در نقد اوج‌گیری سانتیمانتالیسم وطنی پس از وداع «مارکز»؛

من چه چیزی از آن خواننده کم دارم؟!

شاید برای درک خطر این فضا، کافی باشد اشاره‌ای به درگذشت بهمن فرزانه، مترجم مطرح کشورمان ـ که اتفاقاً با ترجمه کتاب «صد سال تنهایی» میان فارسی زبانان به شهرت رسید و از شاخص‌ترین مترجمان تاریخ ایران است ـ اشاره کرد که وقتی درگذشت، با سکوت و ‌بدرقه‌کنندگانی اندک رفت تا دریابیم ‌مخاطبان فارسی زبانِ این ایامِ «گابو» احتمالاً نسخه انگلیسی یا اسپانیایی آثارش را خوانده‌اند!
کد خبر: ۳۹۴۱۰۵
|
۳۰ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۶ 19 April 2014
|
22613 بازدید
|
وداع مارکز، مطرح‌ترین نویسنده اسپانیایی زبان که آثارش پس از انجیل، پرتیراژترین‌ها بود و کتبش در ایران نیز همچون دیگر نقاط جهان طرفداران فراوانی داشت، با عزای عمومی در کشورمان همچون وطن این نویسنده کلمبیایی همراه شد؛ اما آیا می‌توان میان این حجم واکنش‌ احساسی را به ویژه در فضای مجازی و سطح مطالعه مردمانمان نسبتی منطقی برقرار نمود؟!

به گزارش «تابناک»، یکی از رویدادهای مرسوم که آخرین بار پس از درگذشت گابریل خوزه گارسیا مارکز، نویسنده شهیر کلمبیایی شاهد تکرارش بودیم، شکل‌گیری موجی از واکنش‌ها در کشورمان است. طبیعتاً بخشی از این واکنش‌ها طبیعی و ‌منطقی است؛ اما بخش وسیعی از این فضا ـ که اتفاقاً بخش اصلی این موج بلند را تشکیل می‌دهد‌ ـ چندان نسبتی با مارکز ندارد، به ویژه آنکه بسیاری از واکنش‌ها از صمیمیت تاریخی اجزای این موج بزرگ با مرحوم داشت و احتمالاً برخی با خود گفته‌اند، من چه چیزی از آن خواننده که با «گابو» عکس گرفته، کم دارم؟!

من چه چیزی از آن خواننده کم دارم؟!

این رویکرد هنگامی با نقد همراه می‌شود که به تیراژ بیشتر کتاب‌های مارکز در ایران با تأمل می‌نگریم و این عدد را کنار آمار چند دقیقه‌ای سرانه مطالعه هر ایرانی می‌گذاریم و حس می‌کنیم بخش گسترده‌ای از این فضای کاذب را می‌توان محصول آنچه در فرهنگ عامه به «جو» تعبیر می‌شود، تلقی کرد. احساس‌گرایی مفرط یا همان «سانتیمانتالیسم» که در یکی از تعاریف مرسومش به افراط در بروز هیجانات، به ویژه تحریک عواطف به منظور لذت بردن از آن و نیز ناتوانی در ارزیابی عقلانی احساسات ارزیابی می‌شود، تعریف علمی‌تری نسبت به این پدیده است.

شاید بتوان در تعبیر ساده‌تر، احساس‌گرایی مفرط یا گرفتار جو شدن را به حالتی اطلاق کرد که فرد هنگام قرار گرفتن تحت فشار رفتارهای محیطی برای همرنگ شدن با آنها، کارهایی می‌کند که در شرایط عادی امکان ندارد به انجامش تن دهد و یا دست‌کم گرایشی به انجامش ندارد؛ اما تحت تأثیر محیط حتی با اشتیاق به آن تن می‌دهد؛ اتفاقاتی که شاید در محیط بیرونی برای بچه‌های دبیرستانی با مسأله سیگار کشیدن دوستان و در معذورات قرار گرفتن برای کشیدن، قابل مقایسه باشد.

طبیعتاً این پدیده متعلق و منحصر به گروهی در کشورمان نیست و به قول یکی از تحلیلگران غیرایرانی، پدیده‌ای جهان وطنی است و زیستش را در هر گوشه از این کره خاکی می‌توان لمس کرد، ولی در کشورمان به کمک فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، رشد چشمگیری داشته و این فضا به سمتی رفته که در روزهای اخیر، اگر کوچک ترین نقدی درباره آثار مارکز در فضای مجازی مطرح می‌شد، این موج آنچنان بر ناقد محترم می‌شورید که دیگر جرأت نکند برابر چهره مقبول روز این گروه، اسائه ادب کند و این خطری است که فرهنگ کشور را تهدید می‌کند!

من چه چیزی از آن خواننده کم دارم؟!
تشییع جنازه غریبانه بهمن فرزانه مترجم کتاب «صد سال تنهایی»


اینکه گروهی مطالعات و شناخت حداقلی نسبت به پدیده‌های گوناگون به ویژه مباحث فرهنگی داشته باشند و تنها در هنگامه‌هایی چون درگذشت «گابو»، رنگ سیاه بر دروازه و دیوار فضای مجازی بیاویزند، کار عجیب، تلخ و خطرناکی است که شاید این روزها در قالبی طنز مورد نقد قرار بگیرد؛ اما در عمل می‌تواند حتی منجر به سوءاستفاده از این جریان شود که بخش وسیعی از ایشان را جوانان تشکیل می‌دهند؛ جوان‌هایی که حوصله خواندن آثار این کلمبیایی خوش قلم را نداشتند، ولی با سرچ در فضای مجازی به چند جمله قصار از نوشته‌هایش دست یافته‌اند و شناخت‌شان از او و بسیاری دیگر در حد همین تصویر فشرده است.

از این جریان که اتفاقاً در همه حوزه‌ها به موج‌سازی مشغول است، به خوبی می‌توان بهره برد؛ اما‌ ضدموج‌هایی نیز با کمک ایشان شکل گرفته که متأسفانه این فضا می‌تواند به شدت مورد سوءاستفاده قرار گیرد و وای به روزی که قرار باشد یک چهره فرهنگی، اجتماعی یا حتی سیاسی با تکیه بر این دومینو با خاک یکسان شود! در این زمینه شاید بهترین رویکرد، حضور فرهیختگان و بزرگان عرصه فرهنگ در این عرصه‌ها و نقد این فضای کاذب باشد که برایش دورنمای چندان روشنی قابل تعبیر نیست.

شاید برای درک خطر این فضا کافی باشد اشاره‌ای به درگذشت بهمن فرزانه، مترجم مطرح کشورمان ـ که اتفاقاً با ترجمه کتاب «صد سال تنهایی» میان فارسی زبانان به شهرت رسید و از شاخص‌ترین مترجمان تاریخ ایران به شمار می‌رود ـ نمود. وقتی او چند ماه پیش درگذشت، نه چنین موجی به راه افتاد و نه سیاهی زده شده و نه حتی عزادارای چندانی برایش برگزار شد. او در سکوت و با بدرقه‌کنندگانی اندک رفت تا دریابیم که مخاطبان فارسی زبانِ این ایامِ «گابو» احتمالاً نسخه انگلیسی یا اسپانیایی آثارش را خوانده‌اند!
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۵
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۶۲
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
کلا ما ... جوگیر و احساسی هستیم. یعنی اگر یک زمان یک نفر جو پریدن داخل چاه هم بده، همگی شروع میکنیم.
هیچ کار ما روی حساب و کتاب نیست. برای همین هم هست که...
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۲:۴۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
یهو همشو نقطه چین میکردی دیگه!
الآن من که میدونم چی بوده، ولی هر کسی ندونه فکر میکنه جملات زشتی بوده.
كاظم
| United States of America |
۱۶:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
شبيه تراشيدن سر كه چند ماه پيش مد شد
نيما
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۸:۱۲ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
كسايي كه ماركز را بشناسند يا رمانهاشو خوانده باشند، هيچ وقت به اين اداي احترام جوگيري نمي گن. مشكل ماها اينه كه فكر مي كنيم فقط ايراني خوبه و بس.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
البته این را هم باید اضافه کرد که معمولا چنین حرکاتی بیشتر از جانب افرادی که دچار ضعف شخصیتی هستند و به گونه ای از بی هویتی رنج می برند، صورت می گیرد.
پاسخ ها
حسین
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
خودتم که جو گیر این مقاله شدی
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
حسین جان. حرف حق تلخه. پس سفسطه نکن.
رضا
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۲:۴۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
اینا همه از بیکاریه. وقتی سه چهارم جوان های بین 20 تا 30 بیکارند از این ادا و اطوارها در میارن برا خودشون. اگر از صبح ساعت 8 تا ساعت 6 بع از ظهر سر کار بودند و واقعا کار میکردند نه مثل جاهای دولتی دیگه وقت نمیکردند به این چیزهاا فکر کنند و از این کارا کنند.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
از ما اگر بتی شکست
بتهای تازه جاش نشست
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
ببینم تابی تو حرف نزنی میترسی بگن لال از دنیا رفت؟
ما مارکز رو دوست داریم؛ حرفیه؟؟؟؟؟؟؟؟ واسه اینم باید از برادر بزرگتر اجازه گرفت؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
آی گقتی
یکی گابو دوست داره
یکی گابی

همه تو کار هم دخالت میکنن
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۰:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
مارکز در مقابل بورخس کوچکتر بود، اما رسانه ای تر بود و با همگرایی آمریکایی هم همراه بود.
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۲:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
من گابی زو دوست دارم حرفیه؟!
محمد جواد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
اولا: آفرین به تحلیل پخته و متین تابناک
دوما: این واقعا تأسف آوره که به خاطر نارضایتی ها و انتقاداتی که به داخل داریم، همه چیز خودمون رو کوچک و کم ارزش یا گاهی متاسفانه بی ارزش بدونیم و فکر کنیم ینگه دنیا بهشته و مرغشون همیشه غاز!
پختگی یعنی اینکه در عین حالی که به فرهنگ و علم و هنر خارجیها احترام میزاریم و ازش استفاده می کنیم، تو سر ثروت های فرهنگی و هنری خودمون نزنیم و مهمتر از همه اینکه ملیت و فرهنگ ذاتی کشورمون رو با عملکرد کسایی که ازشون ناراضی هستیم دو مقوله جدا از هم بدونیم
پاسخ ها
میرحامد تبریز
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۲:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
از قضا اکثر جاهای دنیا بهشته حتی آفریقای جنوبیش والا برو بگرد بعد حداقل برو دوبی و استامبول تو سر عملکرد خودمونم میزنیم بخاطر همون تمدن چندهزار ساله اونا کجا بودن چی شدن ما کجا بودیم چی شدیم
فرزاد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
متاسفانه انقدر كه به نويسنده هاي خارجي بها ميديم، به نويسندگان داخل اصلا توجهي نميكنيم. كمتر از يك ماه پيش بود كه دكتر باستاني پاريزي مرحوم شدن، ولي مردم اصلا اهميتي ندادن. ولي براي افرادي كه هيچي از فرهنگ ما نميدونن داريم ميزنيم تو سر خودمون. واقعا متاسفم....
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
در پاسخ ناشناس 12:27
فرض کن در سر میز شام با 10 نفر دیگر از دوستان و اقوام نشسته ای.
ناگهان همه بلند میشوند. عکس العمل تو چیست؟ حداقل دستت را به میز میگیری و نیم خیز میشوی
آیا این ضعف شخصیت است؟ خیر این یک حقیقت جامعه شناختی است.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
به این دقیقا میگویند قیاس مع الفارق.
مرد حسابی. چه زبطی داره؟ اون قضیه اش فرق میکنه. اون به خاطر ترس از اتفاق و یا چیز دیگه ای است. چه ربطی به این حرکات داره؟
خداوکیلی چقدر فکر کردی این مثال را زدی؟!
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۴:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
خوب بود که دلیل قیاس معل الفارق را هم می آوردید اما دلیلتان کاملا درست است یعنی ترس اولین و مهمترین عامل حرکت طبق الگوی جمع است.
در مورد اخیر که تابناک در این مقاله آورده اند، ترس از کم سواد خطاب گرفتن، انگشت نماشدن، نا آگاه مخاطب قرار گفتن و ... باعث می شود که فرد عکس العملی خلاف منطق نشان داده و یک شبه عاشق فردی شود که از وی شناخت کافی ندارد. این ترس خود ریشه در ضعف شخصیتی دارد که بحث در آن مفصل است.
نوید
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۱۳:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
... یادمه اون زمان که استیو جابز(بنیانگذار اپل) از دنیا رفته بود ، ملت همه جوگیر شده بودن و تو فضای مجازی و حتی در بیرون فضای مجازی براش سوگواری (الکی) میکردند بدون اینکه حتی بدونن این کی بوده و چه جور زندگی داشته یا حتی بدون اینکه یکی از محصولات اپل رو استفاده کرده باشن و باهاش آشنایی داشته باشن. تو اینترنت عکس پروفایلشون رو کرده بوده استیو جابز و بالاش روبان مشکی گذاشته بودن یا در مدحش اشعار غمگین تو استتوس پروفایلشون مینوشتن. یا مثلاً تو بیرون طرف میدیدی پشت شیشه ماشینش عکس استیو چابز چسبونده (به چشم خودم دیدم) . در مورد فوت مرحوم عسل بدیعی هم موارد مشابه زیاد دیده میشد.
واقعاً ... و جوگیر و سطحی نگری داریم. فقط میشه گفت متاسفم!!!
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
آی گفتی!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
شما وقتی در جمع یا جوی قرار میگیرید بدون اختیار ممکن است دست به اموری بزنید که ممکن است از منطق خودتان هم به دور باشد. مثلا سنگ نویسنده ای را به سینه زدن که اصلا ممکن بود اسمش را هم تا دیروز نشنیده باشیم.
این اصل در بوجود آمدن برخی حرکت های اجتماعی، ... مورد توجه است.
عبدالله
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
ما که نفهمیدیم واقعا نویسنده محترم چی می خواد بگه! اما در جریان باشید که آثار مارکز بارها در ایران تجدید چاپ شده و با وجود گرانی و سانسور بخش هایی از آن همچنان خواننده داره. این یعنی عشق به آثار بزرگ بشری.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۰
به قول دوستمون، دوباره بخون آقا عبدالله. دوباره بخون جانم!
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۳:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۱/۳۱
من که عاشقش بودم و بیشتر کتابهاش رو خوندم و کلی هم باهاشون حال کردم. حالا چرا فکر می کنید همه فقط چند تا جمله قصار ازش خوندن؟؟؟
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
عملکرد صد روز نخست دولت مسعود پزشکیان را چگونه ارزیابی می کنید؟