کنایه به «صف اول» در نماز عید فطر، ایران، حالا صدر نشین گروه مرگ، بازتاب ماندن «رنو» در ایران، با ۱+۵های مختلف از شش دهه قبل تا کنون!، اصلاحات در سیاست ارزی طرح جدید درباره سکه، تورم؛ از ۹ درصد تا ۹۹ درصد، احتمال حمله تروریستی به جام جهانی در مسکو، درس فوتبال برای سیاست، طعم خوش فوتبال، مسکن سیاسی شد و ضرورت تشکیل اتاق فرماندهی برای اقتصاد موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز یکشنبه ۲۷ خردادماه در حالی چاپ و منتشر شدند که تیترها و عناوین پیروزی تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی و شادی خیابانی مردم در کنار بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز عید فطر خطاب به مسئولین در مورد لزوم رسیدگی قاطع به مشکلات اقتصادی مردم مهمترین موضوعات صفحات نخست آنها را تشکیل داده اند.
روزنامه اعتماد در نیم صفحهای فوتبالی، خبر ایران صدرنشین گروه مرگ شد را در کنار تیتر طعم خوش فوتبال قرار داده است. سرمقاله امروز این روزنامه نیز با عنوان معجزه فوتبال به قلم سید عبدالجواد موسوی نوشته شده است. یادداشتهایی درباره محمد امین قانعی راد، استاد جامعه شناسی رئیس فقید انجمن جامعه شناسی ایران، از دیگر موضوعاتی است که در شماره امروز اعتماد جای گرفته است.
روزنامه خراسان عنوان تصمیم قاطع بگیرید را از میان سخنان رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز عید فطر خطاب به مسئولان درباره مشکلات اقتصادی مردم تیتر یک کرد و در گزارشی دیگر، از وعدههای جدید دو مقام بانک مرکزی درباره بازار ارز و طلا با عنوان اصلاحات در سیاست ارزی طرح جدید درباره سکه خبر داد.
روزنامه شرق نیز عنوان مسکن سیاسی شد را تیتر یک کرد و در گزارشی از روند افزایش قیمت مسکن در ماههای اخیر نوشت. این روزنامه عکس یک امروز خود را به تصویر کارلوش کیروش در حلقه شادی بازیکنان فوتبال اختصاص داد. سرمربی تیم ملی در گفت وگو با این روزنامه گفت: کاری میکنیم اسپانیا به پسران ایران احترام بگذارد که تیتر صفحه یک شرق شده است.
روزنامه کیهان تیتر یک امروزش با عنوان ملت خسته و ناامید نیست/ برخی حال و روز خود را به مردم نسبت میدهند را از بین سخنان رهبری در روز عید فطر انتخاب کرد و در سرمقاله امروز خود به تحولات اخیر یمن با عنوان جنگ حدیده، فرصت طلایی مردم یمن در دفع تجاوز را موضوع نوشته خود قرار داد.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشر شده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
اقتصاد ایران روانی است؟
همدلی در گزارشی با عنوان اقتصادی که «روانی» اش کردهایم، نوشت: «روانی»، صفتی است که طی ادوار گذشته تاکنون بارها از سوی دولتها برای تحلیل فضای اقتصاد کشور به کار رفته است. همین چند سال پیش بود که محمود احمدینژاد، رئیس دولت به اصطلاح مهرورزی بعد از گران شدن ناگهانی نرخ ارز و بسیاری از کالاهای مصرفی در جمع مدیران و کارکنان مجتمع مس سرچشمه رفسنجان ایستاد و گرانیها را به جایی بیرون از دولت و برنامههای دولتی برای اقتصاد ربط داد.
او جملهای با این مضمون گفت که رفتار زشت رسانهها و کشورهای بیگانه و منتقدین دولت باعث شده است تا قیمتها بی تاب شوند. چند سالی از آن روزها میگذرد. مردم با تن و ذهنی رنجور از مانورهای دولت مهرورز، تدبیر و امید را به ریاست حسن روحانی برگزیدند. پنج سال از تغییر ماهیت دولت در ایران میگذرد. دوباره دلار گران شده است و قیمتها سر به دیوانگی گذاشتهاند. حالا این بار حسن روحانی همان جامه محمود احمدینژاد را بر تنکرده است. او چند شب پیش در ضیافت افطاری با اصحاب رسانه گفت: «تلاطم بازار، دلیل اقتصادی ندارد و رسانهها در خط مقدم شکستن جنگ روانی دشمن هستند. امروز مشکل اصلی ما، مشکل اقتصادی، فرهنگی یا امنیتی نیست، بلکه مشکل اصلی امروز ما جنگ روانی است.»
وی افزود: «مشکل اصلی امروز ما جنگ روانی است. بزرگترین غم برای یک ملت زمانی است که رسانههای بیگانه مرجع او باشند. در کمتر جایی دیدهام که یک ملت اینگونه به رسانههای بیرونی اعتنا کنند، این وضعیت باید اصلاح شود و رسانههای داخلی مرجع اطلاعرسانی به مردم باشند.»
به نظر میرسد، این رویکرد از سوی حسن روحانی میتواند یک ناامیدی بزرگ برای اقتصاد باشد. به طور حتم قرار مردم با دولت یازدهم و دوازدهم این نبود که رفع مشکلات اقتصادی به جایی برسد که روزگاری تخیلات در هم فشرده محمود احمدینژاد در آنجا ایستاده بود. هر چند که به نظر میرسد محمود احمدینژاد با ایدههای جمشید پژویان و روحانی با ایدههای مسعود نیلی از یک آبشخور اقتصادی تغذیه میشوند. به عبارتی دیگر آنها ایدههایی مشترک را از جریان تعدیل، پشتیبان برنامههای اقتصادی خود کردهاند، اما با این وجود باز هم یکی شدن رویکرد آنها در مورد معضلات اقتصادی میتواند اتفاقی تلخ و حتی باور نکردنی باشد.
البته نباید نقش رسانههای بیگانه را نیز در موجسواری بر تلاطم نا آرامیها نادیده گرفته شود. آنان در صف دشمنی با ایران قرار دارند. اما وقتی معیشت در نقطه نازلی ایستاده که به یک آزار بزرگ اجتماعی تبدیل شده است به طور قطع مردم بیش از هر نوع شعار پردازی به راهبردهایی نیاز دارند که بتواند معیشت و روزگار اقتصادی آنان را از نقطه صفر بازگرداند. به نظر میرسد که نوسانات آزاردهنده قیمتها در بازار و تشکیل اقتصاد روانی بیش از هر چیز متاثر از سیاستهایی است که در سه دهه گذشته در قالب مفاهیمی نظیر تعدیل آزموده شده اند و در نهایت باز هم طعم شکست را برای اقتصاد ایرانی بر جای گذاشته اند. دولتمردان و مدیران اجرایی هر چند که میتوانند زخم خورده بازیگوشی مولفههای غیر اقتصادی و یا رسانههای بیگانه باشند، اما یکبار برای همیشه باید نقش سیاستهای نه چندان درست اقتصادی و همچنین تاثیرگذاری بزرگ دولتهای پنهان بر ناهنجاریهای اقتصادی را باور و این بار در مورد انها نیز با مردم سخن بگویند.
یعنی اتفاقهایی که آنها نیز سهم ویژهای در روانی کردن اقتصاد داشته اند تا امروز قیمتها در بازار بیقرارتر از همیشه و برخلاف انتظار مردم از دولت روحانی رو به افزایش گذاشته باشند.
سالهاست دولتها در واکنش به التهابات بازار و گرانیهای خبرساز در بازار ارز، طلا، سکه، خودرو و حتی مسکن میگویند که جو روانی در بازار حاکم است و دشمنان در کمین این گرانیها نشستهاند. این اظهارنظرها از سوی دولتهای نهم و دهم جای تعجب ندارد. اما وقتی از زبان روحانی که رییس دولت تدبیر و امید است، به گوش میرسد بسیاری را از ایجاد اصلاحات اقتصادی نا امید میکند. بنظر میرسد مردم دیگر توان شنیدن این اظهارنظرها از سوی دولتی که قرار بود با تدبیر و امید کار کند را ندارند.
در این میان سوالی که به ذهن میرسد این است که اگر اقتصاد با دو دو تا چارتای همیشگی و با توجه به علم روز اقتصادی در حال حرکت است، پس این جو روانی در بازار که از زبان مسئولان به گوش میرسد چه توجیهی میتواند داشته باشد؟
اصلاح طلبان؛ پوزوسیون یا اپوزسیون
احمد غلامی سردبیر شرق در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان ماهی به دمش رسیده است، نوشت: نقد اصلاحات و اصلاحطلبان با اینکه تکرار مکررات است، اما جنبه استراتژیک پیدا کرده است. استراتژیک به این معنا که شاید بتوان از رهگذر نقد این جریان سیاسی و عملکرد آن، وضعیت موجود را کالبدشکافی کرد؛ وضعیتی که تهی از امر سیاسی است و جریانی مستقل از مرکز در آن وجود ندارد. اصلاحطلبان به دلیل دوزیستبودنشان، یکی حضور جدی شان در دولتها و دیگری دلبستگیشان به جامعه مدنی، زمینهساز بحثهای فراوانی شدهاند که بدون آنان ممکن نمیشد. برخی نظریهپردازان اصلاحطلب و فعالان سیاسی آنان به این باور اذعان دارند که اصلاحطلبان یک پا در قدرت و یک پا در جامعه مدنی دارند. این رویکرد، حاصل پارادوکسی لاینحل است که اصلاحطلبان را وادار میکند تا دست به توجیه این تضادها بزنند و تنها راه گذر به دموکراسی را در همین تضادها جستوجو کنند. شاید برخی از اصلاحطلبان بدشان نیاید جامه اپوزیسیون بر تن کرده و با فاصله از دولت به این پارادوکس دردناک خاتمه و منفک از مرکزگرایی به سیاستورزی ادامه دهند؛ اما چهار دهه سیاستورزی در دولتهای انقلاب اسلامی به آنان آموخته مرکزگرا باشند و نگذارند جناحهای رقیب بندنافشان را از مرکز قطع کنند. ازاینرو تأکید همه اصلاحطلبان بر همزیستی دولت و ملت قابل فهم است.
گویا ماهی به دم خود رسیده است و به همین دلیل حمله بیامان اپوزیسیون مرکزگریز شدت گرفته و گاه غیرمنصفانه آنان را بهشدت میکوبد و با درشتنمایی پارادوکس درونی اصلاحطلبان در بیاعتبارکردنشان در چشم مردم تلاش میکند. این حملات صریح اپوزیسیون داخلی و خارجی نتیجه عکس داده و اصلاحطلبان را ناگزیر کرده تا دیگر نتوانند بند ناف خود را از مرکز جدا کنند؛ کاری که تا دیروز بهسهولت انجامپذیر بود. اتصال به مرکز، سیاستورزی اصلاحطلبان را تهدید کرده است. ازاینرو آنان با صراحت بیشتری از مرکزگرایی دفاع کرده و درصدد حل تضادهای خود با جامعه مدنیاند. اینک اصلاحطلبان وارث تاریخی هستند که بیش از آنکه موجب امر واقعی یا خلق سیاست شود، امور واقع را تئوریزه میکند؛ اموری که از قدرت دولت تفریق نمیشود و به بیانی دیگر تاریخ دولتهاست. امر واقعی زمانی محقق میشود که از دولت تفریق شده و سیاست به معنای رهایی رقم میخورد. از این منظر اصلاحطلبان راه دشواری پیشِرو دارند. آنان که تا دیروز تخممرغهایشان را در یک سبد نمیگذاشتند، امروز ناگزیر به این کار سوق داده شدهاند و جالب آنکه هرچه بیشتر از مردم و جامعه مدنی حرف میزنند، تضادهای درونی خود را عمیقتر و آشکارتر نشان میدهند؛ به این دلیل که آنان قادر به اصلاحات استراتژیکی مانند بازتوزیع و بازشناسی نیستند. بازتوزیع اصلاحاتی ناظر بر برابری از حیث دسترسی همگان به فرصتهای اقتصادی است و بازشناسی اساسا مفهومی برای عدالت در بهرسمیتشناختن گروههای مختلف اجتماعی؛ این گفته به آن معنا نیست که اصلاحطلبان نباید از مردم حرف بزنند، هر نوع سیاستی منهای مردم بیمعناست. اصلاحطلبان با مردمی سروکار دارند که هستند. اپوزیسیون تلاش میکند تا اصلاحطلبان پوزیسیونشده را هرچه بیشتر به سمت مرکز سوق دهد تا توان آنان را در اصلاحات بنیادی خنثی کند و نگذارد دیگر آنان ناهستها را هست کنند. این معضل بزرگ اصلاحطلبان است و برای حل آن، بیش از آنکه به نظریه نیاز داشته باشند، محتاج عمل هستند. با این وجود، هنوز اصلاحطلبان در جامعه دست بالا را دارند. سرمایههایی دارند که نباید چوب حراج به آنان بزنند.
چهرههای تکین که تن به روابط بوروکراتیک ندادهاند، در دولت بودهاند و نادولتاند. این نادولتی این امکان را پیش پای آنان میگذارد که اصلاحطلبان را از وضعیت ناممکن نجات دهد. اصلاحطلبان خاصه آنان که در قدرتاند باید اهتمام بورزند تا از این چهرهها صیانت کنند. استفاده از توان آنان برای جابهجایی بوروکراتیک در ماشین دولت کار عبث و بیهودهای است. تجربه تلاش برای حضور سیدحسن خمینی در انتخابات خبرگان سال ۹۴ نمونهای از این تجربه تلخ است. اشتباهات استراتژیک سخت قابل جبران است. اصلاحطلبان چهرههایی دارند که به قول ابن جماعه، «وجوهالناس» اند؛ آنان کسانی هستند که صلاحیت قرارگرفتن در مجموعه «اهل حل و عقد» را دارند. کسانی که صرفا از علما یا امرای دارنده قدرت دینی و سیاسی نیستند؛ بلکه شخصیتهای هدایتگر سیاسی و اجتماعیاند. آنان صاحبان بالقوه قدرتاند و به زبان امروزی هنوز توان خلق امر سیاسی را دارند.
با کاسبان تحریم برخورد کنید
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان با کاسبان تحریم برخورد کنید، نوشت: با عنوان قرار است فردا جلسهای با حضور رئیسجمهور برای جمعبندی اقدامات مسئولین دستگاههای دولتی درباره مقابله با گرانی تشکیل شود. این جلسه، طبق وعده داده شده باید منجر به اتخاذ تصمیماتی برای مهار گرانی گردد.
در دو هفته گذشته که مصادف با نیمه دوم ماه مبارک رمضان بود، مردم با گرانی غیرمتعارفی مواجه شدند که عمدتاً به بهانه تهدیدهای مربوط به تحریمهای جدید صورت گرفت، ولی از آنجا که تا عملی شدن این تهدیدها زمان زیادی لازم است، به راحتی میتوان به این واقعیت پی برد که ایجاد گرانی از ابتکارات کاسبان تحریم بود، همان کسانی که از رفع تحریمها در دوران قبل از خروج آمریکا از برجام بشدت ناراحت بودند و همصدا با رژیم صهیونیستی و بعضی سران مرتجع عرب نابودی برجام را آرزو میکردند.
سروصداهای فراوانی که بعضی از سردمداران این جماعت در بخشهای سیاسی و اقتصادی حتی در مجلس شورای اسلامی به راه انداخته بودند کاملاً نشان میداد که این حضرات برای ضربه زدن به دولت برنامه دارند. آنچه موجب تاسف است این است که این حضرات، منافع مادی خود را بر مصالح عمومی کشور و نظام و مردم ترجیح داده و تلاش کردند به هر قیمتی که شده به گرانی دامن بزنند تا از یکطرف جیب خود را پر کنند و از طرف دیگر در عرصه رقابت سیاسی یک قدم به جلو بردارند.
ایادی این جماعت کاسب تحریم، در محافل مختلف نیز به بلندگوهائی برای ایجاد یک جنگ روانی تبدیل شدند تا صحنه را داغتر کنند. در موارد زیادی دیده شد عدهای مردم را به خرید انبوه ارزاق تشویق میکردند تا با این کار فضائی روانی و مالامال از دلهره و نگرانی پدید آورند. متاسفانه اینان تا حدودی در این کار خلاف خود موفق هم شدند و نگرانی و انتقاد و اعتراضهائی را نیز برانگیختند.
احتکار، خودداری از فروش کالاها و بالا بردن بیدلیل قیمتها نیز اقدام عملی این جماعت بود که توسط شاخه اجرائی آنها صورت میگرفت. همانطور که رئیس دفتر رئیسجمهور چند روز قبل اعلام کرد عدهای از این افراد با دریافت ارز ۴۲۰۰ تومانی و تهیه کالا با این ارز، همان کالا را به قیمت بالاتر و گاهی تا دو برابر بیشتر عرضه میکردند. آنها با چاشنی کردن و تزریق نگرانیهای مصنوعی به مشتریان تلاش میکنند این گران فروشی و خیانت اقتصادی را توجیه کنند تا بلکه به همان دو هدف تعیین شده توسط کاسبان تحریم کمک نمایند.
مطرح شدن این موضوع در جلسه هیات دولت روز چهارشنبه گذشته، هر چند تا حدودی دیرهنگام، ولی اقدام لازمی بود. دستور رئیسجمهور به دستگاههای ذیربط برای ورود به موضوع گرانی نیز بسیار لازم بود، ولی لازمتر از این هر دو، اتخاذ تصمیم جدی برای برخورد قاطع با کاسبان تحریم است. با کاسبان تحریم از دو طریق میتوان برخورد موثر کرد؛ یکی افشای آنها و دستهای پشت پردهای که مرتکب این خیانت به ملت و دولت و نظام میشوند و دیگری معرفی آنها به محاکم برای برخورد قانونی با آنها و خشکاندن ریشه خیانتشان.
دولت نباید با این جماعت خائن که در هر شرایطی خون مردم را میمکند تا فربهتر شوند، مماشات کند. اینان حتی در شرایط جنگی نیز از سوداگری دست بر نداشتند و در سالهای اخیر نیز هرچه در توان داشتند برای فلج کردن دولت و پر کردن جیبهای خود بکار گرفتند.
نکته مهمی که دولت و شخص رئیسجمهور باید به آن توجه داشته باشند اینست که در دستگاههای دولتی هنوز عناصری از همین جماعت که از آوردههای دولتهای نهم و دهم هستند وجود دارند. با کمال تاسف باید اعتراف کنیم که این عناصر در برخی پستهای کلیدی حضور دارند و دولت کنونی علیرغم هشدارهای زیادی که از ناحیه دلسوزان دریافت کرده هنوز برای پاکسازی دستگاهها از این عناصر اقدامی صورت نداده است. اکنون زمان مماشات نیست. دولت باید بدنه خود را از عناصر نفوذی که حاضر به همراهی نیستند پاکسازی کند تا بتواند تصمیمات خود را در شرایط حساس عملی سازد. دولت نباید اجازه دهد کاسبان تحریم از بیرون و ایادی آنها از درون دستگاههای اجرائی در مقابل تصمیماتی که به نفع ملت اتخاذ میشود مقاومت کنند. این مسامحه به نفع کشور و ملت ا. ست و نه به نفع دولت. مردم از دولت انتظار دارند با کاسبان تحریم، ایادی آنها و ترفندهایشان مقابله کند و در شرایط حساس کنونی مانع تحقق اهداف شوم آنان که خواست دشمنان خارجی نیز هست گردد.
آن روی سکه شادیهای خیابانی
رضا دهکی در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار شادی مردم پس از پیروزی تیم ملی ایران در جام جهانی را موضوع قرار داد و نوشت: پیروزی ایران برای مراکش در اولین دیدار تیم ملی فوتبال در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه همه عناصر لازم برای یک شادی فوقالعاده را داشت. اول از همه این که باید پذیرفت این روزها ورزش اول ایران نه کشتی، که فوتبال است... .
در دو روز گذشته، برخی تلاش کردند که شادی مردم بعد از پیروزی مقابل مراکش را با برخی کارناوالهای خیابانی بعد از رویدادهای دیگری مثل پیروزی حسن روحانی در انتخاباتهای ۹۲ و ۹۶ و یا پایان مذاکرات هستهای با تحقق برجام مقایسه کنند. این نکته در حالی به کنایه مطرح میشود که این روزها هم دولت زیر تیغ انتقادهای فراوان است و هم برجام در خطر فروپاشی قرار دارد. قاعدتا لگد زدن به بیمار محتضر کار سختی نیست. با این حال این منتقدان این نکته را فراموش میکنند که اولا جنس شادی بعد از رویدادی مثل موفقیت تیم ملی فوتبال حتی با شادیهای موفقیتهای تیمهای ورزشی ملی و باشگاهی دیگر هم فرق میکند، چه برسد به پیروزی یک کاندیدا در انتخابات! طبیعتا این شادی فراگیرتر از شادیهای انتخاباتی خواهد بود. دوم این که حتی در موردی مثل برجام هم که ملی بودن منافع آن اصل و محور بود، برخی از این جماعت ترجیح دادند با تکیه بر نگاه جناحی و با نگاهی بغضآلود به وقوع موفقیتی به زعم خودشان به نام رقیب، به آن بتازند. در نتیجه با جناحی کردن برجام، حتی امکان مقایسه این شادیها پیشتر را از خود گرفتهاند. نکته این که همین دولت مورد انتقاد فعلی، از یک سو فرج بعد از شدت دولتهای نهم و دهمی بود که با حمایت همین جماعت بر سر کار آمد و آثار عملکردش هنوز که هنوز است بر حوزههای گوناگون اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... دیده میشود و از سوی دیگر برای بسیاری حاصل جلوگیری از بر سر کار آمدن دولتی دیگر از جنس همان دولتهایی بود که حالا این جماعت مسئولیتش را نمیپذیرند!
نکته دیگری که درباره شادیهای پس از پیروزی فوتبالی ایران در جام جهانی مطرح میشود، از نگاه جامعهشناسی است. هر چند شادیآفرینی این پیروزی قابل انکار نیست، اما بسیاری معتقدند که بردن در یک مسابقه اینچنینی ظرفیت ایجاد کارناوالهای شادی خیابانی را ندارد. اول باید توجه کرد به این که چه چیزی میتواند مردم را به خیابان بکشاند، آن هم در شرایطی نه به فرموده یا از قبل برنامهریزی شده و تبلیغی که این چنین – واقعا – خودجوش، در تشخیص خود جامعه است. دوم این که با نگاهی به شادیهای خیابانی ۴۰ سال اخیر و دلایل و ترتیب، توالی، جنس و عمل این شادیها میتوان تشخیص داد که در بسیاری مواقع بهانههای شادی خیابانی تنها «بهانه» هستند. از زمانهای که رفتن شاه و پیروزی انقلاب باعث شادی میشد، تا زمانی که آزادی خرمشهر به شادی ملی انجامید و از آن زمان تا زمانی که صعود حماسی ایران به جام جهانی ۹۸ بهانه شادی خیابانی شد و تا به امروز، جامعه دگرگون است. در واقع این نیاز به خود شادی است که مردم را به خیابان میکشاند تا بهانه شادی. با این حال باید به این نکته توجه کرد که در خلال پاسخ به همین نیاز که حاصل مغفول ماندنش نزد مسئولان است، نوع شادیها نیز قابل نقد و بررسی هستند. در واقع شادیهای خیابانی امروز، بیش از آن که شادی کردن باشند، اکت و ادای شادی هستند. در واقع به نظر میرسد جامعه در شرایط ناشادی درونی و نبود فضای لازم برای بروز هیجان، از آسانگیری موقت ناظمان استفاده میکند و رفتار شادانه بروز میدهد. حضور جماعت تماشاچی شادی و یا رفتار مبتنی بر رقص و شادی غیرمبتنی بر قواعد و قوانین بالا به پایین در این کارناوالها، گواه این مدعاست. باید این نکته را هم دور از نظر نداشت که این شادیها در فضای رو به ناامیدی جامعه از نگاه اقتصادی و سیاسی، شاید امروز سوپاپ اطمینان و مسکن باشند، اما در آینده میتوانند جرقهای برای ظهور و بروز رفتارهایی از جنسهای دیگر شوند. به هر ترتیب، شاید به قولی فعلا فوتبال تنها عرصهای باشد که بتوان در آن منتظر تحقق آرزوها باشیم و باید این دم را غنیمت بشماریم.