیگر، نتایجی بود که نشان داد در کنار راهکارهای سیاسی، ظرفیتهای حقوقی نیز میتواند در حد و اندازه خود، از حقوق کشور و اشخاص ایرانی صیانت نماید. گفتنی است که در دادخواهیهای ملی نیز همانند دادخواست دانشجویان ایرانی علیه وزارت علوم هلند، حتی دیوان عالی این کشور نیز رأی به نامشروع بودن محرومیتهای وضع شده علیه دانشجویان ایرانی داد.
علیای حال، آرای صادره در محاکم اروپایی اعم از ملی یا منطقهای غالباً با واکنش دولتهای مربوط همراه بود به طوری که طرفهای شکایت با حضور فعال و پر سر و صدا در مراحل دادرسی، تلاش میکردند از صدور رأی به نفع تحریمشوندگان ایرانی جلوگیری نمایند. در مراحل تجدیدنظر خواهی نیز این تلاشها به صورت برجسته وجود داشت.
تنها مورد استثنایی در این زمینه، عدم اعتراض دولت انگلستان (وزارت دارایی) به آرای صادره به نفع شش شخص ایرانی در دیوان دادگستری اتحادیه اروپا است. در این رابطه، آرای بدوی صادره به دلیل عدم تجدیدنظرخواهی قطعی شد و وزارت دارایی نام اشخاص مذکور را از لیست تحریمشوندگان موضوع برنامه هستهای ایران حذف نمود.
فارغ از مبانی و دلایل این تحول و همچنین ارزشیابی آن از منظر کلان و به ویژه تأثیراتی که بر روند روابط دوجانبه ایران ـ انگلیس یا مذاکرات هستهای خواهد داشت، مسألهای قطعی به نام حق دادخواهی برای «جبران خسارات» وجود دارد؛ خساراتی ناشی از دو سال تحریم غیرقانونی شش شخص ایرانی که پیش از این به دستور وزارت دارایی از فعالیت در انگلستان محروم بودهاند و داراییهایشان نیز توقیف و خارج از دسترسی و بهره برداری مالکانه قرار داشته است.
آرای صادره از دیوان دادگستری اتحادیه اروپا (بدون اعلام نامشروع بودن خود تحریمهای این اتحادیه) تأکید دارند که قرار گرفتن نام اشخاص مذکور در لیست تحریمها به صورت نامشروع و نادرست بوده است و وزارت دارایی انگلیس نمیبایست نام این اشخاص را در لیست تحریمشوندگان قرار میداد بلکه اساساً این اشخاص ارتباطی با نقض تحریمهای اتحادیه اروپا نداشتهاند. طبیعی است که «حذف نام این اشخاص از لیست تحریمشوندگان» به عنوان اولین الزام ناشی از این احراز و تصمیم دادگاه است. اما اشخاصی که به صورت غیرقانونی و در اثر عمل غیرقانونی متضرر شدهاند نیز شایسته دریافت خسارت و غرامت هستند.
به تعبیر دیگر، از آنجا که نامشروع بودن اقدام وزارت دارایی انگلیس علیه این شش شخص تبعه ایران مسلم شده است، اعاده وضعیت خواهانها به قبل از اقدام وزارت دارایی، نتیجه قطعی و حق این اشخاص است.
بنابراین، خسارات وارده بر اشخاصی که در پروندههای مطروحه علیه وزارت دارایی انگلیس موفق به کسب رأی به نفع خود شدهاند، قابل مطالبه است. البته این خسارات، منصرف از حقوق و مطالبات ملی ایران بوده و اساساً مربوط به همان اشخاص است. با این حال، ایران نیز میتواند از ظرفیت مطالبه جبران خسارات وارده بر اتباع خود در اثر اقداماتی که دادگاه اتحادیه اروپا نیز غیرقانونی بودن آن اقدامات را احراز کرده به ویژه به صورت دریافت غرامت، استفادههای متعدد حقوقی- سیاسی نماید. پشتیبانی از پیگیری این حقوق و مطالبات، وظیفه مستقیم دستگاه دیپلماسی است و البته در کنار آن، امکان بهره برداری سیاسی و دیپلماتیک برای تقویت مواضع برحق ایران در زمینه نامشروع بودن تحریمها و غیرقانونی بودن لیست سیاه انگلیس (و دیگر کشورهای اروپایی و امریکا) نیز بسیار برجسته بوده و از این حیث یک «لقمه آماده» کار دیپلماسی رسمی و عمومی به شمار میرود.
دو قوت و یک ضعف در سخنان رئیس جمهوری
صادق زیباکلام در تحلیل برنامه آغاز سال تحصیلی دانشگاهها با سخنرانی رئیس جمهور در روزنامه اعتماد نوشته است: سخنان حسن روحانی در جمع دانشگاهیان دانشگاه تهران که به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید ایراد شد، حاوی مطالب جدید و دربرگیرنده بیانات چندان شجاعانه و مقتدرانهای نبود. اگر از این نقطه ضعف مطالب وی بگذریم سخنان وی حاوی دو نقطه قوت اصلی است: نخست اینکه در این همایش مطالب کلیشهای در مورد وضعیت فرهنگ مطرح نشد. اظهارنظرهایی در این چهارچوب که ما مورد هجوم فرهنگ بیگانه هستیم، به مقوله فرهنگ اهمیت داده نمیشود، مردم ناراضی هستند و مسائلی از این قبیل از مطالبی بود که میتوان ادعا داشت که رئیس جمهوری گرد کلیشههایی از این دست نگشت. وی مواضع این روزهای اصولگرایان را درباره علم و دانشگاه و مطالبی که از زبان آنان در این خصوص گفته میشود تکرار نکرد.
اما نکته دوم سخنان وی عدم تأکید بر بومی سازی علمی است که با وجود ابراز نگرانی بسیاری سخنی از آن به میان نیاورد. وی از بیان آنچه در سخنرانی اصولگرایان بلافاصله به این پرداخته میشود که علم و دانش را بومی سازی کنیم که البته تلاشهایی نیز در این مسیر صورت گرفته است خودداری کرد و از آنچه مدنظر شورای عالی انقلاب فرهنگی است سخنی نگفت. اما با گذشتن از این نقاط قوت از وی انتظار داشتیم در خصوص آزادی اندیشه و ضرورت آن جدیتر و صبورانهتر صحبت میکرد. وی نگفت دانشجویان نباید ستاره دار شوند، آزادی انجمنها و تشکلهای دانشجویی از مسائلی بود که مطرح کرد اما به نوع دیگری. باید میگفت در دولت من اجازه نمیدهم دانشجویان ستاره دار شوند. باید میگفت در دولت من اساتید نباید برای گفتن نظر خود مواخذه شوند، بازنشسته شوند، ممنوع التدریس شوند. اینها از رئیس جمهور انتظار میرفت.
بیان اینکه حرف مغرضانه و منتقدانه زده نشود مشکلی را حل نمیکند. آقای روحانی کلیشههایی از این دست را نباید بیان میکرد. اینکه انتقاد سازنده چیست کلیشههایی است که از آن معمولابهره برداری سیاسی میشود. او باید قرص و محکم میگفت اجازه انتقاد را به دانشگاهیان بدهید وگرنه دانشگاه به قبرستانی تبدیل خواهد شد. هر چند انتظاراتم بیش از آن چیزی بود که انجام شد اما همین که کلیشههای رایج تکرار نشد جای بسی امیدواری است.