به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۲۸ تیرماه در حالی چاپ و منتشر شدند که تامین کسری بودجه بدون خلق نقدینگی به ادعای بانک مرکزی، بازگشت محدودیتهای کرونایی به پایتخت، تکذیب دیدار رهبری با احمدی نژاد و هشدار شدیدالحن ایران به کره جنوبی برای بازگرداندن دلارها از با تیترهای مختلف در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
محمدمرضا پورابراهیمی، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: وقتی در مجموعه شاخصهای بورس که معدل عملکرد اقتصاد است و به شدت در حال افزایش است، با شتاب در هفتهها و ماههای اخیر شما با شرایطی مواجه میشوید که میان شاخصهای کلان اقتصادی با مجموعه شاخصهای بورس هیچ ارتباطی وجود ندارد، یعنی رشد اقتصادی در سالهای اخیر با عملکرد ضعیف این دولت منفی بوده، اما شاخص بورس همینطور افزایش پیدا میکند به طوری که هیچ جای دنیا چنین چیزی امکانپذیر نیست، چون نرخ بیکاری افزایش پیدا کرده، حوزه جذب سرمایهگذاری کاهش پیدا کرده، نرخ پسانداز سرمایهگذاری کاهش پیدا کرده، همه اینها شاخصهای منفی هستند، اما شاخصهای بورس بشدت افزایش پیدا میکنند؛ پس هیچ ارتباط منطقی بین شاخصهای کلان هم نیست.
نکته سوم این است که هیچ ارتباطی بین شاخصهای کلان اقتصادی منطقی دنیا با بورس ما وجود ندارد. در حال حاضر به دلیل بیماری کرونا رکود عجیبی بر دنیا حاکم شده، بنابراین در رکودی که اتفاق افتاده بسیاری از سهام شرکتها کاهش پیدا کرده و دچار مشکل شده و شرایط خاص یافته و دنیا عملا دارد وارد مرحله رکود میشود. قیمت جهانی نفت کاهش یافته، مصارف اساسی کاهش پیدا کرده، اما این مسأله که باید اثر منفی روی بورس ما بگذارد برعکس شده و نه تنها هیچ اثر منفیای نداشته بلکه رابطه عکس نیز داشته است.
این نشان میدهد قیمتهای سهام نه با عملکرد بنگاه، نه با شاخصهای اقتصادی منطقه و نه با شاخصهای اقتصادی جهان همخوانی ندارد و این نگرانی جدی برای ما وجود دارد که این روند اگر افزایش پیدا کند، بعضی از شاخصها مانند P/E از یک متوسط غیرمنطقی برخوردار شود، مثلا متوسط بالای ۳۰ که این یعنی ۳۰ سال فرد سرمایهگذار باید صبر کند و این اساساً با هیچ یک از مبانی اقتصاد همخوانی ندارد؛ البته این فقط یک میانگین است، بنابراین خطراتی جدی برای آغاز سقوط قیمتها در بورس وجود دارد که اینجا به دلیل اینکه مردم همه به سمت بورس دعوت شدهاند و میلیونها نفر کد سرمایهگذاری گرفتهاند، نگرانی جدی متضرر شدن مردم به واسطه عدم شناختشان از بازار و رویکرد حمایت غیرمنطقی دولت از یک بازاری است که باید از آن منطقی و حسابشده حمایت کرد و کارشناسی صحبت کرد، لذا پیشنهاد ما به دولت این است که با نظارت جدی و با اعمال مدیریت تقاضا در بازار سرمایه کشور، درباره موضوعاتی مانند بحث حجم مبنا، دامنه مجاز نوسان و موضوعات مربوط به شفافیت اطلاعات شرکتها به آحاد مردم اطلاعرسانی و اعلام شود این مسیر امکان استمرار ندارد.
یکی از شاخصهای ما در قیمت سهام، قیمت جایگزین است. الان قیمت بعضی از سهام شرکتها در بورس ۲ برابر قیمت جایگزین است. به طور مثال فرض کنید سهام یک شرکت خودرویی را داشته باشید؛ بعد ببینید قیمت سهام ۵ برابر قیمت خودروهایش است، این باعث شک میشود که چرا چنین قیمتی دارد. الان قیمت جایگزینی یک شاخص است، قیمت جایگزینی الان معادل یکدوم بعضی از این قیمتهاست.
شرکتهای خودروسازی الان در دنیا اگر به دلار محاسبه کنیم قیمت جایگزینیشان از قیمت خودروسازی در کشور ما کمتر است یا شرکتهای فولادی همین گونه است، پس نگرانی جدی به دنبال دارد.
دولت باید مدیریت تقاضا در بورس انجام دهد، از طرف دیگر نیز باید پاسخ دهد به نیاز مردم در جذب منابع نقدینگی و جلوگیری از تورم و افزایش بازارهای موازی که در ابتدا گفتم.
محمدعلی وکیلی مدیرمسئول روزنامه ابتکار در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان چرا مردم دروغباور شده اند؟ نوشت: موج شایعات و تخریبها پیرامون سند همکاری ایران و چین به حدی بود که چندین نوبت مسئولان وزارت خارجه مجبور به واکنش شدند. این دومین یادداشت هفتگی است که به این امر اختصاص میدهم. در سرمقاله شنبه گذشته نیز به همین موضوع پرداخته بودم. حجم اخبار به قدری است که در طول این یک هفته، این سند همکاری، از موضوعیت نیفتاد! حقیقتاً انگار حجم شایعات و اخبار غیررسمی زورش به اخبار رسمی میرسد. این یک شکست سنگین برای دستگاههای رسمیِ اطلاعرسانی است. اعتماد به اطلاعرسانیهای رسمی بهقدری پایین آمده است که حتی باوجود انتشار اسناد این توافق، باز از قدرت تخریبِ شایعات کاسته نشده است. چرا همواره مسئولان در پس هر توافقی باید انرژی هنگفتی بهپای تکذیبها و توجیه آن اقدام خرج کنند؟ آیا این نتیجه پنهان کاری و عدم شفافیت نیست؟ قطعاً اگر مردم را امین بدانیم و پیش اینکه دیگران مرجع افشای اخبار باشند، خود، اصل ماجرا را با مردم درمیان بگذاریم، سرنوشت این نخواهد بود و دوقطبیهای کاذب هم شکل نمیگیرد. اکنون بخش عظیمی از انرژی کشور، مصروف خنثیسازی شایعات میشود. قطعاً این وضعیت، مدل بهینه حکمرانی نیست. شبکههای اجتماعی این ظرفیت را داشت که بخشی از بارِ دستگاههای رسمی را به دوش بکشد و هزینه حکمرانی را پایین بیاورد، اما اینجا کارکرد کاملاً متفاوتی پیدا کرده است.
بهقدری با مردم پنهان کاری کردهایم که بیش از هر گروهی، شایعهسازان و تخریبچیان از بستر شبکههای اجتماعی استفاده میکنند. چندان اعتمادها را سوزاندهایم که مردم دروغِ علیه ما را بیشتر از خبرِ راستِ ما باور میکنند. اما گذشته از اینکه وضع کنونی، آینه عملکرد ما است، معتقدم میتوان این ذهنیت حاکم بر حوزه عمومی را اصلاح کرد. میتوان اعتمادها را احیا کرد؛ اما به شرطی که دستکم به اندازه اعتمادِ ویران شده، رویهها را اصلاح کرد. قطعاً تغییراتِ جزئی، باورناپذیر است. چرا طرحهای شفافیتِ موضعی، هیچکدام نتوانسته است اعتماد جامعه را بازسازی کند؟ چرا برخوردهای مقطعی و محدود، امیدی در مردم نمیآفریند؟ همه به همین علت است که حجم ویرانیها با این تغییرات جزئی قابل مقایسه نیست. معتقدم هنوز این امید وجود دارد که با اصلاحات بنیادین و تغییرات جدی، اعتماد مردم احیا شود. در وضعیتی که میان دولت-ملت بیاعتمادی وجود داشته باشد، هر تغییر جزئی نه تنها اعتمادی نمیآفریند بلکه میتواند تبدیل به ضدخودش شود و به خدمت به خیانت ترجمه شود. اما به محض تغییر در وضعِ اعتمادِ دولت-ملت، همه چیز عوض خواهد شد و مردم با همدلی، تغییرات را فهم و دنبال میکنند. ما نیازمند یک تکانه جدی به میانجی یک اقدام جدی در مناسبات میان حکومت و ملت هستیم تا فضا عوض شود!
علی صارمیان طی یادداشتی با عنوان موسیقیپروری احمدینژاد؟! در شماره امروز روزنامه اعتماد نوشت: اخیرا آقای احمدینژاد در مصاحبهای از شیدایی خود نسبت به خوانندگان مطرح کشور از استاد شجریان تا خوانندگان ساکن امریکا گفته است. گرچه این اظهارات میتواند نوعی ندامت از رفتار فرهنگی خودش باشد، آنچنان که در دوران او، تفنگ قهر ممیزان، زیر حنجره موسیقی بود، اما راهبرد فرهنگی او با اظهارات فعلی او تنافر داشت. سوای آن جهتگیری فعلی او نیز بیاثر است. دوران احمدینژاد مصادف بود با دورانی که از باد جوانی، سینه اهل هنر و فرهنگ بردمیده بود. نسل جوانی که در دوران اصلاحات موسیقی را در رشتههای مختلف آغاز کردند و رونق لسآنجِلس را برانداختند.
احمدینژاد چنان محبوبیتی بین منتقدان تساهل و مدارا داشت که برخی او را از نشانههای ظهور میدانستند و برخی میخواستند نامش را در کتب درسی بیاورند. همه چیز بر وفق مراد او بود و او میتوانست با گفتوگو و اقناع منتقدان مذهبی، بستر رشد جوانان نوخاسته را فراهم کند تا با وجود تنگنظری در ممیزی شعر و موسیقی، بازهم موسیقی ایرانی؛ یک ظرفیت عظیم آزادیهای اجتماعی- فرهنگی دوران او باشد. اما عملکرد او خلاف علایق فعلی اوست.
به یاد میآورم که روزی در سفر استانی هاشمیرفسنجانی به یکی از استانها، امام جمعه یک شهر غرب کشور به انتقاد و ابتذال در ساخت و نمایش فیلم «عروس حلبچه» پرداخت و گفت ما سینمایی را که «عروس حلبچه» نشان دهد، تعطیل کردیم. برخورد هاشمی رییسجمهوری وقت بسیار قاطع و عجیب بود. هاشمیرفسنجانی رو به امام جمعه کرد و گفت: «این مملکت قانون و مجری قانون که وزیر فرهنگ باشد، دارد و ملاحظات رعایت میشود. امام جمعه حق چنین عملی ندارد. امام جمعه از جلسه قهر کرد و «عروس حلبچه» نمایش داده شد و کسی هم به سینما تعرضی نکرد. حالا بیاییم و به رخدادها، مهاجرتها و همه دوران ترشرویی دوران احمدینژاد نگاه کنیم. باغی پر از فغان و ناله اهالی هنر است. از ممیزی کتابها تا موسیقی و هنر و ممنوعالکاری شجریان تا دیگران. آقای احمدینژاد اگر همین نظر را داشت، آن دوران طلایی جوانان برومند هنر خاکستری و زیرزمینی نمیشد. اگر امروز امکان داشت تاریخ را دوباره به شکل دلخواه نوشت، این مصاحبهها اثر مثبتی داشت، اما هنوز دود سوختن آن فرصت به هواست. در بازگشت چند خواننده هم در دوران پایان عسلاش با کسانی که او را رییسجمهوری کردند، هدف صرفا تبلیغاتی بود. مثل اینکه به جای ساختن یک تیم ملی جوان که توانش را داری، مرحوم ناصر حجازی و پروین را به تیم ملی دعوت کنی. اینها هیجانش بیشتر است ولی ساختن تیم ملی مهم است که جوانانش بر نیمکت ذخیرهها پیر شدند و بعضا جلای وطن کردند.