بالاخره فروردین فرارسید تا خنکای باد بهاری، حال همهمان را دگرگون سازد و آوای بهار به آینده دلخوشمان سازد. در همین راستا، اکنون در ابتدای این فصل تازه، «تابناک» بستهای آماده کرده که تناسبی قابل تأمل با نوروز فاطمی دارد و تا روز سیزدهم فروردین متناسب با تغییرات، محتوای متفاوتی را در خود جای داده است.
به رسم هر روز، با حکایتی از گلستان سعدی آغاز میکنیم. چند تن از روندگان متفق سیاحت بودند و شریک رنج و راحت خواستم تا مرافقت کنم موافقت نکردند. گفتم این از کرم اخلاق بزرگان بدیع است، روی از مصاحبت مسکینان تافتن و فایده و برکت دریغ داشتن که من در نفس خویش این قدرت و سرعت میشناسم که در خدمت مردان یار شاطر باشم نه بار خاطر.
چه دانند مردم که در خانه کیست
نویسنده داند که در نامه چیست
صورت حال عارفان دلق است
این قدر بس چو روی در خلق است
در قژا کند مرد باید بود
بر مخنث سلاح جنگ چه سود
ابریق رفیق برداشت که به طهارت میرود و به غارت میرفت. چندانکه از نظر درویشان غایب شد به برجی برفت و درجی بدزدید تا روز روشن شد آن تاریک مبلغی راه رفته بود و رفیقان بیگناه خفته بامدادان همه را به قلعه در آوردند و بزدند و بزندان کردند از آن تاریخ ترک صحبت گفتیم و طریق عزلت گرفتیم. والسَّلامَةُ فی الوَحْده
شنیدستی که گاوی در علف خوار
بیالاید همه گاوان ده را
به یک ناتراشیده در مجلسی
برنجد دل هوشمندان بسی
اگر برکهای پر کنند از گلاب
سگی در وی افتد کند منجلاب
در نخستین ویدئو از مجموعه ویژه برنامه نوروزی «تابناک»، نوای یا مقلب القلوب را با صدای استاد محمد اصفهانی میشنوید و سپس نوبت به تماشای تصاویر و قطعهای کوتاه میرسد. در ادامه سخنان کوتاهی از حجت الاسلام والمسلمین زائری درباره بهار را که اختصاصی در اختیار «تابناک» قرار گرفته، میشنوید.
این استاد حوزه و دانشگاه در این باره به روایتی از امام صادق (ع) درباره وجه نامگذاری امام زمان (عج) و اینکه چرا «مهدی» است، اشاره میکند: حضرت فرمودند: «او به حقایق پنهان هدایت میکند. آن چیزی که پنهان است، آشکار میکند و آن چیزی که مردم نمیدانند، به آنها خواهد گفت.»
زائری ادامه میدهد: بهار آشکار شدن حقایق است. بهار روییدن جوانههایی است که در زیر خاک پنهانند. بهار آشکار شدن چیزهایی است که در زمستا نمیبینیم. سلام بر بهار... .
پس از این سخنان، کلیپی دیدنی و محسور کننده از طبیعت بهاری را تماشا میکنید که شگفت زدهتان خواهد کرد. سپس نوبت به دیدن اجرای قطعه «آمد بهار جانان» با نوای وحید تاج میرسد؛ قطعهای که بر اساس شعری از دیوان شمس مولانا جلال الدین بلخی است.
آمد بهار جانها ای شاختر به رقص آ
چون یوسف اندر آمد مصر و شکر به رقص آ
ای شاه عشق پرور مانند شیر مادر
ای شیرجوش دررو جان پدر به رقص آ
چوگان زلف دیدی چون گوی دررسیدی
از پا و سر بریدی بیپا و سر به رقص آ
تیغی به دست خونی آمد مرا که چونی
گفتم بیا که خیر است گفتا نه شر به رقص آ
از عشق تاجداران در چرخ او چو باران
آنجا قبا چه باشدای خوش کمر به رقص آ
ای مست هست گشته بر تو فنا نبشته
رقعه فنا رسیده بهر سفر به رقص آ
در دست جام باده آمد بتم پیاده
گر نیستی تو ماده زان شاه نر به رقص آ
پایان جنگ آمد آواز چنگ آمد
یوسف ز چاه آمدای بیهنر به رقص آ
تا چند وعده باشد وین سر به سجده باشد
هجرم ببرده باشد دنگ و اثر به رقص آ
کی باشد آن زمانی گوید مرا فلانی
کای بیخبر فنا شوای باخبر به رقص آ
طاووس ما درآید وان رنگها برآید
با مرغ جان سراید بیبال و پر به رقص آ
کور و کران عالم دید از مسیح مرهم
گفته مسیح مریم کای کور و کر به رقص آ
مخدوم شمس دین است تبریز رشک چین است
اندر بهار حسنش شاخ و شجر به رقص آ