یارانهها کجا خرج شد؟ ریزش سرمایههای اجتماعی با افزایش افسردگی، طغیان آنفلوآنزا همچنان قربانی میگیرد، رهبر انقلاب: اگر توان مدیریتی ندارید مسئولیت نپذیرید، عدم حضور لاریجانی در انتخابات ۱۴۰۰، ثبتنام ۷۸۹ داوطلب در روز اول انتخابات مجلس، واکنشها به ویدیو انداختن کودک کار به سطل زباله و ۷۰ درصد از سرقت خودروها توسط ۱۰ درصد از سارقان انجام میشود، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه یازدهم آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که نشست خبری علی لاریجانی و شفاف سازی او درباره تصمیم سران قوا برای سهمیه بندی بنزین (ایران) و اعلام عدم حضور در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ (همدلی، اعتماد، خراسان)، در صفحات نخست تعدادی از روزنامهها برجسته شده است. معافیت هنرمندان از پرداخت مالیات و نقد و نظرها در این باره نیز در بعضی از روزنامهها به تیتر و تصویر (جوان) یک شماره امروز تبدیل شده است.
بیانات رهبر معظم انقلاب درباره در جلسه درس خارج فقه درباره ثبتنام بیمحابای برخی افراد در انتخابات و انتقاد از آن نیز در بیشتر روزنامهها در صفحه نخست برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
حسین شریعتمداری در بخشی از یادداشت امروزش در روزنامه کیهان با عنوان ساز امروزِ سینهچاکان دیروز نوشت: یکی از مراحل اصلی در فرمول اخیر آشوبها، وادار کردن مسئول اجرایی کشور هدف (نخستوزیر یا رئیسجمهور) به کنارهگیری و استعفاست. این حالت از نگاه طراحان آشوب یک گام بلند به سوی اهداف آنان است چرا که از این طریق ضمن آنکه پیادهنظام خود را به ادامه آشوب و آتشافروزی ترغیب کرده و امیدوار میسازند، کشور هدف را نیز با بحران ناشی از بیسر بودن قوه اجرایی روبهرو میکنند! باید به این نکته توجه داشت که آشوبگران در قد و قوارهای نیستند که بتوانند با توسل به زور، نخستوزیر یا رئیسجمهور کشور هدف را وادار به کنارهگیری کنند، بلکه معمولاً این کنارهگیری به توصیه دلسوزان فریبخورده و یا نفوذیهای حریف صورت میپذیرد و رئیس قوه اجرایی با این تصور (بخوانید توهم) که استعفا و کنارهگیری او آتش فتنه را خاموش کرده و یا به خاموشی آن کمک میکند، دست به استعفا میزند، بیخبر و غافل از آنکه با کنارهگیری خود آتش فتنه و آشوب را تیزتر و مدیران فتنه را به ادامه آشوب و تخریب امیدوارتر میکند! توجه به این نکته نیز ضروری است که در فرمول آشوبهای اخیر برای کارآمدی و یا ناکارآمدی رؤسای قوه مجریه حسابی باز نشده است بلکه کنارهگیری آنها نقطه مطلوب مدیران آشوب است، خواه کارآمد و مورد قبول مردم باشند و خواه اینگونه نباشند.
طراحان آشوب در لبنان با بهرهگیری از نفوذیها توانستند نخستوزیر این کشور را به کنارهگیری وادار کنند و در عراق این بخش از فرمول آشوب را با استفاده از اطرافیان سادهاندیش انجام دادند و عادل عبدالمهدی نخستوزیر این کشور را به نقطه استعفا کشاندند!
شواهد فراوانی در دست است که این روزها در ایران اسلامی نیز یک جریان مرموز و آلوده به وطنفروشی همان فرمول دیکته شده مدیران آشوب را در دست گرفته و به بهانه ناکارآمدی دولت -که البته خالی از واقعیت هم نیست- خواستار کنارهگیری رئیسجمهور از مسئولیت هستند. آنچه این جریان آلوده دنبال میکند و تابلویی که بلند کرده است، دقیقاً و بیکم و کاست همان فرمول دیکته شده مدیران بیرونی آشوبهای اخیر است. نگاهی به کارنامه افراد حاضر در جریان مورد اشاره و سوابق شناخته شده آنان در پادویی بیگانگان و خیانت به مردم این مرز و بوم که حضور آنها در فتنه آمریکایی-اسرائیلی ۸۸ فقط یکی از دهها نمونه آن است، به وضوح نشان میدهد که بار دیگر نسخه دیکته شده دشمن را به صحنه آوردهاند. درخور توجه آنکه این جریان کمشمار و پُر ادعا در حالی با تکیه بر ناکارآمدی دولت ساز کنارهگیری آقای روحانی را کوک کردهاند که تا همین دیروز از طرفداران سینهچاک دولت بودند! و مخالفخوانی امروز آنها تنها میتواند نشانه آن باشد که این روزها دستورالعمل جدیدی دریافت کردهاند!
این نکته نیز گفتنی است که اگرچه دولت آقای روحانی طی ۶ سال و چند ماهی که از عمر آن میگذرد کارنامه مطلوب و قابل قبولی نداشته است، ولی جریان آلوده مورد اشاره در مخالفت اخیر خود با ایشان، ساز دیگری را مینوازد و دام تازهای پیش پای جناب رئیسجمهور پهن کرده است؛ و بالاخره منظور از وجیزه پیش روی شناخت بیشتر پیادهنظامهای داخلی دشمن است وگرنه دشمنان بیرونی و دنبالههای داخلی آنها به خوبی میدانند که در مَثَل پشهای را میمانند که روی درخت خرما نشسته بود و هنگام برخاستن به درخت گفت، خود را محکم نگاهدار که عزم برخاستن دارم! و درخت با تعجب پرسیده بود؛ مگر آمده بودی؟!
سیدعلی میرفتاح سردبیر اعتماد در بخشی از سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی در مورد علی لاریجانی که خبر عدم ثبت نام او در انتخابات آتی مجلس پس از سالها حضور در مجلس نوشت: اگر فیلم آخرین مصاحبه مطبوعاتی رئیس مجلس دهم را ببینید تصدیق میکنید که مرور ایام هر قدر که لاریجانی را عمیقتر کرده، محزونترش هم کرده. حزنی که از قلب رئیس مجلس به وجهش منتقل شده تا حدودی بوی افسردگی و ناامیدی میدهد. نمیگویم لاریجانی ناامید شده یا خدایی نکرده انگیزههایش را برای کار از دست داده نه، اما معتقدم آنچه از بد و نیک در این سه دوره مجلس بر او گذشته، او را به اینجا رسانده که با خود زمزمه کند «نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی». بیحوصلگی رییس مجلس، اما جنبه نمادین هم دارد و موقعیت فعلی مهمترین رکن انتخابی نظام را بازتاب میدهد. شأنیت مجلس به هر دلیلی افت کرده، اما بدتر از آن نفس نهاد پارلمان زیر سوال رفته. چطور میتوانید بر کرسی ریاست مجلس، امیدوار و بانشاط تکیه بزنید در حالی که میدانید رقبایتان در به در دنبال لیاخوف میگردند تا اصل و فرع مجلس را به توپ ببندد؟ بحث منحصر به چهارتا شعار ضد مجلس یا خط و نشانهای سیاسی این اواخر نیست، اخبار مجلس این دوره را خوب دنبال کرده باشید عرض مرا تایید میکنید که اصرار نمایندگان بر تصویب بعضی طرحها یا اصلاح بعضی لوایح یا تغییر روند تصمیمسازی، جنبانیدن حلقه اقبال ناممکن بوده است و غالبا راه به جایی نبردهاند.
بعضی از نمایندگان باهوش این قصه را زودتر فهمیدند و در لاک سکوت و شکیبایی فرورفتند، بعضی هم نفهمیدند و از نو به صرافت تغییر و اصلاح افتادند. رئیس مجلس، اما اهل فراست است و به خوبی- اگرچه مجمل- فضای سیاسی جدید را، مهمتر از این آینده سیاست و مناسبات سیاسی را دریافته است و همین باعث شده از حضور چهارباره پا پس بکشد و زمین بازی بهارستان را در اوج ببوسد و از آن کنار برود. این واقعیت اگرچه فینفسه بد نیست، اما پذیرشش برای کسی که ۱۲ سال ریاست پارلمان را برعهده داشته تلخ است. این تلخی حاصل ناکامیهای مکرر هم هست. در مملکت ما کمتر کسی را در عرصه سیاست پیدا میکنید که کامیاب شده باشد. چه چپ و چه راست آنقدر در پروژههای خود ناکام ماندهاند که تقریبا به آن خو گرفتهاند. اما یادمان باشد که ناکامی با خودش افسردگی و ملالت میآورد و به مرور دریچههای امید را میبندد. ناکامی منحصر به مجلس نیست دولت هم خیلی وقت است که طعم کامروایی را نچشیده. بدتر از دولت بسیاری از اقشار ملت هستند که بنا به هزار دلیل مدام سرشان به سنگ ناکامی خورده و دست از پا درازتر مجبور شدهاند از راهی که آمدهاند برگردند.
روزی که مجلس دهم شکل گرفت، با نمایندگانی سروکار داشتیم که «امید» وار بودند و سوداهای بزرگ در سر داشتند و چیزی نمانده بود چرخ بر هم زنند اگر غیر مرادشان گردد. امروز از آن امید جز نامی نمانده و اغلب نمایندگان کولهباری از ناکامی را نه فقط سیاسی که اجتماعی و فرهنگی به دوش میکشند. از سرریز این حجم متراکم ناکامی رییس باتجربه مجلس هم به این نتیجه رسیده که رخت و بختش را بردارد و به جای دیگر ببرد. در بحث سیاسی نباید از تعابیر شاعرانه استفاده کرد، اما از آنجایی که برای بیان حرف دلم محظور دارم از حافظ مدد میگیرم و زبان حال رییس مجلس را اینطور بیان میکنم که ما آزمودهایم در این شهر، بخت خویش/ بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش. با همین دستفرمان برویم نهاد انتخابی دیگر هم به همین جا میرسد که مجلس رسیده اگر نگویید او جلوتر از اینها رسید. به خندههای تلخ روحانی نگاه نکنید؛ حال او هم بهتر از این یکی نیست. فقط مخالفانش نمیدانند برای تخریب دولت را هم باید به عهده لیاخوف بگذارند یا کس دیگر.
محسن هاشمی، رئیس شورای شهر تهران طی یادداشتی که روزنامه آرمان ملی در شماره امروز خود منتشر کرده تحت عنوان تعیین مکان اعتراضات شهری اشتباه است، نوشت: موضوع تجمعات اعتراضی یک بحث پیچیده است. در کشورهای توسعه یافته روش این است که افراد در یک نقطه تجمع نمیکنند. در یک کشور فقط جایی به نام هایدپارک کرنر است که آنجا اجازه تجمع نمیدهند ولی هر فردی میتواند یک پیت زیر پایش بگذارد و هر حرفی خواست بزند، به هر کسی خواست فحش بدهد، هر اعتراضی را بیان کند ولی نباید این تجمع از یکی دو نفر بیشتر شود. اجازه تجمع هم در هایدپارک کرنر به کسی نمیدهند. در کشورهای توسعه یافته هم اگر شما بخواهید تجمع کنید، نامهای را به محل مورد نظر مانند وزارت کشور یا استانداری مینویسید و میگویید من میخواهم به این دلیل تجمع کنم. تعداد تجمع کنندگان را هم مشخص میکنید تا آنها بدانند از لحاظ امنیتی با چه تعدادی از تجمع کنندگان روبرو هستند و شعارها و دلیل تجمع را مینویسی آنها در شورای امنیت خودشان درخواست شما را مطرح کرده و مجوز تجمع و حتی مجوز تبلیغات برای تجمع میدهند. اصولا در مکان مشخص شده تجمع میکنند. یکی میخواهد جلوی کارخانه، دیگری در مقابل مجلس و دیگری در برابر شورای شهر تجمع میکنند. افراد میآیند و شعار میدهند و پلیس هم حضور پیدا میکند و امنیت افراد را تضمین میکند. مسئول هر تجمعی مشخص است تا اگر اتفاقی در آنجا افتاد، پاسخگو باشد. این روش سالها در کشورهای پیشرفته انجام میشود و اگر ما هم در کشور ما انجام دهیم، عمل مثبتی است.
یادم است زمانی که در بروکسل و کانادا دانشجو بودم، انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور، روزهای قدس و ۲۲ بهمن، نامه مینوشتیم به شهرداری آن مکان که مسئول پلیس هر شهر است و این مسائل در دست شهرداری است. ما درخواست تجمع میکردیم و معمولا در بازار اصلی و گذرگاه شهر میخواهیم تجمع کنیم. شعار میدادیم و حتی شعارهای تندی هم میدادیم. انجمن ما آنجا ثبت نشده بود و یک انجمن دانشجویی بود. فرمی به ما میدادند و در آن میخواستند ساعت شروع و خاتمه تجمع و هدف آن و شعارها و قطعنامه پایانی را مشخص کنیم. اینها تمام مشخص میشد و حتی تعیین میکردیم چند نفر شرکت کننده است و حتی بیشتر هم افراد را مینوشتیم. بعد میرفتیم در ساعت اعلام شده شروع میکردیم. وقتی میرفتیم میدیدیم پلیس با اسب بعضا حضور دارد و دور و بر ما حضور مییافتند که کسی به ما توهین نکند. بعد هم راهپیمایی تعیین شده را انجام میدادیم، شعار میدادیم و در نهایت، قطعنامه مان را میخواندیم و اتفاقی هم نمیافتاد. این کار را میشود همینجا هم انجام داد. قانون این کار را در کشور داریم. الان هر کسی میخواهد تجمع کند، میتواند نامه بنویسد به شورای امنیت شهرستان و اجازه میدهد یا نه. متاسفانه این بند از قانون درست اجرا نمیشود و اگر درست اجرا میشد، ما مانند بسیاری از کشورها این مشکلات را پیدا نمیکردیم. این که بگویند ما نقطهای را در شهر مشخص کنیم تا هر گروهی خواست برود به صورت انبوه آنجا بایستد و هر کار خواست کند، در هیچ جای دنیا این اجازه را نمیدهند. باید وزارت کشور اجازه تجمع و اعتراض- نه اغتشاش- را بدهد، حتی اگر به قول جوانهای امروز شعارهای خفن بدهند نباید نگران این اتفاق باشیم. اینطور از زیر پوست شهر اعتراضات بالا بزند و هم به نفع نظام و هم به نفع مردم است و مشکلات را میشود حل کرد. امیدوارم به این حد از پیشرفت برسیم که مردم بتوانند اعتراضات خود را براساس قانون انجام دهند و مسئولیت اعتراضشان را بر عهده بگیرند.