وداع باشکوه مردم با سرباز وطن و اشکهای بی امان رهبری برای حاج قاسم، آغاز غنیسازی بدون مرز، واکنشها به گام پنجم کاهش تعهدات ایران، کلاف سردرگم حسابهای اجارهای، شمارش معکوس مرگ برجام، واکنش یونسکو به تهدید ترامپ علیه اماکن فرهنگی ایران، شکسته شدن رکورد هفت ساله طلای جهانی، نگرانی سیاستمداران جهان از احتمال آغاز جنگ، یانکیها چگونه از جنگ افروزی پول درمیآورند؟ و قیامت در برزخ انتقام از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه هفدهم دی ماه در حالی چاپ و منتشر شدند که وداع باشکوه مردم با سردار شهید سلیمانی و همرزمانش در تهران و قم و اشکهای رهبر معظم انقلاب برای آن شهید مخلص، تصاویر یک صفحه نخست همه روزنامههای امروز را به خود اختصاص داده است.
روزنامههای امروز با انتخاب تصاویری، سعی کردن جمعیت میلیونی حضور مردم در وداع با فرزند قهرمان خود را در کنار تیترهایی همچون اقیانوس عشق (ایران)، قیامت در برزخ انتقام (رسالت)، قیام سپاه قدس (جوان)، پایتخت سلیمانی شد (همدلی)، بدرقه تاریخی (جهان صنعت)، شکوه وداع (ابتکار)، پاسخ مردم به ترامپ (شهروند)، شور قیامت است این... (خراسان)، جهان حیرت کرد (آرمان ملی)، منتقمین خون حاج قاسم (آفتاب یزد)، حماسه وداع (مردمسالاری)، مُلک سلیمان (اعتماد)، شکوه یک وداع (شرق) و موعد انتقام نزدیک است همگی بمب ساعتی شدهایم (کیهان) پوشش داده اند.
توییتهای پی در پی و ضدایرانی ترامپ و واکنشها به تهدید حمله به مراکز فرهنگی ایران توسط او از یک سو و آغاز اخراج نیروهای نظامی آمریکا از خاک عراق از سوی دیگر نیز از خطوط خبری است که روزنامههای امروز آنها را از نظر دور نداشته اند.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
عباس عبدی طی یادداشتی با عنوان چند نکته حاشیهای در روزنامه اعتماد به چند موضوع به طور خلاصه پرداخت و در بخشی از آن نوشت: درباره اتفاقات رخ داده در هفته اخیر و احتمالاتی که وجود دارد و اینکه ایران چه موضعی میتواند بگیرد یا باید بگیرد، فعلا نمیتوان حرفی زد و باید امیدوار بود که قدری تأمل و فضا مناسب شود. عجلهای نیست و گمان هم میکنم مسوولان هم صبر خواهند کرد. مدیریت کلان به ویژه در سیاست خارجی ایران در عین اتکا به برخی از اصول مورد نظرش داهیانه عمل کرده است، والا اوضاع میتوانست به کلی جز این باشد و اطمینان دارم که مدیریت سیاست خارجی هیچگاه، تاکید میکنم، هیچگاه تابع و حتی متاثر از برخی شعارهای داخلی نبوده است. ولی پیش از رسیدن زمان مناسب برای طرح موضوعات اساسیتر با چند نکته در حاشیه ترور شهید سلیمانی و رویدادهای پس از آن مواجه شدم که یادآوری آنها بد نیست.
ـ جریان ضد جنگ در امریکا هر چند ضعیف شکل گرفته است. ولی نکته مهم آن برای من به عنوان یک غیرامریکایی و به طور مشخص ایرانی، این است که تاکید مخالفان بر این مساله متمرکز است که جنگ موجب کشته شدن سربازان امریکایی میشود. در حالی که مساله اصلی در هر جنگی بیش از آنکه کشته شدن این و آن باشد که طبیعت جنگ است، مساله حقانیت یا قانونی بودن و حداقل متجاوزانه نبودن آن است. به طور مشخص حمله به خودروی حامل مرحوم سلیمانی پیش از آنکه متوجه تلفات آن باشد، متوجه غیرقانونی بودن آن است. چرا امریکاییها از موضع تروریستی بودن این تهدیدات با جنگ مخالفت نمیکنند و فقط بر وجه کشته شدن سربازان امریکایی و فرزندانشان تاکید دارند؟ متاسفانه این نگاه در نهایت مشوق و زمینهساز جنگ است.
ـ خیلیها تعجب کردند که چرا ترامپ بر بمباران مراکز فرهنگی ایران تأکید کرده است؟ عملی که حتی هیتلر هم انجام نمیداد زیرا مخالف تمام قوانین بینالمللی است. فقط داعش و طالبان با افتخار چنین میکردند. آیا او نمیفهمد؟ قطعا چنین نیست. او اصرار دارد که به جهان بگوید با یک فرد ویژه مواجه هستید که هیچ قانونی برایش اهمیت ندارد، جز خودش. دموکراسی امریکایی کجاست؟ نه برای دفاع از ایران، بلکه برای دفاع از حیثیت خودشان؟
ـ چرا مردم سردار سلیمانی را چنین شکوهمند مشایعت کردند؟ این واکنش چند وجه دارد. یک وجه ماجرا به اقدام تروریستی ایالات متحده برمیگردد. هرگاه چنین رفتاری علیه هر شخصیت ایرانی انجام میشد، بهطور طبیعی موجب انزجار و حساسیت میگردید. وجه دوم به بازتاب و آثار امنیتی این اقدام تروریستی مربوط میشود. به عبارت دیگر تبعات این اقدام و اهداف بعدی ایالات متحده که ایجاد مشکل در امنیت و تمامیت ارضی کشور است از چشم کسی پنهان نمانده است و مردم برای دفاع از این تمامیت وارد میدان شدند، به ویژه آنکه حمله به یک فرمانده نظامی انجام شده بود؛ و بالاخره وجه شخصیتی مرحوم سلیمانی نیز بسیار برجسته بود. فردی که همچنان صادقانه و نه ریاکارانه معتقد به ارزشهای انقلابی خود بود و نه تنها دکان دونبش از این ارزشها درست نکرده بود، بلکه خود و جان خویش را صادقانه وقف آن کرده بود. از میدان مجادلات سیاسی قدرتطلبانه بیرون بود و عشق به انجام وظایفش او را از دیگران متمایز کرده بود. مجموعه این ویژگیها یک بسته نگرشی و رفتاری جامع را ایجاد کردند که موجب واکنش اینچنینی از طرف مردم شد. کافی است یکی یا دو وجه از سه وجه فوق، به ویژه دومی و سومی وجود نمیداشت، آنگاه متوجه میشدیم که مردم چه واکنشی از خود نشان خواهند داد.
به جز این چهار مورد، دو نکته دیگر هم مانده که مربوط به واکنش تندروهای داخلی و براندازان خارجنشین کشور در برابر این حضور مردم است که آنها را جداگانه باید نوشت.
محمد ایمانی در بخشی از یادداشت روز شماره امروز روزنامه کیهان با عنوان ترور شد، چون بساط فتنه ده ساله را جمع کرد نوشت: طی بیست سال گذشته که آمریکا به عملکرد اقتدارسوز طیف غربگرا امید بسته بود، قاسم سلیمانی از قهرمانانی بود که بارها به نقشه بوش و اوباما و ترامپ در منطقه ضربه زد و روند تحولات را خلاف آرزوی آنها پیش برد. او از جمله عوامل اصلی سرشکستگیهای آمریکا در افغانستان و عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن است. حاج قاسم آبان ۹۶ وقتی نابودی داعش را اعلام کرد، در حقیقت از پیروزی بر آمریکا در جنگ هوشمند رونمایی میکرد، مأموریتی که با بسیجگری ظرفیتها از افغانستان و پاکستان و عراق و سوریه و لبنان تا روسیه انجام شد. آمریکاییها تیرماه ۹۴ بهخاطر برجام جشن گرفته بودند؛ تا جایی که توماس فریدمن در نیویورک تایمز نوشت «توافق پیش رو با ایران به اوباما این امکان را میدهد تا به کنگره و اسرائیل بگوید این بهترین توافقی است که با یک غلاف خالی از اسلحه میتوان به دست آورد؛ توافق تا بروز دگرگونیهایی در ایران زمان میخرد».
- اما وبسایت الجزیره اوایل مرداد ۹۴ به قلم یکی از مخالفان جمهوری اسلامی نوشت: «طبق تعریف فریدمن، دکترین اوباما این است که مشارکت دادن ایران بیش از انزوا قادر به برآوردن نیازهای آمریکاست... آنچه از نگاه جمهوریخواهان و نومحافظهکاران، تلاش برای بهدست آوردن دل ایران تلقی میشود، در حقیقت نوع بسیار زیرکانه تری از امپریالیسم است. یک شطرنجباز از ضعفها و قوتها، واکنشهای عصبی و امیال پنهان همه بازیگرانش آگاه است. اوباما به عربستان و ترکیه اجازه میدهد کار خود را در یمن یا سوریه پیش ببرند... اگر توافق هستهای با ایران از نقشههای کنگره یا مخالفان در ایران جان سالم در ببرد، تبدیل به گل سرسبد دستاوردهای اوباما بهعنوان تجلی قدرت هوشمند خواهد شد... به تعبیر جوزف نای، این ترکیب قدرت نرم و سخت است. دکترین اوباما، اهدافی فراتر از ایران و برنامه هستهای دارد؛ اما همیشه میان نیات مؤلف یک دکترین و شیوه خوانش و شکستن ساختار آن توسط دیگران اختلاف وجود دارد. برای دکترین اوباما هر نامی انتخاب کنید، او و جوزف نای باید کوله بار خود را ببندند و به قم بروند تا بفهمند قدرت هوشمند چیست. از همان مرزهای پرمنفذی که قرار است بازرسان سازمان ملل (و در میان آنها جاسوسان اسرائیل) به ایران بروند و تأسیسات هستهای را بازرسی و رصد کنند، از همان مرزها قاسم سلیمانی خیلی زودتر نفوذ کرده و اوباما و جوزف نای را دور زده است».
- ترامپ میخواست با ترور سلیمانی، انتقام جنگ هوشمند را بگیرد، اما شکستی دیگر را در دامن آمریکا گذاشت. جنایت او، به مثابه چاشنی انفجار بیداری و مقاومت عمل کرد. به همین دلیل هم گرفتن انتقام، نه به ایران، نه به یک ضربه، و نه حتی به منطقه محدود نخواهد شد. انتقام دردناک و قاطع ایران سر جای خود محفوظ. اما دیگر خونخواهان، از افغانستان و پاکستان تا بیخ گوش ترامپ در کاخ سفید، به اراده خود اقدام خواهند کرد. چیزی که در ادبیات سیاسی- نظامی، به «نیش زنبور» معروف است. ترامپ باید آنچه را در پشت رگبار توییتهای آشفته و از سر اضطراب پنهان میکند، بلند بگوید؛ «غلط کردم».
مجید رضاییان استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم طی یادداشتی با عنوان سهگانه امروز و فردای ایران در روزنامه ایران به واکاوی تأثیرات شهادت سردار سلیمانی پرداخت و نوشت: (یکم) وحدت ملی: نماد و نمود برخی شخصیتها اعم از فرهنگی، هنری، سیاسی، نظامی و اقتصادی ورای عرصهای است که در آن حضور داشتند. این حضور، گاه پا را از محدودهای معین فراتر میگذارد و «نمودی» مییابد که به «نمادی ملی» تبدیل میشود.
سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، از این جنس است. او امروز، با رفتنش که ماندن ایران را به رخ کشید، از جمله شخصیتهای بیبدیلی است که به نماد وحدت ملی تبدیل شده است. معنای این تأثیر، رویکردی است که در برابر همه جریانها و جناحهای سیاسی قرار میدهد و گوشزد میکند که بدانند او در زیر چتر «هیچ جناحی» تعریف نمیشود.
(دوم) امنیت ملی و دیپلماسی: اگر این تحلیل را بپذیریم که «طالبان» دست ساز سعودی و تشکیل «القاعده»، ایده سازمان سیا بود، بیتردید اما، موساد در ایجاد «داعش» نقش اصلی داشت.
از این زاویه نگاه، هدف داعش در تشکیل حکومت شامات، دقیقاً منطبق بود با هدف استراتژیک تل آویو در برهم زدن اتحاد ایران، عراق، سوریه و لبنان – که بارها از آن به هلال شیعی – تعبیر شده بود، با این تفاوت که در هیأت حاکمه پیشین امریکا، استراتژی «مهار ایران» نقطه تمرکز اصلی بود و در هیأت حاکمه کنونی «تحریم و انزوای ایران» هدف اصلی به شمار میآید.
حضور مستشاری ایران و سردار حاج قاسم سلیمانی با ایده ابتکاری تشکیل حشدالشعبی، هدف اصلی تل آویو در ایجاد داعش را به بنبست کشانید تا اینکه هیأت حاکمه جدید امریکا کوشید ایده پیش گفته را بار دیگر احیا کند و میان مردم منطقه با ایران فاصله بیندازد.
به این ترتیب، حرکت ما در عرصه انزوای رژیم صهیونیستی و هیأت حاکمه جدید امریکا در عرصه امنیتی و مستشاری در منطقه در کنار دیپلماسی ابتکاری ایران از جمله معاهده برجام، هرکدام دو ضلع این حرکت تکمیلی و دوگانه تهران محسوب میشدند.
تلاشهای امریکا دقیقاً کم اثر کردن هرکدام از این دو را نشانه گرفت: «خروج از برجام – محدود کردن و شوراندن مردم منطقه علیه این اتحاد استراتژیک».
روند آینده نیز نشان میدهد که «تله اسرائیل در برابر ایران»، کشاندن ما به جنگ محدود و اصطلاحاً «ضربهای» است که باید از آن پرهیز کرد، در عین آنکه از مؤلفههای قدرت ملی با هدف بیاثر کردن فشارهای چندگانه علیه تهران نباید هرگز غفلت ورزید.
(سوم) مشارکت ملی: فردای ایران و تحولات پیش رو بخوبی نشان میدهد که مردم با همه نقدها و انتقادهایی که دارند؛ حاضر نیستند از مشارکت ملی خود در پشتیبانی از «مام وطن» کوتاه بیایند. فضای معنوی ایجاد شده به برکت خون پاک شهید سردار سلیمانی نشان از این مهر وطن دوستانه گسترده دارد. این فضای همدلانه که از این سو تا آن سوی آب اکثر شخصیتها و چهرهها را به اتحاد و مشارکت ملی و حمایت از یکپارچگی ایران سوق داده است، دستاورد کمی نیست که بتوان بسادگی از آن گذشت.
تحولات پیش رو به ما یادآور میشود که این حمایت ملی را در افزایش مشارکت در همه عرصههای مورد نیاز به خدمت بگیریم و به یاد داشته باشیم که مردم ما – با حضور میلیونی در تشییع کاروان شهدا - همواره قدردان «سرباز واقعی» خود بوده و خواهند بود.
اینک نوبت ماست که این دستاورد را با درایت و سنجیدگی – جدای از احساسات زودگذر – حفظ ونهادینه کنیم. این مردم شایسته بهترینها هستند، ما به آنها بدهکاریم.