بازگشت احتمالی نخست وزیری، چشم ایران نگران دختران ایرانشهر، مهاجرت به مشهد برای فتح بهارستان، پشت پای طالبان به صلح، برجام مالی (FATF) خطرناکتر از برجام هستهای، ما و کمپین علی کریمی، جنگ احزاب علیه مردم یمن، چالش ناتمام فروش اینترنتی خودروسازان!، نوسانات ارزی بهانه گران فروشی موبایل، هزینه سفرهای خارجیمان بیشتر از سود جام جهانی!، چرا پیشنهاد علی کریمی کارایی ندارد؟ و ۳۸۰ هزار قطعه سکه در دستان ۵۰ تن، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه ۲۸ خردادماه در حالی چاپ شد و در پیشخوان روزنامه فروشیها قرار گرفت که عناوین مرتبط با اتفاق تلخ ایرانشهر، نقدها و بررسیها درباره کمپین #نمیخریم که روز گذشته توسط سیلبریتیها راه افتاده است، جنایت جنگی در الحدیده یمن و رکوردشکنی بی سابقه بورس، از مواردی است که در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
روزنامه آفتاب یزد در شماره امروز خود در کنار تصویری از علی کریمی، کمپین خودرو و طلا نمیخریم که توسط او مطرح شده است را موضوع گزارشی قرار داد و عنوان آن چرا پیشنهاد علی کریمی کارایی ندارد را تیتر یک خود کرد. این روزنامه در گزارشی دیگر، لیست مسئولانی که در سایر کشورهای دنیا پس از بروز مشکلات و ناکارمدیهایی در حوزههای مختلف کناره گیری کرده اند را منتشر و عنوان اینجا کسی استعفا نمیکند را تیتر کرده است.
روزنامه کیهان عنوان حفظ شادی مردم در شکستن کمر بیکاری و تورم است را با روتیتر دولت منتظر گل به خودی حریف نباشد! در مرکز صفحه اول خود برجسته کرده است و در یادداشت روز امروزش مطلبی با عنوان برجام مالی (FATF) خطرناکتر از برجام هستهای منتشر کرده است.
روزنامه ایران تیتر یک امروز را از گزارشی با عنوان جنگ روانی کجا را نشانه میرود گرفته و در گزارشی دیگر ضمن تحلیل بازار بورس خبر از شکسته شدن رکورد بورس در ۵۰ سال اخیر داده است. این روزنامه همچنین در گفت وگو با رئیس آزمایشگاه شبکههای اجتماعی دانشگاه تهران، از بازدیدهای میلیاردی از تلگرام با فراگیر شدن فیلترشکنها خبر داده است.
روزنامه ابتکار تیتر یک امروز خود را به خبری که در روز گذشته پیرامون تعرض به ۴۱ دختر ایرانشهری منتشر شده بود اختصاص داد و عنوان چشمان ایران نگران دختران ایرانشهر را تیتر کرد. این روزنامه همچنین در گزارشی به چالش جدید مسافران جهت تهیه ارز مسافرتی پرداخته است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و گزارشهای منتشرشده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
نگاه جامعه به قربانی تجاوز اصلاح شود
حسینعلی شهریاری نماینده مردم زاهدان در مجلس طی یادداشتی که در شماره امروز قانون چاپ شده است نوشت: بحث فرهنگسازی میان خانواده در مواجهه با مواردی که منجر به تجاوز به عنف میشود بسیار مهم است. عموم مردم کشور ما شهروندانی فرهنگی، مذهبی و متعصب هستند که موضوعاتی همچون تجاوز برایشان غیرقابل پذیرش و باور است. به همین دلیل در مواردی که برای خانوادهها اتفاق میافتد، عمدتا شاهد سرپوش و سکوت در برابر اتفاق روی داده هستیم و در اتفاق عجیبی که در ایرانشهر افتاده است نیز این موضوع به چشم میخورد. چنانچه از تعداد افرادی که ادعا شده به آنها تجاوز شده است، تعداد کمی اطلاع داده اند و مابقی به دلایل مختلف سعی کرده اند کسی متوجه قضیه نشود. این موضوع ریشهای عمیق در فرهنگ و سنت مردم ما دارد که لازم است فرهنگ سازی لازم در این باره صورت گیرد چراکه اگر در حادثه ایرانشهر، اگر همان یکی دو مورد اولیه اطلاع داده بودند، اتفاقات بعدی رخ نمیداد. آنهم در شهری مانند ایرانشهر که عموم مردم ساکن در آن افراد مومن، متدین و متعهدی هستند، بروز این اتفاق بسیار عجیب و تاسف آور است.
لازم است خانوادهها آموزشهای لازم را ببینند و دولتمردان نیز در این باره وظایف خود را به درستی انجام دهند. معتقدم باید نگاه بسیاری از شهروندان به این موضوع تغییر کند و بپذیرند که تجاوز، یک اتفاق است و هم به موقع به دستگاههای مسئول اطلاع دهند و هم فرد مورد تجاوز را بپذیرند. مواردی را در گذشته شاهد بوده ایم که خانمی متاهل، مورد رفتار غیر اخلاقی و تجاوز افرادی جوان قرار گرفته، اما بعد از آنکه به خانواده بازگشته، همسرش او را طلاق داده است! این نشان میدهد که کار فرهنگی و اطلاع رسانی لازم در این باره صورت نگرفته است. از طرفی با توجه به باورهای فرهنگی و سنتی میان مردم ما، عموما وقتی خانوادهها متوجه میشوند، دختری مورد تجاوز قرار گرفته به دیده بد به او نگاه کرده طوری که او هیچ وقت نمیتواند ازدواج کند، همین امر باعث میشود وقتی در خانوادهای دختری مورد تجاوز قرار میگیرد، اعضای خانواده بیشتر به سمت سکوت و پنهان کاری تمایل دارند تا آینده دخترشان به خطر نیفتد! یکی از زمینههایی که در افزایش موارد مربوط به تجاوز در جامعه موثر است، بحث افزایش سن ازدواج است که موجب میشود فرد جوان برای نیاز خود دست به اعمال شومی بزند. اکنون شرایط به گونهای است که اخبار مربوط به تجاوز بیشتر شده است که نشان از افزایش مشکلات جوانان در موضوع ازدواج دارد. از طرفی، توسعه استفاده از شبکههای اجتماعی میان جوانان و نظارت ضعیف دستگاهها بر این شبکهها نیز باعث شده تا موارد مربوط به تجاوز زیاد شود. در همین حادثه اخیر مدرسه معین تهران نیز موضوع شبکههای اجتماعی در اثرگذاری بر جوانان مشهود بود و بی بندوباری موجود در شبکههای اجتماعی بر روی جوانی که نمیتواند ازدواج کند تاثیر میگذارد. واقعا نمیدانم چرا دولتمردان ما هنوز نتوانسته اند در حوزه شبکههای اجتماعی به راهکاری اثر گذار برای نظارت و کنترل بیشتر برسند و این در حالی است که در بسیاری از کشورهای دنیا در این باره تصمیم گیری و اقدام شده است.
وضعیت جدید جامعه ما
تقی آزاد ارمکی جامعه شناس طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: نکته اصلی که وجود دارد تمایز بین انسجام میان نیروهای سیاسی و همبستگی اجتماعی است. بسیاری فکر میکنند که همبستگی اجتماعی نداریم و...
شاهد آن را هم این مثال میگیرند که بین رییسجمهوری، قوه مقننه و قوهقضاییه با ارکان دیگر همسویی وجود ندارد، بر این اساس مطرح میکنند که همبستگی اجتماعی در کشور نیست. این، اما در واقع نشاندهنده عدم همبستگی سیاسی بین نیروهای سیاسی است. جامعه ایرانی هم به این سه قوه و بازی که این سه قوه در جامعه ایرانی میسازند خلاصه نمیشود.
جامعه ایرانی فراختر از آن چیزی است که ما تصور میکردیم. در قدیم میگفتند ایران به عنوان دولت و نظام سیاسی است، اما ایران امروز چیزی فراتر از دولت و نظام سیاسی است. ایران ساحت اجتماعی قدرتمندتری دارد و در برابر این ساحت سیاسی ضعیفتر و مریضتر است. گرفتاری هم که در حوزه سیاسی آن وجود دارد در ضعف است نه در قدرت و قوت آن؛ یعنی زمانی که یک قوه ضعیف میشود، دغدغه مداخله در دو قوه دیگر را پیدا میکند. این در حالی است که قوهای که کار خود را با قوت پیش میبرد، زمان انجام کنشها و مسئولیت خود را هم ندارد. به نظر من جامعه ما با وضعیت جدیدی روبهرو است. [..]چرا؟ به این دلیل که اول نمیخواهند مسئولیت بپذیرند، دوم میخواهند جامعه را بترسانند و سوم قصد ترساندن رقیب را دارند. اتفاقا جامعه ایرانی فربه شده، قدرت پیدا کرده، متکثر شده است، از طرف دیگر جامعه سیاسی ضعیف و دچار ویرانی شده و نمیتواند کار خود را انجام دهد و به همین دلیل است که این همه مشکلات در عرصههای اقتصای و اجتماعی دارد، اما عرصه سیاسی ما در این زمینه مسوولیتپذیر نیست. از طرف دیگر نام آن را فروپاشی جامعه میگذارند این در حالی است که جامعه دچار فروپاشی نشده بلکه دچار دگردیسی شده است. جامعه وارد ساحت جدیدی از کنش اجتماعی شده و براساس مناسباتی که در آن هزینه فایده است عمل میکند تا وفاداری، اطاعت، تبعیت، تندادن. به همین دلیل مفهوم اعتماد اجتماعی هم تغییر میکند و معنای دیگری به خود میگیرد. [..]
جای تجمعات اعتراضی مهم است یا جایگاه آن؟
صالح نقرهکار حقوقدان طی یادداشتی در باره مصوبه اخیر دولت پیرامون اختصاص مکانهایی برای تجمعات اعتراضی مردم در شماره امروز شرق نوشت: ۱. مصوبه اخیر دولت مبنیبر تعیین مکان برپایی تجمعات و معرفی چند ورزشگاه، اقدامی لازم، اما ناکافی است؛ هرچند درخور ستایش است، تأمینکننده انتظارات شایسته و هنجارین مردم ایران و در خور شأن ملت ما نیست. لاجرم بایسته این است که بهمثابه فاز نخست پروژه شناسایی و حمایت از حق نقد و اعتراض تفسیر شود و قدمی در ابتدای یک راه.
۲. قبل از مجادله بر «جای» تجمع باید به «جایگاه» آن وقوف داشته باشیم. من این اقدام دولت را «خوب، دیرهنگام و ناکافی» ارزیابی میکنم.
۳. باور دارم که باید ابتدا اطمینان به شناسایی این حق مهم و ابراز یک عزم حمایتگرانه سیاسی و قضائی از آن را داد. توجه به مبانی نظری حق اعتراض در جمهوری اسلامی بهشکلی روشنگرانه به ما در تحلیل موضوع یاری میرساند. ورود سیاست کیفری به این مقوله بدون توجه به لوازم استیفای حق اعتراض و نقد، تبعات مناسبی نخواهد داشت.
۴. باید توجه شود منطق مجلس خبرگان قانون اساسی منطبق با نگاهی که امام و انقلاب به مردم داشتند، ایجاد جسارت برای نقد حکمرانی و تشخصدادن به حق مطالبه و استیفای عدالت و آزادی بوده است. این زمینه مقارن با واهمه از بازتولید مناسبات منقادخواهانه و مطیعپذیرانه شهروندان -که مشی دولتهای قبل از انقلاب بود- ظهور عینی یافت تا زمینه استیفای حق نقد و پاسخگو کردن حکمرانی به نحو شایسته مهیا شود که درنتیجه اصل ۲۷ قانون اساسی تأسیس شد تا قوه مؤسس، این ظرفیت قانونی را پشتوانه شنیدهشدن بهموقع صدای اعتراض کرده و مانعی برای انتقال هشدارها به گوش مرجع ضمیر خود نباشد.
۵. قوه مؤسس انقلاب اسلامی با طرح استقرار نظام حقوقی بر مدار جامعه توحیدی آزادی را در صدر آرمانهای خود میدانست و معتقد بود در تاریکخانه نبودِ آزادی، حتی در برابر فساد و بیعدالتی نیز نمیتوان فریاد برآورد و دریغ آزادی به بهانه حفظ نظام و مصلحت و ضرورت امنیت و تأمین نظم عمومی اکیدا نتیجه خیر عمومی دربر نخواهد داشت؛ به همین علت با وسواس و ملاحظه خاص به این تأسیس اهتمام داشته و اصل ۹ را پشتوانه آن قرار دادند تا نتوان به بهانه حفظ امنیت و نظم، آزادی را دستخوش تهدید و تحدید قرار داد.
تجربه چهار دهه گذشته نیز گواهی است که هر کجا آزادی نقادی و بیان را دستکم گرفتهایم، تالی فاسدی رخ داده است.
۶. در نگاه توحیدی ترس همزاد شرک است و سکوت ناشی از ترس شرک عملی است. جامعه ترسان از نقد فرصت امربهمعروف و نهیازمنکر نداشته و به تعبیر علوی، اخیار را گریزان از اعمال حاکمیت و اشرار را مستولی مقدرات میکند.
۷. با این وصف، فلسفه اصل ۲۷ برمدار اصل سه و شش و ۵۶ قانون اساسی به عنوان اصول طلایی، در نقطه مقابل نامحرمانگاری، بیاعتمادی و غریبهپنداری مردم و در نتیجه ساکتکردن صداهای غیرمنقاد منتقد است. قوه مؤسس انقلاب اسلامی هیچگاه مردم را مطیع محض و منقاد نمیخواست و این وصف در بیانات امام راحل و بزرگان انقلاب، ازجمله شهیدان بهشتی و مطهری و مرحوم طالقانی و نیز مقام معظم رهبری، مشهود و مدلل است.
۸. البته باید رژیم حقوقی ایران را با درک واقعیات مستقر و مستتر در آن دید؛ ایران سوئیس نیست. البته شایسته بهترینبودن است، اما با نگاه واقعنگرانه. اینکه حق نقد و اعتراض را با همه لوازم آن طبق قانون اساسی بپذیریم و آن را با انگ ضدامنیت و اخلالگر شهروند بد نسنجیم، وظیفهای قانونی است نه یک منت بهمثابه اضافه حقوق شهروندی؛ اگر تابهحال انجام نمیشده جای نقد و گلایه باقی است.
۹. با این وصف، شناسایی عملی این حق یعنی یک قدم رو به جلو برداشتهایم؛ یعنی قرار است رویکردهایی را اصلاح کنیم و بهبود بخشیم. البته تحقق اصل ۲۷ نظیر سایر مصادیق حقوق ملت مستلزم تمهیدات و برنامهریزی است. تصمیمات اخیر در این زمینه، دیرهنگام، اما درخور ستایش است. نباید خوبیهای طرح را نادیده گرفت، ولی این بهمعنای دستکم گرفتن استحقاق شهروندان نیست.
۱۰. حق اعتراض مدنی استانداردهایی دارد. مهمترین اینکه مردم حق دارند شنیده شوند، هرچند مخالف باشند؛ اینکه مردم بروند در یک گوشه شهر دور از چشم همه بنشینند هرچه میخواهند فریاد کنند این اشتباه است. اثربخشی اعتراض و شنیدهشدن قواعدی دارد. باید تحمل حکمرانی در شنیدن مخالفت و انتقاد بالا رود؛ همان چیزی که انقلاب اسلامی میخواست و جمهوری اسلامی در دهه چهارم و چشمانداز آینده خود برای توسعه و اصلاح بدان متعهد است و امید که در مسیر استیفای این حق کوشا باشیم و توسعه را در عین کثرتها و تفاوتها مغتنم بشماریم و برای وطن و بهترشدن روندها و رویهها تحمل نقادی و اعتراض را پیدا کنیم.
سلبریتی محصول تسلط اقتصاد بر زندگی
هادی خانیکی استاد دانشگاه طی یادداشتی در شماره امروز آرمان نوشت: پیمایش ارزشها و نگرشها نشان میدهد که در جامعه ما گروههای مرجع یعنی گروههایی که بیشترین تاثیرپذیری را دارند سخت جابهجا شدهاند، گروه اول مرجع، معلمان و پایینترین گروه هم کاسبان هستند البته گروه اول مرجع به این معنا نیست که هر اتفاقی در جامعه ما با نظر معلمان میافتد. فرهنگ غیر رسمی در جامعه در بسیاری از زمینهها تاثیرگذارتر از فرهنگ رسمی است، در فرهنگ رسمی معمولا هر سیاستگذاری فرهنگی به دنبال تعیین الگو و ترویج آن است، اما در فرهنگ غیر رسمی که حتی به فرهنگ پست نیز نزدیک میشود، قدرت سلبریتیها بیشتر میشود. از منظر ارتباطی نتایج نشان میدهد فعالیت سلبریتیها در اینستاگرام دیده میشود، انتشار عکسهای شخصی و غیررسمی، اشتراکگذاریها، درددلها و ساختن نوعی فرهنگ عمومی، مساله سلبریتیها را مهم کرده است البته ذیل پدیده سلبریتیها، میکرو سلبریتیها هم اهمیت پیدا کردهاند و سلبریتیهای غیررسمی و رواج سیاست مشهور شدن به هر قیمتی و بحثهای مارکتینگ و تجاری شدن جزو بحثهای مطرح شده است. یکی از قویترین مبانی نظری کمککننده به تبیین ارتباطی مساله سلبریتیها، بحث جامعه نمایش یا جامعه تماشایی «گی دبور» است و به نظر من از این زوایه میتوان تا حد زیادی به بحث سلبریتیها ورود کرد. نمایشی شدن یا پررنگ شدن نمایش، منطق ارتباطات امروز و نقطه کانونی آن است.
نمایش در نگاه دبور مجموعهای از تصاویر نیست بلکه یک رابطه اجتماعی بین اشخاص است که براساس تصاویر شکل میگیرد بنابراین تصاویر بیشتر با هم صحبت میکنند حتی عمدتا در عرصه سیاست مخصوصا در ایران میتوان آن را به طور واضح دید، انگارههای ساختهشده از واقعیت بزرگتر میشوند و آنچه که دیده میشود اهمیت داشته و اولویت پیدا میکند سلبریتیگری محصول صنایع فرهنگی است که نمیتوان خیلی به آن انتقاد کرد؛ این اهمیت نمود نسبت به بود است. در رسانه به وجوه اقتصاد و رابطه بین اقتصاد توجه کمی داریم در حالی که سلبریتی محصول نوعی تسلط اقتصاد بر زندگی است و به عبارت دیگر اینجا ترجیحِ داشتن بر بودن است یعنی اصلا به فلسفه و منطق آن کار نداریم، دارندگی برازندگی است و به اختصار نوعی تنزل در اقتصادی شدن زندگی روزمره دیده میشود. سلبریتی بودن یک جریان خیلی عادی و طبیعی نیست بلکه جریانی است که سعی میکند در درون خود با مکانیسمهایی خود را به نوعی بر سبک زندگی مسلط کند. اگر تا پیش از عصر شبکههای اجتماعی، سلبریتیها محصول کمپانیهای بزرگ فیلمسازی یا صنایع فرهنگی یا وضعیتهای ورزشی و هنری بودند امروزه خودِ پدیدههای ارتباطی مانند اینستاگرام میتوانند خلق منزلت و برازندگی کنند یعنی سلبریتی میسازند و دوباره آن را بازتولید میکنند. سلبریتیها استاندارد شده نیستند مثلا اگر بخواهیم براساس زبانی انتخاب کنیم میبینیم که کسی وضعیت سلبریتیک پیدا میکند که خیلی خوشقلم نیست، هر امر روزمرهای میتواند به سلبریتی در دو سوی تولیدکنندگی و بینندگی تبدیل شود. اگر بخواهیم در نسبت بین سلبریتی به عنوان یک فرآورده و محصول تولید شده توسط شبکهها در فضای مجازی صحبت کنیم، وجود سلبریتیها در غیاب فرهنگ مدنی و نهادهای مدنی میتواند یک تهدید برای جامعه محسوب شود، اما اگر جامعه فعال باشد خود سلبریتیها نیز به عنوان بخشی از فرهنگ مورد نقد قرار گرفته میشوند. رفتن سلبریتیها به سمت نوعی ابتذال، سطحی شدن، زیرزمینی شدن و امثال آن نگرانکننده است، اما در مقابل حضور آنها در فرهنگ زنده، منتقد و آزاد میتواند بخشی از آن فرهنگ و ویژگیهای جامعه شبکهای شود و اثرات مثبتی در جامعه داشته باشد.