دستور روحانی علیه گرانی، گرانی به پاستور رسید، جامجهانی در «آزادی»، ائتلاف ضدآمریکاییها در عراق، یک ملت یک تیم، حمله به سلبریتیها؛ چرا؟ اصلاحات لازم!، عادیسازی تجاوز، گرانی امروز حباب است یا وعدههای دیروز؟!، تصمیم کانادایی علیه ایرانیان کانادا، نشانههای افول دیپلماسی ایرانی، تهران، پشت هجده قدم، دفاع از دولت در کف خیابان، طرح عفو عمومی مجرمان سیاسی و تیغ دولبه بازار دوم ارزی، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه ۲۴ خرداد ماه در حالی در آخرین روز این هفته بر روی پیشخوان مطبوعات کشور قرار گرفتند که بیشتر آنها تیترها و تصاویری در ارتباط با حضور تیم ملی ایران در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه دارند. دستور دولت برای مقابله با گرانی و دیدار روز گذشته روزنامه نگاران با رئیس جمهور، از دیگر مواردی است که در روزنامههای امروز برجسته شده است.
روزنامه همدلی کل نیم صفحه نخست امروز را به تصاویر ستارههای فوتبالی حاضر در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه اختصاص داد و عنوان یک جام و سی و دو ستاره را برای آن تیتر کرد. این روزنامه همچنین در گزارشی با تیتر تهران، پشت هجده قدم درباره تخلیها و شیرینیهای جام جهانی در پایتخت نوشته است.
روزنامه ایران عنوان اتحاد رسانهای علیه جنگ روانی را با تعبیر فراخوان رئیس جمهور در دیدار با اصحاب مطبوعات انتخاب کرد. این روزنامه همچنین در گزارشی دیگر از قول محمود واعظی از ۴ دستور دولت برای مهار گرانی برای مقابله با روند افزایش قیمتها توسط کابینه خبر داده است.
روزنامه کیهان تیتر یک امروز خود را نیز تیتری انتقادی با عنوان گرانی امروز حباب است یا وعدههای دیروز؟! انتخاب کرد. سرمقاله امروز این روزنامه نیز با تیتر ۱۰ پرسش از یک دیدار به سؤالاتی درباره دیدار کیم جونگ اون و دونالد ترامپ در سنگاپور اختصاص یافته است.
روزنامه شرق عنوان انتقادات بیپرده را برای گزارشی که از مواجهه انتقادی اصحاب رسانه در مراسم افطار رئیسجمهوری حکایت میکند، برگزید و همراه تصویری از حسن روحانی در صفحه اولش قرار داد. این روزنامه در گزارشی دیگر با عنوان وسوسه دلار بازار ارز این روزهای ایران را مورد تحلیل قرار داده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
منشأ تندروی در فضای عمومی چیست؟
علی تاجرنیا طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد نوشت: رفتارهای تندی که در فضای عمومی از سوی جریانهای تندرو در قالب تهدید فعالان سیاسی صورت میگیرد، مسالهای جدید نیست و مسبوق به سابقه است. این نوع رفتارهای سازماندهی شده عمدتا یک جریان خاص یعنی جریان اصلاحات و اعتدالی را هدف گرفته است. در گذشته نیز چنین تندرویهایی از جمله توهین به شخصیتهای اصلاحطلب از سوی این جریان به طرق مختلف را شاهد بودهایم. گاها این جریانها تلاش میکنند تا با سازماندهی طیفی از مردم به تخریب اصلاحطلبان بپردازند. طراحان این رفتارهای تند در واقع دولت پنهان است که برای عملیاتی کردن چنین پروژههایی بر موج نارضایتیهای مردم سوار میشود. آنها سعی میکنند تا این نوع تندرویها را به مردم منتقد و ناراضی منسوب کنند. درحالی که مردم با وجود انتقاداتی که نسبت به دولت و مجلس دارند، هیچگاه به صورت عادی و غیر سازماندهی شده چنین کاری نمیکنند.
چرا در دوران دولتهای نهم و دهم و وقتی که اکثریت مجلس به دست محافظهکاران بود، شاهد چنین تندرویهایی نبودیم؟ در عین حال در دولت اصلاحات و دولت آقای روحانی چنین تندرویهایی در فضای عمومی به کرات رخ میدهد. این مساله نشان میدهد که این نوع رفتارهای تند سازماندهی شده هستند. نوعی وحدت فرماندهی در این نوع فعالیتها دیده میشود که به نظر میرسد با جریانات تند بیارتباط نباشند. متاسفانه این جریانها حتی توصیههای مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم وحدت و همگرایی جناحها را جدی نمیگیرند. پیگیری پیامکهایی که به نمایندگان مجلس تحت عنوان «دانشجو» ارسال شده بود، نشان میدهد که این جریان مرکز ثقلی در شهر مشهد داشته. جریانی که حاضر است مردم را نسبت به مسوولان نظام بدبین کند. برخی سایتهایی هستند که اخبار و مسائل کشور را به صورت وارونه جلوه میدهند. برای رسیدن به اهدافشان حاضر به دلزده کردن مردم هستند. استراتژی این نوع جریانهای تندرو به دلزده کردن مردم برای به حاشیه راندن آنان است. این نوع رفتارها در راستای منافع ملی نیست.
هراس اخلاقی در شبکههای اجتماعی
حسن سبیلاناردستانی، دکترای علوم ارتباطات طی یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: انعکاس خبر تعرض جنسی معاون یک مدرسه و گفتگوهای دانشآموزان درباره آن در فیلم منتشره، به جریان اول خبری شبکههای اجتماعی تبدیل شده است. دراین موضوع مباحث گوناگونی اعم از خلأ آموزشهای جنسی تا برخی فسادها و نبود قوانین و برنامههای مقابله با آن مطرح شده، اما کمتر به موضوع فنون رسانهای این جریان خبری پرداخته شده است. به تعبیر دیگر آیا این جریان نوعی افشاگری خبری است؟ یا نوعی «دستور کار» رسانهای شبکههای مجازی؟ یا اینکه هراسی اخلاقی [مورال پنیک]است؟ در ادامه به توضیح هریک از آنها پرداخته میشود. افشاگری موضوعی است که در تمامی تحلیلها میتوان ردپایی از آن مشاهده کرد؛ به این معنا که رسانههای اجتماعی با کشف رخداد مذکور و بازنشر آن توانستهاند جامعه را از موضوعی پنهان آگاه کنند، اما موضوع این است که افشاگری درباره مواردی است که دولت یا سازمانها درصدد کتمان و پنهانسازی آن هستند.
هراس اخلاقی [moral panic]یکی از ترفندهای جذب مخاطب در رسانهها است. به این مفهوم که برخی موضوعات اجتماعی که برای شهروندان حساس هستند، به قدری بزرگنمایی میشوند که همه شهروندان نسبت به موضوع احساس خطر میکنند؛ درصورتیکه شاید سوژه استثنا یا فوقالعاده محدود و غیرقابلتعمیم باشد.
در سالهای دور موضوع هراس اخلاقی تحت عنوان «خفاش شب» ازسوی رسانهها برجسته شد که سوژه، فردی بود که با اغفال زنان خیابانی و سپس قتل آنان، وحشت زیادی را در کشور ایجاد کرد؛ بهنحویکه بانوان در شهرهایی که حتی بیش از هزار کیلومتر با شهر مورد نظر نیز فاصله داشتند، جرئت خروج از منزل را در شب نداشتند. درصورتیکه مشخص بود این قتلها فقط در شهری خاص رخ میدهند و دلیلی برای ترس شهروندان دیگر شهرها وجود ندارد.
این ترفند رسانهای جذب مخاطب، ناخواسته و ناآگاهانه بهوسیله شبکههای اجتماعی در حال استفاده است؛ به این مفهوم که در مدرسهای معاونی، اقدام به پخش فیلمهای نامناسب برای کودکان میکند و رسانههای اجتماعی به جای بررسی موضوع از دیدگاه روانشناسی و محرومیت یا سوابق اخلاقی این شخص که جنبه فردی دارد، آن را به موضوعی اجتماعی تعمیم میدهند و تبدیل میکنند. به تعبیر دیگر شخصی با نداشتن احتمالا تعادل اقداماتی خلاف هنجارها و اخلاق انجام میدهد که این امر موضوعی فردی است و میتواند در هر اجتماع دیگری نیز رخ دهد و تنها کاری که میشود کرد، آموزش مناسب به کودکان در محافظت از خود و همچنین سیستمهای نظارتی برای کاهش این موضوع است.
اما برخلاف این فرایند انتشار خبر، سوژهای فردی تبدیل به موضوعی اجتماعی و هراسبرانگیز میشود و با پروبالدادن به آن در شبکههای اجتماعی و تفاسیر گوناگون و البته منفی، سوژه تبدیل به «هراس اخلاقی» میشود؛ بهنحویکه شهروندان و به ویژه مادران جرئت فرستادن کودک خود به کوچه و خیابان را ندارند و حتما سعی میکنند حتی برای یک خرید کوچک خود نیز با کودکشان همراه شوند. درصورتیکه هیچگونه آمار و ارقامی، افزایش جرم و جنایت نسبت به کودکان را گزارش نداده است. به تعبیر دیگر هرچند رسانههای اجتماعی در همهجا حضور دارند [مانند این مدرسه]و آمار ثبتی در تمامی دستگاهها ایجاد شده است که موارد پنهان گذشته را امروزه علنی کردهاند، بازهم شواهدی دال بر افزایش آمار مربوطه دیده نمیشود.
در نهایت باید عنایت داشت که بیشتر شهروندان که خود ادارهکنندههای شبکههای اجتماعی هستند، از تکنیکهای رسانهای و پیامدهای آن آگاهی ندارند و فقط الگوهایی را از رسانههای دیگر آنهم به صورت ناخودآگاه تقلید میکنند که این امر اگر در کنار پایینبودن «سواد رسانهای» مخاطبان قرار داده شود، نتیجه آن میشود که برخی مسائل پیشپاافتاده و استثنا، در کشور تبدیل به بحران اجتماعی میشوند؛ درصورتیکه وظیفه رسانههای بزرگ و معتبر این است که ۱- شهروندان را با تکنیکهای رسانهای آشنا کنند که از هر روشی برای انعکاس و بازنشر اخبار رویدادها استفاده نکنند ۲- سطح سواد رسانهای شهروندان را ارتقا بخشند تا تحت تأثیر هر پیامی قرار نگیرند و با نگاهی انتقادی پیامها را گزینش و تحلیل کنند ۳- از مباحثه و کامنتگذاشتن بهعنوان یک عادت برای هر پیامی اجتناب ورزند که این کامنتها خود باعث تشدید تأثیر سوء پیام در شبکههای اجتماعی خواهد بود.
ایران و مذاکرات ترامپ با اون
حشمتالله فلاحت پیشه عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس طی یادداشتی که روزنامه آرمان در شماره امروزش چاپ کرده نوشت: از ابتدای سال ۲۰۰۰ میلادی که بوش پسر روی کار آمد، جمهوریخواهان ضرورت مقابله با بحرانهای بینالمللی را در دستور کار خود قرار دادند و از آن زمان چند تهدید در غرب آسیا و یک تهدید در شرق آسیا را همواره مطرح میکردند. در غرب، کشورهایی مثل افغانستان، عراق، ایران و سوریه و البته خط مقدم مرز رژیم صهیونیستی و گروههای مقاومت را مطرح میکردند و در شرق فقط کره شمالی بود. در نظرسنجیها هم همواره این موضوع مطرح میشد که آمریکا باید چه اقدامی در ارتباط با کره شمالی صورت دهد؟ از اقدام نظامی گرفته تا تحریمها و غیره. ترامپ الان به دنبال سرهم بندی کردن و بستن تهدیدها و دغدغههای آمریکا در شرق آسیاست و پرداختن به غرب آسیا. عوامل ناامن ساز و بیثبات ساز در غرب آسیا هم خیلی زیاد است. ما عامل منطقهای بیثباتزا در شرق آسیا عملا نداریم و بعد از مذاکرات «این» و «اون» در ماه گذشته یعنی رهبران دو کره، عملا اقبال عمومی مربوط به تنش زدایی آمریکا با کره شمالی وجود دارد که برخلاف منطقه غرب آسیاست که عوامل منطقهای بهصورت بیثباتزا و تنشزا عمل میکنند. عواملی همچون رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی و برخی دیگر از مرتجعین عرب به دلایل سیاسی و اقتصادی، کماکان راهبرد سیاسی آمریکا را بهویژه در قبال ایران حمایت میکنند و این شرایط را با شرق آسیا متفاوت میکند. منتها واقعیتی که در شرق وجود دارد اینکه ترامپ تلاش میکند مشوقهایی که به کره شمالی میدهد را از جیب متحدان منطقهای خود مثل کره جنوبی در درجه اول و بعد از آن ژاپن بدهد. یعنی به عبارتی یکسری قولهای نسیه را به مقامات کره شمالی میدهد و سعی میکند با استفاده از ابزارهای تهدید، عملا کره شمالی به دستاوردهای هستهای خود پشت پا بزند، ولی در زمینههای مشوقها بیشتر مشوقهایی را مدنظر دارد که از ناحیه وعده وحدت آینده و همکاریهای گسترده دو کره از یک سمت و همکاری ژاپن از سمت دیگر باشد.
البته این موضوعاتی است که به نوع خود جای بحث دارد. چون همین کشورها مثل ژاپن و کره جنوبی هم تحت فشار آمریکا برای تغییر تعرفههای تجاری به سود آمریکا هستند. ولی ترامپ امیداور است زیر سیاست مبتنی بر تحکم خودش عملا چنین مسائلی را در منطقه سرهمبندی کند. کره شمالی هم عملا در معادلات بینالمللی هیچ چیزی غیر از بمب هستهای ندارد. در گذشته فقط بحث بمب هستهای بوده که وارد مذاکرات شده و آقای «اون» میداند که اگر بمب هستهای را کنار بگذارد با ترامپی مواجه است که کاملا مذاکرات سیاسی را تجاری میبیند و محلی از اعراب در تحولات سیاسی آینده در شرق آسیا نخواهد داشت. کمااینکه در دهه ۱۹۹۰ میلادی یعنی در زمانی که دموکراتها حداقل وعدههای بهتری را برای مذاکرات به کره شمالی میدانند، در ازای تعطیلی سه رآکتور هستهای کره شمالی، آمریکا و طرفهای غربی حتی حاضر نشدند ۳۰۰ میلیون دلار مشوق را در قالب کمکهای معیشتی و غذا و دارو در اختیار کره شمالی قرار دهند و مذاکرات را عملا به پایان برد. البته اعتقادی به وقت کشی «اون» در این میان ندارم. آقای اون خیلی ساده انگارانه سعی میکند برنامه هستهای خود را فدای امیدواری برای توسعه آینده کشورش کند، ولی واقعیت این است که این مذاکرات هنوز امیدی برای توسعه کره شمالی در آینده بهوجود نیاورده. واقعیت این است که کره شمالی عملا کم آورده و در شرایط بحران به این نتیجه رسید که حتی چین و روسیه هم در کنارش نیستند لذا نگاه آنها مبتنی بر بازی و تبانی بود و این باعث شد که کره شمالی وارد مذاکرات مستقیم شود. اما کره شمالی روز به روز بیشتر ناامید میشود از اینکه دستاوردهای توسعهای داشته باشد. اطلاعات کامل برنامه هستهای ایران در اختیار آژانس انرژی هستهای است و ایرانیان علاوه بر NPT، پروتکل الحاقی را هم پذیرفتهاند و عملا جنبه مرموز و پنهان شدهای در برنامه هستهای ایران وجود ندارد و مسائلی که تحت عنوان نگرانی درز اطلاعات هستهای ایران از طریق کره شمالی مطرح شده اصلا محلی از اعراب ندارد. شاید ترامپ سعی کند در گفتار مقامات کره شمالی دنبال این موضوع بگردد که مذاکراتی را اثبات کند که در گذشته بر سر تسهیلات ایران و کره شمالی بوده است، ولی معتقدم ایرانیها در مناسبات خارجیشان به حدی از پختگی رسیدهاند که هیچ اطمینانی به هیچ بازیگری نکنند.
جام جهانی؛ فرصت گفتگو برای صلح
نعمتالله فاضلی انسانشناس، دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی طی یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: اکنون که ما مردم ایران یکی از شرکت کنندگان در جام جهانی هستیم، فرصت اجتماعی و بین المللی در اختیار داریم تا نشان دهیم در این لحظه تاریخ، برای «صلح و دوستی جهانی» مبارزه میکنیم و تاریخ چند هزار ساله این کشور نیز بیان کننده این است که همواره همنشینی با فرهنگها، ملتها و جوامع مختلف را بر جنگ و رقابت منفی ترجیح داده است.
ما اگرچه در تاریخ چند هزار سالهمان بیش از ۱۳۰۰ سال یکی از امپراطوریهای بزرگ جهانی بودهایم، اما تاریخ ما گواهی است از همنشینی، صلح و مدارا و تسامح در برابر فرهنگها، ملتها و گروهها با زبانها، دینها، نژادها و ویژگیهای متفاوت و متضاد.
امروز ما جام جهانی را در لحظهای تجربه میکنیم که ملت و جامعه ایران بیش از تمام جوامع دیگر در معرض هجوم و سیطره امپراطوری ایالات متحده قرار گرفته است. این لحظه که فشارهای اقتصادی امریکا نوعی جنگ تمام عیار را در برابر ما قرار داده است، لحظهای است که مردم از گروههای مختلف به نوعی تلاش میکنند تا نشان دهند ایران عزیز را دوست میدارند و برای پایداری و ماندگاری آن مبارزه میکنند و از هر فرصت و امکانی استفاده میکنند تا عشق و علاقه خود به این تاریخ و فرهنگ را به جهان نشان دهند و با صدایی بلند، فریاد صلح و دوستی را به تمام مردم دنیا ابراز کنند. جام جهانی در لحظهای خاص از تاریخ ما اکنون آغاز میشود، لحظهای که جنگ اقتصادی و جنگ سیاسی در منطقه خاورمیانه و در سطح جهانی در حال فوران و آتش آن در حال شعله گرفتن است.
اکنون مردم ما با دینها، زبانها، تاریخها و ویژگیهای متفاوت خود فرصتی دارند تا با «زبانی جهانی»، با خود و دیگران سخن بگویند و ارزشهایی که در چند هزارسال زندگی و مبارزه به دست آوردهاند، به دنیا نشان داده و به شیوهای جهان وطنانه و امروزی با مردم جهان سخن بگویند و نشان دهند که این مردم نه تنها ایران، زادگاه، وطن و سرزمین خود را دوست میدارند، بلکه دوستدار همه ملتها و فرهنگها و دینها و زبانها هستند و میخواهند در پرتو صلح جهانی با همه ملتها زندگی کنند و از راه مسالمتآمیز با آنان مبادله، معادله، معاشرت و همزیستی انسانی و جهانی داشته باشند.
جام جهانی فرصتی است تا آذربایجانیها، خوزستانیها، مازندرانیها و بلوچها و همه اقوام ایرانی به این بیندیشند که در این لحظه چگونه میتوانند از این موقعیت بسیار دشوار سربلند بیرون آییم و نه تنها آینده امروز ایران را امیدبخش و سازنده بسازیم، بلکه کمک کنیم خاورمیانه و تمام جهان در نوعی صلح و آرامش زندگی کنند.
ما مانند همه ملتهای دیگر باید تلاش کنیم تا به نوعی به همه سیاستمداران، جنگ طلبان، گروهها و کسانی که منافع خود را در خشونت، افراطگری، ویرانگری و خون ریزی میدانند، نشان دهیم که راههای انسانیتر و بشردوستانه دیگری نیز برای رسیدن به منافع و زندگی جمعی وجود دارد. جام جهانی فرصت اجتماعی است برای تشکیل محفلها و موقعیتهای تفسیری که در آن درباره نقش و جایگاه ورزش، هنرها، دیپلماسی و دیگر فرصتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برای همزیستی و صلح، هم در سطح ملی و منطقهای و جهانی با یکدیگر سخن بگوییم.
جام جهانی موقعیتی است که باید دردهای مشترک را با هم در میان بگذاریم. این مسابقات برای این نیست که بتوانیم قدرت را به نمایش بگذاریم، بلکه فرصتی برای به نمایش گذاشتن فضیلتهاست. شاید در میان همه فضیلتهای اجتماعی بالاتر، گفتگو برای صلح و همزیستی میان مردم و ملتها باشد. به امید اینکه جام جهانی ما را سرگرم نسازد، بلکه هشیار و بیدارتر کند و همه برای زندگی بهتر و عبور از این بحران، بیندیشیم و گفت وگو کنیم.