به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز سه شنبه نهم اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شدند که خبر پمپئو به دنبال بازگشت به برجام برای شلیک تیر آخر با عنوان خیالپردازی جدید وزیر خارجه امریکا (اعتماد)، «شریکبازی» امریکا در پاییز برجام (جوان)، تکاپوی ترامپ برای بازگشت به برجام! (ابتکار) و مرده خوری! (وطن امروز) برنامه آمریکا برای بازگشت به برجام را در صفحات نخست خود برجسته کردند.
بازتاب سخنان اردشیر زاهدی درباره ایران، روزهای دشوار کارگران روزمزد، جراحی دردناک حذف «پراید» و نفت در قرنطینه از دیگر عناوینی است که در صفحات نخست تعدادی از روزنامهها برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
عبدالله گنجی، مدیرمسئول روزنامه جوان در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان اخلاق اپوزیسیونی، سخنان اخیر اردشیر زاهدی را محمل نوشته خود قرار داد و در بخشهایی از آن نوشت: سخنان اردشیر زاهدی و واکنشها به آن پدیده متأخری است که در چند سال اخیر نمونههای دیگری نیز در بین اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی داشته است. وجود اپوزیسیون برای نظامهای پساانقلابی امری طبیعی است، چراکه فروپاشی نظام پیشین –به روش دگرگونسازی- منافع عدهای را نابود میکند و آنها هم در تلاش هستند به فضای قبل برگردند. در عین حال در نظامهای دگرگون شده کسانی هستند که اگر انقلاب موجود برآمده از اراده ملی و اصیل باشد گردن مینهند و محترم میشمارند (هرچند قبول نداشته باشند). به بهانه سخنان زاهدی میتوان غوری در اپوزیسیون نمود و چرایی بازگشت ذهنی- فکری برخی از آنان را جستوجو کرد. برای فهم این مهم علاوهبر فهم ساختاری اپوزیسیون میتوان با درک نگرشی نیز آنان را دستهبندی کرد. از جهت ساختاری اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی به صورت کلان عبارت است از: ۱- وابستگان به نظام پیشین؛ ۲- مجاهدین خلق (منافقین)؛ ۳- چپهای صدر انقلاب اسلامی؛ ۴- اصلاحطلبان مهاجرت کرده و ۵- بخشی از اعضای دولت موقت که در کشور حضور دارند. در بین هر نحله نمونههایی یافت میشود که منطق، عظمت، حقانیت، قانونگرایی و... جمهوری اسلامی در مقابل غرب را میستایند (حتی اگر احساس تعلق نکنند).
اما از جهت نگرشی نیز اپوزیسیون قابل دستهبندی است؛
۱- دستهای هستند که از جهت سخن و ادبیات بسیار وقیح و کثیف هستند. هیچ حد و مرزی برای دشمنی نمیشناسند و برای رسیدن به آنچه در ذهن میپرورانند، از هیچ ارتباطی فروگذار نمیکنند. نابودی ایران و حاکمیت بهوسیله امریکا هم برایشان موضوعیت دارد. یکپارچه سیاه میبینند و به تنفر رسیدهاند و از انداختن یک عکس با وزیر خارجه امریکا هم احساس هویت میکنند. به این جماعت «ویرانطلبان» هم میگویند که ارتزاقشان را از سیستمهای امنیتی غرب میگیرند. این دسته حتی برای شهادت حاج قاسم نیز شادی میکردند و از علنی کردن این شادی فروگذار نکردند.
۲- دستهای هستند که نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارند، اما حاضر نیستند ذیل پرچم امریکا، انگلیس و... بر ایران بتازند و در دوگانه ایران-غرب سکوت کردهاند. منتظرند دیگری براندازد و ایشان فقط کف و سوت آن را بزنند، اما اجازه همراهی علنی با دشمنان ایران را به خود نمیدهند. احتمالاً این جماعت قدری با تاریخ ۲۰۰ ساله ایران آشنایی دارند.
۳- برخی اپوزیسیون هستند، اما به اخلاق و وجدان پایبندند. برای خود حریتی قائل هستند. اگر ده اشکال به جمهوری اسلامی وارد میکنند، ممکن است یک نکته مثبت را هم بگویند. انصاف برایشان موضوعیت دارد. ممکن است در منازلی تربیت یافته باشند که بنمایههای چنین تربیتی داشتهاند که در حق دشمن هم نباید بیانصافی کرد.
۴- عدهای هستند که به این باور رسیدهاند که دشمنی غرب با جمهوری اسلامی فراتر از نظام سیاسی مستقر است. متوجه شدهاند که از نگاه غرب این فرهنگ و تمدن ایران است که مقوم نظام مستقر است و نابودی آن مقدم بر حذف نظام سیاسی است. سخن آن امریکایی که باید ریشه ملت ایران را خشکاند، یا عبارت صریح «ملت تروریست» ترامپ از این نمونه است. ویرانی و تجزیه ایران از سوی دشمنان، برخی از اپوزیسیون را که عرق ملی دارند هشیار کرده است؛ لذا بین نابودی ایران از سوی دشمنان و حاکمیت موجود، وضع موجود را ترجیح میدهند، این جماعت ضمن حفظ مرزبندی، از ایران حمایت میکنند و با دشمنان آن در فضای رسانه درگیر هستند. زاهدی را باید از این جنس دانست. زاهدی دنبال چیزی نیست و سن و سال وی این را گوشزد میکند. حتی انگیزه دفن در ایران نیز از ایشان تاکنون صادر نشده است. برخی از اپوزیسیون از جمله زاهدی یا جناب علیزاده یا دانا وقتی در غرب مستقر شدند توانستند سخنان، مواضع و منطق دو طرف را مجدداً بازخوانی و خود را جایابی کنند. وقتی زاهدی سردار شهید را میستاید یا با صراحت به وزیر خارجه امریکا میگوید غلط کردی، گذشتهای را میشناسد که نسل بنده و بعد از آن نمیشناسیم. زاهدی وابستگی را دیده است، دخالت را لمس کرده است، ناتوانیهای دیروز و توانمندی امروز را میفهمد و میشمارد. پولپرستی سران ارتش دیروز و مجاهدت امروز (امثال سردار سلیمانی) را دیده است و در لب گور به خود اجازه نمیدهد روایتی خلاف وجدان ارائه دهد. او ابایی ندارد که به کسانی که پول ملت را بردهاند و اکنون مدعی نجات ملت شدهاند بتازد. او وزیر خارجه بوده است و خفت و خواری سیاست خارجی ایران را دیده است که امروز از دیپلماتهای ما تمجید میکند.
او در پرونده دیپلماسی دوران ۳۷ ساله پدر همسر خود چه افتخاری میتواند بیابد؟ ماجرای ظفار؟ بحرین؟ حمایت از صهیونیستها؟ وابستگی نظامی؟ او قدردان ایران مستقل است. او افتخار میکند ایران امروز خود توانمندی دفاعی را تولید میکند. همیشه تعریف دشمن مؤثرتر از تعریف دوست بوده است. ما قرار نیست زاهدی و امثال وی را در آغوش بگیریم یا تمجید کنیم و یا پیشنماز قرار دهیم. اما لازم هم نیست نیتخوانی کنیم و او را هل دهیم و خاموش کنیم. اثبات حقانیت ما از زبان او صادر شده است. زمانی این اثبات حقانیت برجسته میشود که او منافعش با انقلاب اسلامی آسیب دیده باشد و خانوادهاش تحقیر شده باشند. اما سن و سال و اندکی وجدان به او اجازه میدهد یک غرب با دو ایران را مقایسه و آن را بازگو کند. او سربازی را که امروز برای ایران میدود، میستاید، زیرا سربازی را که طی سه روز در جنگ دوم جهانی در قزوین نتوانست مقاومت کند دیده است. او استانداردهای عظمت ایران را میخواهد و میشناسد و اکنون این استانداردها را در نظام مستقر مییابد و بازگو میکند. سخنان او چیزی به خودش اضافه نمیکند، اما سپری است در مواجهه با کسانی که تلاش میکنند بر منطق مستحکم، ایستادگی، استقلالطلبی و مقاومت ملت ایران خاکستر بپاشند. او با ما نیست، اما بر ما هم نیست.
جلال خوش چهره در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان دور تازه تنش میان تهران و واشنگتن نوشت: تنش لفظی میان ایران و آمریکا از اواخر فروردین ماه گذشته دور تازه خود را آغاز کرده است. ماجرای حقوقی آزاد شدن بیش از یک میلیارد دلار ایران در لوکزامبورک؛ گردش شناورهای ایرانی در نزدیکی ناوهای آمریکایی در خلیجفارس؛ توئیت دستوری «دونالد ترامپ» به فرماندهی ناوهای آمریکایی برای هدف قرار دادن هرگونه تهدید علیه ناوهای این کشور در منطقه؛ پرتاب ماهوارهبر «قاصد» برای حمل ماهواره «نور» در مدار ۴۲۵ کیلومتری زمین از سوی سپاه پاسداران و دست آخر انتشار گزارش مربوط به تلاش وزارت امور خارجه آمریکا برای تدوین حقوقی طرحی علیه ایران و ارائه آن به شورای امنیت سازمانملل، بستر و دلایل دور تازه تنشها میان تهران و واشنگتن است. اما آنچه سبب شده تا انتشار گزارش تهیه طرح ضد ایرانی، چون بمب خبری عمل کرده و توجهات را بیش از همه به خود جلب کند، ساخت و کار انجام آن است. واشنگتن این بار نه از موضع دولتی که از «برجام» خارج شده و اصولاً مانع موفقیت آن بوده بلکه به عنوان یکی از مدعیان این توافقنامه، خواستار بازگشت تحریمهای ایران به پیشاز تصویب قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل است.
هدف واشنگتن در تشدید تنش با تهران از نگاه ناظران پنهان نیست. میخواهد یا پای پرونده ایران به شورای امنیت سازمانملل بازشود و یا اروپاییان را برای فعال کردن سیستم «ماشه» علیه این کشور ترغیب کند. هرچه هست، استدلالی که وزارت امور خارجه آمریکا به عنوان یکی از مدعیان گروه ۱+۵ در متهم کردن تهران برای نقض تعهدات برجامی بیان میکند، نمیتواند حمایت مشروعی را میان اعضای شورای امنیت کسب کند. نگرانی فوری واشنگتن نزدیک شدن تهران به موعد غروب تحریمها در مهرماه آینده است. براساس بند ۳۷ توافقنامه برجام، چنانچه تا نهم اکتبر سال جاری میلادی (۱۸ مهرماه) هیچ تخلفی از سوی ایران به شورای امنیت سازمان ملل در باره تعهداتش گزارش نشود یا به عبارتی سیستم ماشه به عنوان راهکار برخورد با تخلفات ایران به اجرا در نیاید، همه تحریمهای این کشور که مهمترین آن خرید و فروش تسلیحات است، برداشته خواهد شد.
دولت ترامپ در دوسال گذشته با خروج از برجام و اجرای سیاست «فشار حداکثری» کوشیده است بر مدار عصبی تهران حرکت کند. کانون تلاش کاخ سفید در این مدت، واداشتن تهران به عکسالعمل عصبی و یا قبول تسلیم در برابر نتیجه صفر و صد است. این در حالی است که تهران و واشنگتن فرصت محدود، اما تعیین کنندهای را تا مهر و آبان (اکتبر و نوامبر) آینده پیشرو دارند. تهران میکوشد بهرغم همه سختیها، از زمین مینگذاری شده واشنگتن تا مهر آینده به سلامت بگذرد. کاخ سفید نیز میخواهد در منازعه با تهران به حداقل امتیاز برای فروش در سپهر انتخاباتی آمریکا دست یابد.
زورآزمایی تهران و واشنگتن ممکن است همچنان کشدار باقی بماند، اما خطر هنگامی است که در بزنگاهی غیرمنتظره، تنش جاری برحسب یک اتفاق از کنترل خارج شود. در این صورت پیشبینی پیامد ارتقاء تنش به منازعه برای هردو طرف بسیار سخت خواهد بود. در این حال، همسو شدن اعضای اروپایی گروه برجام و نیز شورای امنیت سازمانملل با دولت آمریکا در متهم کردن تهران به نقض تعهدات برجامیاش، خطر دیگری است که میتواند به طور مستقیم بر فرآیند تنش جاری تاثیر بگذارد. از این رو نه میتوان خوشدلانه پذیرفت که احتمال رویارویی نظامی ایران و آمریکا نزدیک به صفر است و نه تسلیم وقایع غیر منتظره شد. واقعیت جاری، تشدید در تنش سابقهدار میان تهران و واشنگتن است. تفاوت اینبار در فرصت محدودی است که هر دو سوی تنش با آن روبرویند. هنوز اراده روشنی برای تغییر وضع جاری در افق دیده نمیشود.
صادق زیباکلام استاد دانشگاه طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه آرمان ملی با عنوان اصلاحطلبان باید چاره اندیشی کنند نوشت: استعفای آقای سیدعبدالواحد موسویلاری از عمق بهسطح آمدن بحرانی بود که از مدتها پیش اصلاحطلبان را در خود فرو بروده بود. این بحران در نتیجه استعفای ایشان و عملا بهبنبست رسیدن شورایعالی اصلاحطلبان بهوجود نیامده، بلکه برعکس استعفای آقای موسویلاری و بهبنبست رسیدن شورایعالی اصلاحطلبان ظهور بحرانی عمیقتری در جریان اصلاحات بوده که اکنون از عمق بهسطح آن رسیده است. اصلاحطلبان بهرغم توصیهها، انتقادات و مطالبی که در جهت ضرورت و لزوم تجدیدنظر در استراتژی اصلاحطلبان مطرح شد همچنان به این توصیهها و رهنمودها بیتوجه باقی ماندند. انتخابات دوم اسفند ۹۸ نقطه پایان رسمی اصلاحطلبان بود. نهبهواسطه آن که بخش قابلتوجهی از نامزدهای اصلاحطلب تایید صلاحیت نشدند، بلکه بیشتر بهواسطه آنکه حتی اگر نامزدهای این جریان تاییدصلاحیت هم شده بودند، آنان بخت و اقبالی در آن انتخابات نداشتند. چراکه مشکل اصلی اصلاحطلبان آن بود که بیش از دو سال میشد بدنه اجتماعیشان را از دست داده بودند، اما نمیخواستند این واقعیت تلخ را بپذیرند. افول جریان اصلاحطلب از بعد از مجلس دهم و تشکیل فراکسیون امید آغاز شد. انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۹۶ و نحوه عملکرد آقای روحانی در دولت دومش، روند فروپاشی جریان اصلاحات را سرعت بخشید.
از اسباب و علل و دلایل دیگر که بگذریم اصلاحطلبان از بعد از انتخابات مجلس دهم و دور دوم انتخاب آقای روحانی، باید به یک پرسش اساسی و بنیادی پاسخ میدادند که در میان بدنهاجتماعی و حامیانشان بهوجود آمده بود. پرسش آن بود که اگر جریان اصلاحطلب بعد از کسب رای نتواند بهمطالبات رایدهندگان پاسخ شایسته بدهد، فایده شرکت در انتخابات چیست؟ کدام یک از سیاستهای مهم کشور در نتیجه تشکیل مجلس دهم یا رای ۲۴میلیونی بهآقای روحانی تغییر کرد؟ اما اصلاحطلبان پاسخی برای ارائه به مخاطبان و بدنهاجتماعی خود نداشتند یا ندادند. اما این سوال منطقی فراموش نشد. متاسفانه لیدر اصلاحات نیز نتوانست و یا نخواست به این سوال پاسخ دهد و همچنان امیدوار بود که در انتخابات اسفند ۹۸ بازهم طرفدارانشان بهپای صندوق بروند. این امید در حالی وجود داشت که بسیاری شواهد و قرائن حکایت از آن میکرد که اصلاحطلبانبدنهاجتماعی خود را از دست دادهاند و نمیتوانند بهآسانی بدنهاجتماعی یا بخشهایی از آن برای شرکت در انتخابات تشویق کنند. اشکال و ضعف اساسی بعدی اصلاحطلبان در آن بود که نتوانستند استراتژی اصلی و محوری را برای این جریان تعریف کنند. بعد از گذشت دو دهه از ایجاد جریان اصلاحات، اصلاحطلبان دیگر نمیتوانند به این سوال پاسخ دهند که اصلاحطلبی چیست و اصلاحطلب کیست؟ بهرغم اینکه بارهاوبارها راقم این یاداشت در نامههای سرگشاده بهلیدر اصلاحات و دیگر چهرههای موثر نوشت که استراتژی اصلاحات باید آزادیخواهی و دموکراسی تعریف شود، اما همچنان اصلاحطلبان با گفتن الفاظ و شعارهای همیشگی، سعی کردند که وقت را بگذرانند. بخشهایی از این جریان که امیدوارانه وارد انتخابات اسفندماه گذشته شدند، تتمه حیثیت اجتماعی این جریان را از میان بردند. بهعبارت دیگر اصلاحطلبان دیر به فکر چه باید کرد افتادند. درست است که اصلاحطلبان تمام شدهاند، اما لزوم و ضرورت اصلاحات همچنان باقی است. لزوم و ضرورت اصلاحات اگر بیش از دوم خرداد ۷۶ نباشد قطعا کمتر نیست. اصلاحطلبان چارهای ندارند جز اینکه از امروز به این سوال جدی بپردازند که استراتژی، هدف و چه باید کرد آنها در شرایط فعلی کدام است؟