به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ششم اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که ادامه گزارشها و تحلیلها از پرتاپ ماهواره نظامی نور و بازتابهای آن از یک سو و گمانهها و تحلیلها درباره آینده ریاست مجلس یازدهم از سوی دیگر در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
اقتصاد پساکرونایی و آثار شیوع این بیماری در اقتصاد ملی و جهانی، حواشی لایوهای اینستاگرامی، انتخابات ۱۴۰۰ و پیشنهاد جنجالی ترامپ درباره تزریق وایتکس برای مقابله با کرونا از دیگر عناوین مورد توجه روزنامههای امروز است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
غلامرضا کیامهر ،اقتصاددان در بخشی از سرمقاله امروز روزنامه جهان صنعت نوشت: اقتصاد ما یک اقتصاد دستوری است و ریشه بسیاری از مشکلات و چالشهای پایانناپذیری که در اقتصاد ما وجود دارد، همین خصلت دستوری بودن آن است. فرقی هم نمیکند چه دولتی با چه شعارهایی و با چه چهرههای مدیریتی بر سر کار باشد. تنها تفاوت در شیوه صدور دستورات اقتصادی است.
در اقتصاد دستوری از بانک مرکزی برای صدور دستور کاهش نرخ ارز کاری برنمیآید همچنان که در خصوص صدور دستور کاهش نرخ تورم یا صدور دستور کاهش قیمتها و هزینه زندگی کاری ساخته نیست. در بستر اقتصاد دستوری حتی در برههای که ویروس کرونا زندگی مردم، کسبوکارها و فعالیتهای اقتصادی را به مرز ازهمپاشیدگی رسانده، زمینه برای اختلاس و رانتخواری حتی با داروهای مورد نیاز مردم یا تامین غذای دام و طیور فراهم است که قتل عام اخیر هزاران جوجه یکروزه توسط تعدادی از پرورشدهندگان مرغ که موفق به تامین غذای دام مورد نیاز مرغداریهای خود نشده بودند نمونه تازهای از این رانتخواریها و سلطانها و مافیاهای مختلفی است که در اقتصاد دستوری ما رشد و نمو میکنند.
در این اقتصاد آنقدر منفذ و حفرههای پیدا و ناپیدا وجود دارد که صدور دستور پایان دادن به فعالیت مافیای ارز و شکر و دان مرغ و خوراک دام و داروهای مورد نیاز بیماران از عهده هیچکس ساخته نیست. در حوزه مسایل پولی و بانکی و ارزی اقتصاد دستوری ما هم مشابه همین وضعیت به چشم میخورد. مثلا در همین یکی، دو هفته اخیر در شرایطی که ویروس کرونا طومار اغلب کسبوکارها و فعالیتهای اقتصادی را درهم پیچیده است بانک مرکزی بدون دادن کمترین توضیحی به مردم به بانکها دستور داد نرخ سود سپردهها را به ۱۵ درصد کاهش دهند. کسی هم دلیل این کاهش نرخ را نمیداند. مردم از خود میپرسند مگر در این شرایط کرونایی اتفاق مثبت تازهای در کسبوکارها یا کاهش نرخ تورم افتاده است که بانک مرکزی تصمیم گرفته نرخ سود سپردهها را متناسب با آن کاهش دهد؟ مگر بانک مرکزی نمیداند سودی که بانکها به سپردههای مردم میدهند تنها کسری از نرخ تورم دورقمی است که به جان قدرت خرید و سرمایههای آنها افتاده است.
آیا شیوع ویروس کرونا و مرگومیرهای مبتلایان به این ویروس متوقف شده که بانک مرکزی تشخیص داده باید سپردههای بانکی مردم از بانکها خارج و در فعالیتهای مفید به کار انداخته شود. مگر معجزهای در فضای نامساعد کسبوکار کشور رخ داده است.
متاسفانه پاسخ تمامی این سوالها منفی است جز آنکه بگوییم با توجه به اقدام دولت در به فروش گذاشتن سهام شرکتهای شستا بانک مرکزی خواسته با کاهش مزیتهای سپردهگذاری در بانکها مردم وجوه خود را برای خرید سهام شرکتهای مزبور به بازار سرمایه منتقل کنند که به دلیل سابقه ذهنی نامطلوب مردم از شکلگیری حسابهای تصنعی در معاملات بورس تصور نمیرود که این هدف بانک مرکزی به آسانی تحقق پیدا کند جز آنکه سبب شود تا همچون گذشتههایی که شاهد بودهایم پساندازهای مردم از بانکها به سوی بازار زمین، مسکن، طلا و ارز سوق داده شود و ما بار دیگر شاهد تکانههای شدید در این بازارها باشیم. در ارتباط با صدور دستور کاهش نرخ سود سپردهها و افزایش نرخ ارز فرقی هم نمیکند که در اقتصاد دستوری ما چه کسی بر صندلی ریاست کلی بانک مرکزی نشسته باشد؛ دکتر سیف، دکتر شیبانی، دکتر قاسمی، دکتر مظاهری، دکتر بهمنی و دکتر همتی یا هر آقای دکتر دیگری. چون اقتصاد دستوری بنا بر ماهیت ذاتی خود تمایزی میان کسانی که زمام امور بانک مرکزی را در دست میگیرند قائل نمیشود و دقیقا به همین دلیل است که بانک مرکزی ما در طول سالیان گذشته هرگز نتوانسته نقشی قاطع و مستقل از دولت در تعیین سیاستهای پولی و ارزی کشور ایفا کند و تا زمانی که درهای اقتصاد کشور ما بر پاشنه اقتصاد دستوری میچرخد، باید منتظر وقوع هر اتفاق غیرمنتظرهای در این اقتصاد باشیم؛ از افزایش سه برابری یکشبه و دستوری قیمت بنزین تا چند برابر شدن دستوری عوارض خروج از کشور و چند برابر شدن دستوری نرخ ارز به بهای سقوط آزادهای پی در پی ارزش پول ملی ما!
حمیدرضا شکوهی طی یادداشتی با عنوان بازندگان نفت ارزان در شماره امروز روزنامه اعتماد نوشت: بازار جهانی نفت، بازاری یک خطی با خط سیر مشخص اقتصادی یا سیاسی نیست و عموما فاکتورهای متعددی بر آن تاثیرگذار است. پس نمیتوان از یک واقعه، نتیجهای کلی گرفت و آن را به همه جا تعمیم داد. نمونهاش، کاهش قیمت قراردادهای آتی نفت در امریکا که به زیر صفر رسید و تحلیلهای اشتباهی را هم رقم زد؛ به طوری که برخی تصور کردند، قیمت نفت در همه جا به صفر رسیده و حتی برخی در ایران تحلیل کردند که حالا که قیمت نفت به صفر رسیده، بنزین هم باید ارزان شود! درحالی که آنچه در امریکا رخ داد صرفا در مورد قراردادهای آتی نفت بود. هنگامی که نفت را طی قراردادهای آتی یا آینده میخرند، توافق میکنند که حمل بشکههای نفت را هم هر ماه بر عهده بگیرند. بازرگانان، قراردادهای آینده را میخرند سپس به خریدارانی که خواهان نفت هستند، دوباره میفروشند. اما تقاضای جهانی انرژی به علت شیوع ویروس کرونا و قرنطینه کم شده است. برآوردها نشان میدهد، تقاضای جهانی بنزین ۳۲ درصد، گازوییل ۱۸ درصد، سوخت جت ۲۱ درصد و سایر سوختها ۲۹ درصد نسبت به قبل کاهش یافته و در چنین شرایطی طبیعتا خریداران نفت هم به مراتب کمتر شدهاند. حالا در چنین شرایطی، بازرگانانی که قراردادهای آینده نفت را در اختیار دارند و باید حمل بشکههای نفت را خودشان انجام دهند با کمبود جا برای ذخیره مواجه شدهاند، چون به دلیل تولید بیش از تقاضا، امکانات ذخیره نفت رزرو شده اند. بنابراین بازرگانان و تولیدکنندگان پول میدهند تا نفت را از آنان بخرند. به همین دلیل آنان مجبور شدند حتی برای فروش هر بشکه نفت ۳۷ دلار بپردازند؛ یعنی قیمت نفت به منفی ۳۷ دلار کاهش یافت!
حالا دو نکته را مرور کنیم. نکته اول اینکه این موضوع همانگونه که ذکر شد صرفا در مورد قراردادهای آتی نفت WTI برای سررسید همان زمان رخ داد و به معنای به صفر رسیدن قیمت نفت در سایر نقاط جهان و حتی به صفر رسیدن قیمت نفت در مورد قراردادهای آتی WTI برای ماههای بعدی نبود. پس نمیتوان اینگونه نتیجه گرفت که دیگر نفت ارزش ندارد و قیمت نفت به صفر رسیده یا منفی شده است. برخی تحلیلها و حتی خبررسانیها در ساعات اولیه انتشار این خبر به حدی شتاب زده بود که جز گمراهی مخاطبان، حاصلی نداشت. اما نکته دوم مهمتر است. درست است که نمیتوان به صفر رسیدن یا زیر صفر شدن قیمت نفت مربوط به قراردادهای آتی در امریکا را به همه جا تسری داد و در همان روز قیمت هر بشکه نفت برنت یا اوپک به مراتب بالاتر بود، اما روند آتی بازار نفت، چندان امیدوارکننده نیست و این یعنی قیمت نفت قراردادهای آتی با سررسیدهای بعدی هم ممکن است به زیر صفر برسد و قیمت نفت در سایر نقاط جهان هم همچنان روند نزولی یا در خوشبینانهترین حالت روند ثابت خواهد داشت؛ آن هم در شرایطی که کشورهای تولیدکننده برای کاهش بیسابقه تولید نفت به توافق رسیدهاند. تولیدکنندگان نفت در امریکا امیدوارند که تقاضای انرژی پیش از انقضای قراردادهای آتی بعدی افزایش یابد و سایر تولیدکنندگان نفت نیز چشم به خروج اقتصاد جهان از رکود حاصل از قرنطینه کرونایی دارند. اما کاهش تقاضای جهانی نفت به حدی است که حتی توافق تولیدکنندگان نفت برای کاهش تولید هم نتوانست امیدی ایجاد کند و به نظر میرسد تا عادی شدن شرایط در بازار جهانی نفت باید مدتها صبر کرد؛ هر چند بعید است نفت هیچگاه قیمت بالای ۵۰ دلار در هر بشکه را تجربه کند. جهان هر چه بیشتر به سمت استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر میرود و این به معنای کمرنگ شدن نقش نفت در اقتصاد جهان است. در چنین شرایطی، نفت صفر دلاری یک نشانه است تا یادمان باشد، کشورهایی ضرر میکنند که اسیر تحریماند و ذخایر نفتشان زیر زمین باقی مانده؛ بدون آنکه تبدیل به ارزش افزودهای برای مردمانشان شود.
حسن رشوند در بخشی از یادداشتی با عنوان یک شلیک با چند پیام روشن با اشاره به پیامهای پرتاب ماهواره نور در روزنامه جوان نوشت؛
۱- ابر پروژهای که سپاه پاسداران اولین فاز آن را با ارسال ماهواره نظامی نور ۱ انجام داد بدون شک، اوج فنّاوری فضایی در جغرافیای جهان اسلام و منطقه بود.
۲- این ماهواره و به تبع آن ماهوارههایی که سپاه در آینده نزدیک به فضا خواهد فرستاد، ضمن اینکه قادر است بهصورت دقیق تحرکات نظامی و همچنین تأسیسات کشورها را برای مسئولان اطلاعات نظامی ایران رصد کند، قابلیت هدایت موشک، پهپاد و سایر تجهیزات نظامی از طریق ماهواره را خواهد داشت و ایران اسلامی را به جمع کشورهای دارای این توانمندی بومی افزودهاست.
۳- امریکاییها خوب میدانند کشوری که موشک ماهوارهبر سه مرحلهای، آنهم با سوخت جامد را با موفقیت شلیک میکند، به چه سطحی از توانمندی فنّاورانه دست یافته است. این نکته حائز اهمیت است که موشکهای قارهپیمای هستهای شباهت بسیاری به این نوع موشک که ماهواره نور سپاه را به فضا برده است، دارد، چرا که در مرحله اول پس از طی مسافت خاصی موشک دوم از موشک اول جدا و در مرحله بعد موشک سوم نیز از موشک دوم جدا میشود و ماهواره را در مدار قرار میدهد.
۴- نکته مهم دیگر شلیک این موشک از لانچر متحرک است که غافلگیری و ترس غربیها را در پی داشته است. با توجه به اینکه پرتابهای گذشته از پایگاه فضایی امام خمینی در سمنان صورت میگرفت، مدتی است ماهوارههای دشمن هرگونه تحرک روی این سکو را رصد میکردند و چه بسا با هرگونه اقدامی در این خصوص، این شلیک نیز سرنوشت همان شلیکهارا پیدا میکرد که در چهار سال اخیر شاهد شکست آن بودهایم. چراکه بسیاری از کارشناسان، بخشی از آن عدم موفقیتها را بی ارتباط با اقدامات دشمن نمیدانند.
بنابراین قدرت تحرک این لانچرها توانایی شلیک سریع از هر نقطه جغرافیایی ایران را فراهم میکند، بدون آنکه غربیها با ابزارهای پیشرفتهشان آن را رصد کرده و فرصت آماده شدن داشته باشند و یا بخواهند آن را قبل از شلیک نابود کنند. به ویژه اینکه در حال حاضر، استراتژی دفاعی جمهوری سلامی از تدافعی به تهاجمی و نیاز به داشتن قابلیت «ضربه اول» تغییر پیدا کند.
۵- این اقدام راهبردی سپاه در حالی که ترامپ در پی آن است پس از تحمیل برجام هستهای، با خیال خام خود، برجام موشکی را بر کشورمان تحمیل کند، تیر خلاصی به امریکاییها و اروپاییها بود و آنها از این پس، باید واقعیت توانمندی موشکی جمهوری اسلامی را بفهمند. این یعنی دیگر برای همیشه امریکاییها حتی توان تهدید لفظی ایران را نیز نخواهند داشت و باید با واقعیات استراتژیک جدید جمهوری اسلامی کنار بیایند. چیزی که تحمل آن بی شک برایشان سخت خواهد بود.
۶- در نهایت باید گفت: ایران به عنوان عمق استراتژیک محور مقاومت با استفاده از کمیت و کیفیت موشکهای استراتژیکی خود، در حال تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ بازدارنده است که همزمان میتواند تواناییهای استراتژیکی و تاکتیکی خود را به بازوهای منطقهایاش منتقل و سیاستهایش را از طریق آنها اعمال کند.