به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه سی ام اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که جامعه در بهت از قتلهای مخوف خانوادگی در تهران، تعقیب یک مقام قضائی به دلیل تلاش برای فیلتر اینستاگرام و زمزمههای خبرهای خوب از وین در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
مهدی حسن زاده در بخشی از یادداشتی در شماره امروز خراسان نوشت: مروری بر عملکرد دولت در بورس نشان میدهد که چه اشتباهات فاحشی در دورههای حساس در این بازار صورت گرفت. تغییر رئیس سازمان بورس در انتهای سال ۹۸، موج سواری بر رشد افسارگسیخته در نیمه اول ۹۹ و دعوت از مردم برای حضور در بورس در سال ۹۹ در شرایطی که شاخص در قله خود قرار داشت و این دعوت سیگنال بیمه گری بورس را به سهامداران تازه وارد میداد، ناهماهنگی داخلی بین دستگاههای دولتی که نمونه بارز آن در صندوق پالایشی دیده شد، بی تدبیری در آزادسازی سهام عدالت، تعلل در عرضه بیشتر سهام برای پاسخگویی به عطش تقاضای روزافزون، مداخله در بازار در روزهای اوج و بی عملی در روزهای افت شدید به ویژه در سهام عدالت که جنبه عمومی دارد و... همگی فهرست بلندبالایی از اشتباهات بزرگ دولت در مدیریت بازار سرمایه است.
واقعیت این است که اکنون به جبران همین زیان تحمیل شده به سهامداران به طور رسمی از جیب همه مردم و به قیمت افزایش نقدینگی، در حال تزریق پولی به بورس هستیم که معلوم نیست، بتواند شاخص کل را تکان جدی دهد. بدتر از این، اعتمادسوزی است که نسبت به بازار سرمایه شکل گرفت و دیگر به این راحتی نمیتوان سهامداران نقره داغ شده و مردم را به سمت این بازار کشاند. یکی از تبعات آن هجوم ۱۲ میلیون ایرانی به بازار رمز ارزهاست که با معاملات روزانه تا ۵ هزار میلیارد تومان عملا موجب خروج سرمایه از کشور شده است. همه این زیانها اگر به تجربهاندوزی و تغییر رویکرد منجر شود، شاید ارزش داشته باشد، اما با نهایت تاسف آن چه که از زبان متولی اجرایی و بالاترین مقام مسئول در قبال بورس گفته شد، نشان میدهد که همچنان گفتمانی بسیار دور از واقعیت بازار و مطالبات سهامداران در جریان است و انگار تلاشی برای پذیرش واقعیت وجود ندارد و شاید صرفا بتوان این اظهارات را در قالب دفاع از عملکرد دولت در آستانه انتخابات و پاسخ به انتقادات نامزدها تفسیر کرد، وگرنه بعید است خود دولتیها هم بتوانند از آن چه رئیسجمهور میگوید دفاع کنند.'
در پایان نیز چیزی جز توصیه چندی پیش خراسان به رئیسجمهور که در قالب «یادداشت سردبیر» روز شنبه ۲۸ فروردین امسال با تیتر «آقای روحانی اگر نگویید نمیگویند نگفت!» مطرح شد، شاهد مثالش ریزش سنگین ۱۸ هزار واحدی بورس پس از صحبتهای رئیسجمهور بود که در واقع بزرگترین ریزش بورس در امسال است. جایی که خراسان در واکنش به جمله آن زمان رئیسجمهور که گفته بود: «اگر بگوییم دهه اخیر که دوران دولتهای یازدهم و دوازدهم بوده، دهه پیروزی و نجات ملی است اشتباه نگفتهایم.»، چنین نوشت. اکنون نیز به نظر میرسد آقای روحانی بهتر است دستاوردها را بیان کنند و خاطره تلخ بورس را برای مردم زنده نکنند.
مجید رضائیان استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم طی یادداشتی در شماره امروز ایران نوشت: من میخواهـــم این موضوع را که خشونت خانگی در کشـــور مــا اتفاق افتاده از منظر ارتباطات بررسی کنم. این روزهـــا در جامعه شـــاهد خشـــونتهای غیر قابل تصور هستیم که به خشونتهـای خانگی کشـیده شــده اســـت. اما اساساً خشــونت در جامعه کی رخ میدهد؟! جـامعـهشــناسـان معتقدند زمانی که جامعه به بنبست میرسد به خشونت رومیآورند. یعنی معادل «خشونت»، «مدارا» است. چون «مدارا» پایه اولین بخش از ارتباط است. این بدان معنی است که هنوز «گفتگو»، «توافق»، «تفاهم»، «قرارداد» و در نهایت کنش متقابل ارتباطی بر مبنای تقسیم بندی «هابرماس» رخ نداده است.
«مدارا» یعنی طرفین فعلاً همدیگر را تحمل میکنند و خود این رخداد بعدی را به وجود میآورد که گفتگو است.
وقتی در یک جامعه اتفاقاتی خشن رخ میدهد و مدارا به حداقل میرسد، دلایل مختلفی دارد. از دید کارشناسان ارتباطات به واقع تبادل معنا صورت نمیگیرد یعنی شاهد گفتوگوی ارتباطی نیستیم پس معنایی هم مبادله نمیشود. در خشونتهای خانگی، قاتل میگوید ما باهم تفاهم و گفتگو نداشتیم و آزار میدیدیم، اما این توجیه است چرا که اگر چنین بوده باید قهر اتفاق بیفتد نه قتل. چرا به جای «قهر»، «قتل» رخ میدهد؟
ما در حال حاضر شاهد قتل یعنی بالاترین سطح خشونت هستیم. دلیلش آن است که تبادل معنایی صورت نمیگیرد. اتفاق دوم آن است که ما در ارتباطات پدیدهای داریم بهنام ایمیجینگ یعنی تصورهایی که از مفاهیم و مصادیق به وجود میآیند. ما ممکن است از موضع طرف مقابل مان یک تصوری پیدا کنیم که آن تصور با واقعیت فاصله دارد. اما چرا دچار سوءبرداشت میشویم؟
بهخاطر اینکه به واقع آن چیزی که در مصداق عینی و مصداق عملی درون جامعه است حداقل است. مصادیق در جامعه ما باید به سمت یک تفاهم و گفتوگوی «جمعی» یا «گروهی» و «فردی» باشد.
«خشونت خانگی» از دید من آیینهای است از یک جامعه به خشونت و به بنبست رسیده. من این عوامل را بسیار جدی میدانم.
توصیه اول من به «نخبگان» است. نخبگان باید با همه دلخوریهایی که دارند به میدان بیایند، چون میتوانند راهکار ارائه دهند. هم به بالای هرم که حاکماناند و هم به میانه هرم که کنشگرانند و هم به پایین هرم که شهروندانند. نخبگان در هرجامعهای سرمایه بزرگی هستند و از این سرمایه بزرگ اجتماعی باید استفاده کرد. باید راه گفتگو را باز کنیم تا به یک راهکار برسیم که حتی اگر آن را قبول نداشته باشیم وقتی که اجرا میشود نتیجهاش آرامش برای جامعه است. اگر آرامش باشد آدمها حذف نمیشوند. نخبگان باید این چرخه غلطی را که در جامعه رخ داده برگردانند. باید این زنگ خطر را جدی بگیریم تا شاهد اتفاقات بدتری نباشیم.
محمد قرهباغی طی یادداشتی در شماره امروز آفتاب یزد با عنوان حلقه مفقوده انتخابات ایران نوشت: با آغاز رسمی ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری در روزهای اخیر، رقابتهای افراد و احزاب برای تصدی کرسی ریاست جمهوری برای یک دوره ۴ ساله رسماً کلید خورد. میزان و سطح حواشی در این دوره مانند دورههای پیشین اگر شدت پیدا نکرده باشد، به طور یقین کاسته هم نشده است. همین حواشی باعث شده تا اصل موضوع انتخابات به حاشیه رانده شود به شکلی که مطالبات اساسی مردم به حلقه مفقوده در همه انتخابات تبدیل شده است. این مشکل اساساً به دلیل ساختار انتخاباتی کشور ماست تا مادامی که این مشکلات برطرف نشود، مطالبات و مشکلات جامعه برطرف نمیشود. براین اساس برای تبیین بهتر موضوع به تشریح یک به یک مشکلات میپردازیم.
یکی از بزرگترین مشکلات انتخابات در کشور آنجایی است که تا آخرین روز ثبت نامها اولا مشخص نیست چه کسی پا در عرصه انتخابات میگذارد و ثانیا تا روز احراز صلاحیتها مشخص نیست که چه کسی از فیلتر شورای نگهبان عبور خواهد کرد. به بیان سادهتر عموماً در همه انتخابات عملاً ۲۰ روز قبل از رایگیری، کاندیدای ریاست جمهوری برای مردم مشخص و قابل تشخیص نیست. این موضوع مشکلات عدیدهای را برای جامعه ایجاد میکند. از جمله این مشکلات نخست اینکه مردم شناخت کافی از همه نامزدها پیدا نمیکنند. دومین مشکل این است که به دلیل کم بودن زمان تبلیغات اهداف و برنامهها به صورت کلی و بدون تبیین و تشریح بیان شود. سوم اینکه نتیجه انتخابات را حواشی و جنجالها تعیین کند نه انتخاب درست مردم. چهارم اینکه احساسات و شعارها، جای برنامهها و اهداف را میگیرد.
احزاب مهمترین رکن دموکراسی و نهاد سیاسی در هر کشوری است، چراکه احزاب با ترسیم اهداف و برنامهها، ساماندهی افکار عمومی، پیگیری مطالبات مردم، تقویت جامعه مدنی و ایجاد حیات سیاسی و... گام موثری در پیشبرد رشد سیاسی جامعه دارند. در کشورهای دمکراتیک فرآیند انتخابات بر دوش احزاب است، اما متاسفانه در کشور به خصوص در سالهای اخیر احزاب کارکرد اصلی خود را از دست داده و نقش سازندهای در انتخابات ندارند. اعضای یک حزب همراستایی و همراهی خود را با حزب نشان نمیدهند و هر کسی خود را محق به تصدی ریاست حزب میداند و حجم انبوه انشعابات یا تعدد کاندیداها خود نشان از ناتوانی احزاب در اتحاد اعضا دارد. کارایی حزب متاسفانه آنقدر کاسته شده که در انتخابات پیش رو مستقل بودن کاندیدا یک مزیت برای انها شمرده میشود. این موضوع البته مشکلات بیشماری را در پی دارد که از جمله میتوان به ایجاد یاس و نامیدی مردم، شکسته شدن سبد آرا، بلاتکلیفی و چند دستگی در بین رای دهندگان، اتلاف هزینه و انرژی برای تبلیغات و سرانجام ظهور پوپولیست و شخصیتهای رادیکال در جامعه اشاره کرد.