شکست شوی آمریکایی در شورای امنیت، بیانیه مهم اصلاحطلبان درباره اتفاقات اخیر کشور، مشکلات اقتصادی باز هم در حاشیه، باتلاق یارانه ها، فعال شدن گشتهای بسیج به زودی، بسته شدن پرونده بنزین و یارانه و دولت و مجلس به دنبال آزادی دانشجویان از محورهایی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»، روزنامههای امروز یکشنبه هفدهم دی ماه در حالی بر پیشخوان مطبوعات کشور قرار گرفتند که شکست شوی آمریکایی علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل از اصلیترین عناوین آنها محسوب میشود. این موضوع در روزنامه ابتکار با عنوان «دیپلماسی ایرانی علیه یار کشی آمریکایی» در روزنامه اطلاعات با عنوان «جلسه شورای امنیت به انزوای آمریکا انجامید»، در روزنامه ایران با تیتر «انزوای فوق العاده آمریکا» و در روزنامه جوان با عنوان «شکست آمریکا با اشتباه احمقانه» منعکس شد. در همه این روزنامهها موضوع مرتبط با شکست آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل تیتر نخست امروز انتخاب شده است.
حوادث اخیر کشور و ادامه تحلیلها و گزارشها درباره علل وقوع ناآرامیهای اخیر همچنان در روزنامههای امروز نیز موضوع قرار گرفته است و علاوه بر سرمقالههای بعضی روزنامهها با یادداشتهایی از کارشناسان اقتصادی و سیاسی مورد توجه قرار گرفته است. تلاش دولت و مجلس برای پیگیری وضعیت بازداشت شدگان به خصوص دانشجویان از مواردی است که روزنامههای نزدیک به اصلاحات عناوینی را در صفحه نخست به آن اختصاص داده اند. در عین حال روزنامه منتقد کیهان تیتر نخست امروز را «مشکلات اقتصادی باز هم در حاشیه/ مدعیان اصلاحات به دنبال آزادی آشوبگران!» انتخاب کرده و در گزارشی به نقد عملکرد دولت و نمایندگان فراکسیون امید در این رابطه پرداخته است. این روزنامه در یادداشت روز خود نیز از تحلیلهای ارائه شده توسط شخصیتهای سیاسی و روزنامه نگاران اصلاح طلب انتقاد کرده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها، سرمقالهها و گزارشهای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
گامی برای حل کردن؛ و نه جمع کردن
عباس عبدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد که در صفحه نخست خود بیانیه اصلاح طلبان درباره حوادث اخیر را تیتر یک کرده، نوشت: اکنون که اعتراضات فروکش کرده است، باید به چند نکته مرتبط با این حوادث پرداخت. اول اینکه آیا این اتفاق یا موارد مشابه آن در جامعه حل شده است یا در خوشبینانهترین حالت، جمع شده است؟ میان حل شدن و جمع شدن فاصله زیادی است. مثل یک زلزله است که به هر دلیلی در یک منطقه رخ میدهد، حتی به دلیلی خارج از اراده ما و یک دولت قدرتمند و کارآمد، میتواند عوارض آن را رفع و رجوع کند، همچنان که پس از گذشت سالهای فراوان آثار و عوارض برخی از زلزلههای قدیمی جمع شده است، ولی مساله زلزله در ایران تاکنون حل نشده است، از این رو هر لحظه احتمال مواجهه با آن را با خطرات بالا داریم.
بنابراین کاری که ما انجام میدهیم جمع کردن تبعات زلزله است و نه حل کردن آن. اتفاقاتی از این نوع که در هفته گذشته رخ داد و پیش از این نیز در سال ١٣٨٨ و پیشتر در سال ١٣٧٨ و حتی پیش از آن در اوایل دهه ١٣٧٠ و مهمتر از همه در دهه ١٣٦٠ و نیز در حکومت گذشته رخ میداد، نشان میدهد که در همه موارد کوشش اصلی معطوف به حل مساله نشده است، بلکه فقط جمع کردن ماجرا هدف اصلی بوده است. جمع کردن یک اقدام فنی، کوتاهمدت و تا حدی مدیریتی و متکی به ابزارهای قدرت است. ولی حل مساله بسیار متفاوت است. کسانی که در جمع کردن مسأله دخالت دارند، لزوما کسانی نیستند که باید در مقام حل کردن آن باشند. حتی در مواردی نحوه جمع کردن مسأله موجب میشود که حل کردن مساله از دستور خارج شود.
هنگامی که یک اتفاقی رخ میدهد، آن هم اتفاقی در اندازههای بزرگ، باید پذیرفت که این اتفاق زمینه اجتماعی دارد. بدون پذیرش این اصل، هیچ گام موثری نمیتوان برای حل ماجرا برداشت. اینکه همه مشکلات منحصر شود به توطئه بیگانگان، به نوعی پاک کردن صورت مساله است. این امر بدان معنا نیست که بیگانگان هیچ حضوری در این موارد ندارند. بلکه باید حضور و دخالت آنان را تا حدی طبیعی هم دانست. همانطور که زلزله را امری طبیعی میدانیم، ولی فرق است میان جامعهای که با ٦ ریشتر زلزله، ٤٠ هزار نفر کشته میشوند با جامعهای که با ٧ ریشتر هم چند نفر بیشتر زخمی نمیدهد. در حقیقت قابلیت قابل در برابر زلزله به عنوان یک پدیده خارجی، را نباید فراموش کنیم. بنابراین گستردن فضا برای رسیدگی ریشهای به وجوه پیدا و ناپیدای این حوادث و رویدادها ضروری است و باید در عرصه عمومی درباره آن گفتوگو شود و جمعهای کارشناسی برای بررسی ابعاد این کار شکل گیرند. از این رو و در مرحله اول پیشنهاد میشود همانطور که برای حادثه پلاسکو کمیته ملی جهت بررسی آن شکل گرفت، درباره این موضوع که به مراتب اهمیت بیشتری دارد نیز کمیتهای همهجانبه به وجود آید و در اولین فرصت گزارشی را از علل شکلگیری، افراد شرکتکننده، نحوه برخورد و نیز خسارتهای احتمالی چنین حوادثی و... ارایه کنند. شکل دادن چنین کمیتهای و ارایه گزارش آن به مردم نشان خواهد داد که اراده جدی برای شناخت و سپس حل مشکلات و مسائل و پاسخ دادن به دغدغههای جامعه وجود دارد.
از سوی دیگر به عنوان اولین مسأله یادآور میشود که برای حل ماجرا، باید نسبت به نحوه مواجهه با بازداشتشدگان نهایت دقت و رواداری را داشت. مسأله مهم این است که داوری درباره رفتارهای جمعی تا حدی متفاوت از این داوری درباره رفتارهای فردی است. رفتارهای جمعی تحت تأثیر عوامل گوناگون اجتماعی و روانی شکل میگیرد که مسئولیت فردی تا حدی تحتالشعاع قالبهای رفتاری جمعی قرار میگیرد. از این روی، باید افراد عادی حاضر در این صحنهها را به سرعت آزاد کرد. این آزاد کردن به معنای آن است که حکومت نیز متوجه ابعاد رفتاری هیجانی در اجتماعات مشابه هست و به حل بهتر ماجرا کمک میکند. اگر حوادث دهه ١٣٦٠ تحت تأثیر سازماندهی و تشکیلات گروههای سیاسی بود و ربط مستقیمی با مسائل و زمینههای اجتماعی نداشت، اتفاقات این روزها بیش از آنکه متأثر از وجود برنامهریزی مشابه آن سالها باشد، ناشی از زمینههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است.
بنابراین نباید به گونهای رفتار کرد که در گذشته برخورد میشد. نمونهای از برخوردهای بد در گذشته، بیان اعترافات و فیلمهای اعترافگونه است که به جای اثرات مثبت، همیشه دارای اثرات منفی بوده است. آزادی یا رسیدگیهای قانونی و قضایی و علنی، به هرچه بهتر شدن فضا کمک میکند. به ویژه در مورد دانشجویان بازداشتی باید با فوریت و ملاحظات بیشتری رفتار و آنان را آزاد کرد.
چه چیز آمریکا را در شورای امنیت منزوی کرد؟
روزنامه خراسان در بخشی از سرمقاله امروز خود با عنوان «چه چیز آمریکا را در شورای امنیت منزوی کرد؟» نوشت: چرا شرایط بین المللی نسبت به سابق درباره ایران تغییر کرده است؟ فارغ از این که جنس اغتشاشات اخیر و عوامل و زمینههای شکل گیری آن نیازمند بررسی و توجهات مختلف است، به نظر میرسد این شرایط بین المللی را باید معلول چند اتفاق دانست:
الف- جمهوری اسلامی ایران در دهه اخیر به ویژه پس از آغاز بیداری اسلامی و انحراف آن که منطقه را با اوج بی نظمیها و ناهنجاریها و ناامنیها و اقدامات تروریستی مواجه کرد، در عین حفظ ثبات سیاسی خود و تحکیم آن در انتخاباتهای گوناگون، قدرت سیاسی خود را که برگرفته از خواست مردم است به نمایش گذاشته است. نصابهای مشارکت مردم در انتخاباتهای اخیر به خوبی نشان دهنده پیوند مردم با نظام جمهوری اسلامی در عین مواجهه آنها با مشکلات عمیق اقتصادی و معیشتی است. همین حضور مردمی در برهههای حساس از جمله در مخالفت با اغتشاشات اخیر، اصلیترین سرمایه نظام و مولفه اصلی قدرت کشور است.
ب- حل و فصل مناقشه ساختگی غرب درباره برنامه هستهای ایران که در سالهای قبل به عاملی برای هراس جعلی کشورها از ایران تبدیل شده بود و دستیابی به توافقی که (هرچند منافع اقتصادی مورد انتظار را فراهم نکرد اما) یکی از نتایج آن نشان دادن حقانیت جمهوری اسلامی و سیاسی کاری غرب و متحدانش در قبال ایران بود، توانست تاحدودی جو ایران هراسی را بشکند و برخی کشورهای مستقلتر را در همراهی با کشورمان در عرصههای مختلف ترغیب کند. همچنین اشاره صریح برخی کشورها در این جلسه به حفظ برجام در حالی که برجام موضوع این نشست نبود پتانسیلهای این توافق در عرصه بین المللی برای جلوگیری از اجماع سازی علیه کشورمان را نشان میدهد. بدون شک واشنگتن دست از کار نخواهد کشید و با هدف راهبرد اصلی خود همچنان سعی خواهد کرد ایران را به عنوان موضوعی تنش ساز در منطقه و جهان معرفی کند حتی نفس اصرار بر برگزاری نشست جمعه شب شورای امنیت نیز فارغ از نتیجه آن برای واشنگتن تا حدی برای کاخ سفید این کارکرد را داشت.
ج- جمهوری اسلامی ایران در سالهای گذشته به ویژه هفت سال اخیر در کانون مقابله با عمیقترین و پیچیدهترین بحرانهای امنیتی و جنگهای نیابتی قرار داشته است. بحران سیطره تروریستها بر سوریه و عراق و مقابله مستقیم جمهوری اسلامی با آن که به پایان خلاف جعلی شجره خبیثه داعش منجر شد، اصلیترین حضور ایران در مقابله با این بحران است. این حضور حکیمانه که به مدد خونهای پاک مدافعان حرم در فرماندهی محور مقاومت، قدرت ایران نظامی و امنیتی ایران را به رخ کشید، اکنون با فرایند سیاسی در مذاکرات آستانه هم همراه شده تا قدرت ایران در ابعاد مختلف ظهور و بروز داشته باشد. اکنون قدرت این جزیره ثبات را بی شک کشورهای مختلف نمیتوانند نادیده بگیرند به ویژه این که برخی کشورهای اروپایی عملا نگران نفوذ تروریسم به محدوده خود هستند و در این باره، در مواضع خود ایران را تلویحا یا تصریحا کشوری میدانند که نقش جدی در مبارزه عملی و واقعی با تروریسم دارد و به کمکش نیاز دارند. کمتر از یک ماه پیش بود که آنتونیو گوترش دبیر کل سازمان ملل پیشنهاد رفع ممنوعیت سفر قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس به عراق و سوریه را برای مقابله با تروریسم مطرح کرده بود.
البته واضح است که هیچ کدام از این شرایط به معنای نبودن مشکلات عدیده به ویژه در حوزه اقتصادی و معیشتی نیست. چه این که مردمی هم که در روزهای اخیر در اعتراض به اغتشاشات و در حمایت از نظام و انقلاب اسلامی به خیابانها آمدند یکی از شعارهای شان گله مندی از شرایط اقتصادی و معیشتی بود. بدون شک اصلیترین مولفه امنیت ایران، مردم ایران هستند و برای تقویت این مولفه راهبردی همه دستگاهها و قوا از جمله نمایندگان مجلس و به ویژه دولت که با شعار و وعده رفع مشکلات اقتصادی و معیشتی روی کار آمده اند وظیفهای خطیر برعهده دارند. نسخه درمان این مشکلات نیز توجه به تولید داخلی و رونق کارگاهها و کارخانههای ایرانی و حمایت از تولیدکنندگان و کارگران ایرانی است؛ کسانی که سهم به سزایی در تقویت قدرت نظام جمهوری اسلامی برعهده دارند و میتوانند شرایط بین المللی را بیش از پیش به نفع ایران و انزوای غرب رقم بزنند.
منتقدان را دشمن نپنداریم
ولی الله شجاعپوریان مدیر مسئول همدلی در سرمقاله امروز این روزنامه با اشاره به نحوه مواجهه با حوادث اخیر نوشت: با فروکش کردن ناآرامیهای اخیر در شهرهای مختلف و بازگشت آرامش نسبی به فضای سیاسی کشور، اکنون فرصت مناسبی است تا با تحلیل وآسیبشناسی درست این پدیده، نسبت به تبیین چرایی و راهکارهای برونرفت و جلوگیری از وقایع مشابه، اقدام کرد:
۱- نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، به دلیل ماهیت و هویت ایدئولوژیک خود از همان ابتدای تاسیس و در تداوم مسیر تثبیت، با مسائل، مشکلات، موانع و معاندتهای بیشماری مواجه بوده است. وجود مخالفان جدی و دشمنی آنان بر کسی پوشیده نیست، اما واقعیت آن است که باید بپذیریم بسیاری از انتقادات و از جمله بخش اعظم اعتراضهای اخیر را نباید فقط به دشمنی دشمنان تقلیل داد. پذیرش این نکته که مردم نسبت به برخی سیاستها، تصمیمات و بروندادها معترض هستند، نه تنها باعث تضعیف نظام نمیشود، بلکه نشان از نقدپذیری حاکمیت دارد.
۲- آنچه این روزها از تریبونهای رسمی در تحلیل ناآرامیهای اخیر ارائه میشود، اشتباهی است که حداقل در دو دهه اخیر از سوی تریبونهای رسمی حاکمیت دنبال شده و نتیجه آن پیوستن بخش زیادی از منتقدین به دایره دشمنان نظام است، درحالیکه بسیاری از منتقدان، سزاوار قرارگرفتن در دایره دشمن نیستند و برخی اصلاحات حداقلی میتواند بخش زیادی از مردم را راضی نگه دارد. از اینرو، شایسته است تحلیلگران تریبونهای رسمی، حساب منتقدان و مردم ناراضی از شرایط اقتصادی، سیاسی و... را از حساب دشمن جدا کنند.
۳- اگر افکارسنجی دقیقی توسط مراجع رسمی نظام صورت گیرد، بخش زیادی از انتقاد معترضان به نحوه رویکرد صداوسیما به اعتراضات و وقایع گذشته و امروز، نسبت داده میشود. صداو سیما سالهاست که از قاعده یک رسانه «ملی» خارج شده و به بلندگوی یک جریان سیاسی خاص، تنزل یافته است. نادیده گرفتن بخش زیادی از مردم در دو دهه اخیر، علت اصلی گرایش افکار عمومی به شبکههای خارجی و در ادامه استقبال آنها از شبکههای اجتماعی شده است، چرا که صداوسیما هیچگاه نتوانسته است محملی را، برای گفتوگوی ملی و پذیرش صداهای مختلف در جامعه ایجاد کند. تغییر در استراتژی و رویکرد صداوسیما، سالهاست به صورت هشدار جدی، از سوی اصلاحطلبان مطرح شده، اما مدیران این سازمان، وقعی به این هشدارها ننهادهاند و رسانه ملی در این روزها، توان مدیریت اطلاعرسانی را ندارد و یک کانال ناشناس و بدون منبع، یک شبه بیش از یک میلیون عضو را در خود میبیند. از اینرو تغییر در راهبرد و سیاست صداوسیما در پذیرش جناحها و اصناف مختلف و حتی مخالف، باید در دستور کار مدیران سازمان قرار گیرد.
۴- در همین برهه ناآرامیهای اخیر، بارها شنیده شده، اعتراض حق مردم است. اما اگر به گذشته برگردیم، جواب هر انتقاد و اعتراضی، توقیف، تهدید و ... بوده است؛ ذهنیت و باور متولیان و مسئولان، درباره مخالفان باید تغییر کند. در یک نظام ایدئولوژیک، چندقومیتی، گسترده و متمدن، وجود رویکردها، اعتقادات و افکار گوناگون و گاه متضاد، امری عادی است و نباید انتظار داشت همگان یک گونه بیندیشند، لباس بپوشند، سخن بگویند و فکر کنند. شاید بخشهایی از جامعه در زیر بار محدودیتها و ممنوعیتها سکوت یا همراهی کنند، اما این نارضایتیها و خشمهای فروخورده، در بزنگاههای حساس سرباز خواهند کرد و تبعاتی را برای حاکمیت بهدنبال خواهند داشت. متولیانی که قوانین ملوکالطوایفی برای برخی استانها تعریف و قوانین و آییننامههای خودگردان ایجاد میکنند، باید بدانند این رفتارها، بدون پاسخ باقی نخواهد ماند. از اینرو متولیان و مسئولان کشور ظرفیت خود را در مواجهه با افکار، عقاید، قومیتها و نگرشهای مختلف، افزایش دهند تا ... مفکران به مخالفان تبدیل نشوند.
برخی میخواهند بقبولانند منشأ اعتراضات خارجی نیست
محمد صرفی در بخشی از یادداشت روز شماره امروز کیهان با انتقاد از تحلیلهای ارائه شده توسط رسانههای اصلاح طلب نوشت:اغلب مواضع و تحلیلهایی که این روزها درباره قضایای اخیر کشور ارائه میشود در پی پاسخ دادن به این سؤال هستند که منشأ و عامل اغتشاشات اخیر چه یا که بود. اغلب پرسشکنندگان به دنبال پاسخهای ساده و سرراست هستند. در این میان برخی به اصطلاح تحلیلگران به طرز عجیب و غریبی سعی دارند به مشتریان خود بقبولانند که عامل و منشأ این آشوب و اغتشاش هرچه باشد، خارجی نیست و به آنهایی که از دشمن و نقش آن سخن میگویند، نهیب میزنند که ۴۰ سال از توطئه دشمن گفتید و دیگر بس است! نمونهاش بیانیه دیروز ۱۶ تن از فعالین اصلاحطلب که مدعی شدهاند؛ «تمرکز روی عوامل خارجی، علاوهبر توهین به جامعه ما، باعث غفلت یا تغافل از ریشههای اعتراض و نارضایتی و درمان آنها میشود.»
حال گمان میکنید این جماعت و همپیالههایشان وقتی روی گزینه عامل خارجی خط میکشند، به سراغ چه گزینههای دیگری میروند؟ یک نمونه از آنها که دیروز در یکی از روزنامههای مدعی اصلاحات منعکس شده جالب و قابل تامل است. از منظر این آقایان آشوبهای اخیر زیر سر کیهان است! بله درست خواندید کیهان! نوع استدلال هم بدیع و درخور تامل است. کیهان با تیترهای اقتصادی اخیر خود درباره تورم و قیمت بنزین، باعث القای حس بدبختی و فقر میان مردم و در نتیجه ناراضیسازی، اعتراض و آشوب شده است! به روی مبارک هم نمیآورند که تا دیروز میگفتند تیراژ کیهان ۷ هزار نسخه بیشتر نیست و اصلاً مگر کسی کیهان هم میخواند. از نظر این جماعت، دستگاههای امنیتی سیا و موساد و ام. آی ۶ با همراهی پادوهای منطقهای خود اساساً نمیتوانند تاثیری بر وقایع ایران داشته باشند و نداشتهاند، اما یک روزنامه که حتی در رسانه ملی (؟!) کشور هم سانسور میشود، عامل همه این قضایاست! وقتی فضای غالب رسانهای کشور در سیطره چنین زردنامههایی است که افکار مالیخولیایی خود را بهجای تحلیل به خورد مخاطب میدهند، اینکه مردم اقبال چندانی به مطبوعات ندارند بیش از آنکه جای تاسف داشته باشد، جای شکر دارد!
دولت محترم نیز در این میان و البته مثل همیشه راه جالبی را در پیش گرفته است. ماجرا به هرکس و هرچیزی ممکن است ربط داشته باشد -که البته مرتبط با مخالفان دولت است! -، اما هیچ ربطی به ما ندارد. خلاصه این تفکر و نگرش را میتوان در یادداشت وزیر محترم راه و شهرسازی در شماره دیروز یکی از همان روزنامههای کذایی دید که با صراحت بعد از ۵ سال هنوز هم عامل مشکلات مردم را دولت پیشین دانسته و با تلویح نزدیک به تصریح انگشت اتهام قضایای اخیر را نیز به سوی همان گروه دراز میکند. راهکار پیشنهادی نیز جالب است؛ باید به کانون آتش (همانهایی که دولت محترم مدعی است آتش زیر سر آنهاست) یورش برده شود!
میتوان چشم بر روی واقعیات بست و همچنان به همین تحلیلهای دمدستی ادامه داد و این و آن را متهم کرد، اما این نوع نگاه و تحلیل گرهای از کار فروبسته مردم و راهی به سوی سامان دادن معضلات نمیگشاید. اغتشاشات اخیر اگرچه هزینههای مادی و معنوی گوناگونی برای کشور و مردم به همراه داشت، اما خالی از فایده و عبرت نیست و اگر هوشیاری، دلسوزی و اراده وجود داشته باشد، میتوان از همین خسارت و تهدید، درسهایی فرا گرفت و فرصت نیز ساخت.
یک سوزن به خودمان، یک جوالدوز به دیگران
هادی حقشناس اقتصاددان در بخشی از یادداشت امروز روزنامه آرمان با اشاره به ریشههای نارضایتیهای اجتماعی اخیر نوشت: وقتی بیش از ۴۰درصد بیکاران ما فارغالتحصیلان دانشگاهی هستند و در بین خانمها این عدد خیلی بیشتر از ۴۰درصد است، وقتی در غالب خانوارهای ایرانی بیکاران تحصیلکرده لیسانس، فوقلیسانس و دکترا باشند شاید یک، دو، سه یا پنج سال قابل تحمل باشد، ولی وقتی سن افراد از ۳۰ سال میگذرد، درواقع امید به ناامیدی تبدیل میشود. وقتی دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند، طبیعی است که در برخی از این اعتراضات حضور فعالتری پیدا میکنند. ما مسائلی از این دست را در سنوات گذشته حل نکردیم. وقتی که بین سالهای ۸۴ و ۹۲ خالص اشتغال کشور عدد ۱۴ و ۱۵هزار نفر است، یعنی صفر! درحالی که در همان مقطع زمانی ورودی بازار کار عددهایی بین ۶۰۰ تا ۷۰۰هزار نفر بوده است. شاید گفته شود که این اعداد از کجا استخراج میشود؟ وقتی خروجی دانشگاهها در همان زمان حول و حوش همین اعداد بوده مفهومش این است که سالانه بین ۶۰۰ تا ۷۰۰هزار و اگر دیپلمهها و زیر دیلپمها را هم اضافه کنیم، یکمیلیون نفر بهعنوان جمعیت بیکار وارد بازار کار شدهاند و بهدلیل گسترش دانشگاههای پیام نور و واحدهای غیرانتفاعی یک وقفه ۴، ۵ساله برای بازار اشتغال جمعیت شاغل ایجاد شد. اگر مقطع کنونی را هم اضافه کنیم، اقتصاد ایران در سالهای ۹۱ و ۹۲ وقتی که رشد اقتصادی منفی بوده، هشت واحددرصد اقتصاد ایران کوچک شد، نه تنها کوچک شد بلکه ریشه بحران کاشته شد و امروز آنچه میبینیم، عملکرد سنوات گذشته است.
اگر برای این مسائل امروز فکری نشود، طبیعی است که سال بعد این بحران بزرگتر و سالهای بعد تبدیل به معضلی میشود که برای حل آن باید هزینههای دیگری پرداخت؛ بنابراین این موضوع را هم از منظر فرهنگی، هم منظر اجتماعی، هم از منظر سیاسی و هم از منظر اقتصادی باید مورد بررسی قرار دهیم و این نکته یادمان باشد که کشورهای اطراف و دورتر مثل آمریکا، دوستان ایران نیستند، در اصل دشمنان ایران هستند و در این قضیه شکی وجود ندارد؛ لذا وقتی یک اعتراض خیابانی در تهران شکل میگیرد، آمریکا آن را در حد بالاترین رکن سازمان ملل یعنی شورای امنیت مطرح میکند. نکته این است که آیا ما نمیتوانیم این اعتراضات را زودتر ساماندهی کنیم؟ بهنظر میرسد ما فرصتهای زیادی داشتهایم که مشکلات ساختاری را حل کنیم، اما فرصتها هر روز در حال از دست رفتن است. باید این اجماع در سطح ملی شکل بگیرد که، چون هم مساله مشخص است و هم راهحل، کشور قادر به حل مسائل خواهد بود. اما مسئولانی صدای این اعتراضات را نشنیدند که در منزل خود یک بیمار صعبالعلاج ندارند. کسانی این صداها را نشنیدند که در منزل خود یک دختر یا پسر جوان تحصیکرده بالای ۳۰ سال ندارند و مستاجر نیستند و میانگین دریافتیشان زیر ۵/۲ میلیون، مثل بازنشستگان کشوری و لشگری نیست وگرنه این صدا آنچنان واضح، آشکار و پرطمطراق بود که اگر گوشی برای شنیدن باشد به گوش همه رسیده است. الان دیگر فرصت سعی و خطا نیست. بهنظر میرسد که دولت گامهای موثری در کنترل سیاستهای پولی، مالی و انضباط مالی، در سیاست خارجی و صنعت نفت برداشت، ولی در بخشهای دیگر کشور، بخش واقعی اقتصاد و بخش تولید، دولت میتواند گامهای بلندتری بردارد. ما فرصت زیادی نداریم درعین حال بحرانهایی که امروز مطرح میکنیم مثل بحران صندوقهای بازنشستگی، بحران آب، بحران بودجه دولت، بحران بیکاری و مسائلی از این دست، همه میدانند که محصول سنوات گذشته بوده که در این دولت تبدیل به بحران شده و اگر این دولت این بحران را حل نکند در دولت بعدی این بحران تبدیل به اَبَربحران خواهد شد؛ بنابراین صورت مساله کاملا مشخص است و عقلا باید برای حل مشکل فکری کنند.