«تابناک» در ایام نوروز به بررسی هفت فیلم برتر سال 2015 و 2016 در قالب
بخش «سکانس تابناک» میپردازد و در ششمین بخش از این مجموعه، «از گور برخاسته / The Revenant» اثر تحسین شده الخاندرو گونزالز ايناريتو مورد بررسی قرار میگیرد؛ فیلمی پرکشش با ریتمی یکدست و فضاسازی منحصر به فرد که باعث شده ايناريتو پس از بردن اسکار بهترین کارگردانی با فیلم «مرد پرندهای / Birdman»، در اتفاقی کم سابقه مجدداً برای دومین سال پیاپی برنده این جایزه شود.
به گزارش «تابناک»، جدیدترین اثر ایناریتو برگرفته از داستان زندگی واقعی فردی به نام هیو گلاس است که در سالهای بین 1780 تا 1833 زندگی می کرده است. این فرد یک دام گذار بود و در مناطق سرد کوهستانی فعالیت خودش را انجام می داد تا اینکه روزی پس از درگیری با یک خرس، توسط دوستانش به حال خود رها شد تا از دنیا برود. اما گلاس با تلاشی عجیب و غیرقابل باور، بدون تجهیزات و اسلحه، مسیری 320 کیلومتری را پیمود تا بتواند زنده مانده و به محل بازگردد و البته سراغ کسانی را بگیرد که او را به حال خود رها کرده بودند!
«از گور برخاسته / The Revenant» اقتباسی است از کتاب «بازگشت: یک رمان درباره انتقام» که در سال 2002 توسط مایکل پانک منتشر شد و حالا با اکران فیلم، بار دیگر این رمان بر سر زبان ها افتاده است. البته رمان آقای پانک بازخوردهای متفاوتی از خوانندگانش دریافت کرده بود.
عده ای این رمان را بیشتر از آنکه به واقعیت نزدیک باشد، زاییده تخیل ذهن نویسنده اش می دانستند و عده زیادی هم در مجموع روی خوش به آن نشان ندادند. با این حال این روزها با اکران فیلم «از گور برخاسته / The Revenant» این فرصت مهیا شده که علاقه مندان به کتاب هم نگاهی به رمان آقای پانک بیندازند. واژه Revenant به جسد زنده شدهای اشاره دارد که از مرگ برگشته است تا به زندگی سر بزند. اين توصيفِ درخوری برای فيلم است.
هیو گلاس (لئوناردو دیکاپریو) یک دام گذار برای جانواران است که کسب و کارش در تجارت پوست است. وی و گروه همراهش در این راه خطرناک با سرخپوستان نیز نبردهای سختی دارند و دائما در حال فرار از نزاع با آنان هستند، ولی پس از اینکه گلاس با یک خرس گریزلی درگیر شده و به شدت زخمی می شود، فرمانده گروه به نام اندرو (دامنل گلسون) پس از مشاهده وضعیت وخیم گلاس احساس می کند که او به زودی از دنیا خواهد رفت.
به همین جهت، وی فیتزجرالد (تام هاردی) و دو فرد دیگر را مأمور مراقبت از او می کند تا اگر گلاس از دنیا رفت، خاکسپاری آبرومندی برایش برگزار نمایند، ولی فیتزجرالد، گلاس را در حالت زخمی و درمانده به حال خود رها می کند تا بمیرد و...
.
فیلم در چندین مرحله گلاس را در محاصره سرخپوستان و افراد بی رحم قرار می دهد تا ما بتوانیم از هنر کارگردانی ایناریتو در پرورش فنی این سکانس ها لذت وافر را ببریم، اما در بخش منطق فیلمنامهای، این تعقیب و گریزها پس از مدتی کارایی خود را از دست می دهند و مخصوصا در یک سوم پایانی که گلاس از ارتفاعی مرگبار به پایین سقوط می کند و صبح روز بعد بی آنکه مشکل فیزیکی احساس کند، به راه خود ادامه می دهد، تماشاگر به سختی می تواند روئین تن بودن این شخصیت را باور کند.
متأسفانه ایناریتو بر خلاف مقدمه فیلم که مخاطب را از نزدیک شاهد خشونتی افسار گسیخته می کرد و او را با عمق جزئیات آزاردهنده بی رحمی طبیعت مواجه می کرد، در یک سوم پایانی این جزئیات را فدای تصاویر و قاب بندیهای زیبایش می کند که باعث دو دستگی و در نهایت ضعف فیلمنامه شده است.
جیمز براردینلی منتقد سرشناس درباره این فیلم مینویسد: «از گور برخاسته» گاه به مدد فيلمبرداری فوق العاده امانوئل لوبزکی، که سرزمينی منجمد و زمستانی را به سرزمينی ممنوعه و زيبا بدل کرده است، روياگونه میشود.
فيلم با نماهای زمينی به روی آسمان از لابه لای درختان زيباتر شده و صحنههای ممتد زيادی از اين دست در فيلم وجود دارد (هر چند قابل مقايسه با فيلمبرداری تک شاتی «مرد پرندهای»، که دومين اسکال متوالی را برای لوبزکی به ارمغان آورد، نيستند). مقايسه اين اثر با ماليک تصادفی نيست؛ لوبزکی فيلمبردار پنج فيلم اخير ماليک از «دنيای جديد / The New World» به بعد بوده است.
راضی کردن اين بازيگران و عوامل با بی ميلی از نوع جيمز کامرونی توسط ايناريتو الحق کار بسيار دشواری بوده است. (دی کاپريو، که در فيلم تايتانيک جيمز کامرون بازی کرده است، ظاهراً علاقهای به انجام برخی کارهایی که ايناريتو از وی میخواسته نداشته است).
فيلم در لوکيشنی در يک آب و هوای سرد با استفاده از نور طبيعی (نه صحنههای استوديویی با شرايط زمستانی شبيه سازی شده کامپيوتری) فيلمبرداری شده است. رئاليسم روی پرده را میتوان در سالن سينما حس کرد. مقاومت در برابر ضرورت پوشيدن کت و چمباتمه زدن روی صندلی تقريباً غير ممکن است.
در فيلمی که پر است از لحظات بيقرار کننده و به ياد ماندنی، ناراحت کنندهترين صحنه میتواند صحنه حمله خرس باشد. «از گور برخاسته» که بدون کاتهای پياپی نمايش داده میشود نمایی واقعی از آنچه ممکن است هنگام رو در رو شدن انسان با يک خرس مادر عظيم الجثه که میخواهد از تولههايش محافظت کند رخ دهد را نشان میدهد. اين صحنه خونين و بيرحمانه است و برای برخی بينندهها ممکن است غيرقابل تحمل باشد. هشدار به افرادی که میخواهند «از گور برخاسته» را ببينند: اين سکانس نه به بيننده و نه به بازيگر رحم نمی کند.
ايناريتو لحن محزونی را انتخاب کرده است. فيلمهای انتقامی اغلب توسط هيجان و پيش بينی پيش میروند. اما هيچ يک اينجا چندان مشهود نيستند. «از گور برخاسته» فيلمی آهستهتر و جدیتر است. به لحاظ فنی، «از گور برخاسته»، يک وسترن است؛ اما مانند بیشتر فيلمهای اخير اين ژانر میتوان آن را يک وسترن «تجديد نظر خواه» در نظر گرفت، چون در آن از کابویها و سرخ پوستهای کليشهای خبری نيست و بيشتر در آن تفسيرهای متعادلی بر اساس طبيعت انسان ديده میشود.
يعنی برخی از بوميان آمريکایی جنگ طلب و تشنه خون تصوير شدهاند و برخی ديگر به کمک گلاس میآيند. از سوی ديگر، هِنری مفيد و سمپاتيک است، حال آنکه فيتزجرالد شخصيت منفی اصلی فيلم است.
«از گور برخاسته» نوعی تجربه است- نگاهی احساسیتر و ويران کننده به يک زنده ماندن ظاهراً غيرممکن در مقايسه با حتی «مریخی» (هر چند میتوانم ثابت کنم که مريخی فيلم بهتری است). شايد چيزی که در اين فيلم تأثيرگذارتر است ميزان متفاوت بودن آن با «مرد پرنده ای» ـ چيزی که نشان میدهد ايناريتو هنوز با خودش و بازيگرانش در چالش است ـ باشد.
«از گور برخاسته» فيلم مناسبی برای همه نيست ـ خواسته آن از بينندهاش فراتر از فيلمهای متوسط است ـ اما برای افرادی که موضوع فيلم برايشان مهم است، اين فيلم در ميان به ياد ماندنی ترين آثار سال ۲۰۱۵ خواهد بود.
سکانسهایی از این فیلم را در پنجمین «سکانس تابناک» میبینید.