دندانهایی که فرو نمیروند، شکارچیهایی که کار خود را بلد نیستند، شکارهایی که فرار نیاموختهاند و انسانهایی که آمدهاند حیات وحش ببینند؛ اما خواسته یا ناخواسته به رونق توحش کمک کردهاند. اینها را به مثابه هشداری تلقی کنید که به شما میگوید: فیلم پیوست شده به این متن حاوی صحنههای دلخراشی است. اگر طاقت ندارید، از دیدن آن منصرف شوید!
به گزارش «تابناک»، علاقه به دیدن آنچه در حیات وحش میگذرد، چه بسا یکی از نابترین احساسات انسانی برای درک بزرگی خلقت و یافتن نشانههای خالق گیتی باشد؛ اما کیست که نداند وقتی علاقه عمومی در راهی قرار میگیرد، برخی نهایت تلاش خود را برای سودجویی در آن راه به کار میگیرند؟
شاید بهترین نمونه برای این موضوع، تکیه به این فیلم باشد که مدتی است در فضای مجازی دست به دست میشود و حکایت دردناکی را روایت میکند که چه بسا در نوع خود در جهان کم نظیر باشد؛ حکایت دیدن رنج حیواناتی که همه اسیر فردی هستند که کناری نشسته و میخندد!
فیلم متعلق به باغ وحشی در شیراز است که حیوانات آن دو جانبه برای مالکانش سودآوری میکنند؛ گاه در نقش حیوانات هنرمند سیرک و گاه در نقش مجسمهای متحرک که کنج قفس افتاده و برخی به دیدنش میآیند تا مثلا دریابند شیر چگونه موجودی است!
شیری که در قفس متولد شده و زیسته و برای سیرک تربیت شده، شاید «شیر بی یال و دم اشکم» نباشد اما دست کمی از آن ندارد؛ این را دندان بریده و چشم مصدومش نشان میدهد که معلوم نیست چه بلایی بر سرش آمده است!
بسیار روشن است که وقتی برای دیدن حیوانات در قفس افتاده مشتری هست، برای نمایش حمله سلطان گوشتخواران و دریدن شکم شکار توسط آن، مشتری بیشتری است؛ حتی اگر این شکارگاه در قفس سیرک دایر شده باشد و شیرهای مهاجم، سالهای سال در قفس زاد و ولد کرده باشند و شکار را نیاموخته باشند.
طبیعی است که با رها کردن دو الاغ میان گله شیرهای زندانی که چه بسا تا چندین نسل پشتشان، زندگی در طبیعت را برای یک روز هم تجربه نکردهاند، صحنهای مصنوعی و دردناک رقم خواهد خورد. نه الاغ رم کردن و جفتک انداختن بلد است و نه شیر آموخته که شکار را باید خفه کرد و بعد درید، نه اینکه زنده زنده شکمش را پاره کرد، دست و پایش را کند و... .
از این اتفاقات بدتر و تلختر، دندان بریده شیرهاست که در بدن الاغ فرو نمیرود، چراکه شیرها را برای سیرک تربیت کردهاند و برای آنکه مبادا به تعلیم دهنده حملهور شوند، دندانشان را شکسته یا بریدهاند؛ اتفاقی دردناک که حالا رنج آن برای شیرها تمام شده اما بلای جای الاغ مفلوک است!
اگر به این مجموعه تلخ، بلیت فروشی برای تماشای خرخواری شیرها را بیفزاییم، محصولی به دست میآید که بعید است کسی آن را تأیید کند، ولی هر چند وقت یک بار در حال تکرار است. به این صورت که حیوانات اسیر مدتی گرسنگی میکشند تا مالکشان یک روز برایشان غذای زنده بیاورد و زیر نگاه سنگین افراد ناآگاهی که جمع شدهاند، تقدیمشان کند.
اگر هنوز تمایل به دیدن این فیلم دارید، تماشا کنید تا بلکه این پرسش همگانیتر شود که مسئول رسیدگی به این اتفاقات زشت و دلخراش کیست؟ کیست که باید حقوق حیوانات را پاسداری کرده و از دست انسان (!)های سودجو رهایشان کند؛ اما این فیلمها را ندیده است؟!